eitaa logo
شعر شیعه
7.3هزار دنبال‌کننده
529 عکس
200 ویدیو
20 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
اصلا حواسم نیست که فرصت ندارم خیلی برای بندگی همت ندارم اینقدر زیر خاک خوابیده اند مردم چشمی برای دیدن عبرت ندارم امروز و فردا می کنم هنگام توبه حالی برای ترک معصیّت ندارم ارزان خودم را باختم در دار دنیا اما حواسم نیست من قیمت ندارم افتادم اما باز دستم را گرفتی جایی به جز این خانه من عزت ندارم وای از شبی که صورتم بر خاک قبر است چیزی برای خانه ی غربت ندارم باب نجات شیعه ی زهرا، حسین است چشم امیدی جز به این رحمت ندارم وقتی حسین بن علی را دوست دارم از هیچ چیز دیگری وحشت ندارم شب های جمعه مادری قامت خمیده هی بوسه می گیرد ز رگ های بریده @shia_poem
به این بغض پنهان شده در گلویم به این اشک های روان از سبویم به جز دیدنت آرزویی ندارم شب آرزوها تویی آرزویم به جز از تو خواندن به جز از تو گفتن چه دارم بخوانم چه دارم بگویم نسیمی ز کوی تو می آمد ای کاش که من هم گل نرگست را ببویم بیا تا که در آبشار نگاهت خودم، این دلآلوده را هم بشویم تو آنقدر خوبی که عمری بدی را نیاورده ای هیچ گاهی به رویم شب جمعه ها تیر دلتنگی آرد غم دوری از کربلا را به سویم شب آرزوها دعا کن ببینم که با قبر شش گوشه در گفت و گویم @shia_poem
چه شب است يا رب امشب كه شكسته قلب ياران چه شبى كه فيض و رحمت، رسد از خدا چو باران چه شبى كه تا سحرگاه، ز فرشتگان «الله» بركات آسمانى، برسد به جان‌نثاران شب انس و آشنايى‌ست، شب عاشقان مهدى‌ست شب وصل هر جدايى‌ست، شب اشک رازداران شب تشنگان ديدار، شب ديدگان بيدار شب سينه‌هاى سوزان، شب سوز سوگواران شب قلب‌هاى لرزان، شب چشم‌هاى گريان شب بندگان خالص، شب راز رستگاران شب توبه و اجابت، شب صدق و معنويت شب گريه و مناجات، شب شور و شوق ياران شب نغمه‌هاى ياربّ، شب ذكر «توبه» بر لب شب گوش دل سپردن، به سرود جويباران چه بسا كه تا سحرگاه، سفر شبانه رفتيم كه مگر نسيم لطفى، بوَزَد در اين بهاران چه خوش است يا رب امشب، كه خطاى ما ببخشى ز كرم كنى نگاهى به جميع شرمساران تو خدايى و خطاپوش، تو بزرگ و اهل احسان گنه از غلام مسكين، كرم از بزرگواران تو انيس خلوت دل، تو پناه قلب خسته تو طبيب چاره‌سازى، تو كريم روزگاران دل دردمند ما را، تو شفايى و تو درمان به تو مبتلا و محتاج، نه منم، كه صد هزاران به خدایی‌ات خدايا، به مقام اوليايت به فرشتگان، رسولان، به خشوع خاكساران شب دلشكستگان را به سحر رسان، خدايا ز فروغ خود بتابان، به دل اميدواران @shia_poem
اصلا حواسم نیست که فرصت ندارم خیلی برای بندگی همت ندارم اینقدر زیر خاک خوابیده اند مردم چشمی برای دیدن عبرت ندارم امروز و فردا می کنم هنگام توبه حالی برای ترک معصیّت ندارم ارزان خودم را باختم در دار دنیا اما حواسم نیست من قیمت ندارم افتادم اما باز دستم را گرفتی جایی به جز این خانه من عزت ندارم وای از شبی که صورتم بر خاک قبر است چیزی برای خانه ی غربت ندارم باب نجات شیعه ی زهرا، حسین است چشم امیدی جز به این رحمت ندارم وقتی حسین بن علی را دوست دارم از هیچ چیز دیگری وحشت ندارم شب های جمعه مادری قامت خمیده هی بوسه می گیرد ز رگ های بریده @shia_poem
ای یار ز دیده گشته غائب برگرد ای هجر تو اعظم مصائب برگرد امشب ز خدا فقط تو را می‌خواهم ای آرزوی شب رغائب برگرد @shia_poem
تسکین دل ام مصائب برگرد ای بر دو جهان امیر و صاحب برگرد ما منتظر رؤیت رویت هستیم ای آرزوی شب رغائب برگرد @shia_poem
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی @shia_poem
به این بغض پنهان شده در گلویم به این اشک های روان از سبویم به جز دیدنت آرزویی ندارم شب آرزوها تویی آرزویم به جز از تو خواندن به جز از تو گفتن چه دارم بخوانم چه دارم بگویم نسیمی ز کوی تو می آمد ای کاش که من هم گل نرگست را ببویم بیا تا که در آبشار نگاهت خودم، این دلآلوده را هم بشویم تو آنقدر خوبی که عمری بدی را نیاورده ای هیچ گاهی به رویم شب جمعه ها تیر دلتنگی آرد غم دوری از کربلا را به سویم شب آرزوها دعا کن ببینم که با قبر شش گوشه در گفت و گویم @shia_poem
گفتیم حسین ، تا فدایش باشیم ما مثل کبوتر به  هوایش باشیم ای کاش که لیله الرغائب هر سال ما زائر  صحن  کربلایش  باشیم   @shia_poem
با روی سیه به گفت و گویم امشب شاید نظری  کنی به سویم امشب ای کاش که این جمعه  بیایی آقا این  است   تمام  آرزویم  امشب   @shia_poem
در لیلة الرغائب چشمم به گریه گوید من  آرزو  ندارم  جز  کربلای ارباب...   @shia_poem
ارباب بى كفن،همه عالم فداى تو زهرا گرفته مجلس روضه براى تو در لیلة الرغائب و در بین روضه ها ما  آرزویمان شده، كربُ بَلاى  تو @shia_poem
فدای شالِ سبزِ غرقِ نورت بیا تا جان بگیرم در حضورت خیالت تخت آقا! مثل هر شب... ندارم آرزویی جز ظهورت! @shia_poem
به آرزو نرسیدم اگرچه در همه عمر دلم خوش است که عمری‌ست آرزومندم @shia_poem
خوشبحال کسی که بخاطر مستجاب الدّعوه ترین مرد زمین، حاجات خویش را از یاد ببرد. @shia_poem
خوش آنکسی که ز شوق وصال محبوبش به گریه صبح کند لیلةالرغائب را محب حضرت زهرا (س) نمی برد از یاد دعا برای ظهور امام غایب را @shia_poem
در آرزوی تو شوقم نگر که در شب هجران      اجل به کار خود و من در انتظار تو بودم @shia_poem
شب شب ليلة‌الرغائب بود حس راز و نياز غالب بود هر کسی غرق حاجتش اما صبح جمعه، امام غائب بود روی ماهش به شب نمی‌آيد دل ما به رجب نمی‌آيد ما که مشغول زندگی خوديم پس نگوييم عجب نمی‌آيد گرم دنيای غصه و درديم با امام زمان خود سرديم روی لب‌هاست، يا "من ارجوه" و در پی "کل خير" می‌گرديم غرق در روزگار جنجالی هفته‌هامان ز جمعه‌ها خالی شب، شب آرزو و اما ما غرق در آرزوی پوشالی ندبه‌هامان فقط تظاهر بود نامه از رو سياهی‌ام پر بود منتظر با دو چشم خواب‌آلود... جمعه، آقا، فقط تلنگر بود @shia_poem
من درد دل ای امام غائب دارم بسیار از این دست مطالب دارم چون در شب قدر فرصت از دستم رفت امّید به لیلةُ الرغائب دارم @shia_poem
صابخونه بازم در و وا کردی تا بشم دوباره من مدیونت سفره ی لطفِ تو پهنه هر شب بازم از راه اومده مهمونت من بدم خیلی بدم اما نِگات اگه با من باشه لایق میشم طول هفته از تو دورم اما سَحَرای جمعه عاشق میشم تو برام هرچی بخوای خوبه یقین منو اصلا چه به این سود و ضرر همه ی سال و بهت دل بستم اما لیلةُ الرغائب بیشتر توی تاریکیِ دنیا مونده م در و واکن آخه من می ترسم منو از خودت نرونی سَحَرا من از این رونده شدن می ترسم از تو پنهون نی خودت می دونی من دارم با بدیام می جنگم به یه کربلا دلم خوش بود و حالا خیلی وقته که دلتنگم شبای جمعه دلم بدجوری واسه شیش گوشه پر از غم میشه کافیه روضه بخونه یه نفر توو دلم یهو مُحرّم میشه @shia_poem
آمده در گذرش باز کسی آلوده عاشقی، در به دری، مستحقی فرسوده مرهانید مرا از در او بیهوده کار من بوده گدائیش فقط تابوده بی جهت نیست که شد خاطر من آسوده چونکه هاتف سحرِ روز ازل فرموده: بنشین بر سر این سفره اگر گمراهی راه گم کرده بیا،بر در باب اللهی دستمان از جگر نخل ثمر می چیند پر پرواز بده، عشق که پر می چیند نقشه های است که تقدیر سحر، می چیند پای مان را علی از کوی و گذر می چیند روزی سائل خود را دم در می چیند نان و خرما به سر سفره، پدر می چیند بنشین با پدر خاک،ندارد راهی راه گم کرده بیا،بر درباب اللهی منم و چشم وی و جام،بده دستم می  تا فراموش کنم غیر، به لب بستم می  با وجود تب شوقش نکند مستم می  کرده پاگیر شرابش، نه که پابستم می تا که ساقی است علی پای تو پا هستم می قابل التوبه خود اوست، مکن پستم می نذر کن بر در این میکده سالی ماهی راه گم کرده بیا،بر درباب اللهی شب این طایفه بی دوست،مگر سر شدنی است او جمیل است و نوشتند که اظهر شدنی است مالک خاک درش مالک اشتر شدنی است کاسهء پس زده اش بادهء کوثر شدنی است چون که میزان بود عصیان تو کمتر شدنی است چون صراط است، ورود تو به محشر، شدنی است سعی کن با مدد شاه،نمانده راهی راه گم کرده بیا،بر درباب اللهی فکر کن محشر کبراست،علی هست و بتول روضه برپا شده با رخصت چشمان رسول می کند شور مصیبت کمی از عُرف،عدول می کشد چند دقیقه، سپس این مرثیه طول اشکها می کند از روزنهء چشم، حلول تا شود روضهء برپا شده در عرش، قبول ای که تا صبح قیامت پی ثاراللهی راه گم کرده بیا،بر درباب اللهی بعد آن روز که شد،روضهء محرابی، سر عمرها می شود از غربت اربابی،سر می شود محفل این جمع،به بی تابی،سر می کند مادر تشنه به کفِ آبی ، سر می رسد بعد به سرنیزه،زِ هَر بابی، سر می شود وارد محشر تنی امّا، بی سر می کِشند آه ملائک پی زهرا آهی راه گم کرده بیا، بر باب اللهی صحنه ای باز مجسم شده است از گودال کاش می داد یکی بر تن ارباب، مجال پشت هم نیزه پران بود که می زد بر خال ضربه می خورد لبی تشنه و می رفت از حال خنجری سر به هوا خورد به سر از دنبال بعد شد بر سر انگشتر و کاکل جنجال مادرش گفت چه از پیرهنش می خواهی  راه گم کرده بیا،بر درباب اللهی @shia_poem