سلام امام مہربانم
سلام بر مولایم
سرور عشق
سلام بر تو ڪہ
درڪوچہ هاے انتظار
منتظرے
تا ما از غربت گناه
به درآییم
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⚘﷽⚘
حسیـــن جان...❤️
هر روز،صبح زود، زیارٺ ڪنم تو را
تا روبروے گنبدتان مےدهم سلام
هرجاڪه صحبٺ ازتو شدوذڪرخیرتو
دستم بہ سینہ،عرض ادب ڪردم،احترام
⚘السَّلاَمُ عَلَى الْحُسَيْنِ
⚘وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
⚘وَ عَلَى أَوْلاَدِ الْحُسَيْنِ
⚘وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْن
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
ای صبا گر بگذری
بر کوی مهرافشان دوسـت ..
یار ما را گو سلامی ،
دل همیشه یاد اوست ...
جاویدالأثر حاج احمد متوسلیان🌺
📎سلام ، صبـحتون شهـدایـی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📜وصیت شهید مجید ابوطالبی:
#استکبارستیزی_شهدا
✊«در مراسم ختم من به جای لعنت و نفرین بر یزید، لعنت و نفرین بر بنیصدر و رجوی بنیانگزاران این گروه و سردسته آنها آمریکا نمائید...از برادران سپاهی میخواهم که اگر امکان داشت در مراسم تشییع جنازه و ختم من شرکت کنند و در آنجا فریاد بزنند: راه قدس از کربلا میگذرد – مرگ بر ضد ولایت فقیه – مرگ بر آمریکا – مرگ بر شوروی.
ای ابرقدرتها: دست از جنایت بردارید، دست از درندگی بردارید ... بیائید به جای ویرانگری به سازندگی بپردازید و اِلا توسط قیام مردم دنیا نابود خواهید شد. ما مسلمانان ایران و ما پیروان ولایت فقیه به شما اخطار میکنیم تا زمانی که پرچم اسلام در مسجدُالاقصی به اهتزاز در نیاید و حکومت امام خمینی(رحمهالله علیه) را به حکومت مهدی(عجلالله تعالی فرجهالشریف) متصل نگردانیم از پای نخواهیم نشست. سلام بر همه مسلمانان جهان – سلام بر همه مستضعفان جهان...مرگ بر آمریکا – مرگ بر شوروی – مرگ بر اسرائیل – مرگ بر ضد ولایتفقیه.»
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#فلش_نشانه_شهیدحسین_مشتاقی
◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️
▪️🍀🍃🍀🍃🌷
◼️🍃🍀🍃🕊
▪️🍀🍃🌷
◼️▪️◼️
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
#فلش_نشانه_شهیدحسین_مشتاقی ◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️ ▪️🍀🍃🍀🍃🌷 ◼️🍃🍀🍃🕊 ▪️🍀🍃🌷 ◼️▪️◼️ @shahedaneosve شاهدان اسو
قسمت های ۱ تا ۵ فلش نشانه شهید حسین مشتاقی
◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️
▪️ ▪️
🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀
▪️🍀🍃🍀🌷🍀🍃🍀▪️
🍀🍃🍀🌷🕊🌷🍀🍃🍀
▪️🍀🍃🍀🌷🍀🍃🍀▪️
🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀
▪️ ▪️
◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️
#کمکهای_مردمی
#ازلسان_مادرمعزز
#شهیدمدافع_حرم
#حسین_مشتاقی
سال ۹۴ که لشکر ۲۵کربلا برای دفاع از حرم آل الله "سلام الله علیهم اجمعین" رزمندگان خود را عازم سوریه کرده بود حسین آقا هم افتخار شرکت در این جهاد مقدس را داشت. وقتی از ماموریت برگشت به من گفت: مادروقتی سوریه بودم بسته هایی از استان های مختلف ایران برای کمک به مردم مظلوم سوریه رسیده بود. وقتی این
بسته هارو می دیدیم احساس شعف می کردیم. من یکی از آنها را باز کردم دیدم کاغذی روی آن هست که نوشته : ارسالی از استان سمنان برای کمک به جبهه مقاومت اسلامی . باورت نمیشه مامان آنقدر خوشحال شدم و احساس غرور کردم که چقدر مردم ما مهربان و قدر شناسند که چون نمی تونند حضور جسمی داشته باشند کمک ها و هدایای خودشون رو برای مردم و ما رزمنده ها می فرستند . یکی از دوستانم که اهل فولاد محله نکا هست با تعجب بهم گفت : حسین چی شده چرا آنقدر خوشحالی؟! گفتم از حمایت مردم روحیه عجیبی گرفتم . حسین آقا آنقدر دغدغه مردم جنگ زده رو داشت که غذا یا تنقلات مثل پسته و این چیزهارو زیاد نمی خورد و میبرد بین کودکان یتیم سوریه که بخاطر جنگ پدر و مادرشون رو از دست داده بودند تقسیم می کرد و می گفت : مادرمی دونی چرا اینکارو
می کردم؟ برای اینکه این نسل بعدا بزرگ میشن، تو ذهنشون بمونه که ماپاسدارهای انقلاب اومدیم تو کشورشون و داریم ازشون حمایت می کنیم. ما بخاطر اسلام حتی از مرز کشور خودمون هم گذشتیم.
◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️
▪️🍀🍃🍀🍃🌷
◼️🍃🍀🍃🕊
▪️🍀🍃🌷
◼️▪️◼️
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️
▪️ ▪️
🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀
▪️🍀🍃🍀🌷🍀🍃🍀▪️
🍀🍃🍀🌷🕊🌷🍀🍃🍀
▪️🍀🍃🍀🌷🍀🍃🍀▪️
🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀
▪️ ▪️
◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️
#برای_آخرین_بار
#ازلسان_مادر_معزز
#شهیدمدافع_حرم
#حسین_مشتاقی
آخرین روز و شبی که حسینم را دیدم «همیشه میگفت : من میخواهم بروم، من که ناراحت میشدم عروسم میگفت: مامان شوخی میکند و نمیرود ؛ 13 به در امسال باران میآمد و همه در خانه بودیم . حسین چند کندوی عسل داشت که خیلی آنها را دوست داشت، 14 فروردین از صبح تا غروب به کندوهایش رسیدگی کرد و شب خانه پدر خانمش ماندند . ساعت 11:30 شب بود که به خانه ما آمد . گفتم : مادر بچههایت کجا هستند؟ گفت : خانه پدر عارفه خانم ماندند . همین که این را گفت فهمیدم دارد میرود.
حسی مادرانه به من میگفت که هنگامه وداع و فراق با جوانم فرا رسیده است، صادقانه میگویم جدایی خیلی سخت است: دلم ریخت، حسینم گفت: «مامان چرا اینطور شدی؟» گفتم: «مادر طوری نشدم» نمیخواستم دل بچهام را غم و غصه بگیرد. اول بوسیدمش ؛ قرآن آوردم و از زیر قرآن ردش کردم . وقتی رفت دلم کنده شد انگار ؛ گفتم : «حسین جان یکبار دیگر برگرد ببوسمت.» من همان جا احساس کردم بچهام دارد میرود و دیگر برنمیگردد .آمدیم داخل خانه؛ پدرش گفت: «خانم حسین دیگر برنمیگردد.» من با ناراحتی گفتم : « آقا از این حرفها نزن . میرود ان شاء الله صحیح و سالم برمیگردد.»
◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️
▪️🍀🍃🍀🍃🌷
◼️🍃🍀🍃🕊
▪️🍀🍃🌷
◼️▪️◼️
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
طرح عکس شهید به دوستداران #شهیدحسین_مشتاقی
◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️
▪️🍀🍃🍀🍃🌷
◼️🍃🍀🍃🕊
▪️🍀🍃🌷
◼️▪️◼️
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️
▪️ ▪️
🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀
▪️🍀🍃🍀🌷🍀🍃🍀▪️
🍀🍃🍀🌷🕊🌷🍀🍃🍀
▪️🍀🍃🍀🌷🍀🍃🍀▪️
🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀
▪️ ▪️
◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️
#محبت_مادروفرزند
#ازلسان_مادر_معزز
#شهیدمدافع_حرم
#حسین_مشتاقی
آخرین خاطرات حسینم را در ذهن مرور می کنم خاطراتی دور که در این چند روز شاید بارها مرورش کرده ام : سهشنبه 14 اردیبهشت بود، با بچههایش صحبت کرد، آنها تازه به حرف افتادهاند و چند کلمه بیشتر نمیگویند. از حال پدرش پرسید که مریض است یا نه. بدون مقدمه به من گفت : مامان جان تو از من ناراحتی؟ میدانست آن شب آخر دلم را کنده بود و برد . گفتم : «برای چی باید از تو ناراحت باشم مادر؟ من راضیام به رضای خدا. همه خوبیم و مردم شهر همه شما را دعا میکنند . به حسینم گفتم : مادر ما قرار است فردا به شهمیرزاد برویم. (ما در آنجا یک خانه ییلاقی داریم) حسین آقا سفارش کندوهایش را به من کرد و گفت: «مامان پس جای زنبورها را هم مشخص کنید که بهار زنبورها را آنجا ببریم.» و کمی قربون صدقش رفتم و خداحافظی کردیم .
واین آخرین باری بود که صدای خندان و سرزنده پسر رشیدشم را میشنیدم
(وحکایت غریبی است محبت مادر و فرزند) .
◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️
▪️🍀🍃🍀🍃🌷
◼️🍃🍀🍃🕊
▪️🍀🍃🌷
◼️▪️◼️
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️
▪️ ▪️
🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀
▪️🍀🍃🍀🌷🍀🍃🍀▪️
🍀🍃🍀🌷🕊🌷🍀🍃🍀
▪️🍀🍃🍀🌷🍀🍃🍀▪️
🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀
▪️ ▪️
◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️
#خبرشهادت_فرزندم
#ازلسان_مادر_معزز
#شهیدمدافع_حرم
#حسین_مشتاقی
جمعه ما در روستا ده صوفیان شهمیرزاد بودیم که صبح زود پسرم زنگ زد و گفت : مامان بیایید دیگر! میدانستیم در خان طومان درگیری رخ داده است. همین را که گفت من فهمیدم حسینم شهید
شد. به همسرم چیزی نگفتم. اما رفتم خانه یکی از همسایهها و گفتم ما داریم میرویم نکا ؛ شما برو امامزاده نذر کن برای بچههای خانطومان اتفاقی نیفتاده باشد . من از شهمیرزاد تا کیاسر اشک ریختم و ذکر گفتم؛ نه فقط بچه خودم ، برای همه بچههای خان طومان، به کیاسر که رسیدیم آنتن موبایل آمد و هر کس زنگ میزد برای اینکه شوهرم نفهمد و حالش بد نشود میگفتم اشتباه است، دم پمپ بنزین نزدیک ساری بود که یک نفر زنگ زد و پدرش هم فهمید در خان طومان درگیری رخ داده و احتمالاً حسین شهید شده است ؛ و پیش خودم میگفتم امیدوارم پیکرش برگردد . اما اگر برنگشت با خدا معامله کردیم. به خدا هدیه دادیم و آدم چیزی را که با خدا معامله کند پس نمیگیرد. اگر امام زمان علیه السلام من بگوید پسر کوچک شما آقا محسن را به نوکری میخواهم میفرستم . اما دلم روشن بود که نشانی از حسین بازمیگردد : حسینم نشانه میفرستد که برمیگردد . یکی از هممحلیهایمان که سید با ایمانی است که خواب حسین آقا را دیده است. از پسرم پرسیده بود حسین آقا شما کجایید؟ گفت : من خدمت حضرت زینب(سلام الله علیهد) هستم . سید از او میپرسد : تو نمیخواهی برگردی؟ حسین گفت : اگر ایشان اجازه دهند تا نیمه شعبان برمیگردم .
(من هر سال نیمه شعبان برنامه دارم ؛ حسین آقا هر کجا بود دو روزه مرخصی میگرفت و در مراسم پابرهنه کمک میکرد) .
◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️
▪️🍀🍃🍀🍃🌷
◼️🍃🍀🍃🕊
▪️🍀🍃🌷
◼️▪️◼️
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم