📜🌸📜🌸📜🌸📜🌸📜🌸📜
حاجت "بانو من از قبیله زینبم" به دعای شهدا، اهل بیت و شما مهمانان شهدا روا شد و مشکل پدرشون برطرف شد.
#نظر_لطف_شهدا #حاجت_روایی
خداروشکر ❤️☺️
📜🌸📜🌸📜🌸📜🌸📜🌸📜
به یاد شهید محسن حججی
🍂🌸🍂🌸🍂🌸 🌸🍂 🍂 🕊 #شهادت_عنایت_خداست مرتضی سعیدی پیشیار، ساکن روستای ناشلیل میگوید : مدت زیادی از بیکا
🍂🌸🍂🌸🍂🌸
🌸🍂
🍂
🕊 #شهادت_عنایت_خداست
💠 پس از خواندن حمد و سوره و آیاتی از کلام الله مجید، براساس سفارش آن شخص نورانی در عالم خواب با شهید درد و دل کردم و درخواست و مشکلم را بیان نمودم و برای برآورده شدن حاجتم دست نیاز و یاری به سوی شهید دراز کردم.
حال عجیبی پیدا کردم. نمیتونستم جلو اشکهایم را بگیرم بسیار گریستم، ولی پس از آن بسیار امیدوار شدم که مشکلم حل خواهدشد.
🍃 به لطف خداوند به سفارش آن شخص نورانی و باعنایت ویژه ای آن شهید، پس از اندک مدتی شغلی پیدا کردم و روال زندگی ام بهبود یافت.
✅ از آن زمان تاکنون وقتی در منطقه باشم به زیارت قبر شهید عبدالبابا میرم و سوره ی حمد و قرآن را نثار روح ملکوتی اش میکنم.
✍ #راوی : خواهر عزیز شهید
🍂🌹 #شهید_عبدالبابا_کردیان
✊ #دفاع_مقدس
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🔻 قسمت ششم - ۲ ؛ آخر 🔺
💫 #حاجت_روایی #نظر_لطف_شهدا
🍂
🌸🍂
🍂🌸🍂🌸🍂🌸
📜🌸📜🌸📜🌸📜🌸📜🌸📜
💫 #حاجت_روایی #نظر_لطف_شهدا
یکی از همشهریها تعریف میکند که بیماری ای داشتم که خیلی اذیت بودم.
💫 شبی در عالم خواب دیدم که یک نفر آمد و یک حبه قند به من داد و گفت این را بخور خوب میشوی.
🔷 از او سوال کردم که شما که هستی گفت که من فلانی (نجاتعلی زکوی) هستم.
از خواب بیدار شدم، جریان را به مادرم گفتم. ایشان هم به نزد مادر شهید رفتن و جریان را به ایشان گفتن، او هم چند حبه قند به مادرم داد؛ من آن را خوردم و بعد خوب شدم.
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🍂🌹 #شهید_نجاتعلی_زکوی
✊ #دفاع_مقدس
✉️ ارسالی خواهر زاده شهید
📜🌸📜🌸📜🌸📜🌸📜🌸📜
📜🌸📜🌸📜🌸📜🌸📜🌸📜
💫 #حاجت_روایی #نظر_لطف_شهدا
دوستان یکی از عزیزان کانال که اسمشون هم در لیست بود این چند شب؛ خداروشکر فعلا عملشون موفق بوده و به دعای شهدا و آقا امام حسین و شما بهتر هم خواهند شد.
خداروشکر ❤️
📜🌸📜🌸📜🌸📜🌸📜🌸📜
به یاد شهید محسن حججی
دوستان گرامی؛ برای شِفا و سلامتی سریع و کامل پسر گلمون، "فداحسین" مثل همیشه که همراه هستید دعا بفرما
📜🌸📜🌸📜🌸📜🌸📜🌸📜
💫 #حاجت_روایی #نظر_لطف_شهدا
سلام مجدد...
جواب آزمایش "فداحسین" اومد، به حق دعای شما عزیزان مشکلی وجود نداره
دکترا میگن معجزه است، سرطان خون بر طرف شده
برای شیمی درمانی موهاشم کوتاه کرده بودیم اما گفتن دیگه فداحسین سالمه.
✉️ ارسالی بانو کنیز الزهرا، دختر عمه ی گل پسرمون فداحسین جان
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
خداروشکر ❤️😭😭
📜🌸📜🌸📜🌸📜🌸📜🌸📜
به یاد شهید محسن حججی
دوستان گرامی؛ برای شِفا و سلامتی سریع و کامل دختر گلمون زهراجان مثل همیشه که همراه هستید دعا بفرمایی
📜🌸📜🌸📜🌸📜🌸📜🌸📜
#حاجت_روایی #نظر_لطف_شهدا
دوستان کانال الحمدلله، هم حال زهراجان دختر گل و شجاعمون خوب هست، هم عمل موفقیت آمیز بود و هم به هوش اومده هزاران مرتبه شکر. 😍😍❤️
مادر عزیز زهراجان از نظر لطف شهدا و همینطور بابت دعاهای شما مهمانان #شهدا تشکر کردند.
خداروشکر ❤️😭
همگی حاجت روا و رفع گرفتاری اِن شاءالله 🌹
📜🌸📜🌸📜🌸📜🌸📜🌸📜
📜🌸📜🌸📜🌸📜🌸📜🌸📜
#حاجت_روایی #نظر_لطف_شهدا
با توکل بر خدا و نظر لطف شهدا و ختم چله ی سوره یس الحمدلله مشکلی که خیلی وقت بود فکر بانو سحر از اعضای کانال رو مشغول کرده بود بر طرف شد. حاجت روا شدند. ☺️
خداروشکر ❤️
همگی حاجت روا و رفع گرفتاری اِن شاءالله 🌹
📜🌸📜🌸📜🌸📜🌸📜🌸📜
📜🌸📜🌸📜🌸📜🌸📜🌸📜
#شهید_محسن_حججی و راهی که به من نشان داد ❤️
💖 عاشق که نه ولی به یکی از خوانندگان زیر زمینی علاقه شدیدی داشتم، تقریبا تمام ترانه هایش را حفظ بودم و کامپیوترم پر بود از تصاویرش کم کم داشت الگوی من میشد.
😧 که یک روز در اخبار خبر یک شهید را شنیدم که اورا اسیر کردند.
از ان روز پیگیر اطلاعات بودم که نام آن شهید چیست و یا چگونه او را اسیر کردند. وقتی که فهمیدم نام او محسن حججی است و اورا اسیر کردن در اینترنت و اخبار فیلم اسارتش پرشده بود.
✅ بعد از شهادتش تصمیم گرفتم که راه خودم رو عوض کنم و به سمت شهدا بروم. از آن به بعد من مداحی های در باره شهید حججی دانلود میکردم و تلگراممو پر از عکس های شهدا کردم، حتی کامپیوتر پر از عکس و مداحی بود و از آن موقع آرزویم شهادت است و دوست دارم اسیر شوم و مثل شهید محسن حججی شهید بشم.
✉️ ارسالی آقا محمدرضا، ۱۴ ساله، عضو فعال بسیج و فرمانده ی بسیج مدرسه، جوان انقلابی شهرستان تربت جام
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🌹 خداروشکر
👈 شما هم میتونید #حاجت_روایی و #نظر_لطف_شهدا رو در مورد خودتون برای من بفرستید.
📜🌸📜🌸📜🌸📜🌸📜🌸📜
💍💕💍💕💍💕
💕💍
💍
🕊 #سید_مجتبی
🎒 سوم دبيرستان بودم و به واسطه علاقهای كه به #شهيد_سيد_مجتبی_علمدار داشتم، در خصوص زندگی ايشان مطالعه میكردم. اين مطالعات به شكل كلی من را با #شهدا، آرمانها و اعتقاداتشان بيش از پيش آشنا می كرد.
💖 حب به شهيد علمدار و زندگی اش موجی در دلم ايجاد و ايمانم را تقويت كرد.
🌷 شهيد علمدار سيد بود و علاقه عجيبی به مادرش حضرت فاطمه زهرا (س) داشت. عاشق اباعبدالله الحسين (ع) و شهادت بود.
😊 ياد دارم در بخشهايی از خاطراتش خوانده بودم كه يك روز وقتی فرزندشان تب شديد داشت، سيد مجتبی دست روی سر بچه می كشد و شفا پيدا می كند.
🌹 شهيد علمدار گفته بود به همه مردم بگوييد اگر حاجتی داريد، در خانه شهدا را زياد بزنيد. 🌹
😍 وقتی اين مطلب را شنيدم به شهيد سيد مجتبی علمدار گفتم حالا كه اين را میگوييد، میخواهم دعا كنم خدا يك مردی را قسمت من كند كه از سربازان امام زمان (عج) و از اوليا باشد.
❤️ حاجتی كه با عنايت شهيد علمدار ادا شد و با ديدن خواب ايشان، با همسرم كه بعدها در زمره شهدا قرار گرفت، آشنا شدم...
🌐 javanonline.ir
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🔻 قسمت اول 🔺
🍃🌸 #شهید_عبدالمهدی_کاظمی
✊ #مدافع_حرم
💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍
💫 #حاجت_روایی #نظر_لطف_شهدا
🕊 #همسران_شهدا
📜 روایت ازدواج #شهید_عبدالمهدی_کاظمی و همسرش
💍
💕💍
💍💕💍💕💍💕
💍💕💍💕💍💕
💕💍
💍
🕊 #سید_مجتبی
🌙 يك شب خواب #شهيد_سيد_مجتبی_علمدار را ديدم كه از داخل كوچهای به سمت من میآمد و يك جوانی همراهشان بود. شهيد علمدار لبخندی زد و به من گفت امام حسين (ع) حاجت شما را داده است و اين جوان هفته ديگر به خواستگاریتان میآيد. نذرتان را ادا كنيد.
✅ وقتی از خواب بيدار شدم زياد به خوابم اعتماد نكردم. با خودم گفتم من خواهر بزرگتر دارم و غير ممكن است كه پدرم اجازه بدهد من هفته ديگر ازدواج كنم.
💫 غافل از اينكه اگر #شهدا بخواهند شدنی خواهد بود...
فردا شب سيد مجتبی به خواب مادرم آمده و در خواب به مادرم گفته بود جوانی هفته ديگر به خواستگاری دخترتان میآيد.
❤️ مادرم در خواب گفته بود نمیشود، من دختر بزرگتر دارم پدرشان اجازه نمیدهند. شهيد علمدار گفته بود كه ما اين كارها را آسان میكنيم.
🌐 javanonline.ir
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🔻 قسمت دوم 🔺
🍃🌸 #شهید_عبدالمهدی_کاظمی
✊ #مدافع_حرم
💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍
💫 #حاجت_روایی #نظر_لطف_شهدا
🕊 #همسران_شهدا
📜 روایت ازدواج #شهید_عبدالمهدی_کاظمی و همسرش
💍
💕💍
💍💕💍💕💍💕
💍💕💍💕💍💕
💕💍
💍
🕊 #سید_مجتبی
☺️ خواستگاری درست هفته بعد انجام شد. طبق حدسی كه زده بودم پدرم مقاومت كرد اما وقتی همسرم در جلسه خواستگاری شروع به صحبت كرد، پدرم ديگر حرفی نزد و موافقت كرد و شب خواستگاری قباله من را گرفت.
🌹 پدر بدون هيچ تحقيقی رضايت داد و در نهايت در دو روز اين وصلت جور شد و به عقد يكديگر در آمديم.
همان شب خواستگاری قرار شد با عبدالمهدی صحبت كنم. وقتی چشمم به ايشان افتاد تعجب كردم و حتی ترسيدم!
😓 طوری كه يادم رفت سلام بدهم.
💠 ياد خوابم افتادم. او همان جوانی بود كه شهيد علمدار در خواب به من نشان داده بود. وقتی با آن حال نشستم، ايشان پرسيد اتفاقی افتاده است؟
گفتم :
شما را در خواب همراه شهيد علمدار ديدهام.
😔 خواب را كه تعريف كردم عبدالمهدی شروع كرد به گريه كردن....
🌐 javanonline.ir
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🔻 قسمت سوم 🔺
🍃🌸 #شهید_عبدالمهدی_کاظمی
✊ #مدافع_حرم
💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍
💫 #حاجت_روایی #نظر_لطف_شهدا
🕊 #همسران_شهدا
📜 روایت ازدواج #شهید_عبدالمهدی_کاظمی و همسرش
💍
💕💍
💍💕💍💕💍💕
💍💕💍💕💍💕
💕💍
💍
🕊 #سید_مجتبی
گفتم :
شما را در خواب همراه شهيد علمدار ديدهام.
😔 خواب را كه تعريف كردم عبدالمهدی شروع كرد به گريه كردن... گفتم :
چرا گريه می كنيد؟
در كمال تعجب او هم از توسل خودش به شهيد علمدار برای پيدا كردن همسری مؤمن و متدين برايم گفت. همسرم تعريف كرد :
👥 من و تعدادی از برادران بسيجی با هم به ساری رفته بوديم. علاقه زيادم به شهيد علمدار بهانهای شد تا سر مزار ايشان برويم.
🌹 با بچهها قرار گذاشتيم سری هم به منزل شهيد علمدار بزنيم. رفتيم و وقتی به سر كوچه شهيد رسيديم متوجه شديم كه خانواده شهيد علمدار كوچه را آب و جارو كردهاند و اسفند دود دادهاند و منتظر آمدن مهمان هستند.
👥 تعدادی از بچهها گفتند كه برگرديم انگار منتظر آمدن مسافر كربلا هستند، اما من مخالفت كردم و گفتم ما كه تا اينجا آمدهايم خب برويم و برای 10 دقيقه هم كه شده مادر شهيد را زيارت كنيم. رفته بودند و سراغ مادر شهيد علمدار را گرفته و خواسته بودند تا 10 دقيقهای مهمان خانه شوند.
🌹 مادر شهيد علمدار با ديدن بچهها و همسرم گريه كرده و گفته بود من سه روز پيش با بچهها و عروسها بليت گرفتيم تا به مشهد برويم. سيد مجتبی به خواب من آمد و گفت كه از راه دور مهمان دارم. به مسافرت نرويد. عدهای میخواهند به منزل ما بيايند.
🌐 javanonline.ir
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🔻 قسمت چهارم 🔺
🍃🌸 #شهید_عبدالمهدی_کاظمی
✊ #مدافع_حرم
💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍
💫 #حاجت_روایی #نظر_لطف_شهدا
🕊 #همسران_شهدا
📜 روایت ازدواج #شهید_عبدالمهدی_کاظمی و همسرش
💍
💕💍
💍💕💍💕💍💕