eitaa logo
روزنه
6.3هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
260 فایل
دریچه ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر ارتباط با ادمین @M_shahidani
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از روزنه
حجت‌الاسلام خسروشاهی؛ نسل دوم از سمپات های در وقتی روحانیان مبارز قم، منزوی یا مطرود بودند! روایتی از حجت‌الاسلام محمدجواد حجتی کرمانی/ بخش نخست 💥اختصاصی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔸ماجرای بیرون کردن از 🔸 🔹در جریان آوردن جنازه رضاشاه به ایران، فدائیان اسلام که طرفدارانی در قم داشتند، درصدد برآمدند که طلبه ها را علیه حمل جنازه رضاشاه به ایران و دفن آن در قم تحریک کنند. تمام قم در آن ایام، ملتهب و منقلب شده بود. 🔹من در آن ایام در کرمان بودم و اینها را بعدها از دیگران شنیدم که می‌گفتند بعد از نماز جماعت مغرب و عشا در ، عده‌ای که گویا از داشتند، ، حسینی و عده‌ای از طلبه‌هایی که به اصطلاح از پیشتازان رهبران فدائیان اسلام بودند، با از مدرسه و کلّا از قم !! [....] 🔸این واقعه نشان می‌دهد که تا چه حد فاصله روحانیت سنتی با نهضت فدائیان اسلام عمیق بود. برای مثال چند طلبه «فضول!» مث من، برادرم علی آقا حجتی، آقای ، آقای زین_العابدین قربانی و مرحوم آقای شیخ رضا گلسرخی که بودند و با ایشان ارتباط داشتند، از نظر رسمی حوزوی، در حوزه علمیه قم یا لااقل بودیم و می‌کردیم! (خاطرات حجتی کرمانی، عشق و تلاش، صص 78و79) 🔶حاشیه سلوک سیاسی امام خمینی در مواجهه با پدیده فدائیان اسلام، منحصر به فرد است؛ ایشان در عین آنکه برای ممانعت از اعدام این مجاهدان مسلمان اقدامات زیادی کردند، اما در عین حال در کوران نهضت، به جای روش مبارزات مسلحانه، بر روشنگری مردمی و جنبه های نرم مبارزاتی تأکید داشتند لذا تفاوت مشرب و مسلک سیاسی، کاملاً بنیادین و روشن است. در عین حال ایشان هرگز مانند برخی افراد حاضر در بیت زعیم عظمای قم، حضرت ، هرگز و سلبی و خشن با این جمع مخلص را تأئید نکرده‌اند. معدود خناسان حاضر در جمع اطرافیان و بیت زعیم قم، موجب شد بدبینی به اقدامات فدائیان گسترش یابد و برخورد چکشی چماق به دستان فرمان‌بگیر از همین عده، موجب شد جوانان مبارز فدائیان نیز واکنش متقابل نشان دهند و فاصله‌ها به /فکری مبدل شد و زمینه را برای سوء استفاده بدخواهان تشیع و روحانیت فراهم آورد. هم‌اکنون نیز امتداد همان خط ، با انواع پیرایه‌ها و خاله زنک بازی‌ها، در صدد تخریب انقلابیون جوان حوزه قم است. گرچه این نسل از مبارزان روحانی، به واسطه درک دوران انقلاب اسلامی، هرگز به سان فدائیان اسلام عمل نمی‌کنند و به جای دیگران، الگوی شان امامین انقلاب اسلامی هستند اما برخی تاریخ‌نگاران مزدور یا معاند(داخلی یا خارجی) در صدد فدائیان سازی از جریان انقلابی جوان قم است. جالب آنکه برخی از این جماعت، ادعای شاگردی استاد خسروشاهی را دارند که خود از مریدان و از طرفداران سرشناس جریان بود. خداوند رحمتشان کناد و در جوار اجداد طاهرین شان از رحمت واسعه پروردگار متنعم باشند. @rozaneebefarda
نواب مرا مجذوب خودش کرد یادی از در بیان مقام معظم رهبری/۱ @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 من شاید پانزده یا شانزده سالم بود که مرحوم «نوّاب صفوی» به مشهد آمد. مرحوم نواب صفوی برای من، خیلی جاذبه داشت و به کّلی مرا مجذوب خودش کرد. هر کسی هم که آن وقت در حدود سنین ما بود، مجذوب نوّاب صفوی میشد؛ از بس این آدم، پُرشور و بااخلاص، پر از صدق و صفا و ضمناً شجاع و صریح و گویا بود. من میتوانم بگویم که آن‌جا به طور جدّی به مسائل مبارزاتی و به آنچه که به آن مبارزه سیاسی میگوییم، علاقه‌مند شدم. البته قبل از آن، چیزهایی میدانستم. زمان نوجوانىِ ما با اوقات «مصدّق» مصادف بود. من یادم است در سال ۱۳۲۹ وقتی که مصدّق تازه روی کار آمده بود و مرحوم «آیةاللَّه کاشانی» با او همکاری میکردند - مرحوم آیةاللَّه کاشانی نقش زیادی در توجّه مردم به شعارهای سیاسی دکتر مصدّق داشتند - لذا کسانی را به شهرهای مختلف میفرستادند که برای مردم سخنرانی کنند و حرف بزنند. از جمله در مشهد، سخنرانانی میآمدند. من دو نفر از آن سخنرانان و سخنرانیهایشان را کاملاً یادم است. آن‌جا با مسائل مصدّق آشنا شدیم و بعد، مصدّق سقوط کرد. در سال ۱۳۳۲ که قضیه ۲۸ مرداد پیشامد کرد، من کاملاً در جریان سقوط مصدّق و حوادث آن روز بودم؛ یعنی من خوب یادم است که اوباش و اراذل، در مجامع حزبی که به دولت دکتر مصدّق ارتباط داشتند، ریخته بودند و آن‌جاها را غارت میکردند. این مناظر، کاملاً جلوِ چشمم است! بنابراین من مقوله‌های سیاسی را کاملاً میشناختم و دیده بودم؛ لیکن به مبارزه سیاسی به معنای حقیقی، از زمان آمدن مرحوم نوّاب علاقه‌مند شدم. بعد از آن‌که مرحوم نوّاب از مشهد رفت، زیاد طول نکشید که شهید شد. شهادت او هم غوغایی در دلهای جوانانی که او را دیده و شناخته بودند، به وجود آورده بود. در حقیقت سوابق کار مبارزاتی ما به این دوران برمیگردد؛ یعنی به سالهای ۱۳۳۳ و ۳۴ به بعد. (۱۴بهمن ۷۶/ دیدار و گفتگوی صمیمانه به جوانان) @rozaneebefarda
دستنوشته مقام معظم رهبری در یادکرد شهید نواب صفوی 🔻سلام بر آن پیشاهنگ جهاد و شهادت در زمان ما... @rozaneebefarda
مبارزات نواب مذهبی/سیاسی بود یادی از در بیان مقام معظم رهبری/۲ بازخوانی گزیده‌ای از مصاحبه ۲۲دیماه ۶۳ @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 [صفحه ۱ از ۲] سؤال: چنانچه حضرتعالی مستحضرید اولین مبارزه‌ی مرحوم نواب صفوی پیش از آنکه جنبه‌ی سیاسی، نظامی داشته باشد جنبه‌ی فرهنگی داشت، به این معنی که ایشان اولین مبارزه را با افکار کسروی شروع کرد، حالا از نظر حضرتعالی تأثیر این حرکت در جامعه‌ی آن روز مخصوصاً در میان روشنفکران و علماء چگونه بود؟ پاسخ: البته کاری که ایشان در مقابل کسروی انجام دادند یک کار فرهنگی فقط نبود، اتفاقاً کار سیاسی، نظامی، فرهنگی بود. نظامی بود برای اینکه خب کسروی را مضروب کرد و بعد هم یکی از یاران ایشان کسروی را کشت یعنی دو مرتبه از طرف نواب، کسروی مورد حرکت باصطلاح نظامی قرار گرفت. یکبار به وسیله‌ی خود ایشان که با کارد حمله کرد، یکبار هم به وسیله‌ی مرحوم امامی، سید حسین امامی، که با اسلحه زد و کسروی را عملاً نابود کرد. کار سیاسی هم بود، همانطور که قبلاً هم گفتم، اصلاً ماهیت حرکت ضد دینی که کسروی هم یک تئوریسینها و طراحانش بود یک ماهیت سیاسی بود، هیچکس نمیتواند بگوید کسروی یک عنصر غیر سیاسی بوده، مگر کسی میتواند چنین چیزی را بگوید؟ خود یک عنصری بود که اصلاً حرکتش از آغاز، در مشروطیت و بعد از مشروطیت، تا آن روزی که کشته شد یک حرکت سیاسی بود و یکی از چهره‌های سیاسی ایران بود. 🔻پس مبارزه‌ی با کسروی فقط مبارزه‌ی با افکار ضد مذهبی او نیست، زیرا که همان افکار ضد مذهبی هم یک حرکت سیاسی بود و یک ریشه و منشأ سیاسی داشت. بنابراین کار مرحوم نواب به اعتقاد من کار مذهبی فقط نبود، کار مذهبی، سیاسی بود و به همین شکل هم منعکس شد. 🔻البته در اینکه تأثیرش در روشنفکرهای آن روز چگونه بود من میخواهم بگویم آن زمان که خب من نبودم، یعنی در صحنه نبودم و سن آن زمان هم اجازه نمیدهد که از نزدیک آن زمان را درک کرده باشم، آن طور که من بعدها فهمیدم دستگاه هم تبلیغات زیادی کرده بود. روشنفکرهای آن روز هم با دین و مسائل دینی و هر جلوه‌ی دینی به شدت بد بودند، آن زمان هنوز تفکر قرن نوزدهمی اروپا که معمولاً ما یک پنجاه سالی، صد سالی، شصت سالی بعد از اروپا همیشه روشنفکرهای ما حرکت میکردند، آن روز هنوز در کشور ما در اواسط قرن بیستم، تفکر قرن نوزدهمی اروپا رایج بود، تفکر ضد دینی، دین را مسخره دانستن، هر چیز دینی را بدون هیچ دلیلی محکوم کردن رایج بود. در دوران بعد از رفتن پهلوی حتی در کشور ما ادامه داشت، لذا هر چیزی که رنگ و بوی دین داشت، از نظر روشنفکرهای آن روز بدون هیچ استدلالی مطرود بود و نواب کسی بود که حرکتش صددرصد نشان داده میشد که صبغه و انگیزه‌ی دینی دارد. لذا بود که آنها قاعدتاً آن را نمیپسندیدند. در نوشته‌جاتی هم که آن وقت روز، بعضی از روزنامه‌ها و همچنین محافل روشنفکری آن روز برخوردی که با این قضیه کردند نشان داد که هیچ قبول ندارند مرحوم نواب را، تا مدتها کار را به جایی رسانده بودند و وضع تبلیغات علیه نواب را جوری حاد کرده بودند حتی گروههای سیاسی غیرمذهبی، که افراد مؤمن هم خیلی دوست نمیداشتند که منتسب بشوند به جریان نواب، برای خاطر اینکه گفته میشد آنها تروریستند و تروریسم غیر از یک حرکت سیاسی سازمان یافته است و یک حالت پرهیز، پرهیز طبیعی را به زیان نواب و جریان فدائیان اسلام در خیلیها بوجود آورده بودند تا سالها بعد. لذاست که من تصورم این است که کار مرحوم نواب از نظر روشنفکرهای آن روز کار مطلوب و خوبی به حساب نیامد و تفسیر خوبی رویش گذاشته نشد. سؤال: بفرمایید تأثیر مبارزه‌ی فدائیان اسلام بخصوص در فاصله‌ی سالهای ۱۳۲۴،۲۵ تا سال ۱۳۳۴ که در روز ۲۷ دی همراه با یارانش مرحوم نواب به شهادت میرسد، در جریانهای سیاسی داخلی و نیز در فعل و انفعالات سیاسی استکبار جهانی چگونه بود؟ پاسخ: یکی از چیزهایی که در تاریخ معاصر ما متأسفانه به کلی به دست فراموشی سپرده شده همین است که  و حضور نواب را در ملی دکتر ندیده گرفته. این را بدانید که اگر مرحوم نواب بود و تلاشهای آنها نبود و ارعابی که آنها در محیط جو هیأت حاکمه بوجود آورده بودند یعنی دستگاه سلطنت، نبود ممکن نبود که به آن شکل بتوانند حکومت را بدهند به مصدق، دکتر مصدق در اوایل کارش به طور آشکار متکی بود به گروه فدائیان اسلام و مرحوم کاشانی این را آشکارا هم میکرد البته آنها طرفدار مصدق به عنوان مصدق نبودند طرفدار آن چیزی بودند که ترکیب مصدق-کاشانی آن را ارائه میداد یعنی یک حکومت ضد استبدادی و ضد سلطنتی دینی، این بود دیگر، ترکیب کاشانی و مصدق اینجوری بود، البته این ضدها باز هم مصداق داشت، ضد سلطنتی، ضد استبدادی، ضد انگلیسی، این خصوصیت آن چیزی بود که از مجموعه‌ی مصدق و کاشانی بوجود میآمد و منعکس میشد در خارج. @rozaneebefarda
شهید نواب در کلام مقام معظم رهبری؛ مبارزات نواب مذهبی/سیاسی بود [صفحه ۲ از ۲] مرحوم کاشانی که خب مظهر این حرکت محسوب میشد یعنی مظهر مردمی و دینی این حرکت محسوب میشد و الا مصدق را که عامه‌ی مردم نمیشناختند، به فدائیان و شخص نواب خیلی التفات داشت مرحوم کاشانی، بعد از جریان ترور رزم‌آرا روزنامه‌ها یک عکسی را منتشر کردند که مرحوم کاشانی دستش را گذاشته روی سر مرحوم طهماسبی که قاتل رزم‌آرا بود و با همان لحن مخصوص خودش مثلاً میگوید بی سوات، نمیدانم، یک چیزی، یک جمله‌ای محبت آمیزی، کلمه‌ی بی سوات را مرحوم آیت‌الله کاشانی زیاد تکرار میکرد در مقام شوخی و مزاح با افرادی که با آنها مخاطبش بودند، نشنیدید این را؟ 《بی سوات》بله 《بی سوات》با«ت»، این نشان دهنده‌ی آن حالت طیبت مرحوم آقای کاشانی بود یعنی نشان میداد که این جوانی که حالا دست هم روی سرش گذاشته و با محبت دارد بهش حرف میزند و شوخی هم میکند بهش میگوید بی سوات، این مورد توجهش است پس بنابراین از زدن رزم آرا مرحوم کاشانی استقبال میکند، این هم که قاتل رزم‌آرا است. یک چنین حمایتهای صریح و علنی را آدم آنوقت مشاهده میکرد معلوم بود که فدائیان اسلام زیر بال مرحوم آیت‌الله کاشانی قرار دارند و او از آنها کاملاً حمایت میکند و اینها هم بی دریغ به نفع حکومت مصدق و به نفع همان جهت گیریای که مجموعه‌ی مصدق و کاشانی گفتم بوجود میآورد تلاش میکردند و حرکت میکردند و در حقیقت جریان نهضت ملی نوک تیز مسلحش فدائیان اسلام بودند تا وقتیکه بین اینها و مصدق اختلاف افتاد، که آن اختلافات تاریخچه‌ی مفصلی دارد و بعد دیگر به کلی بین اینها دشمنی و نقار برقرار شد ، تا اینکه حتی منتهی شد به زدن فاطمی که فاطمی را که جزو یاران نزدیک دکتر مصدق بود، فدائیان اسلامی زدند ترور کردند، به قصد کشتن البته، که خب منتهی او جان به در برد تا بعد دستگاه رژیم سلطنت او را کشتند. این بیانی که کردم همان بود، در حقیقت بیان مصداقی از همین فعل و انفعالات بود. یعنی شما ببینید از سال ۲۹ تا ۳۲ یعنی از سال ملی شدن صنعت نفت تا سقوط دکتر مصدق، این سه سالی که بر کشور ما سه سال و خرده‌ای که گذشت میدانید یکی از آن دوره‌های فوق‌العاده حساس کشور ماست. از لحاظ ارتباط با سیاستهای خارجی، این دوران دورانی است که سلطه‌ی قدیمی انگلیسی یک ضربت محکم بهش میخورد و خاطرات حکومت ملی، حکومت مردم و حضور مردم که سالیان درازی بود به کلی از ذهنها شسته و زدوده شده بود باز در ذهنها زنده میشود، مردم ما مردم حضور در کوچه و بازارند دیگر، در مشروطیت و در همه‌ی قضایا مردم همیشه توی صحنه‌ها حضور داشتند، آمدند، رفتند، اقدام کردند، خواستند، عمل کردند، یک چیز عجیبی است اصلاً تاریخچه‌ی حضور مردم ما در صحنه، جزو تاریخچه‌های استثنایی است. روی این هم کسی کار نکرده، اگر مقایسه کنید مردم ما را با ملتهای دیگر از لحاظ تعیین کنندگی مواقف حساس، خواهید دید که ملت ما از آن ملتهای جالبند از این جهت، خب در دوران رضاخانی به کل، اصلاً خشکیده بود این روح، تمام شده بود دیگر اصلاً مردم هیچ کاره‌ی محض شده بودند به خاطر آن استبداد، بعد از دوران رضاخان هم مسئله‌ای نبود که مردم را به میدان آزمایش بکشاند و در صحنه‌ها حاضر کند. دوران مصدق یعنی دوران حکومت مصدق و از ۲۹ تا ۳۲، به این تعبیر، جزو دورانهایی بود که از این جهت خیلی حساس بود، ضربه‌ی به حکومت انگلیس، باز یافتن احساسات مردمی بوسیله‌ی خود مردم، و یک نگاه تند به سلطه گران و به خارجیانی که در کار ایران دخالت میکنند، بعد تهدید کردن مقام سلطنتی که مردم از آن آنقدر نفرت داشتند اینها یک حوادث عجیبی است دیگر، یعنی جزو مقاطع کم نظیر تاریخ ماست، در این مقطع نقش فدائیان اسلام نقش به طور کامل مؤثری بود یعنی در روی کار آوردن آن دولت در حمایت مرحوم کاشانی، پس طبعاً در قضیه‌ی خلع ید از انگلیسها، در قضیه‌ی نفت و در بقیه‌ی مسائل. پس میبینید که این دوران ده ساله‌ی عمر سیاسی و مبارزاتی مرحوم نواب یکی از مهمترین نشانه‌ها و آثارش حضور فعال و تأثیر فراوان در برهه‌ی سه چهار ساله‌ی بین ۲۹ تا ۳۲ است که از برهه‌های تاریخی کشور هم هست. @rozaneebefarda
حیرت در حیرت درنگی در یادداشت ژورنالیستی مهدی نصیری در نقد آیت‌الله مصباح/قسمت دوم محمد جعفری @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 💠رحمت و رضوان خداوند بر آن عالم بصیر و آن پیر فرزانه حضرت علامه آیت الله مصباح که در سخنرانی های روشنگرانه اش در اواخر دهه هفتاد، بارها بر این نکته پافشاری می نمود که زیانبارترین و خطرناکترین نظریه ای که از صدر اسلام تا کنون برآمده و کیان دیانت و ایمان را به سخره می گیرد، نظریه است. 🔹آری بر اساس این تئوری و مبتنی بر سیالیت فهم و اندیشه، دیگرجایی برای فهم اصیل و ناب از دین باقی نمی ماند و سَره و ناسَره و خالص و بدلی در دین به یکسان انگاشته می شود. مجتهد شبستری در آن ایام نوشته بود: « تمامى متون بدون استثناء، تفسيرهاى متعدد را برمى‏تابد و تنها تفسير ممكن و درست، اصلاً معنا ندارد». ( محمد مجتهدشبسترى، «قرائت رسمى از دين»، راه نو، ش 19، شهریور 1377، ص 20) و نیز وی حقیقت تدین را ، تعلق خاطر به حقيقت متعالى تعبیر می کرد كه با هرگونه حيات اجتماعى و سياسى مى‏تواند خود را وفق دهد ( محمد مجتهد شبستری، نقدی بر قرائت رسمی از دین ، صص 105- 106). 💠 آن چه امروزه در بیان برخی نویسندگان حوزوی همچون جناب مهدی نصیری و آقای رسول مشاهده می کنیم، ناخواسته و ناآگاهانه به نحوی بازگشت به همان نظریه قرائتها است. 🔹هر دو نویسنده محترم، تفکر و اندیشه استاد مصباح را مبتنی بر تفکر فلسفی دانسته اند که صرفاً یک قرائت از اسلام است و ناقدان بسیار دارد. مهدی نصیری می نویسد: « آیت الله مصباح در زمره فیلسوفان مسلمان بودند، در حالی که طیفی از عالمان شیعه یعنی متکلمان با فلسفه اسلامی و صدرایی مرزبندی داشته و آن را بر خلاف مبانی قران وسنت و عقل می دانند. حال اگر قرار باشد نوع برخورد آن مرحوم با مخالفان فکری خود صحیح باشد، باید به متکلمان شیعه حق داد که او را در زمره منحرفان و بددینان و مخالفان اسلام قلمداد کنند». و بعد در ادامه در راستای نظریه حیرت خویش نتیجه می گیرد: « التفات و توجه به شرایط عصر غیبت و به رسمیت شناختن اجتهادات و قرائت های روشمند گوناگون و پرهیز از ادعا و نمایندگی اسلام ناب از سوی هر عالم دینی (چه آن که نابیت فکری و اعتقادی در اختیار معصوم است و بس) می تواند پایان بخش بسیاری از نزاعهای زیانبارعقیدتی و سیاسی و فراهم کننده فضای آزاد برای تضارب آراء و اندیشه ها باشد» 💠 باید در نقد این سطحی نگری ها گفت بله اولا تفاسيري از دين که تحميل فلسفه بر دين باشد البته که انحراف است و آيت‌الله مصباح، به اذعان موافقان و مخالفانِ منصف، در مقام تفسير آيات و روايات، به شدت از تحميل ذهنيات بر متون ديني پرهيز مي‌کردند و ثانیا مهمترین ابتکار علمی استاد مصباح این بود که دین را منظومه ای می فهمید و این منظومه را در قالب مبانی اندیشه ای طراحی کرده بود. بدیهی است که اساس این مبانی برگرفته از مسلمات عقلی و معرفتی بود که بی آن که بخواهد خود را به مباحث اختلافی فلسفی درگیر کند، از معارف برهانی در تبیین و تثیبت ساختمان معارف دینی بهره می برد. این کجا و آمیخته کردن دین با فلسفه و صرفا قرائتی فلسفی از دین دادن؟ آیا اساسا بدون داشتن مبانی فکری صحیح و مبتنی بر عقلانیت و وحیانیت، جایی برای درک سلیم معارف تعالی بخش دین باقی می ماند؟ آیا با این توصیف، دیگر در دوره غیبت و حیرت، راه هدایتی باقی می ماند؟! آری وقتی دوره غیبت، عصر حیرت تلقی شد، طبعا دیگر مجالی برای بنیان سازی دینی و بنای ساختمانی محکم باقی نمی ماند. نقدها را بود آیا که عیاری گیرند؟ @rozaneebefarda
💥پیش شماره سوم نشریه حوزوی منتشر شد به همت جمعی از فضلای انقلابی حوزه علمیه قم پیش شماره سوم نشریه حوزوی نجوا، ارگان مطبوعاتی نخبگان جوان و انقلابی حوزه، با محور «تحریف متون و مبانی دینی و نسبت آن با مشروعیت‌زدایی از نظام اسلامی» منتشر شد. 🔸عناوین یادداشتهای این شماره: ▫️واقعه عاشورا، روحانیون زاویه‌دار و تولید ادبیات سیاسی ▫️این برائتی‌های مهربان! حکایت و تئوری‌پردازی برای اسلام رحمانی! ▫️ علیه حکومت اسلامی ▫️روحانیت؛ یا تردیدپراکنی در مبانی؟! ▫️ در تفسیر عاشورا؟! ▫️تعدی به حریم شهادت با ▫️ ؛ نمونه‌ای از طراحی‌های انحرافی در ساحت عاشوراپژوهی ▫️ ؛ در اسارت زد و بندهای سیاسی 🔳راه ارتباطی با هئیت تحریریه نجوا؛ جهت ارسال پیشنهادات و انتقادات و خرید نسخه مجازی نشریه: najva.enghelab@gmail.com @rozaneebefarda
روزنه
⭕️ در طول تاریخ، شیعه بازنده‌ی وحدت بوده است! 🎙 سخنان عجیب آیت‌الله اشرفی شاهرودی(از علمای مشهد) نس
بداخلاقی برائتی ها و توضیحات مرکز نشر آثار آیت‌الله اشرفی شاهرودی پیرامون یک فایل صوتی مخدوش @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 بسمه تعالی با توجه به نشر یک و از استاد معظم حضرت آیت الله اشرفی شاهرودی در فضای مجازی و استفسار برخی از عزیزان نکاتی جهت روشنگری به اطلاع میرساند: 1) صوت یاد شده از درس خارج فقه استاد به صورتی، تقطیع و انتشار یافته که اسباب را برای شنونده ایجاد میکند. بحث اصلی استاد، بررسی طهارت و نجاست کفار و مشرکان و در ادامه حکم خوارج و نواصب بود. به این مناسبت، وارد بحث مخالفان مذهب شیعه اثنی عشری شده و پس از بررسی ادله وارده قول به طهارت و صحت مناکحه و توارث و در یک جمله جریان همه احکام اسلام نسبت به دیگر فرقه های مسلمان از اهل سنت- بجز نواصب - و زیدیه و اسماعیلیه را اختیار فرمودند. در این میان با نظر داشت تفکیک بین دو طیف اهل سنت عاقل، معتدل و محب اهل بیت(علیهم السلام) با مدعیان تسنن ناصبی، تکفیری، افراطی، و ، نسبت به فعالیتهای دسته دوم هشدار داده و متذکر شدند که این جریانها با امکانات فراوان دشمنان ایران ـ و و ... ـ در صدد نفوذ در میان دسته اول هستند تا مسیر دوستانه و الفت آمیز تاریخی و پیوندهای فرهنگی آنان با شیعیان را سست ساخته و آتش کینه و جدایی را شعله ور سازند. 🔻پوشیده نیست که از مهمترین فعالیت های آنان نفوذ خزنده در مدارس دینی و مراکز فرهنگی و مساجد است که با ظاهر اسلامی و مذهبی به ترویج تفکر وهابی، سلفی و ضد شیعی پرداخته و با طرح مطالبات حداکثری و زیاده خواهی و جنجال رسانه ای در صدد فتنه گری و ایجاد تنش بوده و از همه خطرناک تر اینکه در پوشش این فعالیتها هدف شیطانی براندازی حکومت اسلامی را در خیال خام خود میپرورانند لذا نباید از خطر شیعه ستیزی این دسته افراطی و تکفیری و مقابله با آن غافل شد، چنانکه سکاندار فرهیخته نظام مقام معظم رهبری نیز مسئولان را بارها به مواجهه با این جریان نفوذی و خطرناک، امر فرموده اند. 2) موقف فکری و عملی آمیز حضرت استاد نسبت به اهل تسنن انقلابی و محب اهل البیت(علیهم السلام) کاملا روشن است. ایشان در جلسات حضوری فعال داشته و اقشار اهل سنت و فرهنگیان و معلمان اهل تسنن با معظم له بارها دیدار و گفتگو داشته اند که نمونه اخیر آن، سفر سال گذشته به استان کردستان و حضور در مناطق مرزی و دیدار صمیمانه با اقشار و اصناف اهل سنت است که خاطرات خوش اجتماع با علمای این دیار با سخنرانی در اجتماع آنان و نیز حضور و گفتگو در اجتماع علمای اهل تسنن و ائمه جماعات آنان در سفر به بلژیک و هلند در خاطره ها و عکسها و اخبار رسانه ای مضبوط و در دسترس است. 3) روشن است که فرمایش استاد در مورد غیاب اهل سنت در عرصه های نهضت و دفاع مقدس مربوط به همین جریان زیاده خواه و افراطی و فتنه‌گر بود که نه در جریانات انقلاب و خروش ملت مسلمان ایران در سال ۵۷ حضور داشت و نه به هنگام دفاع از کیان ایران اسلامی در مقابل متجاوزان بعثی در صحنه دفاع مقدس، حاضر بود. لذا نیازی به تاکید نیست که سخن معظم له ناظر به نفی رشادت و شهادت شهدای وطن دوست و مخلص اهل سنت که به گواهی آمارهای رسمی، تقدیم حدود یازده هزار شهید بوده است، نبوده و نیست. اگر فردی در حال و هوای درس حضور داشت به روشنی در می یافت که مقصود از قاتلان اهل بیت (علیهم السلام) همان نواصبی است که در جبهه محاربه با خاندان نبوت ایستاده و در چهره حکام ستمگری چون بنی امیه و بنی العباس از هیچ ظلم و ستمی به عامه مسلمانان از جمله شیعیان و امامان ایشان فروگذار نکردند. 4) در پایان جنایات صدام عفلقی بعثی بر کسی پوشیده نیست و مستند نقل استاد از قتل عام شیعیان توسط این جرثومه رذالت، گزارشات بعضی متدینین و اهل علم بوده و صرفنظر از ظلم و کشتار و جنایت در حق همه اهالی عراق خاصه شیعیان، نسبت به عدد اعلامی اصراری نداشتند. و السلام علی من اتبع الهدی [مرکز تحقیقات اسلامی/ناشر آثار آیت‌الله اشرفی] 🔶حاشیه آنگونه که در حاشیه نگاری روزنه بر فایل صوتی نیز آمده بود، آیت‌الله اشرفی از محترمین مشهد و از معتقدین به انقلاب و نظام اسلامی است. لذا همواره در سالیان گذشته مراعات مصالح عالیه نظام اسلامی را از جناب ایشان شاهد بوده ایم. در دفتر ایشان نیز نیز برخی عناصر کاملا خدوم و انقلابی حضور دارند که از اقدامات خطرناک برخی خناسان پیشگیری نموده و می نمایند. صدالبته برخی بستگان معظم له از متصدیان بعضی سایتهای غربگرا و برجامی هستند و دلسوزان همواره از ناحیه آنان احساس خطر کرده‌اند. البته بحمدالله تا کنون با درایت و حریت جناب ایشان و هوشیاری حلقه شاگردان معتقد و انقلابی، توفیق خاصی حاصل نکرده‌اند لذا فعلا نیازی به توضیحات بیشتر در این باب نیست. @rozaneebefarda
انتشار نشریه طلبگی به مناسبت چهلم آیت‌الله یزدی(رحمه الله) @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔸مروری بر زندگی مجاهدانه ی آیت الله یزدی رحمت الله علیه ◽️رشادت ها و خدمات این عالم انقلابی را در این ویژه نامه بخوانید◽️ 🔹تبصره شماره یکم 🔹دی ماه ۱۳۹۹ @tabsareh @rozaneebefarda
یک مطالبه مهم از لزوم تصویب فوری قانون ممانعت از مسئولیت اغتشاشگران در جمهوری اسلامی اختصاصی|| میثم عبدالهی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 [صفحه ۱ از ۲] در قوانین داخلی آمریکا مندرج است که اگر کسی در آشوب و اغتشاش داخلی در آمریکا نقش داشته باشد، برای همیشه از مدیریت ها و مناصب دولتی و ... محروم است و الان می خواهند ترامپی که رئیس جمهور مستقر است و یک نصفه روز آمریکا را به بحران کشید را برای همیشه خلع کنند. چرا یک چنین قانونی در جمهوری اسلامی ایران وجود نداشته باشد؟ چرا فتنه انگیزانی که در سال 88، مدت هشت ماه کشور را به آتش کشیدند و از حمایت آمریکا و انگلیس و سایر جنایتکاران عالم هم برخوردار بودند، نباید برای همیشه از مدیرکلی در تمام وزارتخانه ها و نهادهای دولتی و نیز حضور در مجلس و قوه قضائیه شوند؟ افرادی که مقابل دستور حضرت آقا و مقابل آرای ملت ایران و قانون قرار گرفتند و آشوب گرفتند و ساختارهای این نظام و را به چالش کشیدند و آن را به دروغگویی و تقلب متهم کردند. مجلس ما اگر مدعی انقلابیگری است، باید یک چنین خلائی را پر کند و یک چنین قانونی را فوری تصویب کند، که کسانی که در هر کدام از فتنه ها و اغتشاشات علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی، از ابتدا تا کنون، (خصوصا در دو فتنه 88 و 78) شرکت داشتند و میانداری می کردند و نهادهای اصیل نظام یا انتخابات را زیر سوال بردند، از تمام مدیریت های کوچک و بزرگ دولتی و خصولتی کشور، ریاست جمهوری، وزارتخانه ها، معاونتهای ریاست جمهوری، مشاوران ریاست جمهوری، قوه قضائیه و نهادهای لشکری و تمام نهادهای زیر نظر رهبری محروم شوند. همچنین از کاندیداتوری و نمایندگی مجلس شورای اسلامی، مجلس خبرگان رهبری و حتی شوراهای شهر و روستا و نیز مدیریت و مشاوره در شهرداریها هم محروم شود. همچنین از هر گونه فعالیت سیاسی بعد از آن هم محروم باشند و نروند لیست بدهند و همراه با انگلیس و آمریکا برای ما در مجلس خبرگان رهبری و ریاست جمهوری لیست ببندند و کاندیدا معرفی کنند! اینها هنوز به همراهی با آمریکا و انگلیس و اسرائیل در داخل مشغول اند و سیاست های آنها را پیش می برند و خدمات چشمگیری به استعمار انجام داده اند. وجود چنین قانونی برای کشور ما ضروری است و اکنون که در آستانه دو انتخابات مهم برای کشور (ریاست جمهوری و شورای شهر و روستا) هستیم، تصویب فوری چنین قانونی بسیار حیاتی است تا در همین دو انتخابات هم اعمال شود و از ورود فتنه گران به مناصب، جلوگیری شود. اگر یک چنین قانونی در کشور ما وجود داشت، هرگز هاشمی رفنسجانی، سیدمحمد خاتمی و سیدحسن خمینی خودشان را برای انتخابات ریاست جمهوری سالهای قبل آماده نمی کردند و در انتخاباتهای مختلف لیست نمی دادند. اگر این قانون در کشور ما وجود داشت، هرگز فتنه گران تندوریی در سال 1388 مانند اسحاق جهانگیری، علی ربیعی، عباس آخوندی، بیژن نامدار زنگنه، مسعود سلطانی فر، محمود حجتی، معصومه ابتکار، شهیندخت مولاوردی، محمدعلی نجفی، عیسی کلانتری، اکبر ترکان، سیدمحمد بهشتی شیرازی، محمدعلی زم، رضا فرجی دانا، حسین فریدون، علی یونسی، محمدرضا نعمت‌زاده، مجید انصاری و... به مناصب کلان دولتی نمی رسیدند و فتنه گرانی چون جعفر توفیقی، محمود نیلی احمدآبادی، فخرالدین احمدی دانش‌آشتیانی و... خودشان را برای تصدی مسئولیت یک وزارتخانه حساس کاندیدا نمی شدند. اگر چنین قانونی در کشور ما وجود می داشت، هرگز برخی حامیان فتنه همچون حسن روحانی، علی مطهری، حسام الدین آشنا، محمود واعظی، محمدباقر نوبخت، محمدجواد ظریف، سیدمحمود علوی، سیدعباس صالحی، محمد شریعتمداری، علی جنتی، سیدرضا صالحی امیری، که به جای تمرکز بر نیازهای واقعی مردم، هم شان رفع حصر از سران فتنه بود، به مدیریت های کلان کشوری نمی رسیدند. چیزی که برای تبار فتنه انگیز داخلی شرم آور است، سیاست آنها است. آنها در سال 1388، انتخابات پرشور ریاست جمهوری را زیر سوال بردند و نتیجه انتخابات را که خلاف نظرشان بود، نپذیرفتند و ادعای تقلب کردند و 8 ماه کشور را به آشوب کشیدند، زیر بار هیچ راه قانونی ای برای طرح ادعاهای شان نرفتند و به ساختارهای رسمی نظام حمله کردند و از آنها خارج شده و ادعای تقلب شان را به خیابان کشاندند و همگام با آمریکا و انگلیس و اسرائیل برای براندازی جمهوری اسلامی از هیچ کوششی فروگذار نکردند. @rozaneebefarda ادامه👇
یک مطالبه مهم از لزوم تصویب فوری قانون ممانعت از مسئولیت اغتشاشگران در جمهوری اسلامی [صفحه ۲ از ۲] جالب است که چهار سال بعد یعنی سال 1392 آنها مجدد در نهایت بی شرمی، در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرده و کاندیدا معرفی کردند! در حالی که کسی که یک ساختاری را قبول ندارد و آنها را متقلب می داند، نباید در آن مجدد شرکت کند و با ادعاهای گذشته او در تناقض خواهد بود. آنها بدون اینکه کوچکترین توضیحی بابت این رفتارشان بدهند و مسئولیت 8 ماه به آتش کشیدن کشور را بدهند و به تبعات آن ملتزم شوند، از این خلاها سوء استفاده کرده و به مناصب اجرایی کشور بازگشتند!! اگر ساختار قانونی ای در آن زمان وجود داشت که جلوی این امر را می گرفت، هرگز کشور دچار این همه بحران و بازگشتن فتنه گران به مهمترین مناصب اجرایی کشور نبودیم. البته جالب تر آن که همان دولت که در سال 88 مجری برگزاری انتخابات بود و او را متقلب در انتخابات نامیده بودند و همان نظام و همان رهبری که در سال 88 سخنان حکیمانه او را نپذیرفته بودند و زیر بار آن نرفته بودند و حتی علیه اصل ولایت فقیه هم شعار داده بودند؛ این بار در سال 92 که شخص مورد حمایت آنها در انتخابات برنده شده بود، آنها این انتخابات را «دموکرات ترین انتخابات تاریخ ایران» نامیده بودند!!! هیچ وقت به این سوالات جواب ندادند که چطور دولت مستقر در سال 88 متقلب بود ولی در سال 92 دموکرات ترین انتخابات تاریخ ایران را برگزار کرد؟! منفعت طلبی قبیله ای، رنگ عوض کردن در شرایط مختلف، دروغ گویی، پایبند نبودن به هیچ ارزش اخلاقی و اسلامی، و پررویی و وقاحت در حد اعلای آن، ارکان سیاست رسمی فتنه انگیزان اصلاح طلب و اعتدالی از 88 تا به امروز بوده است و هر چیزی را در متر و معیار مناصب و قدرت سیاسی خلاصه می کنند و حتی اخلاق هم فقط زمانی خوب است که در جهت منافع آنها باشد وگرنه چیزی به نام اخلاق وجود ندارد. البته این میراث شوم هاشمی رفسنجانی بود که در هر انتخاباتی او برنده نمی شد، به دروغ ادعای تقلب می کرد، حتی اگر خودش یا شاگردانش برگزار کننده انتخابات بودند! قانون و ساختارهای قانونی تنها زمانی خوب و دموکراتیک بود که هاشمی رفسنجانی را به مناصب می رساند ولی اگر خلاف این بود، باید سلامت همه آنها زیر سوال می رفت. در میان خانواده و نزدیکان و همفکران و دنباله های سیاسی او، به ارث رسید. دخترش فائزه، زمانی که خودش در انتخابات مجلس تهران رای نیاورده بود، در انتخابات را زیر سوال برده و ادعای تقلب کرده بود، در حالی که برگزار کننده آن انتخابات، پدرش بود!! در میان اصلاح طلبان و سایرین هم همین امر به ارث رسید و همه آنها هم ملاک درستی یا نادرستی انتخابات را با معیارهای قبیله ای و میزان رای دادن مردم به دوستان شان می دانند، نه منافع ملی و آرای مردم. @rozaneebefarda
6.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روضه خوانی آیت‌الله جوادی آملی برای حضرت زهرا سلام الله علیها @rozaneebefarda