eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.7هزار دنبال‌کننده
598 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نماز صبح به پا شد به ربنای علی دعاکنید علی دوست ها برای علی خدا کند که نیفتد خمی به ابرویش خدا کند که بمیریم ما به جای علی خدا بخیر کند آمد ابن ملجم پست حرام زاده به قتل علی کمر را بست خدا بخیر کند بعد این قیام و قعود خدا کند که بماند علی به ذکر سجود خدا بخیر کند سجده رو به پایان است خدا بخیر کند زینبش پریشان است دوباره ناله شبیه مدینه بالا رفت خدا بخیر کند تیغ کینه بالا رفت به گوش زمزمه آمد نزن نزن نامرد صدای فاطمه آمد نزن نزن نامرد خدا گواست که سخت است بی هوا بزنند دوباره کاش به جای علی مرا بزنند حرام زاده‌ی نامرد تیغ را بد زد علی به سر به زمین خورد،بی حیا بد زد ــــ ز عرش ضجه بر آمد تهدمت والله علی به هوش نیامد تهدمت والله بیا که روضه بخوانم برای فرق علی بگو الهی بمیرم برای فرق علی رمق نمانده خدایا به زانوان علی نماند قوت دیدن به دیدگان علی ندای قَد قُتِل آمد ز آسمان ای وای و جان فاطمه افتاده نیمه جان ای وای نشان تیغ حرامیش تا جبین افتاد ز جا بلند شد و باز بر زمین افتاد زمین که خورد نفس بند آمد و مولا به گریه زمزمه می کرد آه...یازهرا دوباره یاد مدینه زسینه آه کشید برا جراحت سینه زسینه آه کشید چه ظالمانه شکستند حرمت مارا برای غصب خلافت زدند زهرا را ـــــــ گشود چشم و نظر کرد نور عینش را و دید ضجه زنان در برش حسینش را گمانم اینکه به او گفت نور چشمانم به جان فاطمه گریه نکن حسین جانم حسین گریه نکن ، وقت آه و سوز تو نیست حسین ، هیچ روزی شبیه روز تو نیست به استغاثه جوابت نمی دهند حسین بگویی العطش آبت نمی دهند حسین همه به آل علی قهر می کنند حسین و ظالمانه تو را نهر می کنند حسین خدا کند غریبانه ناله ها نزنی به زیر خنجر نامرد دست و پا نزنی به قتل صبر حسینم پر تو را ببرند به پیش دیده‌ی زینب سر تو را ببرند میان دشت رها میشوی عزیز دلم مرمل بدما میشوی عزیز دلم تمام پیکر تو می شود خضیب حسین و مادر تو صدا می زند غریب حسین @raziolhossein
شب وصل است و رسیده‌است ز ره، دلدارش «فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش» چاه و ویرانه و نخلستان پرسند ز هم چه شد آهِ سحر و نغمهٔ استغفارش؟ شب گذشته‌است ، یتیمان علی جمع کنید بستری را که گرفته‌است شفا بیمارش بعد سی سال دعایش به اجابت برسید جان برون آمده با نالهٔ آتشبارش* زخمِ سر در غم او پرده‌دری کرد، ارنه خون دل خورد همه عمر و نکرد اظهارش بی‌زبان خواست یکی محرم راز و، چو نیافت در دلِ شب به دلِ چاه سپرد اسرارش آخر این با که توان گفت که یک مرد غیور نتوانست حمایت کند از دلدارش! عوضِ هر سخنی ، گفت: بیا فضه بیا کار من نیست... تو بگشای گره از کارش زیر لب زمزمه‌ای دارد اگر گوش کنید چیست؟ نجوای دلی غمزده با غمخوارش: آمدم کوفه، نبینم دگر آن منزل را که تو فریاد زدی بین در و دیوارش حال با پای خودت آمده‌ای ای گل من چه گلی؟!... لاله‌صفت داغ به دو رخسارش دیده بر روی پیمبر به چه رو باز کنم؟ فاطمه بود امانت، من امانتدارش اینک ای کوفه علی نیز امانت به تو داد هان مبادا بکشانی به سر بازارش... * نَفسِی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحبُوسَةٌ یا لَیتَهَا خَرَجَت مَعَ الزَّفَرَاتِ‏ @raziolhossein
با کوله بار نان , شبِ آخر قیام کرد مردی که هرچه داشت به کف وقف عام کرد یک در میان جواب سلامش نمی رسید آن که خدا به هر قدم او سلام کرد هم جود کرد و هم به خودش ناسزا شنید او باز هم مقا بلشان احترام کرد از غربتش به قول خودش بس , که روزگار با مرتضی معاویه را هم کلام کرد. بر دوش اوست چرخش دنیا ولی بر آن طفلی نشست وحس نشستن به بام کرد بعد از نماز نافله شب بلند شد سمت مدینه فاطمه اش را سلام کرد با این سلام روضه آخر شروع شد با خاکهای چادر زهرا تمام کرد غمگین ترین امیر , الهی که بشکند دستی که خنده را به لب تو حرام کرد هفت آسمان به جوش خروش آمده مرو آن را علی به گوشه ای از چشم رام کرد  جای صلات ماذنه باصوت مرتضی حی العزای علی را پیام کرد بیدار کرد قاتل خود را که حاضرم… با شوق خویش خون خودش را به جام کرد تا ضربه خورد عالم آدم به سر زدند در عرش و فرش گریه خواص و عوام کرد تا ضربه خورد خنده به لبهای او نشست گویا به زهر تیغ عسل را به کام کرد دستی به روی دوش حسن تا به خانه اش هر کوچه را به خون سرش سرخ فام کرد درخانه زینب است رهایم دگر کنید آری رعایت دل او را امام کرد زهراست کعبه و حجرش زینب است و بس روی جبین دختر خود استلام کرد آری رعایت دل زینب سفارش است وای از دمی که بنت علی رو به شام کرد ان دختری که سایه او هم ندیدنی است چشمان بد به دور و برش ازدحام کرد یک بی حیا که دید کنیزی نمی برد ازآل مرتضی طلب یک غلام کرد @raziolhossein
خیره به اسمان شده این دیده ی ترم من بی کس همیشه تاریخ حیدرم.. یک روز آب خوش به گلویم نرفته ست از ابتدا غریب مرا زاد مادرم امشب فقط به فاطمه ام فکر میکنم آغوش باز کرده در این شام آخرم افطار تلخ من به نمک باز میشود خرما چرا گذاشته زینب برابرم ای کوفه خوش بخواب علی رفتنی شده راحت شدید از من و فریاد منبرم وقت اذان شدست مهیای رفتنم شمشیرتان کجاست بکوبید بر سرم الله اکبر! اشهد حیدر بلند شد... یارب گواه باش که پر گشته ساغرم فزت و رب کعبه!سرم غرق خون شده این را برای فاطمه سوغات میبرم من را رها کنید خودم راه میروم حالا که ایستاده دم خانه دخترم زینب بمان به خانه که خانه ست جای تو.. این کوچه نیست جای تو ای بانوی حرم از کوچه رد شدن به تو یکروز میرسد از حال و روز کوفه ی آنروز مضطرم فریاد میزنند ببینید اسیر را فریاد میزنی که خدا نیست معجرم فریاد میزنند که خیراتشان دهید فریاد میزنی که زنسل پیمبرم فریاد میزنند که زینب حسین کو؟ فریاد میزنی که به نیزه است دلبرم @raziolhossein
غمش هم صحبت دیرینه اش بود دوچشم فاطمه آینه اش بود حریف زخم اومرهم نمی شد که زخم مرتضی در سینه اش بود دمادم عهد را دردم شکستند مگر قلب على را كم شکستند؟ علی بار سفر بست وخلایق نماز صبح اوراهم شکستند علی از خانه تا مسجد اگررفت به دیدار خدا با پای سررفت على راغرق خون دیدند وگفتند خدا را شکر، زهرا زودتر رفت @raziolhossein
محراب دعا شاهد آهم باشد جان بر لبم و خدا گواهم باشد ای تیغ ستم!بیا که زهرا به بهشت با محسن خود چشم به راهم باشد @raziolhossein
برخیز علی! وقت نماز آمده است هنگام خوش راز و نیاز آمده است زهرا به بغل گرفته شش ماهه ی خویش با دسته گلی به پیشواز آمده است محراب دعا شاهد آهم باشد جان بر لبم و خدا گواهم باشد ای تیغ ستم!بیا که زهرا به بهشت با محسن خود چشم به راهم باشد @raziolhossein
و امّا و امّا و امّا علی غریب است و مظلوم و تنها علی سحر شد - منادی - شنیدم که گفت دریغا دریغا دریغا علی به یک ضربه ارکان دین شد خراب جدا شد به یک لحظه از ما علی شب قدر ، آیا چه باید سرود؟ به جز یاعلی یاعلی یاعلی؟ کجا می توان رفت ؟ غیر از نجف؟ مگر می توان بود جز با علی؟ مناجات ، دیدی به جز ذکر او؟ غزل خوانده ای شاعر ! الّا علی؟ علی گفتم و خواندم از فاطمه که مولاست زهرا و زهرا علی گرفته است قرآن به سر مصطفی حسن گفته در حال احیا علی الهی الهی الهی حسین خدایا خدایا خدایا علی @raziolhossein
بهانه دست من و تو ، بها به دست علی‌ست صفای باطن اهل صفا به دست علی‌ست چنان طلا بشود خاک در کف مولا که من یقین دارم کیمیا به دست علی‌ست هرآنکه عزم علی کرده‌است اولوالعزم است مقام و مرتبه‌ی انبیا به دست علی‌ست به دست‌های علی تکیه می‌کنیم همه ملاک سنجش اعمال ما به دست علی‌ست عجب توازن بشکوهی آفرید خدای که دست حضرت خیرالنسا به دست علی‌ست یقین خیال پیمبر ز جنگ آسوده‌ست اگر که قبضه‌ی شمشیرها به دست علی‌ست میان معرکه چشم علی به لطف خداست میان معرکه چشم خدا به دست علی‌ست از آن زمان که نگین در رکوع بخشیده چقدر شیعه که پا در رکاب دست علی‌ست به هرکجا نگرم جای پای یار من است مدینه ، مکه ، نجف ، کربلا،  به دست علی‌ست @raziolhossein
تو را چون جمع شد امروز اسباب توانائی چرا غافل از اوضاع پریشانی فردائی جهان و استراحت صحبت سنگ و سبو باشد چرا بر شیشۀ عفلت فکندن سنگ دانائی جهان چون خانۀ زنبور پرنیشست و نوش وی تو گویی معدن قندست یا دکّان حلوائی به غرقاب فنا افتاده و بازیچه پنداری به گرداب هلاکت اندرو گرم تماشائی به افسون عجوز دهر دل را کرده ای مایل تویی چون کودک نادان و او رندیست هر جائی پی سودا در این بازار از سود و زیان بگذر مگر آسوده در منزل از این بازار باز آئی چو اسباب شنایت نیست در قلزم مکن مأوی شناگر می تواند غوطه ور گشتن به دریائی بود وقت رحیل و توشۀ بسیار بایستی که بی پایان بود در پیش راه دور صحرایی برو در سایۀ نخل امیدی جا و مأوی کن که چینی میوۀ عزّت از او بی نخل خرمایی چراغی را بر افروزان به مشکوة دل ای غافل که از دامن فشانی های جهلش نیست پروایی چراغ چشم عالم کیست جز نوباوۀ آدم علی داماد احمد محرم اسرار یکتایی نبودی گر وجودش ریشه باور بر هستی نبود عالم نبود آدم نه دنیایی نه عقبایی به همره داشت گردی از سر کویش که عیسی را مخلّع گشت سر تا پا به تشریف مسیحایی اگر مهرش نبد مشّاطه روی ماهرویان را عروس حسن ننهادی قدم در ملک زیبایی اگر در گردش لیل و نهار او نهی فرماید کلید روز و شب را گم کند این چرخ مینایی اگر دربانش از شاهان نماید منع فیروزی اگر دارا بود دیگر نبیند روی دارایی بنوشد آبشور از چشم صیادان ز عدل وی به شهرستان گذارد پا اگر آهوی صحرایی بروز لافتی الّاعلی گردید حق ظاهر وگرنه بود کی اصلا بروز لا و الّائی زهی شاهی که فرد انتخاب دفتر هستی به نام نامیش از بندگی گردیده طغرائی دو بیت از گفتۀ "مجذوب" سازم زیب این خامه ولی اندر علوّ رتبه صد چندان تو بالایی تویی آن نقطه بالای فاء فوق ایدیهم که در وقت تنزّل تحت بسم الله را بائی تو دارای نعیم نعمت خوان فرضنائی تو دارای سریر رتبت سرّ فاوحائی تو ممدوح و خدا مادح خطاب انّما شأنی ز حق منصوص نصّ آیۀ انا فتحنائی زبان وحی یکتایی و از برهان این معنی که همدم با کلیم الله اندر طور سینایی به عجز خویشتن شد معترف "صامت" ز مدح تو که نبود خامه را در وادی تحریر یارایی الا تا هست از خط شعاعی در جهان جدول ز مهر چهر رخشان هر سحر در عالم آرایی تن اعداء تو مانند قارون در زمین پنهان هواخواه تو را سر بگذرد زین خنک خضرائی @raziolhossein
شعر اگر از وصف نورت روبتابد مطلعش تا قیامت توبه باید کرد از هر مصرعش «اصطفاکِ» وصف شأن توست، جان مصطفی! جان فدای آن ضمیری که تو باشی مرجعش قرب، آسان نیست؛ باید چله بردارد نبی بسکه تشریفات دارد عمر تو هر مقطعش نجم، کوثر، هل اتی، احزاب، شوری، قدر، نور می‌ستاید حق تو را، این هم بیان منبعش تا برای ما زیان کاران شفاعت خواستی خورد استثنا به «إلّا» آیه ی «لاتنفعش»* آن شب قدری که می‌گویند، تفسیرش تویی آن شب قدری که پنهان است حتی مضجعش _  * وَلَا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ... سبأ/23 @raziolhossein
سی سال هرشب روضه ی زهرا گرفتم شبهای عمرم را همه احیا گرفتم دربین نخلستان کوفه جا گرفتم شکرخدا که اذن رفتن را گرفتم زهرای من درآسمان ها هم خبر شد دیگر زمان دیدنش نزدیکتر شد  سی سال دست بسته دیدم گریه کردم ازاین و آن طعنه شنیدم گریه گردم از خانه تا مسجد رسیدم گریه کردم خودرا به سمت در کشیدم گریه کردم تو رفتی و شرمندگی مانده برایم مسمار خیلی روضه ها خوانده برایم  بهتر که رفتی و عذابم را ندیدی دیگر سلام بی جوابم را ندیدی بی خوابیِ دروقت خوابم را ندیدی  از خون فرق سر خضابم را ندادی بعد از تو این مردم غرورم را شکستند دربین مسجد پشت برمن می نشستند حالا منم با روضه های رفتن تو هستم همیشه درعزای رفتن تو عمرم تماما سوخت پای رفتن تو هرروز جان دادم برای رفتن تو یک عمر هرشب روضه خوانت میشدم من سینه زن قد کمانت میشدم من سینه زن قدی که با مسمار خم شد افتاد ما بین در و دیوار خم شد از خانه تا مسجد برای یار خم شد پشت سرم در راه چندین بار خم شد دیدار ما روز دهم پایین گودال دور تنی که رفته با سرنیزه از حال یک عده آوردند بر نیزه سری را یک عده میریزند برهم پیکری را یک عده میبندند دست خواهری را یک عده میدزدند از سر معجری را زنها به پریشان دم وا غربتایند نامحرمان عازم به سمت خیمه هایند @raziolhossein