#جلسه_دوم
#شروط_عوضین
باسمه تعالی
٢. مملوک بودن
خروج موارد ذیل
الف. اموری مانند بیابان و گیاه و آب و ... که همه مردم مشترک هستند.
ب. زمین های مفتوح عنوه
🔆 زمین مفتوح عنوه
زمینی که با لشکرکشی و پیروزی مسلمانان بدست آمده است.
الف. عامر باشد: مال مسلمین است و خمسش برای امام می باشد.
ب. موات است: تمام آن برای امام است.
حکم مذکور اجماعی است و روایاتی بر آن وجود دارد.
*⃣مالکیت مسلمین بر این زمین
ملک جامعه اسلامی است و فوائد آن به نظر حاکم شرعی در امور مسلمین هزینه می شود. و فرد خاصی از مسلمانان مالک آن نمی شود.
*⃣فرق مالکیت بر آن با مال وقفی
۱. در وقف خاص بر افراد
افراد معین به نحو مشاع مالک منفعت موقوفه هستند.
٢. در وقف عام
افراد بعد قبض مالک منافع می شوند.
٣. زکات و خمس
صاحبان بعد از قبض مالک خمس و زکات می شوند.
🔆 اقسام زمین
الف. موات
۱. از ابتدا مرده بوده است.
٢. بعدا بائر شده است.
ب. آباد
٣. از ابتدا آباد بوده است.
۴. بعدا آباد شده است.
💎 قسم اول: موات بالاصاله
ملک امام علیه السلام است.
اجماع و نصوص مستفیض بلکه متواتر بر آن وجود دارد.
این قسم از انفال است.
*⃣ انفال
لغت: بخشش یا افزون بر واجب
نوافل هم بر اساس معنی دوم است.
اصطلاح شیعیان: اموال خاص منصب امامت که مالک معینی ندارد.
اصطلاح عامه: برخی از غنایم مخصوص جنگی است که اختصاص به پیامبر ص دارد.
*⃣ مصادیق انفال در روایات
۱. زمین کافران
٢. زمین موات
٣. زمین بی مالک
۴. اموال اختصاصی پادشاهان و غنایم برگزیده
۵. غنایم جنگی بدون اذن امام
۶. ارث بدون وارث
٧. معادن
*⃣ انفال در زمان غیبت
۱. متعلق به حکومت اسلامی
٢. حلال برای همه شیعیان
٣. تفصیل در تحلیل و اختصاص به مناکح
ر.ک مجله فقه اهل بیت شماره 23
اقوال در تحلیل انفال
*⃣ نظر مصنف
ایشان بر اساس تعدادی از روایات اباحه و تحلیل تمامی انفال را برای شیعیان در زمان غیبت پذیرفته اند.
در ادامه ایشان روایتی را می آورد که مخالف روایات تحلیل است
جمع بین روایات این است که تحلیل مخصوص زمان غیبت است.
♻️ مطالعه بیشتر
یکی از شئون حکومت اسلامی احاطه فقیه بر انفال است.
* حضرت امام و آیت الله شاهرودی:
انفال اختصاص به منصب دارد و از انجایی که فقیه هم صاحب این منصب است ملک فقیه می باشد.
* اصل 45 قانون اساسی:
انفال و ثروت های عمومی از قبیل زمین های موات یا ... در اختیار حکومت اسلامی است تا بر طبق مصالح عامه نسبت به آنها عمل نماید.
الحمدلله رب العالمین
۲
#جلسه_نوزدهم
#شروط_متعاقدین
باسمه تعالی
قرائن دال بر توجیه کلام علامه و شهیدان
1- معنی لغوی و عرفی اکره
اکراه بر شی این است که آن شی واقع شده است و وقوع شیء متفرع بر این است که مدلول شیء قصد شده باشد.
تتبع در کلام فقها
2. عطف اختیار بر قصد مدلول
وقتی فقها اختیار را بر قصد کردن عطف نموده اند در نظر آنان در فرض بررسی شرط اختیار مشکلی از ناحیه قصد مدلول نیست.
3. حکم به عدم وجوب توریه
فقها برای نجات از اکراه توریه را واجب ندانسته و وجوب و عدم وجوب توریه زمانی است که مدلول قصد شده باشد و اگر مدلول قصد نشده باشد معنی ندارد که بحث شود آیا توریه لازم است و یا لازم نیست.
4- حکم به صحت بیع اکراهی
اگر بعدا شخص مکره به بیع راضی شود عقد وی صحیح است و این صحت مبتنی بر این است که وی قاصد مدلول بوده است.
5- استدلال برای بطلان به روایات
اگر در عقد اکراهی مدلول عقد قصد نشده باشد دلیلی وجود ندارد که برای بطان آن به روایات استناد شود.
6- روایت طلاق مداراتی
فردی زنی از بغداد دارد و زن دیگری از مدینه گرفته است. اقربای همسر بغدادی می گویند که همسر از مدینه را طلاق مداراتی دهد و صدق طلاق مداراتی در فرضی است که شخص مدلول عقد را قصد کرده باشد.
7- صحت عقد اکراهی نزد برخی از عامه
اینکه برخی از عامه با شیعه در وقوع طلاق اکراهی مخالفت نموده و حمل بر صحت کرده اند بعید است فرضی باشد که مدلول عقد قصد نشده باشد.
8- شهید ثانی: مکره و فضولی قاصد لفظ هستند لکن قاصد مدلول نمی باشند.
واضح است که شخص فضولی قاصد مدلول عقد می باشد آنچه را قاصد نمی باشد اینکه برای مالک واقعی بیع واقع شود پس مکره هم قاصد مدلول است فقط طیب نفس ندارد.
نعم
ظاهر عبارت تحریر و مسالک این است که شخص مکره مدلول عقد را قصد نکرده است.
می فرمایند که اگر شخص مکره مدلول را قصد کند و بعد طلاق دهد اقرب صحت عقد وی می باشد . و این کلام موجب توهم می شود که در فرضی که قائل به بطلان عقد مکره شده اند قصد مدلول عقد وجود ندارد.
صاحب جواهر به این دو فقیه اشکال کرده است که شخص مکره مدلول کلام را قصد می کند و لکن بعد از حصول قصد بخاطر اینکه طیب نفس وجود ندارد عقد فاسد است.
این فرمایش صاحب جواهر صحیح نیست زیرا ظاهر کلام تحریر و مسالک این است که مدلول را مکره قصد نکرده است.
الحمدلله رب العالمین
#جلسه_سوم
#شروط_عوضین
باسمه تعالی
💠 قسم اول: اموات بالاصاله
چهار جهت در قسم اول مطرح است:
1- دلیل بر این که اختصاص به امام دارد؛
الف. اجماع
ب. روایات
2- شرطیت تملک
الف. احیا نمودن
هر چند ظاهر دو نبوی احیا شرط تملک نیست لکن بر اساس دیگر روایات احیا شرط است و آن روایات موجب تخصیص، روایات نبوی می شود.
ب. شیعه بودن
گرچه ظاهر برخی روایات شیعه بودن شرط است لکن در روایات دیگر اختصاصی به شیعه لحاظ نشده است و این روایات اختصاص به شیعه ناظر به جهت سوم بحث است که می آید.
3- تحلیل خراج
الف. در زمان غیبت خراج زمین بر شیعیان تحلیل شده است.
ب. خراج زمین را امام مستحق است لکن بر شیعیان بخشیده شده است.
4- ملکیت محیی یا احقیت
در مقام دو طایفه روایت وجود دارد:
الف. ملک کسی است که ان را احیا کند. به جهت تعبیر لام در روایات.
ب. محیی نسبت به ان زمین احق است لکن مالک نیست. زیرا در روایات آمده است که خراج بپردازد و اگر فرد مالک شود امکان دریافت خراج از وی وجود ندارد.
اشکال
برفرض احقیت، چگونه فرد زمین را می فروشد؟
جواب
فرد اصل زمین را نمی فروشد بلکه احقیت خویش را به دیگری واگذار می کند.
💎 قسم دوم: آباد بالاصاله
از مصادیق انفال و ملک امام است.
*⃣ بررسی ادله مقام
اجماع و روایاتی دال بر مدعاست.
لکن مفهوم برخی روایات این است که زمین میت و موات از انفال می باشد.
جواب. اگر قائل به مفهوم وصف شویم این مفهوم را وصف غالب می دانیم و وصف غالب مفهوم ندارد.
* همان طور که قسم اول بر شیعیان تحلیل شده است و با اباد کردن مالک می شوند این قسم که آباد است با حیازت نمودن مالک می شوند.
این حکم مبتنی بر تحلیل انفال در عصر غیبت است.
💎 قسم سوم: عروض حیات بعد از ممات
این قسم برای محیی زمین می باشد.
*⃣شروط احیا و مساله تملک یا احقیت و یا لزوم خراج و تحلیل که در قسم اول گذشت اینجا می آید.
💎 قسم چهارم: عروض ممات بعد از حیات
حکم آن تفصیل دارد.
*⃣ دو فرض دارد:
حیات سابق بالاصاله بوده یا توسط محیی حاصل شده است.
فرض اول از انفال است.
فرض دوم دو احتمال دارد:
۱. در ملک محیی اول باقی است.
٢. به ملک محیی دوم وارد می شود.
الحمدلله رب العالمین
۳
#جلسه_بیستم
#شروط_متعاقدین
باسمه تعالی
جهت سوم در مساله:
تبیین حقیقت اکراه از حیث لغوی و عرفی
1- اکراه حقیقت شرعی نیست پس ملاک عرف است.
2- مقومات اکراه در نگاه عرف
الف. تهدید به وارد کردن ضرر
ب. ضرری غالبا لا یتحمل
ج. علم به ترتب ضرر در فرض عدم عمل به فعل
3- ضرر بر نفس ترک فعل باشد.
زید بکر را مجبور می کند که 100 ت به زید دهد و زید برای فراهم کردن 100 مجبور است که خانه اش را بفروشد در اینجا اکراه اصطلاحی صادق نیست گرچه بکر مضطر به فروش خانه است لکن اکراه به فروش نشده است بلکه اکراه به فراهم کردن مبلغ خاص شده است.
در این مثال حکم اکراه که بطلان معامله باشد جاری نیست لکن حکم اضطرار که رفع حرمت است صادق است مثلا وی قسم خورده است که خانه اش را نفروشد و با فروش خانه حرمت حنث قسم شامل وی نمی شود.
اشکال
فردی که برای حفظ جان و یا دفع ضرر کمتر حاضر است معامله کند طیب نفس دارد.
این خانه را بفروش و اگر نه ماشینت را خراب می کنم
مکره در فروش خانه طیب نفس دارد.
جواب
گرچه این مقدار طیب نفس در معامله اکراهی وجود دارد که برای دفع ضرر جانی از خویش و یا رفع تحمل ضرر بزرگتر حاضر به معامله اکراهی می شود لکن تاثیر در صحت معامله ندارد.
الحمدلله رب العالمین
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجـعـون
خبر فوت والده حجه الاسلام جناب آقای حسینی از دوستان درس فقه، موجب تاثر گردید.
ضمن تسلیت به این دوست عزیز و آمرزش و علو درجات برای مرحومه، تقاضامند است دوستان لطف کرده و امشب #نماز_لیلة_الدفن را بخوانند.
«مرحومه مریم بنت موسی»
@shamim_fegahat