eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.5هزار دنبال‌کننده
557 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هستم اين لحظه پدر محضر تو اما حيف جان به من داده دم خواهر تو اما حيف گفته بودم سر زانوي تو سر بگذارم آرزو داشت به دل دختر تو اما حيف هر دوتا دست من افتاده پدر جان از كار شده مهمان من امشب سر تو اما حيف كاش ميشد دم آخر بغلم ميكردي كاش سر بود روي پيكر تو اما حيف كاش يكبار دگر راه كمي مي رفتم دست در دست علي اكبر تو اما حيف كاش يكبار دگر در همه جا مي پيچيد صوت لبخند علي اصغر تو اما حيف كاش اينها همه يك خواب فقط بود و همه مي نشستيم به دور و بر تو اما حيف لااقل كاش كه ديروز نمي ديدم من خيزران بود و يزيد و سر تو اما حيف... @raziolhossein
روضه خوان ! از غصه ام از ماتمم از غم بخوان رحم کن بر گریه کن ها روضه را نم نم بخوان سیلی محکم نخوردی و نمی فهمی مرا سینه زن می فهمدم ، این روضه را محکم بخوان روضه خوان ! من از تو ممنونم ولی پیش عمو لطف کن از روضه های معجر من کم بخوان دم به دم با گریه کن هایم خودت هم دم بگیر روضه های کوفه تا شام مرا از دم بخوان داغ هایم را شمردی یک به یک ، یک داغ ماند روضه ی از اربعین جا ماندنم را هم بخوان @raziolhossein
من غنچۀ نشکفته بستان حسینم من نوگل پرپر به گلستان حسینم پژمرده گلی ریخته از گلبن زهرا من طفل نوآموز دبستان حسینم من کودک معصومم و مظلوم، رقیه از جسم حسینم من و وز جان حسینم یک آه جگر سوز ز سوز دل زینب یک قطرۀ اشک از بُن مژگان حسینم من گنج نهان در دل ویرانۀ شامم من شمع شب افروز شبستان حسینم آن شب که به دیدار من آمد به خرابه وقتی پدرم دید پریشان حسینم همراه سر خویش مرا پای به پا بود تا جنّت فردوس به دامان حسینم جان بر سر سودای غمش دادم و شادم کامروز حسین از من و من زانِ حسینم قربانی حق شد پدرم شاه شهیدان فخر من از آن ست که قربان حسینم روشن کن این شام سیاهم که شعاعی از روی چو خورشید درخشان حسینم بر پادشهان فخر از آن کرد «ریاضی» کز لطف خدا بندۀ احسان حسینم @raziolhossein
چشم انتظار میهمان ، زد زیر گریه بغضش شکست و ناگهان زد زیر گریه دیگر توان ایستادن  هم  ندارد طفلک نشست و بی‌امان زد زیر گریه در کوچه‌های شام شامش که ندادند پیچید وقتی بوی نان زد زیر گریه دستش که بر زخم لب خشک پدر خورد افتاد یاد خیزران - زد زیر گریه انگشتر بابا به یادش مانده بود و... تا دید دست ساربان ؛ زد زیر گریه خیلی دلش پر درد از بزم شراب‌است پنهان ز چشم دیگران زد زیر گریه میگفت "بابا"  باز  "بابا"  باز "بابا" با هق هق و لکنت زبان زد زیر گریه با دیدن او حرمله  زد زیر خنده با دیدن شمر و سنان زد زیر گریه سیلی ، غم بازار ، نامحرم ، اسیری با گفتنش هم روضه‌خوان زد زیر گریه . . شیرین زبان قافله از دست رفت و... آمد کنارش عمه‌جان... زد زیر گریه @raziolhossein
آن دَرد می اَرزد، که دَرمانش تو باشی آن هِجر می چَسبد، که پایانش تو باشی دل آرزو دارد، در این تاریکیِ مَحض یک شَب بیایی، ماهِ تابانش تو باشی روحی که در سَردَرگُمی ها در عَذاب است آرامشِ حالِ پریشانش تو باشی یک عُمر مانده مُنتَظِر، پیرِ مَحَلّه یک دَم ببیند پیشِ چَشمانش تو باشی دل میخورَد حَسرت، به حالِ آن جُذامی که نیمه شَب، هَم لُقمه ی نانش تو باشی حالا برایت، روضه ای می خوانم آقا آن روضه که، عُمریست گریانش تو باشی دُختَر به بابا گُفت؛ "بابای عَزیزم بَد نیست ویران هَم... چو مهمانش تو باشی... ...بد نیست، حَتّی شام هم خوب است، بی شام! امّا به شَرطی که، پِدَرجانش تو باشی تو چوب خوردی، دُختَرَت زَخمِ زَبان خورد مَن غُصّه خوردَم، عَمّه هَم، سَنگ از زَنان خورد @raziolhossein
احوال من که جای شرح و بیان ندارد از آن رقیه دیگر طفلت نشان ندارد بعد از تو مبتلاییم پیری زودرس را این کاروان پدر جان دیگر جوان ندارد مهمانی تو در شام شب سرد و روز گرم است این خانه هیچ سقفی جز آسمان ندارد بوی غذا می آید خیلی گرسنه هستم این شهر لامروت یک مهربان ندارد ما پیش پات خوردیم از دستشان کتک را با رفتن تو دیگر این سفره نان ندارد بابا ببخش انقدر از دست من میفتی باید تورا بگیرم دستم توان ندارد شیرین زبانی ام نیز با گوشواره ام رفت لکنت گرفته دختت، دیگر زبان ندارد خون‌مردگی دستم از تنگی النگوست این زخم ارتباطی با ریسمان ندارد در حال جستجوی انگشتر تو هستم غمگین نشو رقیه قد کمان ندارد باید تقاص خود را از خیزران بگیرم من را نبوس امشب؛ لبهات جان ندارد @raziolhossein
ميرسد در طبقي نور خبر سنگين است اين فضا پر شده از غم به نظر سنگين است عمه جان،هستي ما عاقبت از راه رسيد بسته چشمان خودش،باز كه سرسنگين است كي بريده رگ حلقوم تو را اينگونه چه بهم ريخته از بسكه تبر سنگين است چقدر پير شدي! پيرتر از سن خودت ميدهم حق به تو چون داغ پسر سنگين است كاش ميمردم و آن لحظه نبودم هرگز نامي از روضه ي ديروز نبر سنگين است گله است نيست فقط درد دل دختر توست دست اين زجر پدرجان چقدر سنگين است لگد حرمله بر من اثر اينگونه نداشت كمرم خم شده چون داغ پدر سنگين است ديگر آماده ي رفتن شده ام باباجان كمكم كن بروم بار سفر سنگين است... @raziolhossein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همه عزت دنیای حسین است حسن به خداوند مسیحای حسین است حسن بی حسن سوی حسینش بروی باخته ای جان من! صاحب امضای حسین است حسن این حسن کیست که عالم همه دیوانه ی اوست برترین اسم‌ به لبهای حسین است حسن هرکسی گفت حسین، از برکات حسن است تا ابد پرچم بالای حسین است حسن بنویسید که آقای جهان است حسین بنویسید که آقای حسین است حسن زیر قبه همه گفتیم الهی به حسن باب حاجات گداهای حسین است حسن همه در کرببلایند حسین رفته بقیع چه عجب؟! جنت اعلای حسین است حسن او علی اکبر اگر داد حسن قاسم داد در بلا هم شده هم پای حسین است حسن بعد او خنده ندیدند به لبهای حسین آی مردم غم عظمای حسین است حسن @raziolhossein
جذبه و جاذبه و جلوه‌ی اعظم حسن است علی و عالی و علامه و اعلم حسن است به خداوند بهشتش حسن آباد خداست شرف‌الشمس خداوندِ دو عالم حسن است بنویس از نفَسش فاطمه را می‌فهمند بسکه آئینه‌یِ پیغمبر اکرم حسن است از حسن جانِ علی بِینِ جمل فهمیدم دومین حیدرِ این قوم  مُسَلم حسن است چهارده تَن همه اوصافِ حسن را دارند دو حسن هست ولیکن همه از دَم حسن است بیشتر داد به هر کَس که اهانت کردَش بسکه بخشید که گفتیم خدا هم حسن است او حسین است و حسین است حسن پس خوب است بنویسیم که در هر دو مجسم حسن است بارها گفت حسین اینکه کریم این آقاست بارها گفت حسین اینکه مقدم حسن است کیست او قبله‌ی اصحابِ اباعبدالله نقشِ پُر جذبه ی هفتادو دو پرچم حسن است شیخ عباس قمی ، مُنتهی الآمالش گفت در کرببلا سیلِ دمادم حسن است شش شهیدند از او ، پس به محرم سوگند صاحبِ بیشترین سهم در این غم حسن است کاش می شد که بگویم به ضریحِ حرمش اینهمه غم حسن است اینهمه ماتم حسن است ابن طاووس بخوان  آه مُقَرَم بنویس روضه‌ی غربتِ شبهای محرم حسن است @raziolhossein
مَرا سَری است که اُفتاده زیرِ پای حسن به تَختِ سَلطَنتِ این دل اَست جای حسن هِزار حاتَمِ طائی شود گِدای دَرَش هَرآن کَسی که به دُنیا شَوَد گِدای حسن دو دَست داده خداوند تا که سینه زَنَم یکی برای حُسین و یکی بَرای حسن دو چَشم داده خُداوند تا که گِریه کُنَم شَبی بَرای حُسین و شَبی برای حسن حُسین روضه ی هر روزه ی حَسَن بوده تمامِ زندگی ام نَذرِ روضه های حسن به ساحَتَش هَمه دَم اِحتِرام باید کرد به پای خیزَد وَقتی علی به پای حسن غُروبِ هَفتُمِ ماهِ صَفَر‌ جِگرسوز است نَوای حَضرتِ زَهرا به کربلای حسن به عَرش، مادرِ او را که می کُند خوشحال؟ همانکه گِریه کند در غَمِ عَزای حسن سُروده است چه بِیتی " عَلیِ مَشهوری " که اَجرِ می دَهَدَش عاقبت خُدای حسن "دو آرزو به دِلِ مادرِ جَوانَش ماند کفَن بَرای حُسین و حَرَم برای حسن" @raziolhossein