#امام_جواد_مناجات
#امام_جواد_شهادت
ای که درچشم ملائک نوری
شجر طوری ونور هوری
دل شیدازدگان را شوری
بس که در جود وکرم مشهوری
جود مسکین در خانه ی تو ست
خاکبوس در کاشانه ی توست
ما نه در عشق صفیران توایم
که گرفتار واسیران توایم
خاکبوسان وحقیران توایم
مستمندان وفقیران توایم
برگدایان درت احسان کن
همه را بر کرمت مهمان کن
کوی تو قبله ی دل هاست جواد
حرمت عرش معلاست جواد
بس که گلزار تو زیباست جواد
وصل آن آرزوی ماست جواد
ای که مهرت به سرشت همه است
کاظمین تو بهشت همه است
ای که برعرش برین قائمه ای
ای که امید دل ما همه ای
تو صفای سحرو زمزمه ای
توجگر سوخته ی فاطمه ای
دیده ات گر که زطفلی تر بود
دل تو خونجگر مادر بود
زهر زد تا که شرر بر دل تو
بسته شد سوی جنان محمل تو
پرشد از هلهله ها منزل تو
خنده می کرد چرا قاتل تو
تو که گفتی جگرم می سوزد
زشرر بال وپرم می سوزد
چشم هستی همه گریان تو بود
حال خورشید پریشان تو بود
گوئیا شام غریبان تو بود
جسم تو کعبه ی مرغان تو بود
صبح تا شام طوافت کردند
به روی بام طوافت کردند
دوست دارم زغمت گریه کنم
همه شب برالمت گریه کنم
زفراق حرمت گریه کنم
برتو وعمر کمت گریه کنم
گرچنین خسته دل و پر دردم
یاد عمر کم زهرا کردم
ای شفای دل بیمار همه
شاهد چشم گهربار همه
چلچراغی به شب تار همه
همه جا مونس وغمخوار همه
به «وفایی»تو کرامت داری
لطف در روز قیامت داری
#سیدهاشم_وفایی
@raziolhossein
#امام_جواد_علیه_السلام
ای ریخته نسیم تو گلهای یاد را
سرمست کرده نفحهی یاد تو باد را
افراشته ولای تو در هشت سالگی
بر بام آسمان علم دین و داد را
خورشید فخر از آن بفروشد که هر سحر
بوسیده آستان امام جواد را
خورشیدِ بی غروب امامت که جود او
آراسته است کوکبهی بامداد را
جود و سخا جواز تداوم از او ستاند
تقوا از او گرفت ره امتداد را
آن سر خط سخا که به جود و کرم زده
بر لوح آسمان رقم اعتماد را
بیرنگ کرده بد دلی دشمنان او
افسانهی سیاه دلیهای «عاد» را
تنگ است دل به یاد امام زمان مگر
بوییم از امام نُهم عطر یاد را
وقتی که نیست گل ز که جوییم جز نسیم
عطر بهارِ وحدت و باغِ وداد را؟
جز آستان جود و سخایت کجا برم
این نامهی سیاهِ گناه این سواد را
بی یاری شفاعت تو چون کشم به دوش
بار ثواب اندک و جرم زیاد را
خط امان خویش به ما ده که بشکنیم
دیوارِ امتحانِ غلاظ و شداد را
ای آنکه هرگز از درِ جودت نراندهای
دلدادگان خستهدلِ نامُراد را
بگذار تا به نزد تو سازم شفیع خود
جدت امام ساجد زینالعباد را
تا روز حشر یار غریبی شوی که بست
از توشهی ولای تو زادالمعاد را
#حسین_منزوی
@raziolhossein
#امام_جواد_شهادت
شمع حیات از گوشههای بسترش رفت
لب تشنه بود و آب و تاب از حنجرش رفت
پشت سرش رقاصه ها کل میکشیدند
هر بار اشک از گوشه چشم ترش رفت
نفرین به ام الفضل با آن خندههایش
هر بار با طعنه کنار همسرش رفت
دیوار و در میدید و لعنت میفرستاد
بر آنکه با هیزم سراغ مادرش رفت عدد
گرچه سه روز افتاد زیر نور خورشید
اما کنار او کبوتر با پرش رفت
وای از غریبی که میان یک بیابان
غارت که شد انگشت با انگشترش رفت
بازار ،کوچه ،مجلس می ، شام ،کوفه
از هر مسیری نیز رد شد خواهرش رفت
#حسین_قربانچه
@raziolhossein
#ازدواج_امیرالمومنین_و_حضرت_زهرا
تبریک وصالشان ز دادار رسید
از سفره ی شان به خلق بسیار رسید
بر عالمیان ملک علی می باشد
امروز ملیکه اش به دربار رسید
حق فاطمه هست و مرتضی حق دار است
ای شکر خدا که حق به حق دار رسید
دلدار علی نداشت دلدار آمد
غمخوار علی نداشت غمخوار رسید
در شام زفاف خود چه انفاقی کرد
با رخت عروسی به گرفتار رسید
صد حیف که این وصل دوامش کم بود
صد حیف خلافت به جفاکار رسید
از گوشه ی چشم شعر خون می ریزد
ای وای که قافیه به مسمار رسید
#محمد_حسین_مهدی_پناه
@raziolhossein
#ازدواج_امیرالمومنین_و_حضرت_زهرا
امشب شب ساغر زدن با ساقی کوثر شده
امشب عروس آسمان خاک در حیدر شده
امشب علی محو رخ صدیقه اطهر شده
امشب به بیت فاطمه غلمان ثنا گستر شده
امشب شب آمرزش خلق از سوی داور شده
زیرا امیر المومنین داماد پیغمبر شده
جن و بشر و حور و ملک گویند امشب با علی
دامادیت ، دامادیت ، بادا مبارک یا علی
مهر و مه اینجا اختری ، گردون هلالی میکند
یا آسمان با اختران بذل لئالی می کند
دل در سرای فاطمه سیر خیالی میکند
طوطی جان در بزم او شیرین مقالی می کند
روح الامین مداحی مولی الموالی میکند
حور و ملک را با دمش حالی به حالی میکند
ریزد چو باران از سما آیات رحمت بر زمین
در مجلس دامادی مولا امیر المومنین
جبریل نازل از سما گردیده بر فخر بشر
آورده پیغام از خدا کی بهترین پیغامبر
ما از ازل این عقد را بستیم در لوح قدر
تو در زمین این خطبه را انشاد کن بار دگر
گیتی ز انجم پر شد با وصل این شمس و قمر
او مادر است و این بود بر یازده مولا پدر
این وصل ، وصل کوثر و ساقی کوثر میشود
این عقد ، عقد حیدر و زهرای اطهر میشود
وصل دو دریا حاصلش دولولوی مرجان شود
کز هر دو تا شام ابد روشن چراغ جان شود
بر پای آن در راه این جان جهان قربان شود
او دین ز صلحش زنده و این کشته قرآن شود
مرجان حسن کز حسن او جان مشعل تابان شود
لولو حسین است و از او دل شعله سوزان شود
مرجان که دیده آنچنان لولو که دیده اینچنین
آدم گدای کوی او عالم فدای روی این
ای فاطمه بنت اسد ناموس حی ذوالمنن
امشب عروس خویش را بنگر کنار بوالحسن
بر روی حیدر خنده کن بر دست زهرا بوسه زن
بنشین و بنشانش ببر مانند جان خویشتن
گردیده در بیت الولاماه رخش پرتو فکن
گوش خدا یعنی علی تا بشنود از او سخن
تهلیل گو ، تقدیس کن تسبیح خوان دل باخته
در سر به شوق فاطمه شوری دگر انداخته
امشب خدیجه در جنان لبخند دیگر می زند
روحش بشوق دیدن داماد خود پر می زند
در خانه شیر خدا با مصطفی سر می زند
گه بوسه بر دست علی ساقی کوثر می زند
گه خنده بر ماه رخ زهرای اطهر می زند
گاهی تبسم بر گل روی پیمبر می زند
ارواح پاک انبیا دور سرای فاطمه
خوانند از بهر علی مدح و ثنای فاطمه
آدم ستاده بر در بیت امیر المومنین
خواند ثنای فاطمه با نوح شیخ المرسلین
خنجر بکف دارد خلیل ان شاهد شور آفرین
تا از ذبیحش شر برد در مقدم آن نازنین
استاده موسی روی پا افتاده عیسی بر زمین
داود مداحی کند با نغمه های دل نشین
یوسف به حسن دلربا خدمتگذاری می کند
یعقوب با ذکر علی شب زنده داری می کند
می خواست تا آید عروس آن شب به بیت شوهرش
پر شد ز افواج ملک هم ایمنش هم ایسرش
جبریل از پیشش رود و میکال از پشت سرش
پا در رکاب ناقه و جا در دل پیغمبرش
رضوان شده جاروب کش با زلف خود در معبرش
سبحانه سبحانه خالی است جای مادرش
حیدر به شوق مقدمش دل بیقراری می کند
استاده در پشت در و لحظه شماری می کند
بگرفت دست مرتضی تا پرده از رخسار او
نقش تبسم شد عیان از لعل گوهر بار او
یار دو عالم را ببین گردیده زهرا یار او
غم خوار عالم را نگر شد فاطمه غم خوار او
افکنده چشمی جانب بیت و در و دیوار او
یاد آمد از حرق در و از قصه ایثار او
گردید دور مرتضی آهسته گفتا با علی
من آمدم تا جان خود سازم فدایت یا علی
در حجله بنهادند پا آن دخت عم این ابن عم
آن روح از سر تا بپا این جان از سر تا قدم
آن وحی را خیر تاکلام این بیت را صاحب حرم
بنهاد دست هر دو را ختم رسل در دست هم
گفتا بزهرا کاین علی شوی تو باشد دخترم
گر او شود از تو رضا راضیست حی ذوالکرم
پس با علی گفتا علی انسیه الحور است این
سر خدا ، روح نبی ناموس تو زهراست این
امشب امانت میدهم من بر تو جان خویش را
بگذاشتم در دست تو روح و روان خویش را
روح و روان خویش ر ا تاب و توان خویش را
پاینده میبینم د راو ، نام و نشان خویش را
در دامن او یافتم من دودمان خویش را
چون جان نگهدای علی ، جان جهان خویش را
هرکس بیازارد و را خسته دل زار مرا
آنکس که آزارد مرا آزرده دادار مرا
ای بوده پیش از پیشتر ناموس داور فاطمه
ای مدحت از سوی خدا تطهیر و کوثر فاطمه
ای دست بوست مصطفی ای کفو حیدر فاطمه
ای زینب کبری تو را پاکیزه دختر فاطمه
ای بر حسین بن علی آزاده مادر فاطمه
ای یازده فرزند تو بر خلق رهبر فاطمه
در شام قدر وصل تو روشن دل عالم شده
مدح تو ذکر علی شیرینی "میثم " شده
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#ازدواج_امیرالمومنین_و_حضرت_زهرا
امشب خدا لطف نهان خود هویدا می کند
امشب تفاخر فرش بس بر عرش أعلا می کند
امشب دو تا را جفت هم، از صنع یکتا می کند
یعنی علی ماهِ رخ زهرا تماشا می کند
با چشم دل در صورت او سیر معنا می کند
امشب حسد بر خاکیان، بی حد برند افلاکیان
خندان چمن؛ رقصان دمن؛ خوش دل زمین؛ خرم زمان
در دست اسرافیل بین، صورش شده ساز و دُهُل
با نور، دعوت نامه بفرستاده هادیّ سُبُل
امضا، ز ختم المرسلین؛ گیرندگان، خیل رُسل
هر کس که آید همرهش نی دسته گل؛ یک باغ گل
در آمد و شد اولیا، در رفت و آمد انبیا
ای غصّه و ای غم برو؛ ای شوق و ای شادی بیا
از بهر این ساعت زمان لحظه شماری کرده است
وز بهر این وصلت زمین نابردباری کرده است
چشم فلک شب تا سحر اختر شماری کرده است
ایوب دهر از شوق امشب، بی قراری کرده است
دست خدا ، وجه خدا را خواستگاری کرده است
امشب علی ،آن عدل کل بر عقل کل داماد شد
شاگرد ممتاز نَبی، داماد بر استاد شد
خوان کرم مخلوق را دعوت به مهمانی کند
صد نعمت از رحمت خدا بر خلق ارزانی کند
وز طور موسی آمده تا آن که در بانی کند
آید خلیل، آرد ذبیحِ خود که قربانی کند
یوسف گرفته مِجمر و اسپند گردانی کند
کرّوبیان در هلهله، قدوسیان در همهمه
عیسی به دنبال علی، مریم کنار فاطمه
امشب به ملک اهل دل مولی الموالی، والی است
بر سینه غم دست رد، شب موسم خوشحالی است
شام سیه بختی شد و روز همایون فالی است
کوثر، کنار ساقی کوثر علیّ عالی است
زهرا به خانه بخت شد، جای خدیجه خالی است
امشب به روی مرتضی، لب های زهرا خنده کرد
آن دل گر از غم مرده بود، از خنده ی خود زنده کرد
میخانه باز و هر کسی جام مکیّف می زند
ناهید، پا می کوبد و تندر به کف دف می زند
رنگین کمان چون مشتری خود را در این صف می زند
لبخند وصل امشب چه خوش کوثر به مصحف می زند
آری نه تنها خاکیان ، هر آسمان کف می زند
منشین غمین امشب دلا، شادی دل کن بر ملا
خیز و مِس خود کن طلا، آیینه ات را ده جلا
عقد علی و فاطمه در آسمان ها بسته شد
در آسمان ها بسته شد در کهکشان ها بسته شد
زین نرگس و سوسن دگر چشم و زبان ها بسته شد
راه یقین ها باز شد، پای گمان ها بسته شد
بازاریانِ حُسن را ، دیگر دکان ها بسته شد
خورشید و ماه و آسمان، آیینه گردانی کنند
چون در زمین خورشید و ماهی نورافشانی کنند
بزمی که حق آراسته الحق تماشایی بُوَد
جبریل مأمورست و فکر مجلس آرایی بود
میکال از عرش آمده گرم پذیرایی بود
چشم کواکب خیره گر از چرخ مینایی بود
درشهر یثرب لاجرم، خوش گِرد هم آیی بُوَد
خیل مَلک از عرش، سوی فرش فرش آورده اند
بهر جلوس انبیا پَرهای خود گسترده اند
امشب ز شادی هر وجودی خویش را گم کند
گردون تماشای زمین با چشم اَنجُم می کند
دریای لطف سرمدی، بی حد تلاطم می کند
اهل زمین را آسمان غرق تَنَعُّم می کند
هر غنچه بهر وا شدن چون گل تبسم می کند
امشب که گاه شادی بی حدّ و بی اندازه شد
با دست جانان دفتر عشق علی، شیرازه شد
امشب صدف، بر گوهری، یک بحر گوهر می دهد
یک گوهر اما از دو عالم پر بهاتر می دهد
صرّاف کل، دردانه ای بر دُرج حیدر می دهد
خود دست دختر را پدر بر دست شوهر می دهد؟
نی نِی ، فلک خورشید را بر ماه انور می دهد؟
تبریک گو بر مصطفی، جبریل از دادار شد
زهرا امانت باشد و حیدر امانت دار شد
امشب علی در خانه خود شمع محفل می برد
کشتی عصمت، نا خدا را سوی ساحل می برد
مشکل گشای عالمی، حل مسائل می برد
انسان کامل را ببین، با خود مکمل می برد
هم آن به این دل می دهد؛ هم این از آن دل می برد
با نغمه ی جادویی اش، داوود مداحی کند
با خامه مانی کِی توان این نقش طراحی کند؟
چشمی ندیده در زمین در هر زمان مانندشان
خورشید و مه تبریک گو بر وصلت و پیوندشان
شادی زهرا و علی پیداست از لبخندشان
لبخندشان دارد نشان از خاطر خرسندشان
شیعه مبارک باد گو، بر یازده فرزندشان
ای شیعه، دست افشان شو و تبریک بر دل ها بگو
بر پای خیز و تهنیت بر مهدی زهرا بگو
ای ساقی کوثر کنار خود بهشتی رو ببین
قامت قیامت را نگر طوبا ببین مینو ببین
زین پس هلال خویش را در آن خَم ابرو ببین
هم روز را در چهره او، هم شب در آن گیسو ببین
هم لاله زار رو ببین ، هم نافه بارِ مو ببین
هر چند ماهِ رُخ عیان امشب به تو آسان کند
روزی رسد کز چشم تو رُخسار خود پنهان کند
#علی_انسانی
@raziolhossein
#ازدواج_امیرالمومنین_و_حضرت_زهرا
#دوبیتی
شراب عشق نوش مرتضی شد
که زهرا یاس پوش مرتضی شد
علی را دید همتایی ندارد
خدا خود ساقدوش مرتضی شد
.....
علی در رزم و آتش با خدا بود
شُکوهِ معجزاتش با خدا بود
مگو چیزی ندارد که عروسیش...
تماماً سور و ساتَش با خدا بود
......
علی و جلوهی پروردگاری
ندارد هیچ غیر از ذوالفقاری
به کوریِ فلانی و فلانی
خدا میرفت با او خواستگاری
#حسن_لطفی
@raziolhossein
#ازدواج_امیرالمومنین_و_حضرت_زهرا
#رباعی
در باغ بهشت،زمزمه جاری شد
لبخند به لبهای همه جاری شد
ذکر صلوات در زمین راه افتاد
تا عقد علی و فاطمه جاری شد
#کمیل_کاشانی
.....
تا گل به نسیم راه در میآید
از خاک بوی گیاه در میآید
امشب به ستارهها بگو که لبخند زنید
خورشید به عقد ماه در میآید
.......
بر هر چه به غیر عشق میتاخت علی
با خوب و بد زمانه میساخت علی
از غم خبری نداشت تا وقتی که
بر فاطمهاش نظر میانداخت علی
#ایوب_پرندآور
@raziolhossein
#ازدواج_حضرت_علی_و_حضرت_زهرا
درود!طلعت خورشید روزگار علی
سلام مادر آب و سلام یار علی
کسی که گفته نیاید بهار با یک گل
خبر نداشته اصلاً ز نو بهار علی
کلید جنت و فردوس زیر لفظی بود
برای عقد تو از سمت کردگار علی
عروس خانه ی حیدر مبارکت باشد…
شروع زندگی مشترک کنار علی
سپر فروخت برای عروسی ات مولا
خبر شدند دو عالم ز شاهکار علی
طبق طبق سبد یاس جبرئیل آورد
به افتخار شما و به افتخار علی
دخیل بخت ببند ای ملیکه با چشمت
به چشم های سراسر امیدوار علی
قسم به (واقعه)،(کوثر)پسند کرده (نباء)
و جای باطن (قدر) است در جوار علی
سه بار جلوه گری کن ز صبح تاخود شب
سه بار دیدن این جلوه هاست کار علی
بدون اذن تو دستی به قبضه زد نه نزد
که هست فاطمه مِن بعد ذوالفقار علی
رضایت است سکوت اختیار کردی تو!
که انتخاب گذاری به اختیار علی
خدا کند نظر تنگ چشمتان نزند…
خدا کند نرود طاقت و قرار علی
#علیرضا_وفایی_خیال
@raziolhossein