#حسین_جان🌷
بيخود اَز خويشَم و
دور اَز تو ڪَسےٖ نيسْٺ مَرا
بہ تـ♥️ـو اِے عِشق
اَز اينٖ فاصلہ ے دور، سلاٰم
#السلام_علےساڪن_ڪربلا✋🍃
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله🌺
♥️ #شب_جمعه
#انتخابات
#کانالشهداءومهدویت
@shohada_vamahdawiat
<======💖🌻💖======>
#به_یاد_شهدا
#شهید_علی_صیاد_شیرازی
وقتی طلبههای شیراز از آیتالله بهاءالدینی درس اخلاق خواستند؛ ایشان فرمودند: بروید از صیاد شیرازی درس زندگی بگیرید. اگر صیاد شیرازی شدید، هم دنیا را دارید
و هم آخرت را...
شادی روح پاک همه شهدا #صلوات
#انتخابات
#کانالشهداءومهدویت
@shohada_vamahdawiat
<======💖🌻💖======>
شهداءومهدویت
#به_یاد_شهدا #شهید_علی_صیاد_شیرازی وقتی طلبههای شیراز از آیتالله بهاءالدینی درس اخلاق خواستند؛ ای
شب جمعه است شهداء رو با یه صلوات یاد کنید🌹🌹🌹
🍀 ﷽ 🍀
#ارغــــــــوانــــــ🍁
#پارتـــ_بیست_چهار
صدای گریه مادر داشت رشته ی افکارم را از هم میگسست .سرم برگشت سمت مادر . کنج مبل سه نفره نشسته بود و مثل ابر بهار میگریست و با فین فین کردن هایش نمی گذاشت که درست این اتفاق را حلاجی کنم . رامش اما برخلاف مادر، ساکت تر از همیشه داشت آرام اشک می ریخت . عصبی از این وضع نابسامان گفتم :
_فعلا به هیچ کی حرفی نزنید ...هنوز هیچی معلوم نیست ...شلوغش نکنید ...اگر صدای این خبر توی فامیل بپیچه ممکنه یه عده از سرحسودی هم که شده ، بشکن بزنن.
مادر بلند و عصبی در میان آنهمه گریه ای که نفس برایش نگذاشته بود گفت :
_پس چی ... بشکن میزنن ...نه اینکه بابای شما خیلی دوست داشت ! الان همه از مردنش ذوق میکنن ...صداشو درنیارید ...به هیچ کس حرفی نزنید ...
بذارید اگر دادگاه و کلانتری هم هست ، خودمون باشیم و خودمون .
متعجب از اینهمه حال آشفته ی مادر گفتم :
-شما حالت خوبه ؟ شما که چند دقیقه پیش می گفتی بریم زنگ بزنیم صد و ده بیاد ، مامور بیاد ، خاله توران بیاد!
مادر فوری با دستانی که میلرزید ، دستمال مچاله شده ی توی دستشو به بینی رسوند و نوک بینی اش را محکم با دستمال گرفت و کامل چرخید سمت من :
-نه رادوین جان ...الان میبینم نباید کسی بفهمه ....شما ....شما خودت برو سراغ دختره ... برو کلانتری با مامور برید سراغ دختره ...آدرسش ...آدرسش رو ... رامش ... آدرسشو بده .
رامش سر بلند کرد. نگاهش پر بود از غمی که حال نگاهش را به سیاهی میکشید .
-به خدا کار ارغوان نیست ...اون نمیتونه ...من می دونم.
مادر چنان فریادی کشید که تا آنروز ندیده بودم :
_پس کار کیه ؟ نکنه کار منه ؟...خودم اومدم دیدم دستاش خونیه ...خودم .
مادر اینرا گفت و باز بلند زد زیر گریه :
-آخ ناصر چقدر تو باید بدبخت باشی که حتی بچه هاتم نخوان از حقت دفاع کنن .
حس کردم ، رگ گردنم چنان ورم کرد که سرم به درد آمد .صدایم فوری بلند شد :
-رامش بامن بیا ... باهم میریم کلانتری .
رامش برخاست . باحالی نزار و افسرده .
-ولی به خدا کار ارغوان نیست .
مادر باز حرصی شد :
_دهنتو ببند رامش ... نذار همینجا خفه ات کنم ، کار خودشه کار خود همون دختره ی عوضیه ... خدا میدونه از جون ناصر چی میخواست که بهش نداد و این بلا رو سرش آورد.
-مامان ، ارغوان اهل این حرفا نیست ...
به جان خودم نیست ...اصلا قضیه چیز دیگه ایه ...خودم بهش گفتم بیاد، اما بابا گفت میخواد باهاش حرف بزنه ، بعدشم صبح همه ی ما رو دک کرد که بریم .
گره کور ابروانم ، کورتر شد و مادر باز با فریادی بلند ، سردردم را به ساعت صفر انفجار رساند:
-حالا واسه یه دختر غریبه ، از من ، از پدرت دفاع نمیکنی ؟ تو کوری مگه ؟! ...
جنازه ی غرق خونشو ندیدی ؟! ... آره تو ندیدی ولی ... ولی من خودم دیدمش ..
خودم دیدمش .
مادر میلرزید طوری که هم من و هم رامش حس کردیم دارد تشنج میکند:
-پدرتون رو اون دختره کشت .
🦋
🦋🦋
🦋🦋🦋✨
#انتخابات
#کانالشهداءومهدویت
@shohada_vamahdawiat
<======💖🌻💖======>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 #استوری
▪️هر دَری بسته شود...
📌 #امام_حسین
#شب_جمعه_هوایت_نکنم_میمیرم
#انتخابات
#کانالشهداءومهدویت
@shohada_vamahdawiat
<======💖🌻💖======>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبتون بخیر التماس دعای فرج
🌹💖🌟🌙✨💖🌹
🍀 ﷽ 🍀
#ارغــــــــوانــــــ🍁
#پارتـــ_بیست_پنج
با هزار دردسر تمرکزم را برای پر کردن دقیق سوالات برگه جمع کرده بودم که صدایی آشنا به گوشم خورد:
_جناب سروان ....
سرم بالا آمد . همان پسر مغرور و غیرتی . برادر ارغوان بود به همراه مرد میانسالی که سخت نبود تاحدس بزنم که پدرش است .
همراه بدرقه ی سربازی که روی سینه اش نوشته شده بود" بهروزی " وارد اتاق شدند .نگاهم روی صورت هر دو بود.امیر با اخمی جدی ولی پدرش نگران . تکیه زدم به پشتی صندلیم و بی خیال پرکردن برگه ی شکایتم شدم .نگاهم بیشتر جذب غرور آن پسر پاپتی شده بود که جناب سروان گفت :
-خب ایشون پسر مقتول آقای عالمیان هستند و همینطور که میبینید دارند برگه ی شکایتشون رو پر می کنند .
پدر ارغوان نفس پر از اضطرابش را از سینه بیرون داد و به سختی به کلمه گفت :
_پسرم ..
باخشم گفتم :
_خوشبختانه پسر شما نیستم .
نگاه عصبی امیر سمتم آمد ولی توجهی نکردم و گفتم :
- چطور دخترتون تونست وارد خونه زندگی ما بشه و پدر منو به قتل برسونه با چه نیتی ؟؟؟........ مطمئن باشید از خون پدرم نمیگذریم . باید دخترت تقاص پس بده . حالا بلند شید از جلوی چشمم برید دور شید تا اعصاب و روانمو بیشتر از این خط خطی نکردید .
امیر عصبی سرش را از من برگرداند که پدرش دستش را محکم گرفت ، گویی این عمل ، نشان از حرفی داشت " آرام باش " .
و بعد خودش گفت :
_ببین پسرم من و شما خوب میدونیم که از این اتفاق چرا افتاده ...دختر من به دعوت دوستش ، که خواهر شما باشه اومده توی اون خونه ، ولی میبینه که فقط پدر شما تو خونه است ، اتفاقی میافته که مجبور به دفاع از خودش میشه ...قصدش فقط دفاع از خودش بوده .
آن ظاهر آرام و آن ریش های بلند ، آن تسبیح میان دستش ، همه حالم را بهم زد.
اینهمه تظاهر مرا هم خام نمیکرد . پوزخند زدم وگفتم :
_دفاع از خود بوده یا کشتن یه آدم بیگناه .
صدای امیر بلند شد .سکوتش را محکم شکست . طرفم خیز برداشته بود که فریاد کشید :
-بیگناه ! همچنین میگی بیگناه انگار نعوذبالله معصوم بوده ، پدر شما قصد تجاوز به خواهر منو داشته آقا .
نیشخند زدم تا خودم را کنترل کنم. لزومی نداشت برای حقی که قانون به من میداد با آن ها بحث کنم :
_خب آره ...این فکر بدی نیست ، حالا که هم پدر من مرده و هم نمیتونه از خودش دفاع کنه ، شما میتونی هر نسبتی که بخوای بهش بزنی ، متجاوز ، بی حیا ... دیگه چی ؟ خواهر شما هم حتما دختر پیامبر! جمع کنید این حرفا رو ....فکر کردید با دو متر ریش و یه وجب تسبیح می تونید منو راضی کنید ؟ مطمئن باشید ما تقاص خون پدرمون رو میگیریم .
امیر برخاست و فریادش با صدای جناب سروان بلند و مخلوط شد :
_تو یه عوضی ...امثال تورو خوب میشناسم ...توی کثافت کاری شنا میکنید و دم ازحق و حقوقتونم میزنید .
-بشینید آقا ... بهروزی ... بهروزی .
سرباز ی که همراهشان وارد اتاق شده بود و به کسری ازثانیه جلوی در آمد :
_بله قربان .
این آقایون فعلا بیرون باشند . با زور و اجبار جناب سروان و سرباز وظیفه ، آن دو از اتاق خارج شدند .
من ماندم و باز برگه ای که جلو رویم بود و سردردی عجیب که میخواست چشمانم را کور کند .
🦋
🦋🦋
🦋🦋🦋✨
#انتخابات
#کانالشهداءومهدویت
@shohada_vamahdawiat
<======💖🌻💖======>
❣سلام ای مونس تنهایی من
❣سلام ای همدم همیشگی
دلتنگی غروب همه جمعه های من
کی میرسد به صحن حضورت صدای من؟
دیگر دلم برای شما پر نمی زند
برگردو بال تازه بیاور برای من
غیر ضرر برای تو چیزی نداشتم
حتی نیامده است به کارت دعای من
اشکت اگر به نامه ی اعمال من نبود
بخشش نبود شامل "یاربنا"ی من
یک شب میان سینه زدن ها و گریه ها
مهری بزن به نامه ی کرب و بلای من
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#او_خواهد_آمد
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
🌷مهدی شناسی ۲۰۹🌷
🌹...و موضع الرسالة...🌹
🔹زیارت جامعه کبیره🔹
🔶ﻗﺮﺁﻥ ﺩﺭ ﺧﺼﻮﺹ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﯾﮏ ﺳﺨﻨﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ:«ﺇِﻥَّ ﺍﻟْﺈِﻧﺴَﺎﻥَ ﺧُﻠِﻖَ ﻫَﻠُﻮﻋًﺎ. ﺇِﺫَﺍ ﻣَﺴَّﻪُ ﺍﻟﺸَّﺮُّ ﺟَﺰُﻭﻋًﺎ، ﻭَﺇِﺫَﺍ ﻣَﺴَّﻪُ ﺍﻟْﺨَﻴْﺮُ ﻣَﻨُﻮﻋًﺎ» (ﻣﻌﺮﺍﺝ/21-20)
🔶ﺍﯾﻦ ﺁﺩﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮏ ﺛﺮﻭﺗﯽ،ﺳﺮﻣﺎﯾﻪﺍﯼ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﯽﺁﻭﺭﺩ،ﻫﻤﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﯽﺩﺍﻧﺪ. ﺩﺭﯾﻎ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻣﺤﺮﻭﻡ ﻣﯽﮐﻨﺪ.
🔶ﺍﯾﻦ ﺧﺎﺻﯿﺖ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ.ﻃﺒﯿﻌﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﯾﻢ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺷﻤﺎ ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ ﺧﺪﺍ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﺑﺪﯼ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ؛
ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺭﺍ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﻣﺬﻣﺖ ﻣﯽﺷﻮﺩ؟
🔶ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﻤﺎﻝ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ ﭼﻨﯿﻦ ﺧﻠﻘﺘﯽ ﺩﺍﺩ.
🔶ﺩﺭ ﺑﺎﺯﯼ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ ﻣﻦ ﺗﻮﭖ ﺭﺍ ﭘﺎﺱ ﻣﯽﺩﻫﻢ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ.ﭘﺎﺱ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺗﻮﭖ ﺭﺍ ﺩﻭ ﺩﺳﺘﯽ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ؟!
ﺍﯾﻦ ﺧﻄﺎﯼ ﻫﻨﺪ ﺍﺳﺖ.ﺩﺍﺩﻡ ﮐﻪ ﺷﻮﺕ ﮐﻨﯽ. ﺣﺴﺎﺏ ﺷﺪﻩ ﻫﻢ ﺷﻮﺕ ﮐﻨﯽ و از خودت دورش کنی.
🔶ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﯾﻦ ﺧﺼﻠﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣا ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺩﻭﺭ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺩﺭﺳﺖ ﻫﻢ ﺩﻭﺭ ﮐﻨﯿﻢ.
🔶 ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮔﻞ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﻣﺎ ﺍﻣﺘﯿﺎﺯ ﻣﯽﮔﯿﺮﯾﻢ.
🔶 ﻣﺜﻞ ﺑﻮﮐﺴﺮﯼ ﮐﻪ به او ﮐﯿﺴﻪ ﺑﻮﮐﺲ ﻣﯽﺩﻫﻨﺪ.ﮐﻪ ﭼﻪ ﮐﺎﺭ ﮐﻨﺪ؟ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﮕﯿﺮﺩ!؟
ﻧﻪ ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﯽ ﺑﺰﻥ!
ﺍﯾﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻗﻮﯼ ﮐﻨﺪ. ﻫﻤﯿﻦ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﻣﺸﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﯿﺮﻭﻣﻨﺪ ﺑﮑﻨﺪ.
🔶ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻫﻢ ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﻃﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﯾﻌﻨﯽ ﯾﮏ ﻭﯾﮋﮔﯽﻫﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﺩﻩ.ﻭﯾﮋﮔﯽ ﺟﻬﻞ،ﻭﯾﮋﮔﯽ ﺑﺨﻞ و...
ﺍﯾﻦﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺍﺩﻩ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺍﯾﻦﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺩﻭﺭ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻭﺭ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺭﺷﺪ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ.
🔶ﺍمام زمان علیه السلام ﺗﻌﺎﻟﯿﻤﯽ ﻣﯽﺩﻫﻨﺪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻌﺮﺽ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻫﺪ ﻭ ﺗﻦ ﺩﻫﺪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺗﻌﺎﻟﯿﻢ،ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻟﺖ ﻏﻨﭽﮕﯽ ﺩﺭ ﻣﯽﺁﯾﺪ ﻭ ﺷﮑﻔﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ.
💖💖💖💖💖💖💖💖💖
#مهدی_شناسی
#قسمت_209
#جامعه_کبیره
#شهداء_ومهدویت
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
هدایت شده از 🥀عکس نوشته ایتا🥀
روزای جمعه کمتر پست میزاریم بیشتر در کنار خانواده باشید🌹🌹🌹🌹