eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.2هزار دنبال‌کننده
534 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
رفتی ولی فراق تو باور نمی شود "داغی شبیه داغ برادر نمی شود" باید چگونه بی تو به خیمه روم، دلم وقتی حریف گریه ی خواهر نمی شود خواهم تو را به خیمه رسانم ولی چرا جسمت جدا ز نیزه و خنجر نمی شود می خواهم از کنار تنت بگذرم ولی فکرم رها ز غارت پیکر نمی شود با رفتنت که آب به دردی نمی خورد گیرم رسید آب، لبی تر نمی شود دارد شکاف فرق سرت می کُشد مرا اصلا گلی شبیه تو پر پر نمی شود با من بگو چگونه تنت پُر ز تیر شد با یک "سه پَر" تنت که پُر از پَر نمی شود خواهم کِشم ز سینه ات این نیزه را برون اما قسم به حضرت مادر نمی شود خیزی اگر ز جا به خدا قول می دهم زینب اسیر این همه لشکر نمی شود شرح تو را چگونه رسانم به خیمه ها از مشک پاره خاطره بدتر نمی شود باید سر تو بند نگردد به روی نی وقتی سرت به نیزه برابر نمی شود @raziolhossein
دل و ذکر دمادم یابن زهرا سر و شور محرم یابن زهرا ز هجران تو و سوز محرم جهان شد غرق ماتم یابن زهرا هوای کربلا در سینه دارند سبکبالان عالم یابن زهرا به هر جا روضه ی جد تو بر پاست یقین ، باشی مقدم یابن زهرا به یاد کربلا ای زائر عشق ببارد دیده نم نم یابن زهرا بیا همراه شو با عاشقانت بگیر از دیده شبنم یابن زهرا به زخم سینه ی مجروح زینب سرشک توست مرهم یابن زهرا به یاد غربت ارباب بی کس دلم شد خیمه ی غم یابن زهرا بیا و جمعه ای عزم فرج کن الا یار معظم یابن زهرا @raziolhossein
به ماه این قبیله تا رسیدیم به خورشید جهان آرا رسیدیم زیارت شد شروع ، از باب العباس ز تاسوعا به عاشورا رسیدیم ..... کنار اشک دریا روضه ی ماست غمش امروز و فردا روضه ی ماست قیامت هم ، دو تا دست بریده به روی دست زهرا روضه ی ماست @raziolhossein
آمده شیرنر ام البنین بهرشکار مثل حیدر باوقار لافتاالاعلی لاسیف الا ذوالفقار مثل حیدر باوقار ..... از همان صفین تو مشهور در جنگیدنی توعلمدار منی مثل حیدر با تکان تیغ گردن میزنی توعلمدار منی @raziolhossein
با چشم تر بالا سرش افتادم از پا با زخم‌های پیکرش افتادم از پا وقتی که گیر افتاد بین تیر و نیزه افتاد تا بال و پرش افتادم از پا خیلی دلش می‌خواست آب‌آور بماند از حسرت چشم ترش افتادم از پا در قحطیِ آب اصغرم را دادم از دست پیش نگاه مادرش افتادم از پا دلگرمیِ اهل حرم می‌رفت و من هم با آهِ سرد آخرش افتادم از پا تا ناله‌ی ادرک اخایش را شنیدم بالای جسم پرپرش افتادم از پا او که تمام عمر اشکم را ندیده اصلا نمی‌شد باورش افتادم از پا از خیمه‌گه تا علقمه خیلی دویدم وقتی رسیدم در برش افتادم از پا زینب پس از عباس در پیش نگاهم تا زد گره بر معجرش افتادم از پا قلب کبابش را به تیرِ کینه بستند با یاد قلب مضطرش افتادم از پا وقتی عمود خیمه‌اش را می‌کشیدم با آه آهِ خواهرش افتادم از پا @raziolhossein
از نور ماهی علقمه باغ ارم شد ماهی که از داغش قد خورشید خم شد تا داستان عشق را با‌ خون نگارد چشم غیورش خون شد و دستش قلم شد هر چند‌ از دستش علم افتاد اما در آسمانها تا ابد نامش علم شد در خاک هم دارد اثر دست کریمش حیرت مکن گر علقمه دارالکرم شد تا خم شد از ضرب عمودی روی مرکب مثل قد زینب، عمود خیمه خم شد می‌ریخت آب مشک و از جان دست می‌شست از شرم پیشانی دریا غرق نم شد تعداد تیر اندازها کم نیست اینجا تعداد تیر اما پس از عباس کم شد تا ‌رفت چشم نافذش در پرده‌ی خون دلواپس پرده نشینان حرم شد در غارتش از یکدگر سبقت گرفتند این پیشتازی ها سر مشتی درم شد میر و علمدار حرم دیگر نیامد ای سینه زنها یا علی گاه دودم شد @raziolhossein
هرچند که دیر کرد، برمیگردد نومید از او نگرد ، بر میگردد اینقدر رباب ، بر سروسینه مزن چون قول که داد ،مرد،بر میگردد چون کوه دلت قرص،که گرم است دلم با آب زلال و سرد ، برمیگردد دستش برسد به آب وآبی به لبش اصلا ورق نبرد ، برمیگردد تاشام ،سپاه کوفه را خواهد راند سقای عطش نورد ، برمیگردد بیش از همه داند،خود عباس که اوست درمان هر آنچه درد ، برمیگردد @raziolhossein
اگر زمین بخورد، عرش را تکان بدهد کسی که سرو قدش سایه بر جنان بدهد به او همیشه مباهات می کند زینب به کوه شانه ی او تکیه آسمان بدهد به بارگاه پرش آسمان پناه آورد پناه عالمیان را پرش امان بدهد عجب نباشد اگر از خجالت آب شود شبیه مشک خودش جرعه جرعه جان بدهد جواب العطش خیمه را که مشک نداد جواب کودک بی شیر را کمان بدهد عقیق سرخ حسین از رکاب افتاده است نگین سرخ بهانه به ساربان بدهد بلند شو که پس از تو حسین می میرد تو دست و پا بزنی و حسین جان بدهد پس از تو آن که سرت را به دامنش دارد سر بریده به دامان این و آن بدهد پس از تو او سر خود را به طشت بگذارد پس از تو زلف حسین تو بوی نان بدهد لبی که بوسه روی دستهای تو می‌زد پس از تو بوسه به لبهای خیزران بدهد اگر شهید شوی گوشواره دق بکند رقیه رنگ رخش را به ارغوان بدهد @raziolhossein
بیا جان دادن ساقی طفلان را تماشا کن دو دستم را میان خاک خون آلوده پیدا کن اگر چه من نی ام قابل،که آئی بر سرم ای شه بیا دیداری از روی علی یا روی زهرا کن بجان اصغرت از علقمه لب تشنه برگشتم گواه ادعای من، برو پرسش ز دریا کن خجل باشم که بی آب آمدم سوی خیام تو بزرگی از تو میباشد، گذر از جرم سقا کن گره افتاده در کار گره بگشای محرومان بیا ای دست حق از کارسقا این گره، وا کن به طوف جای پای تو، ملک احرام میبندد بیا این خاکها را، قبله ی عرش مُعلا کن @raziolhossein1
اگر زمین بخورد، عرش را تکان بدهد کسی که سرو قدش سایه بر جنان بدهد به او همیشه مباهات می کند زینب به کوه شانه ی او تکیه آسمان بدهد به بارگاه پرش آسمان پناه آورد پناه عالمیان را پرش امان بدهد عجب نباشد اگر از خجالت آب شود شبیه مشک خودش جرعه جرعه جان بدهد جواب العطش خیمه را که مشک نداد جواب کودک بی شیر را کمان بدهد عقیق سرخ حسین از رکاب افتاده است نگین سرخ بهانه به ساربان بدهد بلند شو که پس از تو حسین می میرد تو دست و پا بزنی و حسین جان بدهد پس از تو آن که سرت را به دامنش دارد سر بریده به دامان این و آن بدهد لبی که بوسه روی دستهای تو می‌زد پس از تو بوسه به لبهای خیزران بدهد اگر شهید شوی گوشواره دق بکند رقیه رنگ رخش را به ارغوان بدهد @raziolhossein
سقا به آب، لب ز ادب آشنا نکرد از آب پرس از چه ز سقا حیا نکرد؟ تجدید شد وضوی نماز امام عشق بیهوده دست خویش به آب آشنا نکرد تن چاک چاک دید و به بیداد، تن نداد سر شد دو تا و قد بر دونان دوتا نکرد "جز لحظه ای که مشک به دندان گرفته بود در عمر خویش خنده ی دندان نما نکرد" دندان کند کمک، چو گره وا نشد، چرا دندان او هم آن گره ی بسته وا نکرد؟ معراج او به روی زمین شد ز پشت زین مثل رسول سیر به سوی سما نکرد مسجود را ندیده سر از سجده بر نداشت حق سجود عشق، چو او کس ادا نکرد @raziolhossein
برخیز جان فاطمه اینجا نمان برو بگذار روی خاک مرا نیمه جان برو هی آه می کشی و تنم لرزه می کشد قربان مهربانی ات ای مهربان برو دستم بریده و کمرت را شکسته اند برخیز ای شکسته دل قد کمان برو بیرون مکش یکی و دوتا نیست تیرها جانم فدات ناله مزن این چنان برو این هرزه چشم ها به حرم چشم بسته اند برگرد خیمه زود نمانده زمان برو خون گریه های چشم ترم نذر زینب است آقا به جان خواهر تنهایمان برو برخیز و بی کسی حرم را نظاره کن زینب کجا و صحبت نامحرمان برو از من گذشت غربت و در انتظار توست گودال خون و نیزه و سنگ و سنان برو من سر به زانوان تو دارم چه ماتم است الشمرُ جالسٌ...سر تو ناگهان...برو @raziolhossein
به کربلا قَسَمَت می دهم به آن ساعت که پا برهنه زنی سمت قتلگاه دوید به لحظه ای که عدو رفت و روی سینه نشست به خنجری که حیا کرد و از گلو نبرید تو را قسم به تولی قسم به حب حسین تو را قسم به تبری قسم به لعن یزید بیا که جان به لب آمد، فراق ما را کشت ببین سلاح نداریم،غیر چشم امید @raziolhossein
یا غیاث المستغیثین کاشف الکرب الحسین با تو دارم عهد دیرین کاشف الکرب الحسین ای برایم عشق تو دین کاشف الکرب الحسین زندگی شد با تو شیرین کاشف الکرب الحسین رحمت ِ الله ، بر شیر حلال مادرم شکر حق ساعت به ساعت من ابالفضلی ترم ای مسیحای مسیحا معجزاتت محشر است هر که بر آقایی ات ایمان ندارد کافر است بین اصحاب الحسین شان تو چیزی دیگر است آب دور قبر تو از آب زمزم بهتر است آب هزار و چهارصد سال است سرگردان توست غرق دریای وفا و غیرت و ایمان توست سیدی هستم گدای روز و ماه و سال تو ماه من یک عمرم کارم گشته استهلال تو من همان هستم که مستم می کند تمثال تو گریه بر تو مال من ، من هر چه دارم مال تو گریه بر تو گریه بر داغ حسین فاطمه است روضه گودال اصلا ابتدایش علقمه است این زمانه ناگهان با کوفیان هم دست شد دست دشمن باز شد تا جسم تو بی دست شد پای کوبان لشکری ، از حال و روزت مست شد دوره ات کردند لشکر هر مفر ، بن بست شد کینه ها از مرتضی داده چه کاری دست تو آه عجب تیری نشسته بین چشم مست تو ابن ملجم با عمودی فرق حیدر را شکست بشکند دستش الهی ، بی هوا سر را شکست هلهله ها حرمت سردار لشکر را شکست این زمین خوردن دوباره قلب مادر را شکست مشک پاره پاره سیرت کرد از این زندگی بر زمین افتاد علم ، مُردی تو از شرمندگی یک طرف زهرای اطهر بر سر و سینه زنان یک طرف آقا نشسته پای جسمت قد کمان یک طرف آسوده خاطر ، حرمله، شمر و سنان یک طرف چشم انتظاری رباب نیمه جان یک طرف از ترس می پیچد به خود صاحب علم یعنی آقا زنده می ماند که برگردد حرم از حرم تا علقمه آقا تو را می زد صدا آه در آن هلهله ، زهرا تو را می زد صدا با پیمبر از نجف ، مولا تو را می زد صدا دل پریشان زینب کبری ، تو را می زد صدا آه سرلشکر بمان ، اوضاع لشکر خوب نیست حضرت باب الحوائج حال خواهر خوب نیست ذکر آقا می شود هل من معین بی تو ، نرو شاهزاده می شود ویران نشین بی تو نرو سنگ باران می شود ناموس دین بی تو نرو می خورد در کوچه ها زینب زمین بی تو نرو تو نباشی بی حیایی ها فراوان می شود با حرم برخورد مانند کنیزان می شود @raziolhossein
از زبان امام حسین علیه‌السلام اینجا رسیدم تا عزایت را بگیرم از دستِ سرنیزه لوایت را بگیرم حالا بجای اینکه دستم را بگیری باید که زیر کتفهایت را بگیرم زود آمدم از دستِ آن مردِ حرامی تا بیرقِ کرببلایت را بگیرم شرمنده‌ام شرمنده‌ای ، آخر رسیدم شاید جلویِ های‌هایت را بگیرم دیگر عبایی نیست جانی نیست با من ماندم چگونه دست و پایت را بگیرم خیلی خجالت می‌کشم از بچه‌هایم ای کاش می‌مردم که جایت را بگیرم گفتی برادر ، نیزه اما حنجرت دوخت زود آمدم اَدرِک اَخایَت را بگیرم قدر سپاهی غارتت کرند ای وای... از دستِ که خوود و ردایت را بگیرم از قدّ و بالایت چرا اینقدر رفته حالا چگونه جای جایت را بگیرم هرجا که دستی می‌زنم می‌ریزد ای‌وای من مانده‌ام تا که کجایت را بگیرم چشمان تو بَس بود ناموسم نلرزد  کاش از سه‌شعبه چشمهایت را بگیرم @raziolhossein
از زبان حضرت ابالفضل علیه‌السلام خواستم مشک به دستت برسانم که نشد یا که آبی به لبت حیف بجانم که نشد بِین دندانِ من این مشک دلم را سوزاند سعی کردم نشود خیس لبانم که نشد تا نیافتند زمین دخترکانت بی من... خواستم تا به حرم تَن بکشانم که نشد پیشِ تو پانشدم آه مرا می‌بخشی گفتم از تیر خودم را بتکانم که نشد سعی کردم بخدا هرچه که تیر است و سنان جای این مَشک بر این سینه نشانم که نشد تیر را تا که کشیدم رمقم را هم برد آمدم بر روی زین باز بمانم که نشد که عمود آمد و تا بِینِ دو اَبرو واشد خواستم نشکند اَبروی کمانم که نشد خواستم تا که به صورت نخورم روی زمین هرچه کردم نخورد نیزه دهانم که نشد دست وقتی که نباشد همه اینها بشود کاش می شد نشوی فاتحه خوانم که نشد @raziolhossein
دستی از معجزه سرشار تویی یا عباس قمر حیدر کرار تویی یا عباس به همان نهر که طوف تو نموده است قسم کعبه ی گنبد دوار تویی یا عباس مادر دهر شبیه تو نمی زاید باز گوهر بی بدل انگار تویی یا عباس حلقه ی عشق وسیع است و در این حلقه فقط آن که شد نقطه ی پرگار تویی یا عباس کاشف الکرب حسینی و به لشگر آنکه زهره برد از دل کفار تویی یا عباس جرعه ای بوسه به لب های اباعبدالله از لب آب طلبکار تویی یا عباس ساقی مشک به دوشی که لب آب فرات به عطش می زند افسار تویی یا عباس دستت افتاد زمین، آب به خیمه نرسید خجل از فاطمه اینبار تویی یا عباس هر چه آمد به سرت، نور سرت کم نشده بر سر نیزه قمربار تویی یا عباس سنگ ها نرخ سرت را چقدر چوب زدند یوسف رفته به بازار تویی یا عباس سر بازار بیا اهل حرم را دریاب که به این قافله ستار تویی یا عباس @raziolhossein
عباسم و در پی خطر می گردم دور و بر خیمه تا سحر می گردم صدبار اگر علقمه را فتح كنم لب تشنه تر از گذشته بر می گردم * گاهی به حضور مهر، ای ماه برو تا جاذبه ی سیر ، الی الله برو زینب به طنین گام تو دلگرم است گاهی جلوی خیمۀ او راه برو * تا پرچم سرخ عشق بردوش من است شوق ظفر و صبر، هم آغوش من است یک لحظه مرا نمی گذارد آرام این نالۀ العطش که در گوش من است * با یاد اباالفضل دلم آسوده ست با او دل ما را سر و سری بوده ست در حاشیۀ علقمه گفتم نکند یک عمر دو دست در تنم بیهوده ست؟! * کس پیش تو دم ز زور و بازو نزد کو آن که برابر تو زانو نزد لب تشنه ز علقمه گذشتی آری دریا که به رودخانه ها رو نزد @raziolhossein
رفته سقا تا بیارد مشکی آب از علقمه لحظه به لحظه خبر گیرد رباب از علقمه مثل اینکه در مسیرش مشکلی پیش آمده چونکه می‌آید صدای التهاب از علقمه حمله می‌کردند اما قصد جنگیدن نداشت خواست برگردد به خیمه با شتاب از علقمه از همان روزی که آمد کاروان در کربلا عمه سادات دارد اضطراب از علقمه ماه افتاد و به بالای سرش خورشید رفت می‌درخشیدند ماه و آفتاب از علقمه هرچه می‌گویند طفلان «ای‌عموجان العطش» بعد از این دیگر نمی‌آید جواب از علقمه کوه غم روی سر بنت الحسین آوار شد تا پدر برگشت با حال خراب از علقمه دخترش گفت ای پدر زهرا مگر در علقمه‌است؟ بر مشامم می‌رسد بوی گلاب از علقمه @raziolhossein
عشق مدیون مهربان ماه است هست حتی خدا به او حساس از زبان امام می گویم "رَحِمَ‏ اللّه عَمّی الْعَبَّاس" از شجاعت همین قدَر گویم اسداللّه می شود پدرش شیر، از چشمه ی ادب خورده مادر ام البنین و او پسرش مدح او را چگونه بنویسم لَنگ مانده کُمیت این کلمات من که باشم؟ حسین فرموده ای اباالفضل "جان من به فدات" شیعه و ارمنی ندارد که ما همه بر عطاش مسکینیم یاد شرمندگیش می افتیم هر کجا طفل تشنه می بینیم این طرف خیمه منتظر که عمو زود با مشک آب می آید وای اگر قامتش نظر بخورد چه به روز رباب می آید آن سوی دشت بر جبین عمو از شتاب عمود چین افتاد تیر در چشم دارد و بی دست ماه از آسمان زمین افتاد تا صدا زد اخا مرا دریاب طاقت از زانوی حسین ربود جای "یا سیدی" اخایش خواند شک ندارم که مادر آنجا بود آنکه می رفت هر کجا از دشت چشم می دید قد رعنایش چه شده که حسین می گردد تکه تکه بیابد اعضایش دید بر روی خاک خون آلود دست از تن جدای دلبر را چند گام آن طرف کنار علم غرق خون دید دست دیگر را بوسه بر دست ساقی اش می زد جان آقای خیمه بر لب بود چونکه این دست های افتاده دست های کفیل زینب بود نه عبا مانده نه بنی هاشم نیمه جان جانِ خیمه را چه کند؟ عده ای سمت خیمه ها رفتند شاه با قوم بی حیا چه کند؟ علقمه شاهد است، شاه غریب دست از "جان" کشید و راهی شد من بمیرم که گریه های حسین باعث خنده ی سپاهی شد مشک پاره به خیمه ها نرسید این خجالت برای ساقی ماند روضه ی دست و دشت را خواندم روضه ی رأس و تشت باقی ماند @raziolhossein
در روضه ها میبارم اوج طاعتم این است خاک کف پای حسینم عزتم این است  در این دهه یک شب نیایم روضه میمیرم سوگند در محشر که یوم الحسرتم این است دارایی ملک سلیمان را نمیخواهم من گوهری چون اشک دارم ثروتم این است آری مگر این اشکها شوید گناهم را تنها امید بخشش معصیتم این است خیلی حضور فاطمه حس میشود اینجا در روضه گر هستم مودب علتم این است شیرین تر از شهد و عسل ذکر حسین جان است بیزارم از لذات دنیا لذتم این است تا آخر ماه صفر مشکی به تن دارم شکر خدا که حاصل تربیتم این است بر آستان تکیه گفتم یا ابوفاضل عمری ست که اذن دخول هیئتم این است باور ندارم با علمدارت چنین کردند در روضه ها آقا دلیل حیرتم این است عباس را تاب تماشای اسارت نیست چشمش پر خون شد که یعنی غیرتم این است @raziolhossein
افتاد تا دستت، گرفتم دست بر معجر از ترس دستِ بی حیا، زد بال و پر معجر عباس جان بعد از تو خواهم گفت با دشمن سر خواستی از من ببر اما مبر معجر من خوب میدانم چرا چشم تو خونین شد تا که نبینی هیچ جا جز روی سر معجر تاکه نبینی در کف نا محرمان خلخال در چنگ دشمن گوشواره ،نقره،زر، معجر این داغ غیرت کش تورا بر نیزه دق میداد چشمت چو می افتاد بر اوضاع هر معجر من که ندیده سایه ام را مرد همسایه راضی شدم تنها نگه دارم به سر معجر بهتر که چشمت بعد از این دیگر نمیبیند تو بی خبر از ما و از ما بی خبر معجر @raziolhossein
قامت مرثیه شد دال خدا رحم کند شمر آمد سوی گودال خدا رحم کند قلب صیاد نمی سوخت، که در خون می زد صید لب تشنه پر و بال خدا رحم کند خواهری آمده در لحظه ی جان دادن ، وای مادری هست به دنبال خدا رحم کند چشم وا کرد...چرا سینه ی او سنگین شد؟ چشم او رفت چو از حال خدا رحم کند قلب پیغمبر اگر پاره شود نیست عجب قلب قرآن شده پامال خدا رحم کند خیمه ها سوخت ، دل فاطمه هم سوخت ولی سوخت چون دامن اطفال خدا رحم کند @raziolhossein
آخر این جنگ زجر آور نمی دانم چه شد یک نفر با اینهمه لشگر، نمی دانم چه شد دیدمت از روی تَل باور نمی کردم تویی زیر نعل اسب ها، پیکر نمی دانم چه شد آن زمان که سنگ بر پیشانی ات خون گریه کرد سوخت خواهر، پهلوی مادر نمی دانم چه شد ناگهان تیری سه شعبه قلب پاکت را شکافت بوسه گاه سرخ پیغمبر، نمی دانم چه شد شمر ملعون وارد گودال شد، جایی نشست خنجرش را برد بالا، سَر نمی دانم چه شد او که بیرون رفت، دزدان بهر غارت آمدند جامه را بردند، انگشتر نمی دانم چه شد ای برادر بعد تو از خیمه ها چیزی نماند کنده شد خلخال ها، معجر نمی دانم چه شد @raziolhossein
گذار ساعتی ای خصم بَدمَنِش به مَنَش کز آب دیده کنم چاره زخم‌های تنش بده اجازه بَرَم سوی سایه پیکر او که آفتاب نسوزد جراحت بدنش در آتشم من از این غم که از عطش دَمِ مرگ بلند جای نَفَس بود دود از دهنش به کهنه پیرهنی کرد او قناعت و آه که بعد مرگ برون آورند از بدنش به بوی پیرهنی قانعم ز یوسف خویش ولی نه یوسفم اینک بود نه پیرهنش طمع بریدم از او آن زمان منِ ناکام که دوخت سوزنِ پیکان به هم لب و دهنش مراست آرزوی گفت‌وگوی او امّا ز نوک نی شنوم بعد از این مگر سخنش اگر به تربت جودی گذر کنی روزی عجب مدار اگر نافه آید از کفنش @raziolhossein1
ای برادر پیش چشم خواهرت پرپر نزن با گلوی پاره پاره حرفی از مادر نزن جان خواهر هی نزن اینگونه پیشم دست و پا دست و پا پیش منِ درمانده مضطر نزن شمر ظالم اندکی آهسته تر آرام تر ضربه ها را بر گلو هر دفعه محکم تر نزن این گلو باشد حریم بوسه های جدّ من بی حیا شرمی بکن بر بوسه گه خنجر نزن او تمام اعتقاد و باور و ایمانم است اینچنین با ضربه هایت شعله بر باور نزن دخترش آمد برای بدرقه بی ظرف آب لحظه ای این دشنه را پیش رخ دختر نزن ای که بردی پیش چشم من تمام حاصلم دیگر اکنون هی لگد بر پیکر بی سر نزن @raziolhossein
  دردها هست، ولی فرصت گفتاری نیست عازمم قافله را قافله سالاری نیست بگذارید بمانم به برش یک امشب تا نگویند بر این کشته عزاداری نیست پای یک طفل نبینی که پر از خون نشده دیده بگشا که به باغت گل بی خاری نیست بر تو هر زخم تنت گریه کند گریۀ خون کس نگوید زغمت دیدۀ خونباری نیست غم اطفال فراری به بیابان چه خوری عمه با ماست نگویی که مددکاری نیست آفتاب و عطش و داغ، همه سوزان لیک  غیر تَب بر سر بیمار، پرستاری نیست @raziolhossein
بی بهار تو اگر زنده بمانم چکنم بی تو بی تاب تر از برگ خزانم چکنم قاتلت نیزه نشد،داغ علی کشت تو را حال داغ تو شده قاتل جانم چکنم بس که ای یار دویدم رمق از پایم رفت به خدا نیست دگر تاب و توانم چکنم لرزه افتاد تنم تاتنت افتاد به خاک ناخودآگاه شده ورد زبانم چکنم جابجا تا بدنت شد قد زینب تا شد من ز داغ تو ببین همچو کمانم چکنم رحمت واسعه ای درهمه جا پخش شدی اثر نعل همین است،ندانم چکنم کاش پیدا نشود قبر علی اصغر تو نیزه ها پشت حرم،دل نگرانم چکنم @raziolhossein
فلك از سيل اشكم ديده بسته تمام هستي ام در خون نشسته چگونه لاله ي خود را بجويم ميان اين همه نيزه شكسته؟ @raziolhossein
عالم همه محزون و پریشان حسین است شام است ولی شام غریبان حسین است از خـون جگـر لالـه فشـانید کـه امشب در مقتل خون، فاطمه مهمان حسین است نازل شده قرآن همه در مطبخ خـولی یا کوفـه پر از نغمۀ قرآن حسین است؟ دریا جگـرش سوختـه و آب شـده، آب لبتشنۀ لعل لب عطشـان حسین است ای بـاد بـه زخـم تن اکبـر که رسیدی آهسته بزن بوسه که این جان حسین است زینب نگهش بر قـد خمگشتۀ زهرا زهرا نگهش بـر تن عریان حسین است صحرای بـلا گشتـه پـر از لالـه و ریحان گلهاش همه زخم فـراوان حسین است در تشنگــی روز جــزا چشمــۀ کوثــر چشمیست که میگرید و گریان حسین است از بسکه کریم است کریم است کریم است در مقتل خون شمر، ثناخوان حسین است ترسـم کـه بـه آتش بکشانـد همهجـا را میثم که پر از شعلۀ سوزان حسین است @raziolhossein