#مناجات
باز کن در به روی سائل هجراندیده
این منم..،بندهی آلودهی خُسراندیده
پاک کن اشک مرا وُ بغلم کن یا رب
عبد سرخورده محبت ز کریمان دیده!
دستم از دست تو وا شد که چنین گم شده ام
آنقَدَر حادثه این کودک گریان دیده
نَفسِ سرکش چه بلایی که نیاوَرد سرم
چهکسی مثل من اینگونه پشیمان دیده؟!
چشمپوشی ز خطا،مسلک اهل کرم است
هرچه بد کرده گدا باز هم احسان دیده
غرق عصیان شده بودیم..،که زهرا آمد
شیعه از چادر او خِیر، فراوان دیده
گرچه گیریم..،رضا ضامن ما خواهد شد
لطف ها نوکر از آقای خراسان دیده
زیر و رو کن دل آلوده ی ما را..،به علی
ذکر او را لب ما آیه ی قرآن دیده
پای ما را بکشانید به درگاهِ نجف
این گدا بندگی اش را دمِ ایوان دیده
لحد آخر ما دست امیر نجف است
دفن ما را خودِ شاهنشهِ خوبان دیده
بیقراریم..،به ما رزق حرم را بدهید
نوکرش هرچه که دیده است ز هجران دیده
آب می خواست..،که شمر آمد و او را چرخاند
خنجری را لبِ پاخورده ی عطشان دیده
کهنه پیراهن او دست حرامی افتاد...
خواهری جسم پُر از نیزه یِ عریان دیده
#بردیا_محمدی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_مدح
دلم گرفته از این روزگار زجرآور
جهان که لطف ندارد بگو نجف چه خبر
تمام کون و مکان را اگر نگاه کنی
جز او کسی به نظرها نمیرسد به نظر
همه اجاره نشین شهنشه نجفیم
زمین عمارت شخصی اوست سرتاسر
مسیح میشوم و مُرده زنده خواهم کرد
به دست من برسد خاک پایی از قنبر
هوارِ میثم تمار روی دار این بود
ضرر نکرده کسی که در عشق کرده ضرر
هراسِ مرگ بدل شد به اشتیاق وصال
“فَمَن یَمُت یَرَنی” تا شنیدم از مادر
به خاکِ تیره نخواهد نشست میّت ما
درون قبر بریزند تربت حیدر
دل شکسته ی مارا چه میشود بخرند
برای او بفرستند، هِدیه روز پدر
چه عافیت چه بلا، راضی ام به تقدیرم
به دستِ دستخدا هست تا قضا و قدر
مَبین که پیرهن وصله دار می پوشد
تراب با نظر بوتراب گردد زر
علیست کیسه به دوش مدینه و کوفه
علی به سوره ی انفاق و هل اتی مظهر
به جز علی چه کسی قادر است وقت نبرد
سلاح خویش ببخشد به دشمن کافر
امیر بودن و هم سفره ی فقیر شدن
از عهده ی احدی غیر از او نیامده بر
نوشتم آنچه که خوبیست را به پای علی
نوشتم آنچه بدی هست، پای آن سه نفر
یکی ز جنگ فراری یکی بلاگردان
بگو کدام شود جانشین پیغمبر؟!
اگر ملاک جگر هست؛ “ماجرای ِ مَبیت “
اگر که قدرت بازوست؛قلعه ی خیبر
کَنَنده ی در خیبر اگر چه بوده ولی
شکسته است غرورش در آستانه ی در
#یامظلوم
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#امام_حسین_شهادت
پدر را در گلیمی از کنار منبر آوردند
پسر را درحصیری غرق خون و بی سر آوردند
علی را کوفیان کشتند درمحراب و بعد از آن
برای کشتن فرزند او ،صد لشگر آوردند
اگرخورشید را شق القمر کردند درکوفه
همان شق القمر را کربلا بر اکبر آوردند
تمام دشت از خون ابوالفضل علی پُر شد
ز بس باران تیر کینه برآن پیکر آوردند
ز فولادی که شد شمشر و برفرق علی آمد
به دست حرمله تیری برای اصغر آوردند
چقدر این کوفیان پستند کز بعد حسین او
ز گوش کودکانش گوشواره ها در آوردند
سه ساله بود و پا پُر آبله، رخسار و تن نیلی
چه روزی با اسیری بر سر این دختر آوردند
«وفایی» چون که خطبه خوانی زینب به گوش آمد
همه درکوفه می گفتند گویا حیدر آوردند
#سید_هاشم_وفایی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
سکوتم را شما دیدید اما بیصدا بودید
به سوی قبله اما رویگردان از خدا بودید
سراغم آمدید اما چه دیر! آن روز که باید-
به دادم میرسیدید، آه ای مردم کجا بودید؟!
ز غربت با شما میگفتم ای بی درد دینداران!
اگر اندازهی این چاه با من آشنا بودید
تمام زندگی من میان کوچه روزی سوخت
چه می گویم؟! شما خود در میان کوچهها بودید!
شما بودید و میدیدید من تنها شدم، آری!
همانها که مرا آتش زدند آن شب، شما بودید!
شما باشید و این دنیا! علی و یک جهان ماتم
شمایی که از اول هم به دنیا مبتلا بودید
#رضا_یزدانی
@raziolhossein
#شب_نوزدهم
امشب چه سینهسوز است، بانگ اذان مولا
خیزد صدای تکبیر، از عمق جان مولا
از لحظههای افطار، در شوق وصل دلدار
بر چهره میدرخشید، اشک روان مولا
مولا گشوده آغوش، بهر وصال جانان
قاتل به مسجد آید، بَر قَصد جان مولا
زهرا کنار محراب، با ذکرِ وا علیّا
یا فاطمهست امشب، ورد زبان مولا
زخم سرعلی را، دیدند اهل مسجد
دردا که نیست پیدا، زخم نهان مولا
ای نخلها! بگریید؛ ای چاهها! بنالید
دیگر علی ندارید، ای دوستان مولا!
حق علی ادا شد، فرق علی دو تا شد
سرهایتان سلامت، ای خاندان مولا
ای دوستان! بیایید، با من به شهر کوفه
تا سر نهیم امشب، بر آستان مولا
ریزید ای یتیمان! در سفرههای خالی
خونِ جگر به جایِ، خرما و نان مولا
«میثم!» دگر امیدی، در ماندن علی نیست
از دست رفته دیگر، تاب و توان مولا
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#شب_نوزدهم
می روی با فرق خونین پیش بازوی کبود
شهر بی زهرا که مولا! قابل ماندن نبود
با وضو آمد به قصد لیلة الفرقت، علی!
ابن ملجم در شب احیاء چه قرآنی گشود!
دور محرابت نمیبیند ملائک را مگر؟
با چه رویی دارد این شمشیر میآید فرود
کینهای از ذوالفقارت داشت گویی در دلش
تا چنین فرق تو را وا کرد شمشیرِ حسود
رسم شد شق القمر کردن میان کوفیان
از همین شمشیر درس آموخت عاشورا، عمود
در وداعت با حسین اشک تو جاری میشود
دیدهای گویا از اینجا خیمهها را بین دود
بین فرزندانی اما این حسینت را غریب
میکشندش با لبان تشنه در بین دو رود
با یتیمان آمدم پشت سرای زینبت
شیر آوردم پدر جان! دیر آوردم، چه سود؟
#قاسم_صرافان
@raziolhossein
جهت دسترسی آسان به اشعار مورد نظر میتوانید از هشتگ های زیر استفاده کنید
#امیرالمومنین_مدح
#امیرالمومنین_شهادت
#مناجات
#شب_نوزدهم
#امام_حسین_مناجات
#امام_زمان_مناجات
التماس دعا🙏
#امیرالمومنین_شهادت
#شب_نوزدهم
کعبه ز داغ تارک حیدر به هم ریخت
کوثر بیا که ساقی کوثر به هم ریخت
یکسو دوباره فاطمه دستش به پهلوست
یکسو میان عرش پیغمبر به هم ریخت
خون سرش پاشید تا که بین محراب
مولا به یاد خونِ میخ در به هم ریخت
دیگر توان راه رفتن در علی نیست
جوری زده که فاتح خیبر به هم ریخت
زیر بغل های امامم را گرفتند
سربسته گویم سر که نه، پیکر به هم ریخت
آمد به خانه بی کمک، از ترس زینب
با دیدن وضع پدر، دختر به هم ریخت
شمشیر تیزِ ابن ملجم بود کاری
ای خاک عالم بر سر من، سر به هم ریخت
ماندم بگویم یا نگویم، بین گودال
در دستهای شمر دون، خنجر به هم ریخت
ایکاش قبل از ذبح، خنجر تیز میشد
با کندی خنجر ولی حنجر به هم ریخت
آقای ما پنجه به روی خاک میزد
از طرز دست و پا زدن، مادر به هم ریخت
#محمود_اسدی_شائق
@raziolhossein
1.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تک_بیتی_علوی
از ماسوا جدا شد و از حق جدا نشد
حیدر حقیقتیست که حقش ادا نشد
#حسین_دهلوی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#دوبیتی
گروهی عهد و پیمان دیر بستند
شکستند آنچه با تاخیر بستند
همان ها که ز دستت لقمه خوردند
به دست دخترت زنجیر بستند
برایت کاسه کاسه شیر آورد
چه بر روز من این تصویر آورد
مُحرّم شد ، یتیم کوفه آمد
به جای شیر با خود تیر آورد
#محسن_ناصحی
@raziolhossein
#مناجات
#شب_قدر
#رباعی
ای کاش که نوری به نهادم برسد
زاد سفری بهر معادم برسد
با این همه کولهبار عصیان، شب قدر
من آمدهام خدا به دادم برسد
#سید_هاشم_وفایی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#شب_نوزدهم
آن شب دوباره رفت پشت در بهم ریخت
با روضه های حضرت مادر بهم ریخت
آیات کوثر را فراوان خواند آن شب
از اول شب ساقی کوثر بهم ریخت
قلابه ی در چنگ زد بر دامن او
با یاد میخ در یل خیبر بهم ریخت
محراب را آماده ی معراج خود دید
با دیدن اشک علی منبر بهم ریخت
جوری به فرق مرتضی شمشیر زد که
با ضربه سنگین ظالم سر بهم ریخت
آه از نهاد جبرئیل آنجا در آمد
ارکان هستی در غم حیدر بهم ریخت
از ناله ی فزت و رب الکعبه ی او
عرش خدا همراه پیغمبر بهم ریخت
با آنکه حیدر گفت دستم را نگیرید
از دیدن رنگ رخش دختر بهم ریخت
ای وای بر حال دل طفل سه ساله
با دیدن رگ های آن حنجر بهم ریخت
#محسن_صرامی
@raziolhossein