eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.3هزار دنبال‌کننده
19.4هزار عکس
10.6هزار ویدیو
143 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #خادم👇🏻 @Mousavii13 #تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شوق پرواز🕊🇮🇷
‏حتی آدینه‌ها انتظارم را به تمسخر گرفتند کوکجاست؟ نمیخایی برای آمدنت کاری بکنی؟ 😔😔 @ShugheParvaz
هدایت شده از شوق پرواز🕊🇮🇷
-بایـد از طایـفہ عشـق‌اطـاعـت آمـوخـت زدن ڪوچـہ بھ نـام ڪافـے نیسـت...🌿` @ShugheParvaz
: به مادرم بگوید صدای قلبش تند تندتر می‌شد منتظر شلیک تیر خلاص بود. آرام شروع به گفتن شهادتین کرد _شهدان لااله الله اشهد ان‌محمد‌.... صدای قدم‌هایش نزدیک نزدیک‌تر می‌شد. امیرعباس از صدای تند تپش‌قلبش دوست داشت قلبش را چنگ بزند بیرون بکشد. ناگهان صدایی اشنایی شنید صدایی که کلی امید در دل امیر عباس زنده کرد. –سید عباس خودت بدادم برس! امیر عباس آرام برگشت تا نگاهش بهش افتاد از راه پله سرخورد زمین با هر زحمتی رویش را برگرداند. دخترک جوانی از ترس پشت درخت نخل کمین گرفت و صورت وحشت زده را دو دستش پنهان کرد. امیر عباس اب دهانش را قورت داد. _راحیل خانوم اینجا چکار میکنی؟ از پشت نخل نیم نگاهی کرد نفس نفس کنان... _یا خداااا(بغض) آقا امیر عباس خدا شمارو رسوند. چند قدمی نزدیک امد _زخمی شدین؟ امیر‌عباس پیشانیش‌را ماساژ داد نفس عمیقی کشید دندان هایش بهم سایید. _معلومه اینجا تو چکار می‌کنی؟ مگه با اخرین اتوبوس نرفتی لعنتیی... اشک‌ تمام صورتش را پر کرد. راحیل با حرفهای امیر عباس و حال ناتوانش بغضش ترکید _نه! جاماندم! انگار نه انگار راحیلی اینجا جا گذاشتن رفتند. منم حال بی‌بی‌مریم ناخوش احوال بود تا خود صبح کنارش بودم امروز صبح از دنیا رفت صبح دیگه تارفتم دیدم اتوبوس رفته. به زانو افتاد لباس سفید پر قوی پرستاری خاک آلود شد دست جلوی دهنش گذاشت شروع به هق هق کرد. بغضش را قورت داد دست روی‌گلویش گذاشت نفس عمیقی کشید _ اقا امیر عباس اینجا پناه‌آوردم چون خونه اولاد زهراست نجاتم بده می‌ترسم. امیر عباس نفس نفس حرف میزد بیا بریم پشت بام خودمون از پشت بام برسونیم بجای اینا هرلحظه احتمال هست وارد خونه‌ بشند تفنگ‌سمتش گرفت. _راحیل تو دیگه بلدی باهاش کار کنی مگه نه؟ راحیل همانطور که اشک‌هایش را با گوشه‌ی مقنعه بزرگ پاک می‌کرد سری تکان داد. صدای بعثیا نزدیک نزدیکتر شد و وحشت بچه‌ها چند برابر می‌شد اما این بار امیر عباس بیشتر امانتی چون مروارید در دست داشت امانتی که همیشه مادرش برایش از غیرت مردانگی قمره بنی هاشم گفته‌بود. درد داشت اما درد امانت بیشتر به قلبش خنجر میزد. حالش نامساعد بود ولی با حضور راحیل چشم گوش‌اش بیشتر باز کرد. راحیل تفنگ از امیر عباس گرفت کتفش انداخت گفت: _بیا کمکت کنم زود بالا بریم. امیر عباس سری تکان داد _تو زود باش برو بالا من خودم میرسونم. همان طور راحیل بالا می‌رفت امیر عباس آرام بهش تذکر میداد _رفتی بالا از خونه خاله سارا برو به خونه بغلی بعد تا اخرین خونه از اونجا از خونه برو کوچه پشتی خونه آسید یابر می‌شناسی؟ اونجا بچه‌ها کمین کردند. راحیل بالای پشت بام رسید نگاهی به امیر عباس انداخت. _پس تو چی مگه نمیای؟ _میام اما میگم اگه عجلم رسید بدونی چکار کنی! الان ان بالا بخواب نشین ! : سیده الهام موسوی @ShugheParvaz
هدایت شده از شوق پرواز🕊🇮🇷
شب است. آری شب است. صدای هیاهوی خانه هست؛ اما من غرق خلوت خود هستم. غرق کاغذ، آهنگ بیکلامم! که شاید این حال به هم گره‌ خورده را راهی پیدا کند. وباز کند همه گره‌ها را ! خدایا روح زمین گیر مرا باز بخوان! بال شکسته ماندن تا به کی؟ روح جانم شوق دارد. شوق رسیدن ، شوق پرواز دارد. من را برسان به خیل پرستوهای عاشق در آسمانت. ⛔️
هدایت شده از شوق پرواز🕊🇮🇷
بود . رقص پرچم های سرخ یاحسین بود. تشنگی بود. گمنامی بود. عطر مادر بود. بغض ، اشک و ذکر ام یجیب بود. سیم خاردار های نفس که باید ازشان عبور کرد. ندایی که هر دم زمزمه می‌شود. چه میجویی؟ عشـــق اینجاست.... کجایید ای شهیدان خدایی؟ مارا دریابید. @ShugheParvaz
هدایت شده از شوق پرواز🕊🇮🇷
‏نمی‌دونم براتون پیش اومده موقع دیدن یک فیلم، صدا و تصویر هماهنگ نباشن و چقدر این موضوع رو مخ و اعصاب خراب کن هستش. تو واقعیت هم دقیقاً همینه و آدمایی که حرفاشون با عملشون یکی نیست، همین قدر رو مخ و اعصاب خراب کن هستن.. @ShugheParvaz
هدایت شده از شوق پرواز🕊🇮🇷
دلت وقتی از دنیا آدمای میگیر ی جای هست تلنگر میشه که مسافری! و چه خوب رها باشی و دل را اسیر دنیا نکنی، پرواز کن که پرواز با پرستو های عاشق حق تو ست! @ShugheParvaz
هدایت شده از شوق پرواز🕊🇮🇷
وای از پیچیدگی نفسِ انسان4_5771773744687089454.mp3
زمان: حجم: 1M
🎶 بشنـــــوید صوت مسحور ڪنندۂ شهید سید مرتضی آوینی وای از پیچیدگی نفس انسان ! شیطان را از در می‌رانی ، از پنجره باز می‌آید @ShugheParvaz
هدایت شده از شوق پرواز🕊🇮🇷
خییلی عالیه کتابی شروع کنی که از حال هوایت میگوید. خدایا مرا از جاماندگان قرار نده! نگذار فقط در حد آرزو تمام شود! که عاشق ! آن هم بسوی آغوش تو! 📖مرغ غریب عشق @ShugheParvaz