eitaa logo
کانال محتوای روایتگری راویان
2.9هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
3.2هزار ویدیو
443 فایل
✅️ این کانال متعلق به ((موسسه روایت سیره شهدا قم)) می‌باشد. 📌بیان خاطرات شهدا و رزمندگان 📌محتوای روایتگری 📌معرفی کتب شهدا 📌تشریح عملیات ها
مشاهده در ایتا
دانلود
در سال 1345 در خانواده ای مذهبی در شهر پا به عرصه هستی نهاد.در دوران کودکیش به بیماری سختی دچار شد به طوریکه دیگر امیدی به زنده ماندن او نبود.اما از آنجایی که خداوند می خواست او زنده بماند و روزی علیه ظالمان و مستکبران مبارزه نماید، از بیماری جان سالم به در برد.دوران ابتدایی را با موفقیت گذراند و با ورود به دوران راهنمایی که مصادف با شروع جریانات انقلاب اسلامی بود در تظاهرات شرکت می کرد و در آگاه سازی دوستانش نقش بسزایی داشت.با شروع جنگ تحمیلی با وجود سن و سال کمش عازم جبهه های نبرد شد، تا از خاک کشور دفاع نماید. دفاع از کشور اسلامی و تحصیل در مسلخ عشق از او مردی مقاوم و صبور ساخت. خاقانی سرانجام در تاریخ 1360/8/11در حالیکه 16 سال بیشتر نداشت در جریان خاک خونین را به خون خویش مزین ساخت و پیکر این نوجوان 16 ساله ایران اسلامی در گلزار شهدای رهنان به خاک سپرده شد . 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
_من هر ماه پولی بابت کرایه ماشین به او می‌دادم که با تاکسی رفت‌ و آمد کند، اما زینب پیاده به مدرسه می‌رفت و با پولش گل و کتاب می‌خرید و به ملاقات مجروحان جنگی می‌رفت.در زمینه‌های مختلف، به ویژه حجاب و حمایت از امام‌خمینی(ره) با آنها مصاحبه می‌کرد و در صبحگاه مدرسه یا در روزنامه دیواری مدرسه‌شان، سخنان مجروحان را برای دانش‌آموزان بازگو می‌کرد. زینب بعد از انقلاب، تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه برود و طلبه بشود. او می‌گفت: «ما باید دینمان را خوب بشناسیم تا بتوانیم از آن دفاع کنیم.» در آن زمان زینب 12 سال داشت و نمی‌توانست حوزه علمیه برود. قرار شد وقتی اول دبیرستان را تمام کرد، به حوزه علمیه قم برود. یک شب سر نماز، سجده‌اش خیلی طولانی شد و حسابی گریه کرد. بلندش کردم. گفتم «مامان، تو را به خدا این همه گریه نکن. آخر تو چه ناراحتی داری؟» با چشم‌های مشکی و قشنگش که از شدت گریه سرخ شده بود. گفت: «مامان، برای امام خمینی گریه می‌کنم، امام تنهاست. به امام خیلی فشار می‌آید. به خاطر جنگ، مملکت خیلی مشکل دارد. امام بیشتر از همه غصه می‌خورد.»  🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 ۱۴ ساله ایی که امام بر بازویش بوسه زد « شهید_مهرداد_عزیز_اللهی» در سال ۱۳۶۴، در عملیات کربلای ۴ در جزیره «ام الرصاص» در حال غواصی به شهادت رسید. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
14 اردیبهشت ماه بسیجی دلاور، شهید 17 ساله دفاع مقدس « » در سال 1347 (ه ش) گرامیباد . 🌹14 شهیدی که هرکدام یک بند از دعای توسل را خواندند و پرکشیدند 🌹اسم دسته شان «دسته یک» بود؛ کارشان هم «یک». در گردان حمزه سیدالشهدا(س) برای خودشان اسم و رسمی به هم زده بودند. مسئولشان هم محسن گلستانی بود. بس که ریزه میزه بودند دسته شان به دسته «کودکستان گلستانی» معروف شده بود. 🌹قبل از شروع عملیات والفجر 8 دعای توسل جانانه ای خواندند و بعد به طرف خط حرکت کردند. 14 نفر از بچه های دسته هر کدام یک بند از دعای توسل را غریبانه زمزمه کردند. 14 بند، 14 نفر! شب ۲۴ بهمن(شب عملیات) به همراه بچه های لشکر 27 محمد رسول الله(ص) به خط زدند. 🌹«آن شب آتش دشمن زیاد بود و این آتش برای 14 تن از بچه های دسته یک گلستان شد». 🌹آن شب 14 پرستوی عاشق، غریبانه پر کشیدند و آسمانی شدند. شهید محمد امین شیرازی یکی از آن شهدا بود . 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
▪ تاریخ تولد :۱۳۵۱ ▪ نام پدر :محمدعلی ▪ تاریخ شهادت : ۱۳/۳/۱۳۶۴ ▪ محل تولد :مازندران /تنکابن /- ▪ طول مدت حیات :۱۲ ▪ محل شهادت :تهران ▪ مزار شهید :گلزارشهدای تنکابن نغمه سال ۱۳۵۱ چشم بر زیبایی‌های جهان هستی گشود تا نغمه‌ای زیبا برای پدر و مادر مهربانش بسراید. نغمه در شهر تنکابن متولّد شد اما چندی بعد به تهران مهاجرت کرد و به آموختن علم پرداخت. ۱۳ سال بیشتر نداشت که در روز سیزدهم خردادماه سال ۱۳۶۴ کینه و قساوت بعثیان او را به خاک و خون کشید. نغمه بر اثر بمباران هوایی شهر تهران به همراه مادر و خواهر و پدرش (رقیه مهدی‌پوررودسری و ندا باقری‌رودسری) به شهادت رسید. مزار پاکش در گلزار شهدای تنکابن قرار دارد. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
. 📝 متن کامل 👆 دانش آموز بسیجی، شهید 🌷 بروجنی 🗓 تاریخ شهادت 🌷 ۲۴ تیر ۱۳۶۱ 🌷🍃🌷 📝 فرازهایی از وصیتنامه شهید 🌷: 👇 سلام بر تو ای پدر بزرگوار و سلام بر تو ای مادر دلسوز که برای من از کودکی رنج و زحمت کشیدید تا توانستید من را با اسلام آشنا کنید و راه رسیدن به خدا را به من نشان دهید. 🔹 در جبهه امام زمان همسنگر ماست و امام زمان است که ما را به پیش خداوند می‌برد. 🔹 من امانتی نزد خدا بودم و حال خدا امانت خود را از شما پس می‌گیرد. 🔹 نگذارید که شیطان در شما نفوذ کند و شما را از اسلام کنار کشد. 🔹 راه مبارزه با شیطان راه مبارزه با نفس خود است و شرکت در مجالس اسلامی و نماز جمعه و نماز جماعت. 👈 نماز جمعه را فراموش نکنید. 🔹 ای ملت غیور و شهیدپرور اسلامی، وحدت بین خود را حفظ کنید و نگذارید ضدانقلاب‌ها باعث از هم‌پاشیدگی شما شوند. 🔹 ای ملت، پشت جبهه یک سنگر است و شما باید این سنگر را حفظ کنید. 🔹 در نمازهایتان دعا برای امام و رزمندگان را فراموش نکنید. 🔹 ای جوانان، شما که به حدّ کفالت رسیده‌اید مواظب نفس خویش باشید، مبادا از راه اسلام خارج شوید. 🔹 ای جوانان اگر خواستید که با رستگاری به نزد خداوند بروید به دانشگاه شهادت بیایید، دانشگاهی که در آن راه رسیدن به خدا را نزدیک می‌کند. 🔹 جهاد یک سفر است که اگر بتوانید به این دانشگاه وارد شوید آخرت شما ورود به بهشت است. 🔹 سخنان امام را فراموش نکنید. 🔹 از کلیه دوستان و آشنایان می‌خواهم که اگر بدی از من دیدند مرا ببخشند. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 📽 فیلم کوتاه و گزارش خبری شبکه سیمای استان قم از برگزاری همایش رونمایی از مستند زندگینامه خواهر نوجوان متعهد و دانش آموز عفیف 🌷 معصومه آرامش بروجنی معروف به « » 🗓 صبح چهارشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۹ 👈 در هفته عفاف و حجاب 📌 قم، بلوار جمهوری اسلامی، ساختمان شهید آوینی 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
کم نبودند قاسم‌های کربلای ایران که همچون حضرت قاسم بن الحسن (ع) شهادت را چونان عسل، شیرین می‌دانستند و آگاهانه و شجاعانه پا به عرصه دفاع از اسلام و ایران گذاشتند و در مناطق عملیاتی، چون شلمچه، فکه، هویزه و... سر بر دامان سیدالشهدا (ع) جانانه جان دادند. دانش‌آموز ۱۲ ساله شهید در جبهه‌های جنگ و در منطقه عملیاتی شوش به درجه رفیع شهادت نائل آمد. زادگاه او بخش شورک واقع در شهرستان میبد است که با تقدیم ۷۲ شهید و جاویدالاثر نام خود را در ردیف حماسه‌سازان و قهرمان‌پروران کشور به ثبت رسانده است، به‌گونه‌ای که در دوران دفاع مقدس به علت کثرت تقدیم لاله‌های ارغوانی به باغستان شهادت، به نام «شهیدیه» تغییر نام داد. شهید ذوالفقاری در دهم فروردین سال ۱۳۴۸ در خانواده‌ای با ایمان و با معرفت به دین و مکتب اسلام متولد شد. در مهر سال ۱۳۵۵ در سن شش سالگی با نشاطی کودکانه پا به محیط با صفای مدرسه گذاشت. در پرونده محمدحسین در دبستان «سلمان» این عبارت به چشم می‌خورد: «دانش‌آموز محمدحسین ذوالفقاری از نظر دقت، فهم، حافظه، کوشش، سرعت عمل و اتکاء به نفس خوب است و در تلاش انفرادی فعال و در فعالیت‌های گروهی مدیر است.» با آغاز جنگ تحمیلی، محمدحسین ۱۲ ساله درحالی‌که غنچه‌های جهاد و مبارزه را در باغ نیلوفری اندیشه خود پرورانده بود آهنگ جبهه کرد. علیرضا برادر بزرگ‌ترش که قبل از او به‌سوی عرصه عشق و حماسه شتافته بود، باب آشنایی عارفانه محمدحسین را با اسرار جبهه گشوده بود. پدرش می‌گوید: پس از دیدن دوره آموزش نظامی پیش من آمد و گفت: پدر می‌خواهم بروم جبهه. گفتم: درس واجب‌تر است. گفت: در آینده هم می‌شود درس خواند، اکنون لازم است بروم. گفتم: تو چه‌کار می‌توانی انجام دهی؟ تو خیلی کوچکی هنوز ۱۲ سال بیشتر نداری! او ناراحت شد و گفت: می‌گویید من نروم؟ حتی نمی‌توانم برای رزمندگان آب ببرم که این‌چنین حرفی به من می‌زنید؟ گفتم: چرا. گفت: پس می‌روم، سرانجام عازم جبهه شد، با اینکه فرزند بزرگ‌ترم هم، در جبهه بود حرفی نزدم. چون او اصلاً فرزند این دنیا نبود و دل به این دنیا نبسته بود. نوجوان بود، ولی روح بزرگی داشت. محمدحسین در تاریخ ۱۳۶۰/۰۷/۲۳، چون شهابی رهیده از خاک‌ریز شهر با سرعت نوری راهی کهکشان پرفروغ جبهه شد. وقتی برادر بزرگ‌تر محمدحسین در تاریخ ۱۳۶۰/۰۹/۱۸ در منطقه لاله‌زار بستان به فیض عظیم شهادت نائل آمد، مسئولین تصمیم گرفتند بدون این‌که وی از شهادت برادرش مطلع شود، او را روانه میبد کنند. یکی از هم‌رزمانش می‌گوید: اما او از شهادت برادرش مطلع بود. وقتی به او گفتم حالا که برادرت به شهادت رسیده، بهتر است که به میبد بروی. او باروحیه‌ای عالی جواب داد: اگر بروم دیگر نمی‌گذارند به جبهه برگردم. هنگامی‌که اصرار کردم گفت او برای خودش شهید شده، آخرت برای اوست نه من و سپس گفت: اسلحه برادرم را برمی‌دارم تا دشمن بداند با چه کسانی طرف است. سرانجام او را برای مراسم برادرش به میبد روانه می‌کنند. هنوز مراسم چهلم برادرش برگزار نشده بود که او با پیشانی‌بند سبزرنگ یا ثارالله رهسپار عرصه‌های عشق و ایثار می‌شود و پس از حماسه‌آفرینی‌های بی‌شمار در تاریخ ۲۸ دی سال ۱۳۶۰ در دشت شقایق‌خیز شوش بر اثر اصابت چندین ترکش خمپاره به هر دو دست و هر دو پا درحالی‌که زمزمه «یا حسین (ع)» بر لب داشت به لاله‌رویان هم‌رزمش پیوست. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
💠شهید۱۵ساله!!! ●قبل از عملیات خودش را برای شهادت آماده کرد.مطمئن بودتوی این عملیات شهید میشود. گزارشگر رادیو رفت جلویش وپرسید:پیامتان برای مردم چیست؟رضاپیام نداد.گفت: وصیت من این است که مردم متعهدباشند. ●تیرتوی کتفش خوردوبه شدت زخمی شد. چندنفرازبچه هامیخواستند برش گردانند به شهر،ولی خودش مانع شد.گفت:اگه منوببرید عقب،توی راه شهید میشم.شماهم بخاطرمن خودتون به زحمت نیندازید،فقط من روبه طرف قبله بخوابانید دست و پایم راهم بگیرید تا موقع جان دادن تکان نخورم وعراقی هامتوجه جایم نشوند... ●یک هفته از شهادتش می‌گذشت وقتی پدربالای جنازه ی رضارسید هنوزاززخم کتفش خون می آمد.پدرفوری یک پارچه آورد و به خون شهید آغشته کرد.گفت:میخواهم این پارچه رابه منتقم خون شهدا حضرت مهدی علیه السلام هدیه کنم. ●در ادامه پدرخاطره ای تعریف میکند: یک روز جوانی یک شیشه گلاب ویک بسته گز گذاشته بودروی قبررضاوداشت باگلاب قبررامیشست. نگفتم پدرشهیدم رفتم جلووپرسیدم:شمااین شهیدرومیشناسید؟گفت:من اهل اصفهانم مدتی پیش آمدم سرقبراین شهیدوخواستم کمکم کندتادر دانشگاه قبول شوم. ●وقتی در دانشگاه قبول شدم،تصمیم گرفتم دوباره شهید را امتحان کنم.قبول شدن در دانشگاه را اتفاقی تلقی میکردم...لذااز شهید خواستم کارم را درست کندکه به سفرمکه بروم ،به لطف شهید برنامه ی سفرمکه هم درست شدومن به سفرمکه مشرف شدم.حالاهم آمدم تاازشهید تشکرکنم. 🌷 ●ولادت۱۳۴۶ ●شهادت۱۳۶۱ 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۷مردادماه گرامی باد .⚘ نام پدر: نظرعلي تاريخ تولد: ۴ فروردين ۱۳۴۷ محل تولد: شهر بن تاريخ شهادت: ۷ مرداد ۱۳۶۱ محل شهادت: شرق بصره نام عمليات: رمضان سن:۱۴ سال محل دفن: گلزارشهداي شهر بن 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۳مهرماه خواهر بسیجی و دانش آموز امدادگر شهیده گرامی باد . ⚘ فرزند محمدرضا 🗓 ولادت : ۳۰ شهریور ۱۳۴۴ 👈 دانش آموز سال اول دبیرستان در رشته علوم تجربی 👈 از افراد فعال در پایگاه بسیج و مسجد محل 👈 امدادگر فعال در مقابل حملات دشمن بعثی قبل از شروع رسمی جنگ تحمیلی 👈 متأهل (ازدواج ۴ ماه قبل از شهادت) 👈 اولین شهید خواهر و دومین شهید منتسب به شهرستان بروجن در جنگ تحمیلی 🗓 شهادت : ۳ مهر ۱۳۵۹ 🔹 بمباران هوایی توسط ۲ میگ عراقی در چهارمین روز جنگ تحمیلی 👈 حدود ۶۰۰ نفر شهید 🔹 منطقه : آبادان 📍 مزار : خوزستان، آبادان، گلزار شهدای بهشت رضا (ع) 📍 یادبود : روضه الشهدای بروجن 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۱۵مهرماه بسیجی و نوجوان گرامی باد . ⚘ فرزند علی ناز 🗓 ولادت : ۵ فروردین ۱۳۵۰ 👈 از عشایر غیور شهرستان بروجن (ایل قشقایی) که در روز روستا و عشایر به شهادت رسید. 👈 دانش آموز سال اول دبیرستان 👈 عضو پایگاه بسیج دستگرد خیار 🗓 شهادت : ۱۵ مهر ۱۳۶۵ 🔹 اصابت ترکش به گردن، صورت و دست 📌 منطقه: فاو 📍 مزار: گلستان شهدای اصفهان 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
📝 فرازهایی از متن دانش آموز بسیجی شهيد 🌷 باصیری 👇 👈 ای عزيزانم شما را به تقوا و دوری از محرمات و عمل به احكام الهی توصيه می كنم و از شما می خواهم كه اين زمان حساس خويش را بشناسيد و از غفلت و تفرقه دوری نمائيد. 👈 ای مردم غيور و شهيدداده مواظب باشيد كه وابستگی های دنيوی شما را نفريبد، بدانيد كه اين دنيا فانی است و آن چيزی كه بجا می ماند اعمال نيك و بد آدمی است. 👈 اگر انسان کمی به حساب خود برسد متوجه می شود که لحظه لحظه زندگی خودپرستی است. 👈 ای انسان ها اینقدر خواب مباشید. کمی بخود آئید که فردا دیر است. آخر تا کی در غفلت و ذلت وگمراهی، اینقدر گناه و معصیت نکنید. 👈 از تفرقه بپرهیزید و وحدت خود را حفظ نمائید و پشت جبهه را محکم نگه دارید و نگذارید که منافقان از داخل به انقلاب ضربه بزنند. 👈 ای عزیزان من مبادا در غفلت و ذلت بمیرید که امام حسین در میدان نبرد و علی (علیهم السلام) در محراب عبادت شهید 🌷 شدند. 👈 من خداوند را شکر می کنم که تنها راه سعادت را نصیب من کرد، راهی که خط آل محمد و علی است و این افتخار از خاندان نبوت و ولایت به ذریه طیبه آن بزرگواران و به پیروان خط آنان به ارث رسیده است. اینکه فضل و رحمت و سعادت خداوند شامل حال این بنده حقیر شده و زمان وصول به لقاء و حق و پرواز به سوی معشوق رسیده است. 👈 وصیتم به خانواده شهدا🌷 این است که استوار و صابر باشند و پشت جبهه را محکم نگاه دارند. 👈 اما وصیت به خانواده خویش، از پدر و مادر مهربانم که در بزرگ کردن من زحمت کشیده اند بی نهایت متشکرم و از آنان طلب حلالیت می طلبم. 👈 از برادرانم می خواهم که با هم وحدت داشته باشند و به پدر و مادر خویش خوبی نمایند و در زندگی به آنان کمک نمایند. 👈 از خواهرانم می خواهم که حجاب اسلامی خویش را حفظ نمایند و پشت جبهه را محکم نگاه دارند. 👈 اما ای پدر و مادر عزیزم چنانچه جنازه ام به دستتان  نرسید ناراحت نباشید و از گریه کردن در عزاداری من بپرهیزید. 👈 در خاتمه از تمامی برادران و آشنایان و دوستان حلالیت می طلبم و می خواهم برای سلامتی امام 🌺 و پیروزی اسلام و مسلمین دعا کنید. 🍃والسلام علی من اتبع الهدی🍃  محمود ویسی باصیری 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
داوطلب شده بود؛ به او گفتند: «به تو اسلحه نمی‌دهیم‌ها» بهنام هم ابرو بالا انداخت و گفت: «ندهید خودم نارنجک دارم.» با همان نارنجک دخل یک جاسوس نفوذی را آورد. شهر دست عراقی‌ها افتاده بود. در هر خانه چند عراقی پیدا می‌شد که کمین کرده بودند یا داشتند استراحت می‌کردند. خودش را خاکی می‌کرد. موهایش را آشفته می‌کرد و گریه‌کنان می‌گشت خانه‌هایی را که پر از عراقی بود به‌خاطر می‌سپرد. عراقی‌ها هم با یک بچه خاکی نق نقو کاری نداشتند. گاه می‌رفت داخل خانه‌ها پیش عراقی‌ها می‌نشست مثل کرولال‌ها از غفلت عراقی‌ها استفاده می‌کرد و خشاب و فشنگ و کنسرو برمی‌داشت 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۷ آذرماه ، دانش آموز بسیجی، تخریبچی شجاع، آزاده مقاوم و نوجوان شهید گرامی باد. 🥀 🔹ولادت : ۳ فروردین ۱۳۴۹ 🔹 اسارت : آبان ۱۳۶۲ 🔹شهادت :۷ آذر ۱۳۶۲ 🔹شناسایی و تشییع : سال ۱۳۸۲ 🔹مزار : بروجن، گلزار شهدای نقنه ‍ 📝 مروری کوتاه بر دانش آموز بسیجی، تخریبچی شجاع و آزاده 🔹 جوان ترین رزمنده و جوان ترین شهید شهرستان بروجن و استان چهارمحال و بختیاری 🔹 دانش آموز سال اول راهنمایی 🔹 اولین اعزام به جبهه ۲۲ شهریور ۱۳۶۱ در سن ۱۲ سالگی در قالب گروهان حضرت ابوالفضل (ع) از شهرستان بروجن به فرماندهی مهندس نصراللهی و شهید 🔹 پرچم دار گردان امیرالمومنین (ع) در تیپ امام حسین (ع) در عملیات محرم همراه با شهید نوجوان و فرماندهی سردار شهید 🔹 بیش از یک سال حضور مستمر در جبهه های جنوب و غرب کشور و شرکت در عملیات و به عنوان تخریبچی و مربی تخریب 🔹 فرازی از شهید 🌷 : 👈 امام را تنها نگذارید و تا توان دارید از انقلاب اسلامی دفاع کنید. 👈 تنها امام خمینی و رهروان ایشان در خط اسلام و قرآن هستند. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
بسم رب الشهداء والصدیقین جهت سهولت دسترسی راویان و مخاطبان محترم به مطالب موجود در کانال ، فهرستی از سرفصل هایی که در موضوعات مختلف بکار گرفته شده است بصورت در در دسترس‌خواهد بود . (جملاتی از امامین انقلاب) (معرفی عملیات ها ) (همچنین با اضافه کردن # به نام عملیات میتوانید محتوای مربوطه را بدست بیاورید مثلا : ) ( معرفی شهدا) (همچنین با اضافه کردن # به نام شهید میتوانید محتوای مربوطه را بدست بیاورید مثلا : ) نشریه های همچنین برای دسترسی سریع به محتوا های مناسبتی هر تاریخی میتوانید در قسمت جستجوی کانال ، آن تاریخ را انتخاب کنید و یا روز و ماه آن را جستجو نمایید . بعنوان مثال : ۱ دی‌ماه 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
بسم رب الشهداء والصدیقین جهت سهولت دسترسی راویان و مخاطبان محترم به مطالب موجود در کانال ، فهرستی از سرفصل هایی که در موضوعات مختلف بکار گرفته شده است بصورت در در دسترس‌خواهد بود . (جملاتی از امامین انقلاب) (معرفی عملیات ها ) (همچنین با اضافه کردن # به نام عملیات میتوانید محتوای مربوطه را بدست بیاورید مثلا : ) ( معرفی شهدا) (همچنین با اضافه کردن # به نام شهید میتوانید محتوای مربوطه را بدست بیاورید مثلا : ) نشریه های همچنین برای دسترسی سریع به محتوا های مناسبتی هر تاریخی میتوانید در قسمت جستجوی کانال ، آن تاریخ را انتخاب کنید و یا روز و ماه آن را جستجو نمایید . بعنوان مثال : ۱ دی‌ماه 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
خلاصه‌ای از بهنام در تاریخ ۱۲/۱۱/۱۳۴۵ در منزل پدر بزرگش در خرمشهر به‌دنیا آمد. ریزه بود و استخوانی اما فرز چابک بازیگوش و سرزبان دار. شهریور ۵۹ بود که شایعه حمله عراقی‌ها به خرمشهر قوت گرفته بود؛ خیلی‌ها داشتند شهر را ترک می‌کردند. باور نمی‌کرد که خرمشهر دست عراقی‌ها بیفتد، اما جنگ واقعاً شروع شده بود. بهنام تصمیم گرفت بماند؛ بمباران هم که می‌شد بهنام ۱۳ ساله بود که می‌دوید و به مجروحین می‌رسید. از دست بنی‌صدر آه می‌کشید که چرا وعده سر خرمن می‌دهد؛ مدافعین شهر با کوکتل مولوتف و چند قبضه سلاح (کلاش و ژ۳) مقابل عراقی‌ها ایستاده بودند، بعد رئیس‌جمهور گفته بود که سلاح مهمات به خرمشهر ندهید. به سقوط خرمشهر چیزی نمانده بود. بهنام می‌رفت شناسایی. چند بار او گفته بود: «دنبال مامانم می‌گردم، گمش کردم.» عراقی‌ها فکر نمی‌کردند بچه ۱۳ ساله برود شناسایی؛ رهایش می‌کردند. یک‌بار رفته بود شناسایی، عراقی‌ها گیرش انداختند و چند تا سیلی آبدار به او زدند؛ جای دست سنگین مأمور عراقی روی صورت بهنام مانده بود. وقتی بر می‌گشت دستش را روی سرخی صورتش گرفته بود؛ هیچ‌چیز نمی‌گفت فقط به بچه‌ها اشاره می‌کرد عراقی‌ها کجا هستند و بچه‌ها راه می‌افتادند. یک اسلحه به غنیمت گرفته بود؛ با همان اسلحه ۷ عراقی را اسیر کرده بود. احساس مالکیت می‌کرد. به او گفتند که باید اسلحه را تحویل دهی؛ می‌گفت به شرطی اسلحه را تحویل می‌دهم که به من حداقل یک نارنجک بدهید یا این یا آن. دست آخر به او یک نارنجک دادند. یکی گفت: «دلم برای عراقی‌های مادر مرده می‌سوزد که گیر بیفتند.» بهنام خندید داوطلب شده بود؛ به او گفتند: «به تو اسلحه نمی‌دهیم‌ها» بهنام هم ابرو بالا انداخت و گفت: «ندهید خودم نارنجک دارم.» با همان نارنجک دخل یک جاسوس نفوذی را آورد. شهر دست عراقی‌ها افتاده بود. در هر خانه چند عراقی پیدا می‌شد که کمین کرده بودند یا داشتند استراحت می‌کردند. خودش را خاکی می‌کرد. موهایش را آشفته می‌کرد و گریه‌کنان می‌گشت خانه‌هایی را که پر از عراقی بود به‌خاطر می‌سپرد. عراقی‌ها هم با یک بچه خاکی نق نقو کاری نداشتند. گاه می‌رفت داخل خانه‌ها پیش عراقی‌ها می‌نشست مثل کرولال‌ها از غفلت عراقی‌ها استفاده می‌کرد و خشاب و فشنگ و کنسرو برمی‌داشت 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
بسم رب الشهداء والصدیقین جهت سهولت دسترسی راویان و مخاطبان محترم به مطالب موجود در کانال ، فهرستی از سرفصل هایی که در موضوعات مختلف بکار گرفته شده است بصورت در در دسترس‌خواهد بود . (جملاتی از امامین انقلاب) (معرفی عملیات ها ) (همچنین با اضافه کردن # به نام عملیات میتوانید محتوای مربوطه را بدست بیاورید مثلا : ) ( معرفی شهدا) (همچنین با اضافه کردن # به نام شهید میتوانید محتوای مربوطه را بدست بیاورید مثلا : ) نشریه های همچنین برای دسترسی سریع به محتوا های مناسبتی هر تاریخی میتوانید در قسمت جستجوی کانال ، آن تاریخ را انتخاب کنید و یا روز و ماه آن را جستجو نمایید . بعنوان مثال : ۱ دی‌ماه 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۲۱ اسفند ماه ، نوجوان رزمنده گرامی باد . 🥀 نام: مرحمت نام خانوادگی: بالازاده تاریخ تولد: 17 /3/ 1349 تاریخ شهادت: 21 /12/ 1363 محل شهادت: جزیره مجنون از جزایر جنوب 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۲۲اسفند‌ماه ، گرامی باد. 🥀 💠نـام پـدر :علی اکبر 🎂تولـــــد:۱۳۴۸/۰۱/۱۲(تهران) 🕊شهادت:۶۳/۱۲/۲۲ 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
به نام خدای شهیدان به منظور دسترسی راحت راویان و مخاطبان محترم به مطالب موجود در کانال ، فهرستی از سرفصل هایی که در موضوعات مختلف بکار گرفته شده است بصورت در در دسترس‌خواهد بود . _همچنین با اضافه کردن # به اسم عملیات محتوای آنرا میتوانید بیایید _با اضافه کردن + اسم عملیات میتوانید خاطرات آن عملیات را مشاهده نمایید. مثال: هشتک خاطرات_مرصاد همچنین با اضافه کردن # به نام شهید میتوانید محتوای مربوطه را بدست بیاورید مثلا : ( ) 🇮🇷 کانال محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani