eitaa logo
کانال سیدمحمد خردمند
277 دنبال‌کننده
973 عکس
111 ویدیو
162 فایل
سیدمحمد خردمند
مشاهده در ایتا
دانلود
روزی که مداد شمعی ها به خانه برگشتند سرشناسه: دی‌والت، درو عنوان و نام پدیدآور: روزی که مداد شمعی‌ها به خانه برگشتند/نویسنده درو دی‌والت؛تصویرگر الیور جفرز, مترجم محبوبه نجف‌خانی. مشخصات نشر: تهران : انتشارات زعفران، کتابهای زعفرانی ، ۱۳۹۴ . مشخصات ظاهری: ‏ ‏ ۴۰ ص. : مصور (رنگی) یادداشت گروه سنی: ‏ گروه سنی: ب موضوع: تخیل در کودکان موضوع: داستان‌های تخیلی موضوع: رنگ‌ها موضوع: نقاشی با مداد شمعی مطالعه شده در 20 و 21 دی ماه 1402 دخترم این کتاب را از کتابخانه گرفته بود تا برای سیدمجتبی جان بخواند؛ نتیجه این شد که سیدطه جان هم کتاب را خواند و برایشان جالب بود! با این که حجم کتاب کم بود اما وسط برنامه های دانشگاهی و کلاس ها و کارگاه هایم بالاخره خواندم! آن هم در دو روز!! از توجه مثبتی که - بر اساس فرهنگ غربی - به سگ ها و توله سگ ها داشت، خوشم نیامد ولی در مجموع بد نبود! https://t.me/S_M_Kheradmand
سفرها و خاطره ها نوشته دکتر محمد تیجانی تونسی ترجمه ی عقیل سعیدی نشر حبیب چاپ اول – 1389 544 صفحه این کتاب یکی از کتاب هایی است که در مرداد سال ۹۳ مطالعه کردم. کتاب، چاپ اولش بود و در سال ۸۹ منتشر شده بود. الان نمی دانم به چاپ چندم رسیده است. کتابِ خیلی جالب و برانگیزاننده ای در امر تبلیغ است و همتی که یک مستبصر و یک تازه شیعه شده در طول سال ها با خود همراه ساخته است. او طراوتِ رسیدنِ به حقیقت را آنچنان حفظ می کند که فقط به کتابِ "آنگاه هدایت شدم" که البته آن هم کتاب مشهوری است که سالها پیش مطالعه کرده ام، اکتفا نمی کند. کتاب "سفر ها و خاطره ها" درباره ی سفرهای متعدد و تبلیغی است که جناب آقای دکتر محمد تیجانی، به نقاط مختلف جهان داشته اند. سال پیش ایشان را در فرودگاه بین المللی دیدم که در حال استراحت و انتظارِ سوارشدن به هواپیما بودند. کتاب چند نکته دارد ... توضیحات بیشتر را در صفحه ی زیر مطالعه فرمائید: http://sm-kheradmand.com/Recommended/section5/section1/page7.aspx
- 1375 * شنبه - 21 مهر ماه 1375 – 29 جمادی الاول 1417 – 12 اکتبر 1996 دو بار تماس گرفتم ولی موفق نشدم که با آقای مرتضوی صحبت کنم. * یکشنبه - 22 مهر ماه 1375 – 30 جمادی الاول 1417 – 13 اکتبر 1996 روز یکشنبه امتحان داشتم و تقریباً تمام روز را زبان خواندم. مطلع شدم (شب دوشنبه) که آقای حسین زرین از دبستان صلحا تماس گرفته‌اند و از طرف آقای رحیم بنکدار پیام داده‌اند که امور پیش دبستانی اندکی به راه است. * دوشنبه - 23 مهر ماه 1375 – 1 جمادی الثانی 1417 – 14 اکتبر 1996 صبح رفتم مدرسه؛ مقداری در دفتر معطل شدم تا آن که جناب مرتضوی آمدند. از قرار معلوم روز یکشنبه و یا شنبه بعدازظهر سالن پیش دبستانی موکت شده و آقای مرتضوی روز یکشنبه مقداری از میل پرده‌ها و پرده‌ها را زده اند. حالا نمی‌دانم خودشان تنهایی این کارها را کرده اند یا با کمک کسی، ولی اگر تنها چنین کرده اند از نظر کارهای یدی فرد فعالی هستند! تا ظهر سؤالات مختلفی از ایشان در مورد کار پرسیدم و بنا شد روز چهارشنبه نشستی با آقای داوودی داشته باشم تا بعضی موارد قطعی شود. کارهای سالن را نسبتاً آماده کردیم و گیره هایی برای وصل کردن بعضی تزئینات به سقف زدیم و کمدها را جابجا کردیم. * سه شنبه – 24 مهر ماه 1375 – 2 جمادی الثانی 1417 – 15 اکتبر 1996 فردا روز شهادت بی بی زهرا سلام الله علیهاست؛ بعد از کلاسِ زبان رفتم به شرکت حاج محسن آقای زرین که این بار آقای حاج علیرضا زرین در را باز کردند! در مورد کار مدرسه‌ام مشورتی گرفتم که نظرات ایشان به طور خلاصه این گونه بود: 1) باید زیر دست یک استاد باشی تا رشد کنی نه کسی مانند خودت! 2) کارهایی که انجام می‌دهی را بنویس و در عین حال که برای خود نگه می داری به آقای بنکدار هم تحویل بده و بگو این کارها را کرده‌ام و یا این برنامه ها را داشته‌ام. 3) اگر می‌بینی با هر کس صحبت کنی می‌خواهد از شخص دیگری اجازه بگیرد، با همان فردِ اصلی صحبت کن! 4) نگو فلانی طرح ندارد و من برنامه هایی دارم؛ آن زمان احساس می‌کنند که تو می خواهی ابراز کنی بالاتر از آن ها هستی! طرح های خودت را بگو! 5) اگر بتوانی کار تدریس رسمی را هم مثل علوم، دینی و ... داشته باشی با تجربه ی کار با بچه های پیش دبستانی منافاتی ندارد. 6) در فعالیت هایت سعی کن کاری کنی که قابل مشاهده و ارزیابی باشد؛ مثلاً امروز بچه‌ها در نمازخانه فلان دعا را بلد نیستند و هفته دیگر بلدند، این مشهود است و قابل ارزیابی! 7) در سنین کودکی برای بچه‌‌ ها از گفتار ریتمیک استفاده کن! 8) به حرکات و کارهای بچه‌ها بیندیش! مثلاً اگر کسی ناخُن می‌خورد بیندیش و برای رفع مشکلش طرح بده! 9) کارها را عملی و اندک اندک بیاموز! 10) با این حرف های من دلسردِ در کارت نشو! اگر کار را شروع کرده‌ای ادامه بده! الان تا پایان سال تحصیلی، تقریباً 7 ماه داریم. در کار طوری پیش برو که مثلاً بگویی من 20 کارِ کامل تحویل می‌دهم. برای من (آقای علیرضا زرین) با نگاه مدیریتی این مطرح نیست که فردی بد است و یا این فرد خوب است؛ من می گویم این مقدار کار می‌کند، این کارهایش بد است، این کارهایش خوب است؛ کار مسئله است. برای همین به تو هم می گویم کار تحویل بده! ... و من همچنان می‌اندیشم و از حضرت صادق علیه السلام مدد می‌جویم تا مرا در کسب علم و عمل مدد فرمایند. با مادرم در مورد کار درسیِ رسمی صحبت کردم و گفتم که دوست دارم هفته‌ای، یک یا دو ساعت هم درس رسمی داشته باشم؛ خصوصاً دینی و قرآن. فرمودند که فعلاً همین برنامه را داشته باش تا از درست نیفتی؛ عرض کردم چشم! https://t.me/S_M_Kheradmand
- 1379 * دوشنبه - 26 اردیبهشت 1379 – 10 صفر 1421 – 15 می 2000 صبح به مدرسه رفتم به جهت پیگیری امور چهارشنبه و برنامه ی ویژه ی نماز دوم دبستان. آخرین زنگ نماز سوم «ب» خیلی عالی بود؛ لذّت بردم. خودم ایستادم جلو و بچه ها به شکل عالی ای همراهی کردند. خدای مهربان همه ی آن ها را از مصلّین قرار دهد. * سه شنبه - 27 اردیبهشت 1379 – 11 صفر 1421 – 16 می 2000 زنگ دینی سوّمی ها، داستان هجرت را که اوّلین داستان برای آن ها بود دوره کردیم. بعد فرصتی دادم برای مطالعه ی کتاب دینی و این کارم گرچه با انگیزه ی مطالعه ی آن ها بود ولی دریافتم که تعداد کمی موفق شدند! اما نقطه ی مثبت آن این مطلب بود که فهمیدم عده ای دفترشان ناقص است و فهمیدم که عده ای خط خودشان را هم نمی توانند بخوانند! عده ای هم از مشاهده ی کامل بودن دفترشان لذّت بردند. در نماز کلاس سوم «الف» قدری از وقت به خاطر عصبانیّت آقای موسوی (ناظم دبستان) از بچه ها به توضیح آن ها از این مشکلشان گذشت و در نمازخانه هم بچه ها بر سروکلّه ی همدیگر زدند و من هیچ نگفتم! در وقت بعد از ناهار به پنجمی ها «کیت کت» دادم، امّا بعضی خیلی شیطنت کردند (مثل ...) که ناراحتی آن هنوز در این ساعت که حدود نه و نیم شب است اذیّتم می کند! مُهر را چنان پرت کردند که اگر بر سر کسی می خورد می شکست!! نماز چهارم ها عالی بود. درباره ی اهمیّت ولایت حضرت علی علیه السلام صحبت ها را ادامه دادم و این که چه کارهایی نشان می دهد ما وجود نازنین مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام را دوست داریم؛ خودشان نام می بردند؛ دوتا آب نبات به همه دادم. ناهار خوردم. با آقایان کاویانی، هادی پور و ترقی درباره ی امور چهارشنبه (آغاز برنامه ی نماز کلاس های دوم دبستان) صحبت کردم و باز ادامه ی صحبت های متفرقه با افراد مختلف. قدری از نحوه ی مصاحبه ی آقای هادی پور و آقای ترقی از مراجعان مرحله ی دوم (برای ثبت نام در مدرسه) بازدید کردم. آقای هادی پور قدری نسبت به نگرش های تربیتی من علاقه مند شده است. خدایا توفیقم بده انصافاً برای تو باشم. نه برای خوش آمد کسی. خدایا تو را به مولایم علی دستم بگیر. Sm.Kheradmand@gmail.com
با پسرم در سکرات مرگ جلد اول از مجموعه ی «جهان دیگر» سیدمجتبی بحرینی انتشارات طوس چاپ اول 1376 - 1418 در 250 صفحه پایان مطالعه در 1378/5/29 کتابی است فوق العاده عالی و از هر جهت مفید. خداوند متعال نگارنده ی آن را خیر دنیا و آخرت مرحمت فرماید و توفیق خدمت بیشتر را به او و به حقیر و همه دوستداران امیرالمومنین علیه السلام مرحمت نماید. در این کتاب موضوعات متعدد و روایات بسیار خوب و مفیدی آمده که از آن جمله است: سخنی کوتاه راجع به وصیت، سکراتِ مرگ و از خود بی خودی های هنگام مرگ، عدیله، عاقبت خیر و خوب و خاتمت شر و بد، دیدار اولیای حق و حضور حضرات معصومین علیهم السلام بر بالین محتضر و آخرین کلام در غیبت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف. اللهم هوِّن علیَّ سکراتِ الموت ... یادم هست وقتی این کتاب را خوانده بودم ... توضیحات بیشتر راجع به این کتاب در آدرس : http://sm-kheradmand.com/Recommended/section5/section1/page21/lang/Fa.aspx
اجتهاد یا تقیه؟ بحثی مفید و ان شاء الله مؤثر که در جشن سیزدهم رجب 1402 در منزل سرکار خانم نوروزی برگرار شد. قبل از سخنرانی زیارت شریف امین الله و زیارت آل یس را خوانده بودند و بعد هم از مداحی آقای محمدحسن پوست شور استفاده کردیم. تزئینات و پذیرایی و برنامه را با سلیقه تنظیم کره بودند و حدود 8 کتاب مفید در اختیار گوینده قرار گرفته بود که در مواقع لازم هدیه دهد که بنده هم همه را تقدیم کردم. https://t.me/S_M_Kheradmand
‍ السلام علیکِ یا زینب بنت امیرالمؤمنین و رحمه الله و برکاته نیمه ی ماه رجب، سالروز رحلت پدرِ عزیزم مرحوم آقای حاج سیدمجتبی خردمند است. منّت دار بزرگوارانی خواهم بود که ایشان و همه درگذشتگان از دوستداران امیرالمؤمنین علی علیه السلام را به قرائت یک سوره ی حمد و چهار سوره ی توحید بهره مند گردانند.
- 1379 * شنبه – 24 آذر 1380 – 29 رمضان المبارک 1422 – 15 دسامبر 2001 • در زنگ های دینی کلاس پنجم دبستان، بحثی را تحت عنوان قیامت و ولایت ارائه کردم؛ این کلاس را ضبط کردم تا بعد در اختیار جناب آقای سیدرضا میرغنی قرار دهم تا بشنوند و نکاتی که به ذهنشان می رسد بیان کنند. • ابتدای جلسه با آمدن مثال از کسانی که عُمر خود را در راه خدا گذرانده‌اند و کسانی که عُمر خود را علیه دین خدا سپری کردند این سؤال را مطرح کردم که آیا این‌ها با هم مساوی هستند؟! آیا اگر دنیای دیگری بر حسب عدل و رحمت نباشد، می‌شود این افراد را پاداش و یا مجازات داد؟! آیا کسی که قاتل یک سوم سادات تا روز قیامت است (عمر بن خطاب) به جهت کشتن جناب محسن بن علی علیهما السلام، با کسی که حاضر نیست دانه ای از دهان مورچه‌ای به ظلم بگیرد (امیرالمؤمنین علیه السلام) مساوی هستند؟ آیا هر چقدر در دنیا یکی را مجازات کنند یا هر چقدر پول و غذا دهند اولی واقعا با ان همه جنایت عذاب می‌شود و دومی با آن همه خیر و خوبی پاداش می‌بیند! بعد با تلاوت آیه ۲۱ و ۲۲ سوره جاثیه و ۳۶ سوره ی قیامت و توضیح، وارد شرح احوال قیامت شدم. آیه ۱ و ۲ سوره مبارکه ی حج را در حد بچه ی پنجم دبستانی توضیح دادم و بعد با این سؤال که در این وضعیت روز قیامت چه چیزی به درد ما می‌خورد و ما را فریاد رسی می‌کند، حدیث ۲۸ و ۵۱ از کتاب شریف «سیمای علی علیه السلام به روایت اهل سنت» ترجمه ی «علی و السنه» اثر مرحوم علامه سید هاشم بحرانی، را خواندم و سخن را به گوهر عظیمی رساندیم که همه جا راهگشا است، مخصوصاً در اوضاع بحرانی قیامت: ولایت و محبت چهارده معصوم علیهم السلام. الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ. • در زنگ نماز کلاس سوم دبستان، بین دو نماز به جهت توسل به امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام جهت آمرزش گناهان بخش اول نادعلی را همراه ۱۱۰ یا علی خواندیم. بعد به جهت عید سعید فطر قدری نام امیرالمؤمنین را به شادی خواندیم و بر دشمنان آن حضرت لعن فرستادیم. لعن بر اولی و دومی و سومی .... لعنت شیعه بر اولی .... لعن علی عدوک یا علی ... • برگه ای که حاوی نظرخواهی از زنگ‌های نماز و دریافت پیشنهادات خانواده‌هاست ارسال شد (در پاکت) که تا 29 آذر بازگردانده شود. https://eitaa.com/s_m_kheradmand
(48) - در پیام رسان ایتا عنوان بحث: جلسه ی بیست و ششم، تا جلسه ی سی ام، بخش دوم. متاسفانه فایل صوتی بخش قابل توجهی از این قسمت جلسات موجود نیست. سپاس دار خواهم بود، این فایل ها را برای اقوام و دوستانتان نیز ارسال فرمائید؛ هر شخصی شنید و از روایات اهل بیت علیهم السلام بهره مند شد، شما هم مأجور خواهید بود. ان شاء الله 🌷👇🏻🌷👇🏻
- 1402 * دوشنبه – 9 بهمن 1402 – 17 رجب 1445 – 29 ژانویه 2024 • امروز هم مثل چند نوبت دیگر، وقتی با آقا سیدمجتبی سوار ماشین بودم، راننده پرسید: آقا ایشان نوه ی شما هستند یا پسرتان؟ گفتم: اگر پسرم باشند اشکالی دارد؟ گفت: نه! اتفاقاً یکی از فامیل های ما هم بعد از 10 سال فرزند دار شد! ... و از این سخن پلی زد به خوب بودن ازدواج زود برای فرزند دار شدن به موقع! بنده ی خدا چند مرتبه هم از من عذر خواهی کرد که وارد این بحث شده که نکند من ناراحت شوم! • دو سه سال قبل هم یک بار در یک تاکسی، بعد که راننده آن سوال را پرسید و سوالی مشابه پرسیدم گفت: نه آقا! چه اشکالی دارد؟ حضرت ابراهیم هم در بزرگ سالی بچه دار شدند!! ... من! حضرت ابراهیم! اعجاز الهی در فرزند دار شدن ایشان و جناب هاجر! • حالا این که من چقدر شکسته و پیر شده ام یا بعضی در تشخیص اشتباه می کنند یک مطلب است، این که می خواهند مرا دلداری دهند سخن دیگریست! https://t.me/S_M_Kheradmand