بیائیم کمی قرآنی گذشته را مرور کنیم!
پاسخ عضو تحریریه روزنه و نگارنده یادداشت انتقادی به خبرنگار فارس، به نقد مخاطب روزنه
[ص 2 از 2]
آثار به اصطلاح هنری و شاهانه، که در طول دوران سلطنت پهلوی به سفارش آنها و توسط هنرمندان داخلی و خارجی ساخته شد، یا از حراجی های اروپا خریداری شده، سودش برای عموم مردم ایران چه بود؟ آیا جز این بود که برای ارضای حس تبرج جاهلی شاه و فرح و اشرف و سایر افراد این خانواده بود؟ آیا جز برای خوشی و لذت دنیوی چند روزه همین چند نفر درست شده بود؟ این فضای دل انگیز، کاخی بود که بر بنیاد ظلم و جنایت علیه مردم مظلوم و مستضعف ایران بنا شده بود، به همین خاطر، طبق سیره قرآنی، توسط همین مردم فرو ریخت. این مجموعه از پول پدر اینها که تهیه نشده بود بلکه اینها آه در بساط نداشتند.
#رضاشاه، قزاق شرور، بدنام، بیسواد و بیفرهنگی بود، که طبق گفته خودش، تا قبل از سلطنت، هیچ پولی نداشت و یک خانه مخروبه اجاره ای در فلان منطقه تهران داشت. اگر او به سلطنت نمیرسید، چه بسا او و همسرش و فرزندانش، مشغول کشاورزی و گاوداری در روستاهای مازندران بودند و چه بسا فرزندانش بر اثر بیماری میمردند و هیچ پزشکی نبود که به آنها رسیدگی کند. به گفته حسین فردوست، فرح، تا قبل از اینکه زن شاه شود، یک دانشجویی بود که برای تحصیل به فرانسه و وضع مالی خوبی نداشت، برای خودفروشی نزد اردشیر زاهدی رفته بود، تا اردشیر زاهدی در قبال این مسئله، به او کمک مالی کند. اردشیر زاهدی او را دید و پسندید و به شاه معرفی کرد! (اعتذار از مخاطبان ارجمند بابت بازگویی این سنخ مسائل)
ولی همین خاندان بیفرهنگ و نوکر غرب، بعد از سلطنت، به زمین خواری و کوه خواری کرد و به قدری زمینهای مرغوب را در تمام نقط کشور با زور ارتش تصاحب کرد و صاحبان آنها را به خاک سیاه نشاند که در تمام دنیا مشهور به زمین خواری شده بود. نشریات فرانسه که حامی رضاشاه بودند، او را به یک شکل یک کرمی کشیده بودند که دارد تمام خاک ایران را میخورد! و همین باعث شد که مدتی رابطه با فرانسه شکراب شد. بعد از دوران رضاشاه هم همه این چند ده هزار زمین و املاک و روستاها، در قالب بنیاد پهلوی، به پسرش محمدرضا منتقل کرد. یعنی این کاخها به قیمت سلطه انگلیس و پولدار شدن خاندان پهلوی و چند خاندان حامی انگلیس و فقیرتر شدن مردم ایران منجر شد و نتایج فاجعه باری برای مردم ایران داشت.
برای معرفی، یا نباید سراغ معرفی چنین جاهایی رفت یا وقتی قرار شد معرفی شوند، باید درست و کامل و همه جانبه معرفی شوند. اگر فقط بخشی نکات گفته شود، از هر طرف، دروغ خواهد شد و ماجرا تحریف خواهد شد و نتیجه ای که مورد نظر هست، حاصل نخواهد شد.
#قرآن_کریم کتاب هدایت ما هست، قرآن از جباران تاریخ و ستمگران و فخرفروشان بزرگ تاریخ مانند فرعون، نمرود، ابرهه، قارون و... نام برده است و شرح حال و عملکرد برخی از آنها را گفته و آنها را مایه عبرت برای مردم و آیندگان معرفی کرده است. حتی تشویق کرده که در زمین گردش کنید و سرنوشت پیشینیان خود را ببیند و از آنها عبرت بگیرید و کارهای اشتباهی که باعث نابودی آنها شد را انجام ندهید تا حاکمیت شما باقی باشد.
حالا سوال این هست که چرا قرآن نگفته درباره قارون افراط نکنید و بدون قضاوت کردن، او را بررسی کنید و ببیند چه کاخ زیبایی داشته؟! و اف بر شما که شما چنین کاخی ندارید و حسرت بخورید و از این حسرت بمیرید؟!! یا درباره فرعون نگفته کاخش فلان متر ارتفاع داشته و جواهراتش فلان مقدار قیمت داشته، اینها را بدون ارزشگذاری و بدون داوری کردن و بدون قضاوت کردن نگاه کنید؟! و تلاش کنید که به این کاخ ظلم و اشرافیت فاسد برسید و برای رسیدن به چنین چیزی مسابقه بگذارید؟ یا درباره نمرود چرا نگفت که او برای ساختن کاخش چقدر هزینه کرد و کاخ محل زندگی او این مقدار هزینه کرد و از هنرمندان بزرگی استفاده کرد و به آنها فلان قدر پول داد. ببینید چقدر آدم هنردوستی هست؟! بدون قضاوت کردن بیایید نمرود را ببیند که چه کاخ زیبایی دارد که، چه آینه هاییی، چه سقفی و چه بالا و پایینی؟!
به نظر می رسد در بازخوانی تاریخ گذشته، خصوصا تاریخ پرحادثه و تلخ پهلوی ها، باید به اسلوب های قرآنی بازگردیم و از کلیشه های روشنفکران دین ستیز که خود نیز در آثارشان بدان پایبند نبوده و نیستند، فاصله بگیریم....
@rozaneebefarda
تحشیهای بر گفت و گوی روزینامه اعتماد با رسول جعفریان
[صفحه ۴از۵]
بخش دیگری از سخنان آقای کتابدار به #تطهیر_پهلوی گذشت. او با ادبیات و لحنی که پیش از این از برخی شبهسلبریتی غربزده مانند صادق زیباکلام سراغ داشتیم، میگوید:
«در متنی که از #حکمی_زاده چاپ کردم و می دانید او فردی روشنفکر و دینی بود، اما در صحبت هایش دغدغه فساد ناشی از تجدد را دارد. بیماری های عفونی و سفلیس و سوزاک و اینها به قدری شایع شده بود که مثل ایدز زمان ما بود. همه این را از تجدد می دیدند. حال تصور کنید جامعه ای که با این نگاه و بیماری درگیر است، هرقدر به او بگویید بقیه کارهای #رضاشاه را نگاه کن، نمی تواند به آنها اهمیت دهد.»
بهتر است همینجا به آقای رسول جعفریان پیشنهاد بدهیم؛ ایشان که دغدغه داشتن دید همه جانبه نسبت به فعالیتهای پهلوی دارد و البته از پشتوانه مالی و اعتباری خوبی هم برخوردار است و کتاب پرغلط «هادینامه»اش با پول بیتالمال چاپ میشود، بهتر است به سان همفکر و همقطاری امروزش جناب آقای صادق زیباکلام کتابی در مدح پهلوی بنویسد و هرچه خدمات به ذهنش میرسد، بر اساس اسناد و مدارک بنگارد. آن وقت مشخص میشود که آیا جامعه ایرانی «بقیه کارهای رضاشاه را نمیبیند» یا اساسا این #جلادِ_بیفرهنگ چیزی در چنته نداشته و تلاش آقای جعفریان هم تطهیری است بیپشتوانه؛ احتمالا برای خوشایند چند #شبهروشنفکر دلداده پهلوی.
آقای رسول جعفریان در این مصاحبه نشان داد که علاوه بر #تطهیر_رضاخان پهلوی، به دنبال زنده نگه داشتن نام آقای #هاشمی_رفسنجانی هم هست. او که در جایجای مصاحبه به تحریف امام خمینی قدس سره الشریف پرداخته، در بخشی از گفتگو عنان از کف داده و زبان به مدح و منقبت هاشمی گشوده و اینگونه گفته است:
«وقتی آقای #هاشمی آمد، او آدم ویژه ای بود. خودش تجربه طولانی از جنبش ملی نفت به این طرف را داشت . سیاستمدار هم بود. تغییر را شروع کرد. درها را باز کرد. نه فقط در حوزه #اقتصاد بلکه در حوزه سیاست و فرهنگ. البته سیاست های فرهنگی این دوره، حالت دوگانه دارد. هاشمی این را می فهمید. اصلا سیاستمداری یعنی همین.»
نکته جالب توجه اینکه جناب هاشمی رفسنجانی را که در زمان ملی شدن نفت تنها 16 سال داشت به عنوان «آدم ویژه» و صاحبتجربه معرفی میکند اما از آیتالله مدرس و کاشانی که میدان دار مبارزه بوده و البته امام قدس سره الشریف که شخصیتی مطلع و جا هفتاده و مورد مشورت بزرگان حوزه از جمله آیتالله بروجردی بودند، اسمی نمیآورد. علاوه برای دوگانهگوییهای سیاسی آقای رفسنجانی هم تئوریسازی کرده و معنای سیاست را دوزیست بودن معرفی میکند. حال؛ این را مقایسه کنید با صداقت سیاسی و یکرنگی امام خمینی قدس سره الشریف و خلف صالح ایشان امام خامنهای مدظلهالعالی.
دوزیست بودن در فضای سیاسی و تاریخی از عوارض دوری از مکتب امام خمینی است و کسی که از این مکتب دور بیفتد نمیتواند درک کند که ارزشهای دهه 60، از جمله سادهزیستی، ارزشهای اسلام ناب محمدی و هنجارهای اصیل اسلامی است و نه ارزشهای التقاطی-شبهسوسیالیستی علی شریعتی:
«افرادی که منتقد هاشمی بودند، بر ارزش های دهه ۶۰ پافشاری کردند، یعنی بر این اصرار کردند که اسلام امام علی را که خود تعریف کرده بودند و شریعتی هم منادی اش بود و دیگران، داشته باشند. اسلام شریعتی هم خوانشی دیگر بود و تبعات خاص خود را در در دهه ۶۰ داشت. این اسلام مدرن را می خواست، اما با طعم انقلابیگری، ساده زیستی و خیلی از چیزهای دیگر که تبدیل به ارزش های ثابت شده بود. »
انتقامگیری آقا رسول جعفریان از #دهه_مظلوم_60 به همین چند خط محدود نشد و او با قضاوتی غیرمنصفانه تیر زهرآلود تحریف و تخریب را به سمت روحانیون آن دهه برد:
«باید گفت روحانیون کار حکومت را ساده گرفته بودند و این به مرور زمان خود را نشان داد.سادگی ای که آنها داشتند در کمونیست ها هم بود. تصوری که با یک کلاشینکف می توان دنیا را گرفت و امپریالیسم را نابود کرد. »
آیا روحانیون با سادگی و سادهاندیشی جلادهای منافق که از پشتوانه سنگین خارجی و داخلی برخوردار بودند مهار کردند و امنیت را به کشور بازگرداندند؟ آیا روحانیت با سادهاندیشی جلوی تجزیهطلبی ایستاد و حتی یک وجب خاک کشور هم تجزیه و جدا نشد؟ آیا روحانیت با سادگی هشت سال دفاع مقدس را پیش برد و افتخار آفرید؟
از این بیانصافی آقای به اصطلاح تاریخنگار که بگذریم او در این دو خط هم نشان داد که تمایل شدیدی دارد که امام قدس سره الشریف را از بدنه تاریخ نهضت حذف کند و درگیری یا مقایسه با چپها و کمونیستها را جایگزین آن کند و شاید به همین خاطر است که از تاریخنگار مورد تأیید امام با تعابیری عجیب یاد میکند که حتی واکنش مصاحبهگر را نیز برمیانگیزد و در مقابل از #تاریخنویسهای_پهلوی با تجلیل یاد میکند و میگوید...
@rozaneebefarda
ادامه👇
از آیندگان تا خبرآنلاین!
مروری بر تکاپوی ژورنالیسم غربگرای ایرانی در عصر جمهوری اسلامی
بخش اول
[صفحه 3 از 3]
همین منبع درباره #عباس_مسعودی ادامه می دهد: « مسعودی به دلیل روحیهی وابستهای که داشت، به ستایش کارها و اقدامات #رضاشاه پرداخت و از این طریق خود را به دربار پهلوی نزدیک کرد. اگر بخواهیم نگاهی به سیر فکری حاکم بر روزنامهی اطلاعات بیندازیم، باید این روزنامه را به چند دوره تقسیم کرد؛ دورهی نخست که از بدو تأسیس تا سقوط رضاشاه را شامل میشود، دورهای است که اطلاعات از ارگانهای مهم تبلیغاتی رژیم بوده و مشی سیاسی آن چیزی جز ستایش از اقدامات رضاشاه نمیباشد. با تبعید رضاشاه، مسعودی که تابع سیاست انگلستان بود رویهی خود را تغییر داد و از این به بعد بنا بر موقعیتهای سیاسی جبههگیری میکرد.
عباس مسعودی با در پیش گرفتن یک سیاست کجدار و مریز، که از سوی #انگلیس به وی دیکته میشد، از یک طرف از حملهی جدی به خانوادهی پهلوی اجتناب میکرد و از سوی دیگر با ارائهی گزارش هایی مخالفین سلطنت را تا حدی راضی نگه میداشت. این سیاست دوپهلو پس از تثبیت آیندهی سیاسی پهلوی، مجدداً به حالت قبل بازگشت و تا روزهای پرالتهاب ملی شدن نفت همچنان ادامه داشت. مقالات و نوشتههای روزنامهی اطلاعات در جریان کودتای 28 مرداد 1332 به خوبی موقعیتسنجی مسعودی را آشکار میکند. وی با مشاهدهی تزلزل ارکان رژیم پهلوی مجدداً سیاست دوگانهی خود را در پیش گرفت و کوشید تا از جو به وجود آمده نهایت استفاده را برای تثبیت آیندهی سیاسی خویش ببرد.»
بعضی محققان تاریخ به نقل از اسناد ساواک درباره ی عباس مسعودی نوشته اند:« او فرد متخصص در فن، کجدار و مریز و اهل زد و بند، خوشمشرب، محافظهکار، #حقهباز، #هزاررنگ، #جاسوس_صنعت، علاقمند به افزایش ثروت، غیرقابل اعتماد و #مورد_تنفر عامه مردم میباشد، نامبرده با تمام حوادث بعد از دهه 20 سازش داشته، #نوکر_رضاشاه بود و با مخالفان او نیز نزدیک بود، در سال 1320 پس از حادثه سوم شهریور سلسله مقالاتی علیه رضاشاه نوشت. در سال 1321 در ماجرای 17 آذر علیه قوامالسلطنه شرکت کرد. پس از هفده سال برای اولین بار روزنامه او توقیف شد و به زندان افتاد. از اواسط سال 1320 روزنامه او طرفدار مصدق شد، در 25 مرداد سال 1332 شدیدترین حملات علیه شاه و حکومت را انجام داد. با #حزب_توده، حزب اراده ملی و هر سیاست و گروهی نزدیک بود و سازش میکرد. بعد از وارد شدن به امور روزنامهنگاری به سیاست انگلستان نزدیک شد و ترقی کرد و با عامیون نزدیک بود.» این کتاب درباره فراماسون بودن مسعودی می نویسند : "مسعودی عضو جمعیت #فراماسونری لژ ایران و از افراد مؤثر در تشکیل کلوپ روتاری و عضو #کلوپ_روتاری_تهران بود." (سایت موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، نگاهی به زندگی عباس مسعودی، حامد سجاد پور، 27خرداد 1396)
🎞عکس6
مجلات اطلاعات مثل مجلات اطلاعات هفتگی، اطلاعات بانوان، اطلاعات کودکان، اطلاعات جوانان حاوی مطالب سرتاسر مبتذلی بودند. در کنار این مجلات مبتذل باید مجلات تهران مصور، ستاره سینما و فیلم و هنر را نیز اضافه کنیم.
واحدی پور در قسمتی از مصاحبه اش می گوید: « براى دو مجله سینمایى آن زمان «ستاره سینما» و «فیلم و هنر» جدولهاى سینمایى طرح می کردم، با هنرمندان نیز مصاحبه انجام می دادم، جالب اینکه به جاى حق التحریر و حقوق، بلیت هاى سینما و تئاتر دریافت می کردم و در مسابقات پینگ پنگ که خودم بانى آن بودم، بلیتها را به عنوان جایزه به برندگان می دادم. »
🎞عکس7
براین اساس روزنامه و مجلات اطلاعات وابسته به #دربار_پهلوی و #انگلستان بوده و مدیران آن تمایلات تودهای ، لیبرالی و ماسونی داشته اند. روزنامه ها و مجلاتی که هدفی جز ترویج فرهنگ منحط و مبتذل غربی در ایران نداشتند. رجوع به آرشیو مجله اطلاعات بانوان و اطلاعات هفتگی در فضای مجازی این امر را به مراتب واضح تر می کند.
💥همه چیز در مورد مهم ترین بنگاه رسانه ای #برجامیان و #دولت_اعتدال را در پرونده ویژه روزنه بخوانید.
این پرونده ادامه دارد....
روزنه؛ خانه فضلا و فرهیختگان
https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053
بخش هشتم/الف
مروری بر کارنامه و اندیشه سیاسی وبلاگ نویسان خبرآنلاین!
[صفحه 3 از5]
♦️عباس آخوندی
یکی دیگر از وبلاگ نویسان خبرآنلاین، #عباس_آخوندی است. او وزیر راه سابق دولت روحانی، داماد مرحوم رسولی محلاتی و باجناق آقای ناطق نوری است.
آخوندی کارشناسی ارشد خود را در رشتهی مهندسی راه و ساختمان از دانشگاه تهران گرفته و بعد از تصدی وزارت مسکن در دولت #هاشمی، در سال 77 برای اخذ دکتری به #انگلیس رفت و در دانشگاه #رویال_هالووِی #لندن در رشتهی اقتصاد سیاسی تحصیل کرد و از پایاننامهی خود با عنوان «جهانیسازی، سیاست دولت - ملت و سیاستگذاری اقتصاد ملی: نگرش نخبگان ایران» دفاع کرد(ایسنا، 1/8/1397) و سال 85 به ایران بازگشت.
وی مسئولیت های متنوعی در دولت های مختلف به دست آورده اما وزارت او در مسکن و شهرسازی در دولت روحانی، در نهایت بعد از سه بار استیضاح ناموفق و قبل از استیضاح چهارم ،با استعفای خودش پایان یافت. درحالی که چند سال از پایان دوره وزارت او می گذارد اما کارنامه ضعیف و مناقشه برانگیز او از اذهان فراموش نشده و همچنان نام او بعنوان متهم اصلی در نابسامانی وضعیت مسکن، مطرح می شود.
🎞عکس44: عباس آخوندی
آخوندی، مشاور #میرحسین_موسوی در انتخابات سال 88 و یکی از روسای ستاد انتخاباتی و نماینده وی در جلسات مربوط به اعتراض به نتایج انتخابات بود. یکی از اعضای هیئت نظارت شورای نگهبان درباره نقش عباس آخوندی در دمیدن بر آتش فتنه و اعلام پیروزی زودهنگام موسوی، چنین می گوید:
" به آقای #آخوندی اعتراض کردم که چرا فضا را اینگونه میکنید و ارسال پیامکهای تبلیغاتی برای همه قطع شده است و از ساعت 14 بعدازظهر روز جمعه (رایگیری) آقای آخوندی تماسهایی که میگرفت و یا تماسهایی که با وی گرفته میشد، اعلام میکرد که بگویید آقای موسوی با 60 درصد آرا جلوتر است، بنده نیز دوباره به وی اعتراض کردم که آقای آخوندی چرا جامعه را ملتهب میکنید و مردم هنوز پای صندوقهای رای هستند و رایگیری ادامه دارد، اجازه دهید رایگیری تمام شود و نتیجه از صندوقها استخراج شود و آخوندی به بنده گفت که به شما هیچ ربطی ندارد و وقتی اعتراض بنده را دید، باقی تماسها را در راهروی شورای نگهبان با تلفن همراه انجام میداد."(رجانیوز، 22/5/1392)
عباس آخوندی علی رغم آنکه اساسا یک مدیر اجرایی با کارنامه ای ضعیف بوده، اما ادعای تئوری پردازی دارد و البته یکی از ارکان خرده_جریان_اعتدال است؛ او سالها از مروجان اصلی نظریه #ایران_شهری در بدنه مدیریتی نظام بود و هم اکنون نیز گاه و بیگاه از ایران شهری و زیست شهری ایران سخن می گوید. هر چند او در مواردی از اسلام و نماد های ایرانی اسلامی اسم می برد، اما به دنبال آرمان شهری ایرانی است که نمادهای #تمدن_غربی مخصوصا بازار آزاد، از مشخصه های اصلی آن است. او در خود تصریح می کند که:
" ما هم باید یک بار دیگر رویکرد ایران شهری را با نور اسلام، همراه با گشودن درهای کشور به #جهان_مدرن بازخوانی کنیم. ما هم ایران را میخواهیم هم اسلام را و هم تمدن جدید را."(خبرآنلاین، 97/1/18)
آخوندی اصرار عجیبی بر شاخصه ی مهم اقتصاد لیبرال، یعنی " بازار آزاد" دارد(مشرق نیوز، 13/7/1397). اصرار او بر اقتصاد لیبرالی تا آن حد جلو رفته که حزب اعتدال و توسعه روحانی با این حد از وابستگی به غرب و اقتصاد آزاد را نیز در این باب مورد ملامت قرار داده، می گوید:
" تقارب ذهنی میان جریان اقتصاد بازار آزاد و جریان اقتصادی که در حزب اعتدال و توسعه بود وجود نداشت. اصلا تنها چیزی که حزب اعتدال و توسعه راجع به آن اندیشه نکرده اقتصاد است."(خبرآنلاین،97/11/23)
اندیشه ایرانشهری که در حال حاضر افرادی مانند سیدجواد_طباطبایی پرچمدار آن هستند، پیشینه روشنی در تاریخ معاصر دارد. برخی مطبوعات غربگرا و وابسته به دربار، از پیشگامان طرح موضوع ایرانشهری در ایران بوده اند. بعنوان نمونه، نخستین بار #مجله_ایرانشهر را #حسین_کاظمزاده_ایرانشهر، در سالهای 1301ش تا 1306ش در برلین آلمان با شعارهای #باستانگرایی و #سکولاریسم و حمایت از سیاستهای فرهنگی #رضاشاه پهلوی منتشر کرد. این مجله در ترویج اندیشه باستان گرایی به شهرت رسید و در این مسیر کارنامه سیاهی دارد. این مجله، ادامه #مجله_کاوه، به سردبیری #تقیزاده بود. عوامل وابسته به #انگلیس در این مجله مطلب می نوشتند از جمله محمد قزوینی، ابراهیم پورداود، رشید یاسمی و ... .(برای اطلاع بیشتر بنگرید به: مجله ایرانشهر، س1، ش1، 1 ذی القعده 1340ق، تمامی صفحات؛ مجله ایرانشهر، س4، ش12، اول اسفند 1305ش، تمامی صفحات)
#خبرآنلاین محل ترویج افکار وزیر پرحاشیه و مستعفی روحانی است که در روزگار خانه نشینی سیاسی، در عرصه قلم پرکارتر شده و در یک سال اخیر نزدیک به 60 یادداشت و گفتگو از او در وبلاگش در خبرآنلاین منتشر شده است.
@rozaneebefarda
ادامه👇