eitaa logo
شعر شیعه
7.5هزار دنبال‌کننده
564 عکس
205 ویدیو
21 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
ناگهان بانگِ هَل اَتیٰ پیچید در دل صورها، صدا پیچید صوت شیرین ربَّنا پیچید عطر سجاده ی خدا پیچید مُرشد اهل دین! سلامٌ علیک سَیِّدُ السّاجدین! سلامٌ علیک نغمه ی چَنگ و ضَربِ دف آمد موسمِ شادی و شعف آمد مِی عُشّاق از نجف آمد دادِ کعبه از آن طرف آمد: گوش‌ها! بشنوید فریادم عاشقِ سینه‌چاکِ سجادم ماه، نِعمَ الْبَدَل* گرفت تو را حُسن، ضربُ المثل گرفت تو را شعر، بیتُ الغزل گرفت تو را تا پدرجان بغل گرفت تو را شب میلاد..،کربلا رفتی بین آغوشِ عشقِ ما رفتی ما ذبیحِ نگاهِ دلداریم بخدا سرسپرده ی یاریم دار بر دوش ، مثلِ تَمّاریم با علی‌ها چه عالمی داریم شَرَفُ الشَّمس مشرقینی تو دوّمین حیدر حسینی تو عشق تزریق کرده در جانت تا پدر کرده بو‌سه‌بارانت عمه می گفت:ای به قربانت... ...به عمویت کشیده چشمانت چشمه ای، رو به جو نخواهی زد با ابالفضل مو نخواهی زد فرشِ پشتِ درِ تو از پرِ ماست بامِ تو لانه ی کبوترِ ماست خانه‌ات سرپناهِ آخرِ ماست مادرت آبرویِ کشورِ ماست با تو ما نیز جزءِ این ایلیم عجمی زاده ایم..،فامیلیم هر که در کویِ وحدتِ تو دوید از همه غیر رَبِّ خویش بُرید بال هرکه عروج را فهمید از صحیفه به صحن عرش رسید مَلَک وحی اگر جلیل شده با دعایِ تو جبرئیل شده قَطره ی نطقِ تو خودش دریاست واژه هایت عجیب،بی‌همتاست منبرت بانیِ تحول‌هاست خطبه ات مُهرِ ثبتِ عاشوراست از تو داریم نوحه و دم را از تو داریم این محرم را غمِ من را حضور تو کم کرد عشق را بین سینه ام دم کرد گنبدت را دلم مُجَسَّم کرد حَرَمت را درست خواهم کرد در بقیعت به پا کنم..،علنی! اوّلین چایخانه ی حسنی کاشی‌اش پُر لَعاب خواهد شد دل زُوّار آب خواهد شد آب حوضش شراب خواهد شد صحن‌ها ، انقلاب خواهد شد کنج هر صحن،انجمن داری تا خودِ صبح،سینه‌زن داری در حرم عطر ناب خواهم ریخت مثل مشهد،گلاب خواهم ریخت مشک بر دوش..،آب خواهم ریخت یادِ طفلِ رباب خواهم ریخت سهم جسمِ ضریح تو..،تب نیست بی‌حیا دور عمه زینب نیست *بهترین جایگزین @shia_poem
کیستی ای که چنین بویِ علی را داری روی چشمان خود اَبرویِ علی را داری پرده مَنداز کمی مانده تو را سجده کنیم بسکه در خویش سر و روی علی را داری در قنوتِ تو رسیدیم  و مسلمان گشتیم واژه واژه اثرِ هویِ علی را داری بینِ سجاده‌ی تو عشق نفَس می‌گیرد شاخه‌ای از گلِ شب‌بوی علی را داری هر سرِ موی مرا با تو هزاران کار است*  که تو عطرِ سرِ گیسوی علی را داری نخِ تسبیحِ تو ما را به خداوند رساند ای که در قُرب  هیاهویِ علی را داری کاش یکبار به خیبر بروی تا گویند چشمِ بد دور که بازوی علی را داری ما در این معجزه تصویرِ علی را دیدم آمدی و همه تکثیرِ علی را دیدیم تا شنیدیم تویی جان اَباعَبْدِاللّه همه رفتیم به قربان اَباعَبْدِاللّه ما به قربان تو رفتیم و همانجا ماندیم* که تویی آینه‌گردان اَباعَبْدِاللّه فاطمه سخت پسند است ولی بُرده عروس از همین خاکِ تو  ایرانِ اَباعَبْدِاللّه همه‌ی خطه‌ی ما گوشه به گوشه حرم است هست دامادِ همین خانه اَباعَبْدِاللّه چادری روی سر از هدیه زینب دارد شهربانوی شبستان اَباعَبْدِاللّه ماه من آمدی و اهل مدینه تا صبح می‌شنیدند علی‌جانِ اَباعَبْدِاللّه شانه‌اش را به گمانم که تکان داد حسن بسکه مات است دو چشمان اَباعَبْدِاللّه سفره‌داری تو بوده است نخوردیم اگر..‌ ..نان هر سفره بجز نانِ اَباعَبْدِاللّه تا قیامت نفَس حضرت زینب هستی پرورش یافته‌ی غیرت زینب هستی من تو را خواسته‌ام وقت دعا  دیگر هیچ برسانید مرا سمت خدا  دیگر هیچ از خدا عمر طلب کرده‌ام آقا که شوَم عاقبت کارگرِ صحن شما دیگر هیچ حرمی مثل نجف... لحظه‌ی آخر آنجا سر گذارم زیرِ ایوان طلا دیگر هیچ غرق در کاشی و فواره و آئینه که نه غرق در نور تو  از هرچه رها... دیگر هیچ هیچم و کاش که بر هیچ نظر اندازی بس بوَد این  من و اجدادِ مرا دیگر هیچ این سه‌شب کاش که زهرا بنویسد عیدی ما و یک عمر نجف کرببلا دیگر هیچ هرچه خواندیم به غیر از تو زیان بود زیان ما چه خواهیم از این عمر ، تو را دیگر هیچ کیسه بر دوش قدم باز به ویرانه بزن ما گداییم شبی هم درِ این خانه بزن اِذن اگر بود به شمشیر نشان می‌دادی دشت را با دَمِ تکبیر تکان می‌دادی اِذن اگر بود علی را به اُحد می‌دیدند وقت تفریح به میدان هیجان می‌دادی یا حسن می‌شدی و قلبِ جمل می‌لرزید بر رگِ خشکِ شجاعت ضربان می‌دادی اِذن اگر بود به هنگامِ علمداریِ خویش با دَمِ تیغ چه حالی به یَلان می‌دادی تو بنا نیست بجنگی که ببینند که بر..‌. ...ملک‌الموت در این معرکه جان می‌دادی تا رسد بر تو و تا رَدِ تو را گُم نکند صبر می‌کردی و بر مرگ امان می‌دادی گرچه تیغی نزدی ، جامع‌الاضدادِ  زمین درسِ مردی و شرافت به جهان می‌دادی در مناجاتِ تو شمشیرِ علی را دیدیم با تو الطافِ نفس‌گیرِ علی را دیدیم من که از خاکِ خراباتِ توام بسم‌الله سائلِ کوچه‌ی خیراتِ توام بسم‌الله که ابوحمزه شوم تا سحرت درک کنم آمدم  بر سرِ میقات توام بسم‌الله یا سعید ابن جُبَیرَت بشوم داد زنم جرعه‌ای! تشنه‌ی آیاتِ توام بسم‌الله روزیِ ماتَ سعید عاشَ سعیداً با توست چشم بر زلفِ عنایات توام بسم‌الله گرچه پنهان زِ همه  خادمِ حجاج شدی کعبه‌ای، رو به ملاقاتّ توام بسم‌الله تا مرا اهل فیوضاتِ خداوند کنی بین محرابِ مناجات توام بسم‌الله مُصحفِ فاطمه را مُصحفِ تو معنی کرد با صحیفه همه شب مات توام بسم‌الله خط به خط پیش تو تعبیرِ علی را دیدیم سال‌ها اشکِ سرازیرِ علی را دیدیم سحرِ فاطمه ما را به سحر برگردان  سمتِ سجاده‌ی خود بارِ دگر برگردان چشمِ شوریده‌ی ما را تو به دریا برسان چشمِ خود را سوی ما نیم نظر برگردان خاکِ ما خوده تَرَک حضرت باران دریاب نخلِ خشکیده‌ی ما را به ثمر برگردان یک نفَس آه بکش تا که بسوزیم از آه باز این سوزِ جگر را به جگر برگردان از درِ خیمه صدایت چقدر بی‌جان است ای خداوندِ قضا زود قَدَر برگردان عمه می‌گفت که رحمی ، پسرِ سعد ببین او که اُفتاده زمین  تیغ و تبر برگردان گفت با شمر سنان بوسه به حنجر زده‌اند پیکرش را تو بیا  سمتِ دگر برگردان آه بیمارِ حرم  اینهمه از حال نرو به عصا تکیه مده جانب گودال نرو *حافظ *میرنجات اصفهانی @shia_poem
آیینه‌ای و درست مانند حسین لبخند تو انعکاس لبخند حسین در محضر فاطمه عزیزی تو چقدر داماد حسن هستی و فرزند حسین @shia_poem
مگر یک عشق رایج نیست عباس؟ مگر بر غم معالج نیست عباس ؟ چرا غم میخوری ای دل...؟ ببینم مگر «باب‌الحوائج» نیست عباس ؟ @shia_poem
موسیقی عُشّاق دفش فرق ندارد دلداده که حُزن و شعفش فرق ندارد دل؛ تُنگ بلوری‌ست پُر از عشق به سادات یک دایره که هر طرفش فرق ندارد آن طاقچه ای که وسطش حک شده زهرا با عرش خدا قوسِ رَفَش فرق ندارد در حِصن علی هر که درآمد..،در امان است این ساختمان سقف و کفش فرق ندارد مقصود لب ما نمی از کوثر مولاست... این تیر ، خدایی هدفش فرق ندارد؟! دنبال علی هاست دل در به در ما پس خاک بقیع و نجفش فرق ندارد قنداقه ی سجّاد در آغوش حسین است دیدیم که دُر با صدفش فرق ندارد در عالم ذر مِهر تو در قلب من افتاد ای حضرت سجّاده‌نشین! خانه‌‌ات آباد تفسیر کند حُسن تو تجلیل شدن را تشریح کند اشک تو تنزیل شدن را الفاظ خداوند ، عبارات صحیفه است دادند به تو قدرت تمثیل‌ شدن را در زنگ کلاسِ کلماتت همه هستند... یعنی تو ببین عاشق تحصیل‌ شدن را! گهواره‌ی چوبیِ تو معراج پِر ماست بخشید به ما فرصت جبریل‌ شدن را تشخیص تو و چهره ی بابات محال است... آموختی آئینه ی این ایل شدن را شهزاده‌ی ایران! همه مدیون تو هستیم این حِس شعف‌آورِ فامیل‌ شدن را تقدیر زمستانی ما با تو بهاری‌ست تقویم گره زد به تو تحویل‌ شدن را غمناک شدن با تو بعید است همیشه هر روز کنارت شبِ عید است همیشه عشق تو به سلمان اگر اِحراز نمی شد این قصه‌ی عاشق‌شدن آغاز نمی شد از چهره اگر پرده نیانداخته بودی شخصیت عُشّاق تو ابراز نمی شد گر مادر ایرانی‌تان لطف نمی کرد اهل عجم این‌قدر سرافراز نمی شد در پنجره ی چشم تو دیدیم خدا را... هر منظره ای این همه دلباز نمی شد صحن پُر خاک تو مرا عرش‌نشین کرد بی تو پر من لایق پرواز نمی شد موسای کلیمی و عصایت کلمات است بی نُطق تو در معرکه اعجاز نمی شد آهنگ کلام تو پُر از شور حسینی‌ست آن نغمه جز این حنجره هم‌ساز نمی شد از نطق پر از منطق‌ات افکار بهم ریخت با خطبه ی تو لشکر کفار بهم ریخت ما جیره‌خورِ سفره‌ی پُر بار تو هستیم پس تا اَبَدُ الدَّهر بدهکار تو هستیم مانند عمو‌جان حسنت دست‌ به خِیری شرمنده‌ی این شیوه‌ی رفتار تو هستیم از خانه‌یمان عطر ابوحمزه بلند است ما پرسه‌زنان در دل گلزار تو هستیم تمثال تو در قاب دعا جای گرفته هر ثانیه مشتاق به دیدار تو هستیم ای چارمین خط‌کشِ توحید خداوند! عمریست که ما بنده‌ی معیار تو هستیم اقرار به حَقّانیتت کُفر اگر بود منصور تو هستیم..،سرِ دار تو هستیم آن رازِ پُر از رمز مصیباتِ عظیمی مابینِ کُتُب در پیِ اسرار تو هستیم ناموس تو را در دل انظار کشاندند... ما لطمه‌زن روضه‌ی بازار تو هستیم وای از صف طولانی دروازه ی ساعات ای کاش نفهمیم چه آمد سر سادات!... @shia_poem
9.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بین گِرداب گناهان ، ناگهان گریان شدم مُرده ای بودم که این دریا مرا بیرون کشید زیر ایوان نجف ، زهرا دل من را شکست از دل سنگم علی سنگ طلا بیرون کشید @shia_poem
آن شب که از جام لبت انگور می ریخت در پیش پاهای تو کوه طور می ریخت از چهرهء مشکل گشایت نور می ریخت لیلا تمام غصه ها را دور می ریخت اشک دو چشمت عمه را بی تاب می کرد زهرا تو را تقدیم بر ارباب می کرد اسرار قرآن در تجلّی تو گُم بود اشک تو تفسیر "سَقاهُم رَبُّهُم" بود تصویر حج در برکه ای نزدیک خُم بود عشق حسین و خواهش روز دهم بود از خاک پای تو طلا می آفریدند از ذکر لبهایت دعا می آفریدند این قدّ و بالا قدّ و بالای حسین است این نور سیما نور سیمای حسین است لبخندهای تو مسیحای حسین است نام قشنگت نام بابای حسین است تو آمدی هرچه گدا آقا شد امشب تو آمدی آقای ما بابا شد امشب یک طیف در دنیا سعادت می پسندند یک قوم تسبیح و عبادت می پسندند یک عده مجنونند ارادت می پسندند ما را گدای خانه زادت می پسندند لیلاترین لیلای عالم دلبری کن حیدر که بودی یاعلی، پیغمبری کن الله، اسم اکبرش را در تو دیده حیدر روی پیغمبرش را در تو دیده زهرا جلال حیدرش را در تو دیده زینب حیای مادرش را در تو دیده یکبار علی اکبر نوشتم پنج تن شد خواندم ترا ابن الحسین، ابن الحسن شد از عرش می گیرم سراغ یاربت را تشنه شدم توحیدِ اذکار لبت را تقدیس خواهم کرد کار هر شبت را آنجا که می گیری رکاب زینبت را زهرا به تو اجر عبادت داده اکبر این کار را عباس یادت داده اکبر میخواستم پیدا کنم شور و شعف را گم کرده ام در بین مضمون ها هدف را دیوانه ام برهم زدم هر وعده صف را دیدم به عشق چشم تو خواب نجف را گرچه نخوردم باده اما مستِ مستم این چشم مست تو چه کاری داده دستم عمامه بسته بر سرِ اکبر، ابالفضل دارد روی لب یکسره اکبر، ابالفضل در کربلا بال و پرِ اکبر، ابالفضل از میمنه تا میسره اکبر، ابالفضل اسم شب عباس و اکبر یاعلی بود در اصل، در کرببلا سقا علی بود بیگانه رفت از کوی تو دردآشنا نه من می روم از عالم از پیش شما نه درمان کن امراض دلم را با دوا نه سال هزار و چارصد، بی کربلا نه پایین پا بر عاشقانت جا ندادند سهمیهء شش گوشهء ما را ندادند آمد حسین و گفت نایی که نداری ممنونم از دست جدایی که نداری زانو کشانم پیش پایی که نداری من ماندم و این تکه هایی که نداری افتادنت در بین صحرا دردسر داشت ای کاش میشد بوسه از کام تو برداشت افتادی و بی معطلی آتش گرفتم بابا در این مستاصلی آتش گرفتم دیدم تو را هرجا علی آتش گرفتم عمه کنار من ولی آتش گرفتم مرگ من و داغ تو با هم بود اینجا صد تا عبا هم داشتم کم بود اینجا @shia_poem
ملائک در تو حیرانند ای پيغمبر ثانی تو را باید بخوانند آسمان ها با چه عنوانی دل اهل حرم را می بری وقت رجز خوانی اگر سربند یا زهرا ببندی روی پیشانی به یمن مقدمت دنیای ما آباد شد آباد خدا با خلقت تو احمدی دیگر به دنیا داد همان روز ازل با خنده ات صد ها دل و جان رفت مَلَک از جام عشقت مست شد، افتان و خیزان رفت از آهنگ اذانت کافر از کویت مسلمان رفت گدا آمد درِ این خانه روزی خورد و سلطان رفت من از گرمای عشقت در دلم آتشفشان دارم که هر چه دارم از پابوسی این آستان دارم تو هم مثل عمویت در رگت خون علی  جاری ست تو هم مثل عمویت ضربه‌ هایت مهلک و کاری ست پس از عباس کارت در دل لشکر علمداری ست که جنگ تن به تن با نسل حیدر کار دشواری ست تویی پیروز هر میدان تویی در جنگ ها غالب گره خورده ست نامت با علی بن ابی طالب یقین با رمز و راز آفرینش آشنا هستی که تو لبیک گویِ قصه ی قالو بلی هستی چه سرداری! عصای پیری خون خدا هستی حسن شیر جمل بود و تو شیر کربلا هستی عصای پیری خون خدا! ای هستی زینب فلک لرزید آنجایی که می افتادی از مرکب تو افتادی و عالم بر سر ارباب شد آوار لگدها خورد پهلوی تو و _تاریخ  شد تکرار تو هم مثل پدر شد آسمان پیش نگاهت تار دگر کار عبا هم نیست جمع پیکرت انگار شدی دوره، چه آمد بر سر آن قد رعنایت پدر افتاده از پا پیش جسم اربااربایت #@shia_poe