eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.2هزار دنبال‌کننده
528 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ای بانویی که زنده شد عصمت زنام تو پیک خداست حامل عرض سلام تو  ای  آفتاب لم یزلی  همنشین تان ای کوثر بهشت نبی هم کلام تو  بیت الحرام معتکف مسجد شماست غار حراست چله نشین طعام تو پیراهن رسول کفن شد که گل کند تا روز حشر عطر نبی در مشام تو   ای سید زنان بهشتی که میگریست چشمان سید الشهدا در مقام تو سال عزاست چون تو به پرواز میرسی ای مطلع غم همه حسن ختام تو [ تا بر فراز ماذنه ها نام مصطفی است ثبت است بر جریده عالم دوام تو]   سید الشهدا منظور حضرت حمزه سلام الله علیه است @raziolhossein
عزای حضرت حوا   عزای هاجر شد عزای مریم عذرا  عزای کوثر شد بگو به کعبه لباس سیاه بر تن کن بگو به مکه  که چشم تو تا ابد تر شد به جبرئیل بگو  آیه  آیه  نوحه کند که نوحه خوان مصیبت ، خود پیمبر شد غبار غصه بر آئینه ی رسول نشست و سر به جیب عزا ذوالفقار حیدر شد دل نبی که شکست از غم ابوطالب غمی رسید که این داغ دو برابر شد چه روزها که زنان قریش طعنه زدند به دختری که به در یتیم همسر شد میان آنهمه تکذیب شهر ایمان داشت زدند سنگ ، اگر بر رسول ، سنگر شد شد اولین زن تاریخ که گل اسلام به عطر اشهد توحید او معطر شد تمام هستی خود داد تا به لطف خدا به مادر همه ی اهل بیت مادر شد نبود تا که ببیند عروسی زهرا چقدر غربت بی مادری فزونتر شد نبود تا که ببیند چه زود یاس بهشت به رنگ سرخ شهادت رسید و پرپر شد نبود تا که ببیند شهید دختر او میان آتش دیوار و آتش در شد نبود تا که ببیند ز ضربه های غلاف کبود بازوی آن بضعه ی پبمبر شد نبود تا که ببیند چو لاله غرق به خون گلوی تشنه ی شبیر و لعل شبر شد نبود تا که ببیند که بوسه گاه رسول میان گودی خون بوسه گاه خنجر شد نبود تا که ببیند ز تیر حرمله ها چگونه غرق تبسم علی اصغر شد کنار تربت او آفتاب میسوزد کسی که بر سر اسلام سایه گستر شد اگرچه دور، از آن تربتم ، ولی دل من کنار قبر غریبانه اش کبوتر شد @raziolhossein
تو آن زنی که فلک آستان تو بوسید حجاب و عصمت و تقوی به دور تو گردید تو آن زنی که خداوند انتخابت کرد فروغ مهر پیمبر به خانه ات تابید تو آن زنی که ز پاکی میان اهل قریش طلوع  زهره ی زهرا  ز دامن تو دمید تو آن زنی که مسلمان شدی نخستین روز سلام بر تو ز خالق  ز جبرییل  رسید تمام هستی تو هدیه گشت بر اسلام خدا تمامی اسلام را به تو بخشید نمانده است بجز آه در بساطت اگر کفن برای تو گردید جامه ی خورشید قسم به اشک پیمبر قسم به عام الحزن که چشم ابر همیشه ز داغ تو بارید @raziolhossein
جز نوای عشق هرگز نیست شوری در سرش او که سرتا پا شده محو صفات دلبرش شد مسلمانِ نگاه رحمه للعالمین قبل از آنیکه بخواند آیه ای پیغمبرش شان او بنگر، سلام از ذات حق می آورَد تا که از معراج می آید به خانه همسرش هرچه زن های عرب زخم زبانش میزدند بیشتر از قبل ها میشد به احمد باورش میرود اسلام تا اوج آن زمان که میشود ثروت بانو و تیغ مرتضی بال و پرش اشهد انَّ علی را گفته چون قبل از غدیر اسوه ی عالم شد ایمان ولایت محورش پاک تر از او نبوده پس خدا میخواسته پرورش یابَد درآغوش خدیجه  کوثرش مادر زهراست ام المومنین، شاعر بگو کوری چشم تمام دشمنان ابترش تا قیامت زیر دین مادری هستیم که مادری کرده برای اهل عالم دخترش @raziolhossein
دلم می خواست امشب اشک چشمم را خبر می کرد دلم می خواست دستم خاک عالم را به سر می کرد دلم میخواست پایم امشب از ماندن حذر می کرد به قبرستان دلگیر ابوطالب گذر می کرد دلم می خواست خیس از گریه های ابرها باشم دلم می خواست امشب زائر آن قبرها باشم بهشتی بازهم از از جنس خاکی نازنین آنجاست مزار پاره های قلب ختم المرسلین آنجاست یقینا قطعه ای از جنت حق در زمین آنجاست چرا که مرقد خاکی ام المومنین آنجاست شدم سرمست از شهدی که شیرین کرد کامم را به بانویم خدیجه عرض کردم تا سلامم را سلام ای مادر اسلام ای خانوم ای بانو سلام ای بیقرارت چارده معصوم ای بانو سلام ای سنگ خارا در کفت چون موم ای بانو سلام ای مظهر یا حی و یا قیوم ای بانو تو حیی، زنده خواهی ماند تا وقتی که دین زنده است تو قیومی و با تو پرچم اسلام پاینده است قدم هایت ندیده هیچ گاه از پا نشستن را نکردی صرف، ای سرو سهی فعل شکستن را چگونه می توان فهمید اینسان چشم بستن را به سودای یتیم مکه از دنیا گسستن را برای تاجری چون تو که در مکه سرآمد بود همه دیدند که سرمایه ات عشق محمد بود الا یا کاشف الکرب محمد سیب لبخندت سلامت داده جبرائیل از سوی خداوندت به جنت هاجر و حوا و مریم آرزومندت تو را کافیست بشناسیم از اوصاف فرزندت جز اینکه خواجه ی لولاک، احمد همسرت باشد گواه عصمتت این بس که زهرا دخترت باشد الا ای یاد تو آرامش پیغمبر مکه الا ای ترتبت تو قبله گاه دیگر مکه الا ای سایه ی دست کریمت بر سر مکه یتیمان تو از راه آمدند ای مادر مکه قرار دل! دلم را عاری از هر بیقراری کن کریمه! باز مهمان آمده پس سفره داری کن میان بستر افتادی و باری مانده بر دوشت پر از فریاد بی تابی ست بر لب های خاموشت صدای گریه ای گویا طنین افکنده در گوشت ببین زهراست که بی تاب افتاده در آغوشت نگاهت حس تلخ لحظه های واپسین دارد وصیت هایت امشب حرف هایی آتشین دارد گمانم در نگاه دخترت آزار میبینی و داری خانه ای با آتش بسیار می بینی کسی را آشنا بین در و دیوار می بینی میان پهلوی گل تیزی یک خار می بینی ببین که دست های تازیانه می رود سویش همینکه دخترت افتاد در افتاد بر رویش @raziolhossein
تا زنده بود از رخ احمد غبار ریخت هر لحظه بر خزان غم او بهار ریخت باران هر تبسم او قلع و قمع کرد هر آتشی که صاعقهٔ روزگار ریخت با دست جبر ، مادر زهرا لقب گرفت پای نبی که ثروتِ بااختیار ریخت در هر نبرد ، ذکر لبش یا خدیجه بود برقی که از لب دو دم ذوالفقار ریخت آن قدر ذکر خیر برای رسول شد تیری به چشم دختر اهل فرار ریخت محصول اوست اشک فراقی که سالها زاری کنان به چهرهٔ چشم انتظار ریخت مدیون روضه های پسرهای فاطمه است هر رحمتی که بر سر هر روزه دار ریخت @raziolhossein
ركاب آفرينش را درخشنده نگين هستي چه بايد گفت وقتي با پيمبر همنشين هستي سري از مريم و آسيه و حوا و هاجر هم از اهل آسمان هائي كه مهمان زمين هستي وجود اطهرت لبريز شد از عشق پيغمبر پناه بي بديل رحمه و للعالمين هستي از آن سو همسر احمد از اين سو مادر زهرا عجب هم كفو آن هستي عجب معشوق اين هستي تو بيعت با علي را بر خودت دانسته اي واجب يقينأ كه مسلمان اميرالمومنين هستي همه دارائي ات را ريختي در پاي پيغمبر يكي از دو ستون اصلي ياري دين هستي به تو نازل شده قرآن خلاصه در سه تا آيه مقام از اين فراتر كه تو كوثرآفرين هستي به القاب تو ام المفسدين چشم طمع دارد حسادت ميكند بر تو كه ام المومنين هستي @raziolhossein
اسلام را هر جور می‌شد یاوری کردی همراه پیغمبر شدی و رهبری کردی مهرت نه تنها در دل پیغمبر افتاده بلکه تو حتی از خدا هم دلبری کردی خیلی سر غم‌های احمد خون دل خوردی خیلی برای همسر خود همسری کردی سرمایه‌ات را در تجارت با خدا دادی در این تجارت سود خیلی بهتری کردی اموال تو از مشرکین عبد خدا می‌ساخت از بس که بخشیدی و بنده‌پروری کردی جبریل وقتی که سلامت می‌کند یعنی... مانند پیغمبر تو هم پیغمبری کردی تو کیستی با تو پیمبر مشورت می‌کرد؟ چه خوب بین حق و باطل داوری کردی هرجا که دیدی ظلمت و تاریکی کفر است با نور ایمان خودت روشنگری کردی کار تو خانه‌داریِ در خانه وحی است آیات قرآن را تو پس جمع‌آوری کردی از هر زنی از هر نظر سر بوده‌ای خانم در بین زن‌های دو عالم سروری کردی بانو تو ام‌المومنین هستی و در حقِ... حتی امیرالمؤمنین هم مادری کردی ما قدر کارَت را در این دنیا نمی‌فهمیم محشر مشخص می‌شود چه محشری کردی @raziolhossein
اسلام چون که مثل علی و خدیجه داشت حل شد برای عالم و مهدی نتیجه داشت آن بانویی که یکسره عشق پیمبر است آری خدیجه است که امشب به بستر است یک سوره بیش نیست به قرآن سینه اش آن سورهٔ سه آیه مگر غیر کوثر است؟ بانو چه می کشید ز غم های دخترش آنجا که حد فاصل دیوار تا در است بیچاره فاطمه به که گوید ز غصه اش سنگ صبور دختر غمدیده مادر است رنگ از رخ خدیجه به بستر پریده است امشب مسیر روضه به کوچه رسیده است @raziolhossein
سلام ما به تو ای مادر بهشت رسول که پرورش به روی دامن تو یافت بتول ملائک‌اند به مدحت در آسمان مشغول امین وحی حقت کرده بر سلام نزول سـلام ذات خـداوند و چارده معصوم به تو که بوده مقامت همیشه نامعلوم درود باد به روح و سلام بر تن تو حجاب نور و دعای رسول، جوشن تو بهشت وحی خداوندگار، گلشن تو محیط پرورش فاطمه است دامن تو به جز تو در غم و اندوه، یار احمد کیست؟ به غیـر تـو صـدف گوهـر محمّد کیست؟ خدای را به خدا لایق درودی تو به یاری نبی آغوش خود گشودی تو دل از رسول خدا همچنان ربودی تو تمام لشکر ختم رسل تو بودی تو تو سینه را سپر سنگ دشمنان کردی به حفظ جـان محمّد نثار جان کردی تو بهترین زن روی زمینی ای مادر تو در جلال، جلال‌آفرینی ای مادر تو مام همسر حبل‌المتینی‌ ای مادر تو مادر همه مؤمنینی ای مادر گل رسول خدایی و گل کجا تو کجا؟ زنـان دیگـر ختم رسل کجا تو کجا؟ تو آسمان فروزان یازده قمری تو از زنان همه انبیا به رتبه‌ سری هرآنچه وصف تو خوبان کنند خوب‌تری زنان ختم رسل دیگرند و تو دگری مگـر نگفت نبـی بیـن همسـرانش بسـی که بهر من چو خدیجه نبود و نیست کسی به جز خدا و نبی مدح تو نشاید گفت تـو را چـو فاطمـه ام‌الائمه باید گفت تو مادر همه سادات عالمی بانو! تو نور چشم رسول مکرمی بانو! تو به ز هاجر و سارا و مریمی بانو! دوازده گهر نور را یمی بانو! خدای را به دعا و نیاز می‌خواندی نزول وحی نبود و نماز می‌خواندی سلام بر تو و اشک و دعا و زمزمه‌ات سلام بر تو و روح بلند فاطمه‌ات فروغ وحی عیان بود از مکالمه‌ات هزار عایشه کم از کنیز خادمه‌ات همیشه شیفته خصلت و صفاتت بود که سال حزن رسول خدا وفاتت بود هنوز بوی خدا می‌دمد ز پیرهنت دمی که روح تو پرواز کرد از بدنت زهی جلال سلام خدا به جان و تنت که از بهشت فرستاد ذات حق، کفنت گرفتـم آنکـه ز کوثـر دهـان خود شویم مرا چه زهره که اوصاف چون تو را گویم وفات تو نبود کم ز صبح میلادت سلام بر تو و آباء پاک و اولادت به شأن تو که بود رتبه  خدادادت همین بس است که مولا علی‌ست دامادت امین وحی، سلامت به احمد آورده که جز تو فاطمه را بر محمد آورده؟ که جز تو آورد از بهر مصطفی زهرا؟ که جز تو دختر او هست زینب‌کبری؟ که جز تو قابله‌اش بوده مریم عذرا؟ که جز تو شد سپر جان خواج? دوسرا؟ تویی که در رحمت فاطمه سخن می‌گفت سخـن ز سـر خداونـد ذوالمنـن می‌گفت به آن خدا که جهان وجود را آراست به آن علی که پس از مصطفی به ما مولاست به فاطمه که به غیر از خدا ندید و نخواست که زائر تو همان زائر رسول خداست چو در ثنای تو گیرد به دست خویش، قلم ز خـود گذشتـه و پـرواز می‌کند «میثم» @raziolhossein
در همنشینی با نبی دیدی کمالت را جَلَّ جَلالُ رَبی اوصاف جلالت را تا اینکه شانت را بیارد بیشتر پائین از عمد بالا برده دشمن سن و سالت را سود زیادی بردی از سرمایه ات وقتی خرج محبت کرده ای مال و منالت را وقتی شدی مادر برای حضرت زهرا گویا تو کامل کرده ای حق رسالت را قرآن برای فهم زهرا سوره ای آورد تا جا بیندازد مثال بی مثالت را تکمیل شد ایمان تو با مرتضی،یعنی تا عرش بردی با علی نور جمالت را با سینزده تا علّت روشن خدا را شکر دیدی ثمر بخشیدن مال حلالت را جبران اینکه زیر بار دردها بودی پروردگارت هم گرفته زیر بالت را پرسیده ای از همسرت راضی شدی از من با گریه پاسخ داد پیغمبر سوالت را غیر از کفن سهمت عبای مصطفی چون شد کرب و بلائی دید دنیا حس و حالت را @raziolhossein
به سیم و زر چه حاجت بود؟! از  اینها فراتر داشت پر از خورشید بود آری نگاهی کیمیاگر داشت زنان از بی حجابی ها سر تسلیم افکنده.... ولی کنز الحیا از چادر خود تاج بر سر داشت بزرگان عرب رایک به یک دیروز پس میزد که این دوشیزه فکر خواستگاری از پیمبر داشت زمانی که همه خورشید را تکذیب میکردند خدیجه، چشم های مصطفی را خوب باور داشت میان قوم خود شان و مقام او فراوان بود ولیکن با پیمبر عزتی چندین برابر داشت نبی افلاک را می دید از غار حرا اما جهان مصطفی در چشم او تصویر بهتر داشت نماز اولش را با علی پشت پیمبر خواند شکوه این سه تن باهم هزار الله اکبر داشت کنار مرتضی دین خدا را حفظ میکرده که مالش نسبت همشیرگی با تیغ حیدر داشت دوبازوی پیمبر بی گمان از جنس هم بودند خدیجه چون علی را داشت درواقع برادر داشت لبالب بود از قران و آن روزی که مادر شد به جای طفل در آغوش خود آیات کوثر داشت همینجا میشود بر پاکی دامان او پی برد فقط این زن وجودی لایق  زهرای اطهر داشت علی داماد او شد کاش بود آن روز را می دید که زهرا در نبود مادر خود دیده ای تر داشت خدیجه در مسیر دین شترها داد بی منت زنی روی شتر اما هوای فتنه در سر داشت حسن روز جمل بی شک به یاد مادرش افتاد به یاد خاطراتی که مروری زجر آور داشت کمک میخواست پشت در صدا زد خادم خود را فدای فضه اما فاطمه ای کاش مادر داشت... @raziolhossein
از اهل مکه کینه ی بسیار دیده ای هم شانه با پیمبرت ازار دیده ای در بذل جان و مال خودت کم نزاشتی در راه دین اهانت اغیار دیده ای زخم زبان به حد فراوان شنیده ای جان مرا همیشه گرفتار دیده ای با این وجود خانه ی تو بیت امن بود در بین خانه حمله ی کفار دیده ای؟ همسایه از صدای تو شاکی نمی شود زخم زبان به مرد عزادار دیده ای؟ از دوستان کنایه به جانت خریده ای؟ لبخند زهردار به بیمار دیده ای؟ اتش به جای تسلیت ایا شنیده ای؟ حوریه بین یک در و دیوار دیده ای؟ وقتی که غنچه ی تو زمان رسیدن است جای کمک حرارت مسمار دیده ای؟ @raziolhossein
سرلوحه ايمان وامان است خديجه سرمشق ره حق طلبان است خديجه بانوي حرمخانه وحي نبوي اوست درچشم نبي گوهر جان است خديجه گنجينه پُرگوهر تقوا و شرافت آئينه توحيد نشان است خديجه سرچشمه فضل وكرم وبخشش واحسان برجمله ايثارگران است خديجه سرسبزترين سرو سرافراز فضيلت درفصل بهاران وخزان است خديجه درگلشن ارزنده توحيد پرستي چون كوثرجوشنده روان است خديجه گرفاطمه اش بانوي زن هاي بهشتي است نوردل گل های جنان است خديجه پيداست شب آخرعمرش ، ز نگاهش برفاطمه خود نگران است خديجه درحسرت بي مادري فاطمه خويش آزرده دل و اشك فشان است خديجه آمد كفن ازسوي خداوند برايش محبوب خداوند جهان است خديجه قدرش به خدا هيچ نيايد ز "وفایی" زيرا كه فراتر ز بيان است خديجه @raziolhossein
حیا در چشمهایش بود غیرت داشت همت داشت چنان آسیه و هاجر چنان مریم نجابت داشت لباس کهنه میپوشید روی خاک میخوابید تماما خرج دین میکرد هرچه مال و مکنت داشت تجارتخانه های مکه از اموال او پر بود ولی او با خدای خود فقط میل تجارت داشت بجای مرغ بریان دانه ی خرما غذایش بود به رعیت ها شباهت داشت ان بانو که رعیت داشت وجودش را فدای راه حق میکرد بی وقفه برایش پیشرفت دین همیشه ارجحیت داشت گواهی میدهد شعب ابیطالب به ایثارش گواهی میدهد این شیربانو استقامت داشت چه ایمانی چه اخلاصی که بین بستر مرگش خدیجه از رسول الله احساس خجالت داشت کفن برتن نکرد و با لباس پاره ای پر زد عجب این لحظه آخر به اربابم شباهت داشت @raziolhossein
به زبان‌بریده کجا رسد صفتی به مدح و ثنای او که خداش هرچه طلب کند به کمال داده برای او ز زبان خاتم مرسلین همه وقت کرده دعای او صلوات آدم و خاتم آمده‌ است جمله صلای او چه زنی‌ست او که به مدحتش فلک آفریده خدای او شده‌است جاذب لطف حق ، چو به مهر ذرّه‌ی لاحقه نرسد به جلوه‌ی نوری‌اش رشحات ظلمت زاهقه چه کلیمه‌ای‌ که دهد بیان ز عدم در انفس ناطقه چه زجاجه‌ای‌ست که از خودش بدمد لوامع مُشرقه ملکوت و ملک خدای را به عیان رسانده ضیای او چه غمش هر آنکه شفیعه‌اش بشود به محشر داهشه به مقام خلد برینی‌اش نه منازعه نه مناقشه نگرفته‌اند مقام او به معاجله به مهامشه به خدا که زَهره‌ی قرب او نه به حفصه هست و نه عایشه که نشیند از ره غدر و کین به دل رسول به جای او سخن از کسی شده در میان که نبی‌ست گرم ستودنش مَلِک‌ست قاری فضل او، مَلَک‌ست محو سرودنش عدم‌ست زاده‌ی بود او و وجود طفل نبودنش ‌که شده‌ست بسته به نور حق همه صبح دیده گشودنش حسن‌ست شمس مضیّ او و حسین بدر دجای او به خدا که دار و ندار او بدهد نشان ز عدالتش احدی نبوده ز مکّیان به نجابتش به اصالتش احدی نجسته مشابهش احدی ندیده جلالتش چو گشود خاتم مرسلین دو لب از برای رسالتش چه زنی به غیر خدیجه گفت بلی به دین و ندای او چه زنی‌ست مادر فاطمه، چه زنی‌ست همسر مصطفی که به همرهی، که به همسری، شده نیم دیگر مصطفی نه به مال بلکه به جان خود شده یار و یاور مصطفی که مناقبش شده بازگو ز لب پیمبر مصطفی متراکم آمده خیرها به چهارگوش سرای او به گره‌گشایی لطف او نه مقیَّدی نه مقیِّدی شده لحظه‌لحظه‌ی بودنش جلوات عزّ مُمَجِّدی نرود مواصف جود او به خفا ز جور معتمدی چو نباشد آیه‌ی سلم او چه مطهَّری چه موحِّدی؟ مگر اینکه خلق دعا کند به طراز قبله‌نمای او چو نماز او بشود حکم نبود مصلّی دیگری به خدا نگویم الی الابد سخن از تولّی دیگری که دهد موالی همسرش به نبی تسلّی دیگری چو صفات و ذات جلال حق بدهد تجلّی دیگری شده مهر و ماه نشانه‌ای ز فروغ جود و سخای او به ازل چو آینه‌ی «ألَستُ بِرَبّکم» شده صیقلی به مطاوعت ز مقام او چو رسول گفته‌ام از بلی چو گشود احمد مصطفی در سرّ مصحف منجلی به خدا که غیر خدیجه‌اش به خدا قسم به جز از علی نشده‌ست مطلع آدمی ز رموز غار حرای او صفت کمال خدیجه را چه به شعر ناقص همچو من که چهارده دم کبریا به مدیحه‌اش شده در سخن ظُهِرَت یَنابِعُهَا العُلاةِ مِنَ الخَفاءِ إلَی العَلَن به کدام زن به جز از خدیجه رسول حضرت ذوالمنن همه ساله کرده ز تعزیت به برش لباس عزای او؟ @raziolhossein
وَ تَفَضَّلْ عَلَيَّ مَمْدُوداً عَلَي الْمُغْتَسَلِ يُقَلِّبُنِي (يُغَسِّلُنِي) صَالِحُ جِيرَتِي  یا رب به من بی کس و‌مسکین إرحم در موقع غسل و کفن و تدفین إرحم آن لحظه که دوستان تکانم بدهند در لحظه ی جانگداز تلقین إرحم @raziolhossein
نگاهت از غمی جانکاه می گفت ز صدها داغ با هر آه می گفت میان کوچه خالی بود جایت که زهرای تو «وا اُماه» می گفت @raziolhossein
مادری پر غصه و درد آشنا دلواپس است عزم رفتن کرده تا سمت خدا دلواپس است مادری افتاده در بستر به حال احتضار دختری کوچک شده غرق دعا، دلواپس است بر لبش امن یجیب و دیده هایش غرق اشک ترس دارد که نگیرد او شفا، دلواپس است دخترش خورده زمین امروز تعبیرش بد است از عبور نیلی اش در کوچه ها دلواپس است شور افتاده دلش چون خواب دیده نیمه شب گوهرش افتاده زیر دست و پا، دلواپس است او که در شعب ابیطالب همیشه تشنه بود تشنه، یاد تشنۀ کرببلا دلواپس است او که مرهم روی زخم سنگ ها بگذاشته خوب می فهمد هجوم سنگ را، دلواپس است من یقین دارم که او بین کفن ها گریه کرد بر شهید بی کفن، بر بوریا دلواپس است @raziolhossein
سلام از طرف حیّ ذوالجلال خدیجه به عصمت و شرف و عفت و کمال خدیجه بگو به دخت فلان و فلان که گفت پیمبر برای من نشود هیچ کس مثال خدیجه نبود پرچم اسلام پایدار و سرافراز بدون تیغ علی و بدون مال خدیجه خودش مهریه اش داد تا رسد به محمد شنیدنی است عجب قصه وصال خدیجه چه شوهری ، چه زنی ، بَه چه دختری و چه نسلی خوشا به حال پیمبر خوشا به حال خدیجه چه اهلبیت خدیجه چه اهلبیت پیمبر بگو که صلّ علی احمد و آل خدیجه تمام هستی خود داد ( لِرّسول و لِلّله ) کفن چگونه نیاید( مِنَ السما لِخدیجه ) تو ای حبیبه داور مرو ز پیش پیمبر که تازه دختر تو هست پنج ساله خدیجه تو نیستی که ببینی به کوچه های مدینه زنند فاطمه را بهر یک قباله خدیجه @raziolhossein
اولین بیت شد این مصرع بسم الله است قلم از آنچه در افکار من است آگاه است پُر مضمونم و بیت الغزلی در راه است صحبت از حضرت خورشید، سخن از ماه است باز کرده ست اذان حنجره ی مأذنه را تا شب و روز بخوانم پسر آمنه را باغ در رویش خود فصل بهاری دارد عشق در اوج جوانی است، قراری دارد نور در حجله ی عشق آمده کاری دارد پسر آمنه تنهاست؟ نه، یاری دارد بَه به این وصلتِ فرخنده پی و ختم به خیر در خورِ همسری عشق، خدیجه ست نه غير همسر بی بدل حضرت طاها او بود لایق مادری اُمِ ابیها او بود نور را آینه هرآینه تنها او بود مصطفی آن همه تنها شد اما او بود با وجودش به نبی هیچ غمی غالب نیست تا خدیجه است غم از شعب ابیطالب نیست السلام ای که در این شعر سرانجام تویی مصطفی را تو دلارامی و آرام تویی دینم از اوست ولی پایه ی اسلام تویی ای غریبی که پر از نامی و گمنام تویی به مقام تو چه اندازه حسادت بردند لقب خاص تو را نیز به سرقت بردند ما کجا و سخن از مدح تو با این دل پُر شرمگینم که نداریم کلامی در خور ما که گوهر نشناسیم چرا سُفتنِ دُر خرج دین شد همه ی مال تو اُشتر اُشتر وای برما و بر این شیوه ی مهمانی ما شده سرمایه ی تو خرج مسلمانی ما گفتم از مدح تو از روضه ات اما کمتر رفتی و ماند غمت روی دل پیغمبر دخترت فاطمه جان داد پسِ آتشِ در مجتبی آه کشید از دلش از سوز جگر آمد از عرش برای تو کفن، طیب و پاک نوه ات کرببلا بی کفن افتاد به خاک @raziolhossein
گاه تنها يک نفر هم يار دين باشد بس‌است يک‌نفر بانوى‌سرشار از يقين باشد،بس‌است مال‌وثروت هرچه‌هم‌باشد فداى راه‌دوست هم‌نشين رحمةٌللعالمين باشد بس است ديگران هم، همسر پيغمبرند اما فقط مادرزهرا که«أمّ المؤمنين»باشد بس‌است دخترش زهرا کجا و دختران اين و آن؟! حاصل‌عمرش اگر تنها همين‌باشد بس‌است دختر او مادرى کرده براى شيعيان مادرى مثل‌خديجه در زمين‌باشد بس‌است ما کجا و مدح او گفتن؟ معاذالله... نه نام‌ماتنها«گداى خوشه‌چين»باشد‌بس‌است @raziolhossein
شروع میکنم این بار هم به نام خدا گذشته از خودش این زن به احترام خدا رسانده حضرت احمد بر او سلام خدا شده است ثروت او حامی کلام خدا یگانه بانی والا مقام دین بانوست سرآمد همه ی مومنات این بانوست فراگرفته از او شیعه درس عزت را رسانده است به اوج کمال همت را برای دین خدا خرج کرده ثروت را رسول دیده ازاوبهترین محبت را خدیجه ایده و رفتار مکتبی دارد خدیجه است که جا در دل نبی دارد کریمه بودنش از سفره اش نمایان است خدیجه بین زنان اولین مسلمان است نماز خواندن او افتخار ایمان است وجود محترمش ، ظرف قدر قرآن است اگرچه ساکن دنیاست  شان او بالاست خدیجه مادر زهرا ست شان اوبالاست خدیجه مادر دین پرور است بی تردید از این جهت پسرش حیدر است بی تردید عزیز خانه ی پیغمبر است بی تردید کنار فاطمه درمحشراست بی تردید امید میرود آنروز مادری از او نخواستیم جز این چیز دیگری از او زبان زد است در اسلام جان فشانی او تمام ، وقف نبی بود زندگانی او قرار قلب نبی لحن آسمانی او شفای درد نبی بود مهربانی او نبی که چهره اش از سنگها جراحت داشت خدیجه بود که صد مرهم محبت داشت هزار حیف که آن سال حزن پیدا شد خدیجه رفت و بساط عزامهیا شد خدیجه رفت ونبی بین خانه تنها شد خدیجه رفت ویتیمی نصیب زهرا شد خدیجه رفت و نگاهش به سمت زهرا بود خدیجه دل نگران بود فکر فردا بود گرفت ماتم او فرش و عرش اعلا را سیاه کرد برای رسول دنیا را چه خوب دید غم و درد و داغ فردا را خدیجه رفت و به احمد سپرد زهرا را سپرد هیچ کسی داد بر سرش نزند کسی به غیر علی پا به معبرش نزند زدند فاطمه را جای مادرش خالی به گونه ای که شد از ضربه ها سرش خالی که گوشواره شد از زیر معجرش خالی گذاشت میخ به عرش مطهرش   خالی چه شد کنار در آن دم که میخ ....واویلا گرفت چادر زهرا به میخ... واویلا @raziolhossein
مثل غواصی که گوهر از دل دریا گرفت کوثر تسبیح را از دست اعطینا گرفت شوهری مثل رسول و دختری مثل بتول آنچه که می خواست از لطف خدا یکجا گرفت در زمین نامش به ام المومنین مشهور شد کار او در آسمان ها بیشتر بالا گرفت جبرئیل آورد از سوی خدا بر او سلام این مدال منزلت را او فقط تنها گرفت حاتم طائی کم آورد  از سخاوت پیش او در جلالت سبقت از آسیه و سارا گرفت هستی و دارایی خود را به پای عشق ریخت خیمه ی توحید با اخلاص بی بی پا گرفت پشت پیغمبر شکست از ماتم سنگین او در غمش قلب علی و حضرت زهرا گرفت @raziolhossein
مومنون آیه‌های قرآنند گاه مقداد و گاه سلمانند چه عرب چه عجم مسلمانند همه فرزندهای بارانند یا نوه یا نتیجه‌اند همه بچه‌های خدیجه‌اند همه سایه‌اش مستدام بر سر ماست خانه اش قبله‌گاه دیگر ماست نامش آرامش پیمبر ماست مادر فاطمه است، مادر ماست مادرم! ای امام مادرها بفدایت تمام مادرها گرمی آشیان پیغمبر همسر مهربان پیغمبر یاد تو در روان پیغمبر نام تو بر زبان پیغمبر خاطرات تو گرمی شب اوست یاد تو آه حسرت لب اوست زن، ولی مردتر ز هر مردی جگر کفر را درآوردی قد علم کرده پیش هر دردی تو بر اسلام مادری کردی نه فقط امّ مومنین هستی امّ اسلام، امّ دین هستی به تو جبریل احترام کند پیش پایت نبی قیام کند به تو باید خدا، سلام کند و تو را صاحب مقام کند باید اینگونه منجلی بشوی مادر همسر علی بشوی با نبی گرچه همنشین بودی قبل از اسلام بی قرین بودی بین زنها تو بهترین بودی در زمین آسمان نشین بودی اشک تو ای خدیجه غرا ریخته گریه ملائک را مثل ابر بهار گریه مکن انقدر گریه دار گریه مکن از بد روزگار گریه مکن مادر بیقرار! گریه مکن در سرت فکر کیست می‌دانم گریه‌ات مال چیست می‌دانم در عذار گلت چه می‌بینی که چنین بی قرار و غمگینی نگران هجوم گلچینی یا که رنجور دست سنگینی آه از دست... آه از آن آزار آه از آن کوچه... آه از آن دیوار @raziolhossein