#امیرالمومنین_شهادت
#بعدازشهادت
ای کوفه چه ساکت و خموشی
خاموشی و سخت در خروشی
ای مسجد کوفه کو امامت
محراب علی سرت سلامت
ای پیر مریض کو طبیبت
ای منبر کوفه کو خطیبت
سجادۀ لاله گون مولا
انداخته گل زخون مولا
امروز که آبرو گرفتی
از خون علی وضو گرفتی
ای زندگی ات تمام تاریخ
مظلوم ترین امام تاریخ
ای کل وجود تربت تو
شهر تو دیار غربت تو
هر ظلم که بود با دلت شد
تا تیغ سقیفه قاتلت شد
ای عقل نخست هر که هستی
تو کشتۀ جهل مردمستی
با آن همه حُسن نیت خویش
دیدی ستم از رعیت خویش
کو مالک اشترت علی جان
سلمان و ابوذرت علی جان
هر جا که نشانه از غم توست
صد دجلۀ اشک هم کم توست
با آنکه شکافت فرق پاکت
خون ریخت به روی تابناکت
زخمیت به زخمۀ جگر بود
کز زخم سرت کشنده تر بود
مشتاق رخ حبیب بودی
بی فاطمه ات غریب بودی
بشکافت چو فرق نازنینت
شمشیر گریست بر جبینت
خون تو روانه از جبین بود
پاداش محبت تو این بود؟
ای زخم تو زخم آفرینش
بگریسته بر تو چشم بینش
ای خاک نشین آسمانی
ای عرش مکان لا مکانی
ای قلب نماز سینه چاکت
ای سجده نهاده سر به خاکت
ارکان دعا شکست بی تو
تکبیر به خون نشست بی تو
تو منتظر وصال یاری
در بستر مرگ بی قراری
اطفال یتیم داغدارند
امشب همه چون تو بی قرارند
خون گشته روانه در عزایت
از چشم یتیم بی غذایت
با قتل تو آه آه کوفه
خیزد ز درون چاه کوفه
زخم تو به فرق مرهمت بود
پایانگر دورۀ غمت بود
از "فزت برب" توست معلوم
راحت شدی ای امام مظلوم
آیینۀ دل ، شکستۀ توست
محراب ، به خون نشستۀ توست
تا هست به سینه ها غم تو
تقدیم تو اشک "میثم" تو
#غلامرضاسازگار
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
چرا امشب به بستر جان نداری
ندارم هیچ باور... جان نداری
سَرَت برشانهات میاُفتد ای وای
بمیرم مثلِ مادر جان نداری
بخوان روضه که خون شد حاصلِ تو
که خون میجوشد از درد و دلِ تو
شبیه قاتلانِ مادرم باز
به من خندید بابا قاتلِ تو
بخوان روضه عصایش را شکستند
غرورِ مجتبایش را شکستند
بخوان ای سر شکسته نیم روزی
زدند و هفت جایش را شکستند
دو دستش رویِ سینه با ادب رفت
تو گفتی فاطمه با تاب و تب رفت
همینکه نامِ زهرا را شنید او
سرش پایین به سمت در عقب رفت
به او گفتی امانِ زینبم باش
بمان عباس جانِ زینبم باش
اگر حتی به رویِ نیزه رفتی
به نیزه سایبانِ زینبم باش
کنارش باش کمتر غم ببیند
که با تو دردها را کم ببیند
سپردم بر تو؛ حتی سایهاش را
مبادا چشمِ نامحرم ببیند
دلم قرص است غم همسایهاش نیست
که عباسِ مرا همپایهاش نیست
مرا او سایبان میگردد اما
سرِ کج روی نیزه سایهاش نیست
مرا گفتی به شهپر میسپاری
به دستِ شش برادر میسپاری
ولی دست چه کس در شام و کوفه
مرا با چند دختر میسپاری
#حسن_لطفی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
گفته ام زینب ببوسد حنجرت را بی گمان
زیر خنجر بوسه خواهر به دردت می خورد
کربلا چون می روی با خود عبایم را ببر
وقت برگرداندن اکبر به دردت می خورد
بی سبب مادر به زینب کهنه پیراهن نداد
بی کفن ،پیراهن مادر به دردت می خورد
در رکوع عشق در گودال هم انفاق کن
پس نگین سرخ پیغمبر به دردت می خورد
زینبم همراه خود تو چند تا معجر ببر
در هجوم سنگها معجر به دردت می خورد
دخترم تو پا به پای من مریز اشک روان
روزگاری این دو چشم تر به دردت می خورد
#مهدی_محمدی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
خوشحال از اینکه عاقبت حاجت روا می شد
با هر قدم برداشتن از غم رها می شد
دستش به دوش ماه و دوش آفتابش بود
این بار دوم بود محتاج عصا می شد
چه حاجتی بالاتر از دیدار زهرا داشت
آری چه توفیقی نصیب مرتضی می شد
دست یداللهی او هر وقت می لرزید
گویا ستون عرش اعلی جابجا می شد
لحظه به لحظه چشمهایش تار تر می دید
با خواب تازه چشمهایش آشنا می شد
تنها برای خاطر زینب نمی افتاد
مانند روز دفن زهرا بود تا می شد
خیلی سفارش کرد بر عباس زینب را
دِینی که مولا داشت بر گردن ادا می شد
مانند روز آخر زهرا وصیت کرد
از کربلا می گفت و حجره کربلا می شد
طفلان دعا کردند شاید او شفا گیرد
این بار اول بود در کوچه دعا می شد
مردی که تا دیشب به ناحق غرق تهمت بود
امشب میان کوچه ها بابا صدا می شد
از بسترش گویا شمیم یاس می آمد
هر چند دیر امشب ولی حاجت روا می شد
#مهدی_محمدی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
بخشنده ی غریب شبانگاه کوچه ها
برخیز خانه پر شده از آه کوچه ها
خرما و نان کوفه زمین مانده یاعلی
ای ناشناس نیمه شب کوچه ها علی
حالا که می روی دل من را نظاره کن
رحمی به قلب سوخته ی پر شراره کن
زردی صورت تو نشان از جدایی است
حرف دلم دوباره امان از جدایی است
مرهم که بر شکاف سرت بی جواب شد
دنیا دوباره بر سر زینب خراب شد
خیبر گشا چرا ز زمین پا نمی شود؟
چشمت_امید زندگی ام_وا نمی شود
میلی به زندگی به دلت نیست واضح است
این بی قراری ات پدر از چیست؟ واضح است
از زخم تیغ زخم دلت بیشتر شده ست
چشمت به یاد یاس شکسته ست تر شده ست
زخم سرت کشیده دلم را مدینه و...
دیوار و آتش و در و مسمار و سینه و...
شد زنده یاد ضلع شکسته برابرم
ذکرم کنار تو شده ای وای مادرم
سیلیِ کوچه بال و پرت را شکسته است
شمشیر آن قلاف، سرت را شکسته است
کوه کمر شکسته ی بشکوه یا علی
ای داغدار کوثر مجروح یا علی
کمتر به فکر نان یتیمان کوفه باش
بابا دوباره جانِ یتیمان کوفه، باش
قصدت به رفتن است که مرهم اثر نکرد
در عزم رفتنت غم من هم اثر نکرد
حالا که می روی به من از کربلا بگو
از کاف و ها و یا و از آن ماجرا بگو
با من که غرق عشق حسینم، از او بگو
از تیغ های تشنه به خون گلو بگو
از بوسه های من به رگ گردنش بگو
از پاره پاره ریخته های تنش بگو
از کهنه پیرهن بگو و غارتش پدر
از لحظه های آخر و از غربتش پدر
رنگت چرا عوض شده ای غیرت حرم؟
وقتی که حرف می زنی از داغ معجرم
من را ببین که سوخته از بی قراری ام
حالا که می روی به چه کس می سپاری ام؟
#حسن_کردی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
چقدر زرد شده روی نازنین علی
نشسته است عرق مرگ بر جبین علی
چه بار غصه و غم که به شانه برد علی
زبعد فاطمه یک آب خوش نخورد علی
زبعد فاطمه شد خواب حرام بر چشمش
که استخوان به گلو داشت ، خار در چشمش
به گریه زخم دل خویش را رفو می کرد
وسال هاست علی مرگ آرزو می کرد
چقدر نیمهی شب آه آه گفت علی
چقدر درد دلش را به چاه گفت علی
چقدر ناله زد آقا ... اَتُضرَبُ الزهرا؟!
چقدر گفت خدایا ... اَتُضرَبُ الزهرا؟!
بمیرم ، نشنوم از مرتضی چنین سخنی
که گفت اَنزَلنِی الدهر ، ثُمّ اَنزَلَنیٖ*۱
چه حرف های بدی به امام ما گفتند
چقدر نان و غذا داد و ناسزا گفتند
اگر چه سینه ز غصه لبالب است امشب
برای شیر خدا بهترین شب است امشب
به روش خنده نشیند ولی پس از سی سال
جمال فاطمه بیند علی پس از سی سال
زدیده اشگ خدا حافظی به گونه چکید
کشید ناله و پا را به سمت قبله کشید
گرفت در بر خود دستهای زینب رل
به گریه پاک نمود اشگ های زینب را
مکن تو گریه برای رسیدن اجلم
که تازه روز خوش توست ای عزیز دلم
چقدر لطمه به صورت زدی برابر من
چقدر آه کشیدی به خاطر سر من
تن دریده ببینی چه می کنی زینب
سر بریده ببینی چه می کنی زینب
در این دیار تو را سر به زیر می آرند
تو را به کوفه شبیه اسیر می آرند
به رخ ز خون جبینت نقاب می گیری
به زیر چادر پاره حجاب می گیری
برای روز اسیری تو پریشانم
مرا ببخش که مکشوف روضه می خوانم
به شهر کوفه همه حرمتت رود بر باد
به روضهی دَخَلتْ زینبُ عَلیَ بنِ زیاد
#محمدعلی_قاسمی_خادم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*۱روایتی منسوب به حضرت مولا علیه السلام است:
«الدهر انزلنی ثم انزلنی ثم انزلنی حتی قیل معاویة و علی»؛
روزگار، مرتبه مرا پایین آورد، پایین آورد، پایین آورد به حدی که گفته شد معاویه و علی علیه السلام
ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج 20 ، ص 326، قم، نشر کتابخانه عمومی آیة الله مرعشی نجفی، چاپ اول، 133
مقدس اردبیلی،حدیقة الشیعة، ج 1، ص 208، انتشارات انصاریان.
ـــــــــــــ
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#دوبیتی
از چشم ستاره خواب را مي بردند
یا نیمهشب آفتاب را می بردند؟
دور از چشم تمام مردم، حسنين
تابوت ابوتراب را می بردند
#خروش_اصفهانی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#شام_غریبان
بر قبله ی آفتاب می ریخت تراب
با چشم پر از گلاب می ریخت تراب
امشب چه گذشت بر دل خون حسن
بر روی ابوتراب می ریخت تراب
#محمدحسین_مهدی_پناه
@raziolhossein
#امیرالمومنین_مدح
#امیرالمومنین_شهادت
#بستر_مولا
تمام دین علی است و به غیر از این هم نیست
ز ما هرآنچه بگیرند جز علی غمنیست
درون سینه ی من ، قلب یا علی گوید
دلم اسیر علی گشته این خبر کم نیست
به جز زمان رسیدن به محضر مولا
مقابل احدی لحظه ای سرم خم نیست
همه پناه بگیرند در زمان بلا
مرا پناه به غیر از علی در عالم نیست
گدای یک نظر از چشم حضرتش هستم
خدا گواه است که چشمم اسیر خاتم نیست
شنیده ام که علی میرسد دم مرگم
تمام عمر به شیرینی همان دم نیست
همیشه گریه مرا سوق داده تا نجفش
چه دارد اشک که فیضش در آب زمزم نیست
همین که پلک رطوبت گرفت خیر آمد
هزار دریا را برکت همین نم نیست
نبی برای علی گریه کرد مثل حسین
بیا که گریه برایش کم از محرم نیست
.
.
.
سرش به یک طرف افتاده بر روی شانه
سرش اگر چه روی شانه هست محکم نیست
برای امر مراعات حال قاتل خود
به قدر شیر خدا هیچکس مصمم نیست
ببار در غمش اما بدان که قتل علی
اگر چه هست ولی کار ابن ملجم نیست
تمام عمر عزادار همسرش بوده است
سر دو تا شده نزد علی که ماتم نیست
#محمدعلی_بقایی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
ای که سی سال تو با درد مدارا کردی
روز و شب آرزوی دیدن زهرا کردی
بعد تشییع تن یاس شکسته هر روز
مرگ خود را ز خداوند تمنا کردی
ماه تنهای پر از زخم، پس از مادرمان
کس نفهمید که با چاه چه نجوا کردی
تو از آن روز که مسمار به پهلوش گرفت
سر خود را به دم تیغ مهیا کردی
خنده ی آن زن ملعونه تو را کشت نه تیغ
بعد ها راز دل خویش هویدا کردی
خنده ی اولی و دومی و قنفذ را
بارها در گذر کوچه تماشا کردی
سرت از تیغ شکست و دلت از ضرب قلاف
فرق سر را شبیه پهلوی زهرا کردی
#حسن_کردی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#شب_بیست_و_یکم
بستر برای زینب کبری
یادآور غم های بسیاری است
زخم سر بابای مظلومش
یک زخم سی ساله است که کاری است
زینب فراوان لاله برمیداشت
سی سال پیش از بستر زهرا
حالا همان بستر پر از لاله است
از خون جاری از سر مولا
خون دل است اینها نه خون زخم
سر باز کرده زخم دیرینه
امروز جاری از سر و دیروز
می آمد از پهلو و از سینه
این روزها حال و هوای او
حال و هوای حضرت زهراست
پیشانی مولا اگر باز است
شرح عزای حضرت زهراست
هر روز پیش چشم مولا بود
آن لحظه ای که فاطمه افتاد
سخت است ، ناموس علی آن روز
در پیش چشمان همه افتاد
.
جان دادم آن لحظه که نامردان
انسیه ، حورا را نمیدیدند
بر چادرش پا مینهادند و
انگار زهرا را نمیدیدند
نه اتفاقا خوب میدیدند
آن کوچه را از عمد سد کردند
نه اتفاقا خوب میدیدند
از عمد پهلو را لگد کردند
نه اتفاقا خوب میدیدند
که بین دیوار و در افتاده
یک لحظه دیدم دومین ابلیس
با پا به جان کوثر افتاده
اشک خجالت بود در چشمم
خون شهادت بر روی زهرا
خون میچکید از چشمهای من
خون میچکید از بازوی زهرا
حالا در آغوش پر از دردم
محسن پس از سی سال میآید
بار سفر بستم خدا را شکر
زهرا به استقبال میآید
#محمدعلی_بقایی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
تو را با کینه و آزار کشتند
تو را تکرار در تکرار کشتند
نه دیروز و نه امروز است، عمریست
تو را مردم هزاران بار کشتند
تو را در مسجد کوفه نه، بابا
تو را بین در و دیوار کشتند
تو را با تیزی شمشیرشان نه
تو را با تیزی مسمار کشتند
تو را در کوفه در مسجد ولیکن
مرا در کوفه در انظار کشتند
مرا دروازه ی ساعات بابا
مرا در شام در بازار کشتند
#وحید_محمدی
@raziolhossein