eitaa logo
روایتگری شهدا
25.7هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
5.2هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
شال سبز همیشه گردنش بود ، می گفت ، توی گردان هر کس که سیده ، باید علامتی همراهش باشد ، شما منتسب به خانم حضرت زهرا (س) ، باید افتخار کنید ، تا وقتی وصل به این خانواده هستید ، خدا همه چیز بهتون می دهد...... 📕 خط عاشقی ، ج2 « اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج » 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
بر طبق آن خط مشی که اسلام به ما ارائه مى‏‌دهد ، آمریکا آرام نمى ‏‌نشیند و هر روز توطئه ‏‌اى جدیدتر و خدعه‌‏ آمیزتر از قبل را بر ملت ‏‌هاى مسلمان تحمیل می ‌نماید . غافل از آنکه تا در اقصى نقاط جهان گوینده ، "لااله الا اللّه" هست ، همانجا نیز مرز اسلامى ماست ، ما این هنرنمایى ‏‌هاى فرسوده و نقاشى ‌‏هاى از بین رفته در طول تاریخ بر روى صفحات لجن مالى شده ‌‏اى را که به نام مرزهاى جغرافیایى در بین ممالک اسلامى عَلَم کرده‌‏اند ، هرگز قبول نداریم. با افراد و کشورها تا آن زمانى که علیه کفر "یعنى اسراییل" بجنگند ، ما نیز همراه و همکار خواهیم بود. و اکنون برادران سوری ‌مان در این جهت هستند و ما هم در کنارشان هستیم و با این برادران همکارى مى‏‌کنیم و مى‏‌ جنگیم و اعتقاد داریم که انقلاب اسلامى را باید به جهان صادر کنیم ... سردار جاویدالاثر « اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج » 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸 رونمایی از تندیس جایزه ویژه سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در فجر۳٨ 🔹 این تندیس امسال به بهترین فیلم با مضمون جهاد و مقاومت در جشنواره فیلم فجر اهدا خواهد شد. 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 و الگوي بچه هاي مسجدي❤️ ✔️راوی: يكي از 👈كار فرهنگي (علیهما السلام) بسيار گسترده شده بود.🌷 برنامه هاي ورزشي و اردويي زيادي را ترتيب ميداد. ⚘@pmsh313 🍀هميشه براي جلسات يا برنامه هاي اردويي ميخريد. ميگفت هم سالم است هم ارزان. 🍀يك به نام جوادين در خيابان پشت بود كه از آنجا خريد ميكرد. 🍀شاگرد اين يک بود. با يك نگاه ميشد فهميد اين پسر زمينه ي خوبي دارد. 🍀بارها با خود🌷 رفته بوديم سراغ اين و با اين جوان حرف ميزديم. ميگفت: اين پسر پاكي دارد، بايد او را جذب كنيم. 🍀براي همين چند بار با او صحبت كرد و گفت كه ما در چندين برنامه ي فرهنگي و ورزشي داريم. اگر دوست داشتي بيا و توي اين برنامه ها شركت كن. 🌷@shahidabad313 🍀حتي پيشنهاد كرد كه اگر فرصت نداري، در برنامه ي فوتبال بچه هاي شركت كن. آن پسرک هم لبخندي ميزد و ميگفت: چشم. اگر شد، مي يام. 🍀 ما با اين پسر در حد و بود. تا اينكه يک شب مراسم يادواره ي🌷 در برگزار شد. اين اولين يادواره ي🌷 بعد از پايان دوران بود. 🍀در پايان مراسم ديدم همان انتهاي نشسته! به🌷 اشاره كردم و گفتم: رفيقت اومده. 🍀سيد_علي تا او را ديد بلند شد و با گرمي از او استقبال كرد. بعد او را در جمع بچه هاي وارد كرد و گفت: ايشان بنده است كه حاصل زحماتش را بارها نوش جان كرده ايد! 💥خلاصه كلي گفتيم و خنديديم. بعد🌷 گفت: چي شد اينطرفا اومدي؟! 🍀او هم با صداقتي كه داشت گفت: داشتم از جلوي رد ميشدم كه ديدم داريد. گفتم بيام ببينم چه خبره كه شما رو ديدم. 🍀سيد علي خنديد و گفت: پس🌷 تو رو دعوت كردن. 🍀بعد با هم شروع كرديم به جمع آوري وسايل مراسم. يك کلاه آهني مربوط به بود كه اين دوست جديد ما با تعجب به آن نگاه ميكرد🌷 گفت: اگه دوست داري، بگذار روي سرت. او هم كلاه رو گذاشت روي سرش و گفت: به من مي یاد؟ ⚘@pmsh313 🍀سيد علي هم لبخندي زد😊 و به شوخي گفت: ديگه تموم شد،🌷 براي هميشه سرت كلاه گذاشتند! 🍀همه خنديديم. اما واقعيت هماني بود كه سيد گفت. اين پسر را گويي🌷 در همان مراسم كردند. 🍀 همان🌷 بود كه🌷 او را جذب كرد و بعدها و الگوي بچه هاي مسجدي شد 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🌸 🌸 🔹دستمال کوچیک جیبی داشت که تو همه مراسم ائمه، گریه هاشو با اون پاک میکرد و میگفت: این اشکها و این دستمال روز قیامت برام میدن. 🔸ارادت خاصی به اربابش (علیه السلام) و حضرت عبا( علیه السلام) داشت. تاکید بسیار زیادی بر خوندن "زیارت عاشورا" با ذکر صد لعن وسلام داشت. 🔹میگفت امکان نداره شما با اخلاص کامل بخونی و ارباب نظر نکنه. 🔰 📖 🌷شهید عباس آسمیه تاکید بسیار زیاد بر و قرائت قرآن "بامعنی" و همچنین احادیث نبوی داشت و واین در حالی بود که خود نیز احادیث را بصورت کتبی یادداشت و همچنین بصورت صوتی و با صدای خودش ضبط میکرد 🌷 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
5.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥عزاداری جانسوز پاکستانی‌ها در جوار مزار حاج قاسم / مزار سردار دل‌ها در حلقه عزاداران پاکستانی  https://tn.ai/2197753 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
! 🔰اولین روزهای بهمن 1365 بود که گردان حمزه را به اردوگاه کارون بردند. وقتی فهمیدم گردان کناری 🌷 است، سراغ🌷 را گرفتم. 🍀حمید مسئول یکی از گروهان‌ها بود. با دیدنش خیلی خوشحال شدم. اسم هرکدام از بچه های قدیمی گردان شهادت را که می گفتم، او با لبخندی سخت می گفت: - جاموند ... 🍀هیچ‌وقت او را ندیدم که از🌷 بچه‌ها ناراحت شود یا ضعف و سستی به خود راه بدهد. همیشه در برابر خبر شهادت بچه‌ها می‌گفت: - ما باید دعا کنیم که دوستامون شهید بشن. مگه نمی‌خواییم اونا به آرزو و سعادت‌شون برسند؟ پس خوش به حال‌شون که⚘ شدند. 🍀بعد از مقداری صحبت دربارۀ وضعیت منطقه، دیدم حالش عوض شد، در خودش فرو رفت و با چهره‌ای گرفته گفت: - داداش جون (حمید بچه‌های رزمنده را داداش خطاب می‌کرد. هنگام خداحافظی هم تکیه‌کلامش "غلامتم داداش" بود.) یه چیزی توی☀️ دیدم که خیلی حالم رو گرفت. با تعجب قضیه را جویا شدم. آخر هیچ‌وقت حمید را به آن ناراحتی و پکری ندیده بودم. سرش را پایین انداخت و گفت: 🍀- بعد از اون شبی که بچه‌های گردان حضرت علی‌اصغر لشکر سیدالشهدا زدند به خط عراق و برگشتند عقب، چند تا از بچه‌هاشون که شهید و مجروح بودن، جا موندن. دو سه روز گذشته بود که یک شب از جلوی خاکریز سر و صدایی اومد. بچه‌ها گفتند: "مثل این‌که کسی اون جلوست." از خاکریز رد شدم و رفتم جلو. از سر و صداش فهمیدم باید نیروی خودی باشه. دو سه تا از بچه‌ها رو صدا کردم که کمک کنیم بیاریمش.
روایتگری شهدا
⏺#دلم_براش_سوخت! 🔰اولین روزهای بهمن 1365 بود که گردان حمزه را به اردوگاه کارون بردند. وقتی فهمیدم گ
🍀وقتی آوردیمش توی خاکریز، دیدیم نوجوونیه حدود شونزده هفده ساله که بر اثر ترکش خمپاره داغون شده بود. اون رو روی برانکارد گذاشتیم و به بچه‌ها گفتم ببرنش عقب. چند ساعت بعد وقتی که به خاکریز پشت سرمون رفتم، متوجه شدم یکی درخواست کمک می‌کنه. روم رو که برگردوندم، دیدم همون مجروحه‌ست. وقتی پرسیدم این‌جا چی‌کار می‌کنی؟ گفت: "بچه‌ها من رو گذاشتن این‌جا و خودشون رفتن جلو." دست من رو گرفت و گفت: "برادر جون! تو رو خدا یه کمی آب بهم بده، سه روزه که هیچی نخوردم. فقط آب شور و تلخ بیابون رو خوردم." گفتم: "باشه الان می‌رم برات یه چیزی می‌آرم بخوری تا بعد بگم بچه‌ها ببرنت عقب." 🍀دستی به سرش کشیدم؛ نگاهی توی چشمای ملتمسش انداختم و بلند شدم که برم براش غذا و آب بیارم. هنوز چند متری دور نشده بودم که یهو سوت خمپاره‌ای منو به خیز واداشت. ترکشا، زوزه‌کشون از بالای سرم رد شدند. بلند که شدم، یاد او افتادم. سریع دویدم طرفش. 🍀سرم گیج رفت. نزدیک بود بخورم زمین. روی پای خودم بند نبودم. چشمام سیاهی رفت. هیچی ازش نمونده بود. هیچی. خمپاره درست خورده بود روی بدنش. و💧 بود که از چشمان🌷 جاری شد. 💎حمید داودآبادی 18 بهمن 1398 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
6.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷گلی برایِ تو🌷 💠در دیدار با خانواده‌های شهدای مدافع حرم در شهر بابل در دوم اسفند ۹۷، فرزند شهید بواس درهنگام نماز جماعت، شاخه گلی به سرلشکرحاج قاسم سلیمانی هدیه کرد. 🔷امروز جمعه، ۱۸ بهمن ۹۸ او به همراه خانواده اش باز هم به دیدار سردار آمده بودند...اما این بار در گلزار شهدای کرمان... 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊