eitaa logo
شعرزاد.معصومه سادات اسدیان
225 دنبال‌کننده
171 عکس
20 ویدیو
0 فایل
خالقین کلمات نمی میرند♥️ @ms_asadyan
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شـعـــــرنـاب
در شهر نشانه ای ز تبلیغ تو نیست ای عشق! ستاد انتخاباتت کو؟ ♥️
نشسته شعر به پابوسی غمی در من شکسته آینه ی بغض مبهمی در من دوباره شال عزای تورا به سر کردم که اشک زنده کند شور ماتمی در من دلم خوش است به اینکه دوباره قد بکشد به یاد داغ تو حزن مجسمی در من به سینه میزنمت دست نوکری حسین ! بریز مستی ناب دمادمی در من غم مصیبت سرخ تو آتشم زده است مگر که شعله کشد عشق تو دمی در من شنیده می شود از گوشه گوشه ی قلبم صدای جاری اندوه عالمی در من به لطف گریه برای تو باز هم گل کرد هلال دیگر ماه محرمی در من . https://eitaa.com/sher_zad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سیلی از واژه های درد آور میکشد با قلم به میدانم قصه ای از تبار عاشورا میزند شعله در دل و جانم شرح حال ستاره ای کوچک که دلش پیش آسمان مانده داغ خورشید روی دستانش میکند هر نفس پریشانم میروم بی دریغ و پی در پی سمت راهی که کاروان رفته دردها را به چشم میبینم آخر قصه را نمیدانم بامن از کربلا به شام آمد روی نیزه سری که بالا بود تا نگهبان کاروان باشد تا از این غم به لب رسد جانم پای رفتن نداشت دختر عشق باید اما صبورتر باشد صحبتش با سر پدر این بود شده ای در خرابه مهمانم؟ روی نیزه چه خوب میدیدی صورتم جای تازیانه شده چوب ها با کمال بی شرمی می خورد بر دهان و دندانم نیستی تا دوباره آغوشت جای امنی برای من باشد بر سرم دست مهربانت نیست آه بابای مو پریشانم من تمام تو را طلب کردم پیشکش پیش من سر آوردند خون خشکیده گلوی تو شد گل سرخی به روی دامانم تو اجابت کن آرزویم را کاش من را به آسمان ببری امر فرما تو حضرت خورشید دختری تحت امر فرمانم # سر خود را گذاشت روی زمین تا کمی طعم خواب را بچشد و در آغوش خود کشد سر را لذت آفتاب را بچشد عاقبت هدیه ای که آوردند بی قرارانه صبر و تابش برد گریه دیگر نمیکند انگار دخترک تا همیشه خوابش برد .
اركبوا فُلكَ الحسينِ أيّهَا الغَرقَى به کشتی حسین بیایید ای غرق شدگان ... https://eitaa.com/sher_zad
خوب ها را مشتری بسیار باشد در جهان آن که در هم می‌خرد تنها حسین بن علی است ╭┈────────────「🖌📖」 📚 ╰─┈➤https://eitaa.com/sher_zad
__ و از تو دربارهٔ عشق حسین سوال می‌کنند بگو این از فضل پروردگار من است، به هرکس که بخواهد بی‌حساب روزی می‌دهد؛ 🏴🏴🏴🏴
- حوِّل‌قلوبَنا‌بِبکاء‌عَلی‌الحُسین .
پیراهنی از ماه بر تن داشت در چهره اش خورشید پیدا بود روی لبش حی علی العشق و قلبی که لبریز از تمنا بود مشتاق رفتن بود و میدانست این آخرین دیدار یاران است دور سرش اسپند میگرداند زینب که در حال تماشا بود ناد علی را خواند و بعد از آن یکباره میدان از علی پر شد با تیغ ابروهاش میجنگید در دشت صدهنگامه بر پا بود یکباره رنگ آسمان نیلی یکباره رنگ آسمان خون شد وقتی که شاهی از نفس افتاد وقتی سری بر نیزه بالا بود در پیش چشمان پدر ایکاش این نیزه ها دست از تو بردارند بعد از تو دنیا جای ماندن نیست روی لبان خشک بابا بود با آیه های پیکرش حالا دارد اذانی تازه میگوید این دست این پا این سر و سینه تفسیر محض اربًا اربا بود
به میدان می رود تا پیکرش را جا گذارد عشق تنش را تکه تکه در دل صحرا گذارد عشق به میدان می رود بدر و احد زیر سپر دارد به قعر خندقش صد لشگر از اعدا گذارد عشق به صوت وصورت وسیرت به پیغمبر شبیه اش نیست که نامش را کنار حضرت طاها گذارد عشق چه شیرین کرده بی تابی او کام شهادت را چه خوش وقتی ست وقتی که به میدان پا گذارد عشق به قد قامت چو گلدسته علی خیر العمل دارد به هر نیت به جز الله اکبر.. لا گذارد عشق میان چک چک شمشیر وقتی تشنه تر میشد لبش را در دهان تشنه ی دریا گذارد عشق به معنی لن تنالو البر حتی تنفقوا یعنی که از مما تحبون بهترین را واگذارد عشق صدای خشک شمشیر از گلوی تشنه می بارد سر بی تاب را بر نیزه آن بالا گذارد عشق شکست آیینه و چندین برابر گشت زیبایی بنای کل نور واحد از این جا گذارد عشق «لیال عشر» «والفجر» شب تاریک تاریخ است که نام کربلا را «عروة الوثقي » گذارد عشق @aboajor
دست برداشت قلم را و تو را ماه کشید قامتت را به دل آینه دلخواه کشید هیچ کس پشت سرت وقت سفر آب نریخت پیش چشم تو حسین ناله جانکاه کشید آب در حسرت لبهای تو میسوخت ولی رود راهی به تو با شیوه اکراه کشید نیزه ها بی رمق افتاده به پایت بودند تیرها را همه شرمنده و گمراه کشید زخم ها بر تنت انگار نمک گیر شدند تیغ را با گلوی سرخ تو همراه کشید تا که جاوید بماند غزلت در دلها شعله سرخ تنت را به تن آه کشید آه ،خورشید تورا غرق به خون وقتی دید دست از دامن امید تو ناگاه کشید . https://eitaa.com/sher_zad
وقتی زمین از تشنگی بی تاب می میرد وقتی امید کودکی در خواب می میرد وقتی که خون می بارد از هر سو به روی دشت تصو یر اندوهی میان قاب می میرد در یک طرف دستی بدون مشک افتاده در یک طرف مشکی بدون آب می میرد آتش گرفته سینه ها و خیمه ها وقتی پروانه ای در حسرت مهتاب می میرد شمشیر می رقصد کمان میخندد و آرام خورشید از داغ غم ارباب می میرد اصلا چرا یک آسمان از روی زین افتاد اصلا چرا برصورت افلاک چین افتاد اصلا نمیدانم چرا بال کبوتر سوخت اصلا چگونه ریشه های نخل باور سوخت دریا لبش خشکیده بود و آرزوهایش در آتش شرمندگی از روی خواهر سوخت زینب دلش خوش بود با یک بوسه اماحیف از داغ چوب خیزران بر روی حنجر سوخت بر ناقه ها هم نیزه باریدند شیطانها محمل شکست و کودکی افتاد و معجر سوخت وقتی که خون غنچه ای در آسمان گل کرد حتی طنین نغمه الله اکبر سوخت باید بسوزد سینه هامان دم به دم وقتی در پیش چشم بیقرار دختری سر سوخت از داغ هایی که زمین بر سینه اش دارد شعرم پریشان شد قلم خشکید و دفتر سوخت .
بوی خون در غروب پیچیده تشنگی در گلوی رود افتاد آب تصویر مبهمی دارد در دلش برزخی کبود افتاد آتش افتاده در دل این باغ زخم هی روی زخم می روید قامت آفتاب خم شده است ماه در حالت سجود افتاد داس ها یک به یک درو کردند غنچه هایی که تازه گل دادند داغ از هر طرف زبانه کشید شعله در دامن وجود افتاد موج اندوه در هوا جاریست باز باران زخم ها کاریست دست های امید گم شده است بر سر سروها عمود افتاد فصل غمگین دیگری از راه میرسد عشق را نشان بدهد یک قبیله ذبیح آورده شعر در خلسه شهود افتاد واژه در واژه گریه خواهم کرد بیت بیت شهید بی سر را ای رسولان غم به پاخیزید عرش از آسمان فرود افتاد
این رود به دریای حسین می ریزد مراسم عزاداری روز عاشورا محرم ۱۴۰۳ روستای
هر چقدر از تو بگوییم «حسین»کم گفتیم.
لا تَدعُوا نُورَ الحُسَين يُخمَد فِي وجودكم . . . نگذارید نور "حسین علیه‌السلام" در وجودتان خاموش شود :))) شب خوش🌱
برداشتی از خطبه امام سجاد ع در مسجد شام صدا گرم و رسا پیچید در گوش ستمگرها بخوان تا بشنوند این روضه هارا کورها ،کرها به منبر میروی تا واکنی بغض غریبت را بخوانی آیه ی والعصر در داغ صنوبرها به ذلت می‌کشاند خطبه ات نمرود شامی را بخوان تا واشود زنجیر از تزویر منبرها زلال زمزم نام علی را در سبو داری که از نام علی مستی بگیرد باز ساغر ها چه پیکاریست اینجا، ساحت خورشید با ظلمت! به میدان آمده تیغ زبان با تیغ خنجرها انا ابن الفاطمه بنت رسول الله تان هستم بگریید ای مسلمان زاده ها در مرگ باورها طواف کعبه ی این ناکسان بی حیا تا کی؟ فقط دور مدار عشق میگردند قنبرها سخن از یال خون افشان و سم اسب ها، آری سخن از بوسه ی تیر است روی نبض حنجرها میان جنگل سرنیزه ها و تیغ ها دیدم هزاران زخم کاری روی لبخند کبوترها دلم میسوزد از تکرار تصویر پریشانی دمی که شعله می‌رقصید روی حزن معجرها صدای لالای یک زن غمدیده می آید پر است از آتش تب گرمی آغوش مادرها زیارت میکنم با اشک این سرهای بی تن را به یاد آیه های روشن و خونین پیکرها شما در خواب غفلت بوده اید و ماه را کشتند بخوابید ای شقاوت پیشه ها در گرم بسترها چگونه آفتاب نام مولا را نمی بینید شمارا شرم باد از غربت رسم پیمبرها منم فرزند مکه،من صدای مطلق وحی ام پرم از معجزات روشن الله اکبر ها برایم بعد از این هر روز روز سخت عاشوراست انا ابن الفاطمه میراث دار روضه ی سرها.
کمی با من بنشین.. تا در آن نقشه جغرافیایی عشق، تجدید نظر کنیم. بنشین تا ببینیم تا کجاها مرز چشمان توست، تا کجاها مرز غم­های من... کمی با من بنشین تا بر سر شیوه ­ای از عشق، به توافق برسیم ...! ╭┈────────────「🖌📖」 📚 ╰─┈➤https://eitaa.com/sher_zad
هدایت شده از قاصدکی برای امروز...
رسد به خوشهٔ پروین و ماه اگر دستم همه بچینم و آویزمش به گردن تو
طائفه ای از حکمای هندوستان در فضایل بزرگمهرسخن میگفتند به آخر جز این عیبش ندانستند که در سخن گفتن درنگ بسیار میکندو مستمع را بسی منتظر باید بودن تا تقریر سخنی کند. بزرگمهربشنید و گفت: اندیشه کردن که چه گویم به از پشیمانی خوردن که چرا گفتم.🤔
گر رود نام من اندر دهنت باکی نیست پادشاهان به غلط یاد گدا نیز کنند .
🖤 صباحاً و مساءً 🖤 مصیبت اسارت، مصیبتی است که مولای ما صباحاً و مساءً بر آن خون گریه می‌کند. 👈 با شنیدن مجموعه «صباحاً و مساءً» ما نیز دل‌هایمان را با کاروان اسرا همراه می‌کنیم و منزل به منزل، با شنیدن مصائب جانسوز کاروان، هم‌نوا با امام عصر علیه السلام اشک می‌ریزیم و برای روزگار ظهور دست به دعا برمی‌داریم. ▪️کانال صباحا و مساء👇 @sabahan_masaa ▪️کانال اصلی التجا👇 @elteja