هدایت شده از 『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
.
تو مرا یاد کنی یا نکنی
باورت گر بشود؛ گر نشود
حرفی نیست؛
اما نفسم می گیرد
در هوایی که نفس های تو نیست ...
#سهراب_سپهری
#غواصشهیدرضاساکی❣
شهادت: #عملیاتکربلای٤
..................................
@Karbala_1365
هدایت شده از 『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
غالبا آن گذرے ڪہ
#خطرش بیشتر است
مےشود قسمت آنڪہ
جگرش بیشتر است..
#شهدا_گاهے_نگاهے
شهید داوود غلامی
https://t.me/Shohadayemalayer/14673
سردار شهید حاج حسن تاجوک درششم فروردین سال۱۳۴۰ در خانوادهای مذهبی در شهر ملایر دیده به جهان گشود که پس از گذراندن مقاطع مختلف تحصیلی به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست.
شهید تاجوک در سالهای آغاز جنگ تحمیلی به جبهههای حق علیه باطل شتافت و عملیاتهای مختلف شرکت کرد و چندین بار نیز از ناحیه سینه، کمر، دست و پا مجروح شد اما هر بار پس از مداوا به جبهه بازمیگشت.
این سردار رشید اسلام در عین مهربانی با زیردستان و ساده زیستی، فرماندهی شجاع و خطشکن بود که در بسیاری از عملیاتهای جنگ تحمیلی حضور فعال داشت و مسئولیتهای مختلفی را به عهده گرفت که مهمترین آنها فرماندهی تیپ کربلا بود.
شهید تاجوک در تاریخ یکم تیرماه ۶۷ در منطقه ماووت به شهادت رسید. @shohadayemalayer
شهدای ملایر
سردار شهید حاج حسن تاجوک درششم فروردین سال۱۳۴۰ در خانوادهای مذهبی در شهر ملایر دیده به جهان گشود که
شهناز تاجوک خواهر شهید حسن تاجوک در خاطرهای از این شهید بزرگوار گفت: حاج حسن یکی از دلاورمردان جبهههای حق علیه باطل بود که قبل از شهادت به درجه جانبازی هم نائلآمده بود، حاجی فرمانده تیپ کربلا بود. در یکی از عملیاتها وقتی که همراه چند نفر از فرماندهان برای شناسایی منطقه میروند، تقریباً وارد قسمتی از خاک عراق میشوند که به ناگهان با نیروهای بعثی مواجه میشوند، در حین فرار تیری به پای حاج حسن اصابت میکند، یکی از فرماندهان بهناچار فرار میکند و دیگری نیز به شهادت میرسد. حاج حسن با پای مجروح فرصت راه رفتن پیدا نمیکند و نیروهای عراقی سر میرسند و چند تیر دیگر به پای ایشان میزنند و حاج حسن را اسیر میکنند.
هنگامیکه میخواهند ایشان را بر روی کول تا مقر خود ببرند به دلیل جثه تنومند و قد بلند حاج حسن، با مشکل مواجه میشوند و بر روی زمین میافتد، عراقیها که از گرفتن یک اسیر ناامید میشوند به ایشان فحاشی میکنند و تصمیم میگیرند که ایشان را به هلاکت برسانند. به همین منظور ایشان را به رگبار میبندند و تمامی تیرهای خود را به بدنش خالی میکنند و حاجی در تمام این مدت سرش را در میان دستانش نگه میدارد تا حداقل تیر به سرش اصابت نکند. بعد از مدتی عراقیها گمان میکنند که به شهادت رسید و برای تائید حدس و گمان خود، انگشتر وی را از دستش بیرون میآورند و گمان میکنند که به شهادت رسیده و با خیال راحت از آن محل دور میشوند.
حاج حسن وقتی از رفتن آنها مطمئن میشود با حالتی سینهخیز، خود را در نیمههای شب به منطقه نیروهای ایرانی میرساند و در همانجا بیهوش روی زمین میافتد که رزمندگان ایرانی حوالی صبح پیکر زخمی ایشان را پیدا میکنند و بلافاصله با تجهیزات به بیمارستانهای منطقه و سپس تهران میرسانند. پس از مدتی که در بیمارستان بستری بودند به ملایر منتقل میشود و در آنجا تحت درمان قرار میگیرد که از ناحیه دودست، پا، کمر و ریه مجروح شده بودند.
دریکی از روزها وقتی که قرار بود آمبولانس ایشان را به درب منزل بیاورد و برای جراحی مجدد به بیمارستان منتقل کند متوجه شدیم که از قرارگاه آمبولانس دیگری فرستاده شده تا حاج حسن را به منطقه بازگرداند، وقتی همه ما معترض بازگشت ایشان شدیم با لبخندی دلنشین گفت که فعلاً برای تجدیدقوا و گرفتن نیرو به منطقه میروم، بیمارستان هم بماند برای بعد. که ما بعدها متوجه شدیم جهت هدایت یکی از عملیاتها به منطقه بازگشته بود.
@shohadayemalayer
-----------------------------------------
هدایت شده از [🇵🇸یاحِیـــــــدَر]
رفیق فقط شماها،
لواسون به نام ما نمیکردین جون میدادین برامون🌹❤️
شهیدان
نبی الله و حبیب الله ترکاشوند
شهید منوچهر احمدی پری دوم فروردینماه 1344 در شهرستان ملایر به دنیا آمد. پدرش علیمحمد کشاورز و مادرش تاج بیبی خانهدار بود. تا اول متوسطه در رشته انسانی درس خواند و بهعنوان پاسدار در جبهه حضور یافت و درنهایت در پانزدهم تیرماه 1365 در خرمشهر براثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار این شهید بزرگوار در گلزار شهدای روستای شهرک کربلای ملایر زیارتگاه عاشقان است. @shohadayemalayer
شهدای ملایر
شهید منوچهر احمدی پری دوم فروردینماه 1344 در شهرستان ملایر به دنیا آمد. پدرش علیمحمد کشاورز و مادر
در وصیتنامه شهید آمده است:
بسمالله الرحمن الرحيم
وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ.
در ابتداى كلام سلام خدمت ولیعصر(عج) و نايب بر حق و دشمنشکنش امام خمینی و سلام بر ارواح طيبه شهداى اسلام از صدر تاكنون.
هماکنون كه با كاروان راهيان كربلا عاشقان اباعبدالله عازمم كه دين خدا را يارى كنم چند سخن كوتاه مینگارم.
درود بر امت حزبالله ايران، اين ملت قهرمان و شهیدپرور كه با اهداى خون خويش توانستند درخت اسلام را بارور ساخته و آماده نمايند تا انشاالله حضرت حق ظهور فرمايد.درود بر چنين امتى.
بارى از اين امت اميد دارم كه همانطور كه تابهحال از دادن مال و جان خويش در اين راه دريغ نکردهاند از اين به بعد هم دريغ ننمايند و همچنين اين نور الهى را كه در اين مرزوبوم تابيده است، مواظب باشيد و نكند خدایى نكرده یکوقت اطاعتش نكنيد كه آن روز روز بدبختى و بيچارگى مااست، روزى است كه شايد تا مدتی اسلام در وطنمان غروب كند.
و اما پدر و مادرم خودم خوب میدانم كه زحمت مرا كشيديد و مرا تربيت كرديد، انتظار داشتيد كه در ايام پيرى عصاى دستتان باشم ولی نشدم. حال که اینچنین شده كه خدا میخواسته ما هم رضاییم به رضایش پس سرها را بالا بگیرید و باعث سرافرازی اسلام و مسلمین باشید، مبادا کاری کنید که منافقان خوشحال شوند.
و اما خواهرم تو هم با حفظ حجابت انقلابمان را پشتيبان و ياور باش و تا میتوانی دنبالهرو اماممان باشيد .
شما برادرانم نيز راهم را ادامه دهيد كه اين راه، راه انبياء است و رضاى خدا در اين راه است.
شما برادرانم نيز راهم را ادامه دهيد كه اين راه، راه انبياء است و رضاى خدا در اين راه است. عزیزان دعا برای امام را فراموش نکنید، دعاهای کمیل و توسل را فراموش نکنید و در نمازهای جماعت و جمعه حتماً شرکت کنید.
@shohadayemalayer
شهدای ملایر
شما برادرانم نيز راهم را ادامه دهيد كه اين راه، راه انبياء است و رضاى خدا در اين راه است. عزیزان دعا
شهید منوچهر احمدی پری دوم فروردینماه 1344 در شهرستان ملایر به دنیا آمد. پدرش علیمحمد کشاورز و مادرش تاج بیبی خانهدار بود. تا اول متوسطه در رشته انسانی درس خواند و بهعنوان پاسدار در جبهه حضور یافت و درنهایت در پانزدهم تیرماه 1365 در خرمشهر براثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار این شهید بزرگوار در گلزار شهدای روستای شهرک کربلا زیارتگاه عاشقان است.
هدایت شده از 『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
آخرین تصویر تو با اشک هایم تار شد
وقت دلتنگی همین تصویر مبهم کافی است بابا💔🍂
🌹🕊
🌹شهیدجانباز
#حاجمصطفیطالبی🌹
تاریخ ومحل تولد:
2/3/1339 ملایر
تاریخ ومحل شهادت:
31/4/1374بیمارستان آراد
رتبه:
#فرماندهستادی
مسئول طرح وبرنامه لشکر4بعثت
یگان محل خدمت:
لشکر4بعثت_نیروی زمینی سپاه
🌸
..................................
@Karbala_1365
هدایت شده از 『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
نه هوا؛
هوای رفتن است
نه هوایِ ماندن
این هوا، هوای توست..♥️
شمعدانی های بیقرار
که بیخودی عاشق نمیشوند!
♥️🕊
..................................
@Karbala_1365
هدایت شده از 『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌸🕊
🌹سردارشهید
#حاجحسنتاجوک🌹
تاریخ ومحل تولد:
6/1/1340 ملایر
تاریخ ومحل شهادت:
1/4/67 گرده رش
رتبه:
#فرمانده گردان مسلم ابن عقیل (ع)-گردان 151 #ملایر
🌸....
@Karbala_1365
هدایت شده از 『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🍂💔🍂💔🍂
💔🍂
🍂
🌹تقدیم به شهیدسرافراز
#سردارحاج_حسن_تاجوک🌹
❣ #بیاویک_بغل_بابای_من_باش
💫نام #شهادت که می آید بهانه ای میشود برای نوشتن.. نوشتن از کسی که تمام دارائیش را در طبق اخلاص نهادو رفت...
✨ #سردار بگذار #دخترانه برایت بنویسم...
برگردیم به روزهای ۶۷ .. به روزهایی که تو تنها و تنهاتر میشدی بی آنکه کسی بداند چه در دلت میگذرد...💔
برگردیم به آن روزی که تمام جاده را باخستگی رانندگی کردی و گریه کردی...💔
تب کردم ، گریه کردم وقتی شنیدم
پابه پای جاده را گریه کردی ، تو از تنهایی و دلتنگی یاران رفته ات و جاده به دلتنگی و تنهایی و غربت تو...😭
برگردیم به روزهایی که یادی از آن عکس سه نفره کردی و گفتی:" درآن عکس سربازها رفتند ولی اینبار دیگر نوبت فرمانده است که برود." گفتی:" آنجا بچه ها منتظرم هستند…"
یا برگردیم به آن شبی که در کردستان به دو نفراز نیروهایت گفتی:" من دعامیکنم ، شما آمین بگویید... و دعاکردی شهیدشوی" و چقدر زود دعایت مستجاب شد...❣
🌷 #شهادت باهمه زیبائیش سهم تو بود و سهم کسی چون من فقط #دلتنگی شد...💔🍂
🌸 #فرمانده دلیر ای گمنام ترین شهیدشهرم ، سالها بابای جبهه ای ها بودی در گرما و سرمای جبهه ها ، حالا دیگربیا دراین واپسین دنیا و دلتنگی های دخترانه ام بقدر یک لحظه ، بقدر یک نفس ،
بابای زخمی ، بابای زیبا
" #بیاویکبغلبابایمنباش"
🍂
💔🍂
🍂💔🍂💔🍂
@Karbala_1365
هدایت شده از 『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
دیده را
فایده آن است،
که دلبر بیند...
ور نبیند چه بُود
فایده بینایی را؟!
♥️♥️♥️
🌹شهیدان:
کریم و حبیبالله ترکاشوند
و سردارشهید #حاجحسنتاجوک
..................................
@Karbala_1365
هدایت شده از 『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌸🍂🍃🍂🍃
🍂🍃🍂
🍃
🌹 #شهیدمصطفی_طالبی🌹
🌺 #خاطرات
#عملیات_کربلای5 کانال پرورش ماهی #قسمت_اول
🍃🌷🍃
🌷عملیات کربلاي 5 در محورهاي مختلف از زمان شروع بی وقفه ادامه داشت ، منتها هر یگانی که مأموریت خود را به انجام می رساند عقب می کشید و یگان دیگري جایگزین آن می شد ، تا یگان قبلی خود را به مرحله آمادگی مجدد براي عملیات دیگري برساند.
پس از انجام عملیات #کربلای4 وعملیات #کربلای5 در نهر جاسم به دستور لشکرگردان به پادگان #شهیدمدنی دزفول جهت بازسازي و آمادگی جهت انجام مأموریت جدید برگشت . نیروهاي بسیجی را که حدود دو ماه در منطقه بودند ترخیص کردند.
#جانشین_گردان_سردارشهیدحاج_مصطفی_طالبی ، که در غیاب #سردار_شهیدحاج_حسن_تاجوک فرماندهی گردان راعهده داربود . از برادران رسمی تقدیر وتشکر کرد و با چند دستگاه مینی بوس آنها را راهی ملایرنمودند.
بعد از مرخصی و برگشت به منطقه در ورودي منطقه عملیاتی به دستور فرماندهی گردان(شهیدمصطفی طالبی) نیروها از خودروها پیاده شده و گفتند به خاطر محفوظ ماندن از ترکش گلوله هاي سلاحهاي سنگین دشمن به داخل سنگرهاي موجود بروید تا بعداً زمان حرکت به خط مقدم براي عملیات را به شما اعلام کنیم.
بعداز اعلام ، در منطقه #شلمچه خط مقدم به جایی رسیدیم که خاکریزهاي دو جداره اي احداث شده و هنوز هم بلدوزرها داشتند مرتباً خاکریز را تقویت و مرتفع می کردند.
تا آن موقع حدود دو ماه از آغاز عملیات کربلای5 می گذشت و کار از مخفی کاري دو ارتش در مقابل هم گذشته بود ، به وضوح دیده می شد که عراقیها جهت پیاده کردن نیرو اتوبوس هاي خود را تا پشت خاکریز اول آورده بودند.
طبق عادت عراقیها ، از ترس عملیات نیروهاي ایرانی هر چه به تاریک شدن هوا نزدیک می شدیم بر حجم آتش سلاحهاي سنگین و تیربارهاي خود می افزودند ، و وقتی هوا کاملاً تاریک می شد ازشدت انفجار گلوله هاي سلاحهاي مختلف جهنم درست می شد....
🌸.....
@Karbala_1365
هدایت شده از 『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌸🍂🍃🍂🍃
🍂🍃🍂
🍃
🌹 #شهیدمصطفی_طالبی🌹
🌺 #خاطرات
#عملیات_کربلای5 کانال پرورش ماهی #قسمت_دوم
🍃🌷🍃
🌷بعداز گذشت ساعاتی #حاج_مصطفی برادر بشیر صفی خانی که یکی از فرماندهان گروهانها را جهت حرکت به سمت خاکریزهاي دشمن توجیه کرد و به او گفت از این مسیر با نیروهایت حرکت کن و سعی کن سیم تلفن جنگی را پیدا کنی و دنبال آن را بگیري و بروي تا به موانع و میدان مین دشمن بر خورد نکنی ، ایشان دوبار با نیروهاي تحت امرش فاصله بین خاکریزنیروهاي خودي تا موانع و سیم هاي خاردار احداث شده توسط دشمن را پیمود ولی موفق به پیدا کردن سیم جنگی ومعبر پاکسازي شده نشد و هر بار به سیمهاي خاردار و میدان مین دشمن برخورد میکرد و بر می گشت.یگان همجوار لشکر #انصارالحسین در این مرحله از عملیات ، #لشکر 25کربلا بود ، در همین حین و بین سردار حاج مرتضی قربانی فرمانده لشکر 25کربلا که به اشتباه فکر می کرد حاج مصطفی طالبی ، یکی از فرماندهان گردانهاي تحت امر لشکر ایشان است یقه حاج مصطفی را چسبیده بود و تکان می داد که چرا با نیروهایت جلو نمی روي وداد و فریاد می کرد ، وقتی متوجه شدیم که او اشتباه گرفته ، هر طوري که بود به او حالی کردیم که ما از گردان هاي تحت امر لشکر انصارالحسین (ع) هستیم ، و حاج مصطفی فرمانده گردان است والآن یکی از گروهانهایش را به سمت خاکریز دشمن فرستاده و دارد یکی یکی بقیه گروهانهایش را به سمت خط دشمن می فرستد ، که اومتوجه اشتباه خود شد.☺️
در نهایت وقتی که نفوذ به مواضع دشمن از این سمت خاکریز ممکن نشد ، دستور داده شد از سمت پائین خاکریز جایی که گردان #حاج_ستارابراهیمی حضور داشتند اقدام کنیم.
🌸....
@Karbala_1365
هدایت شده از 『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#سردارشهیدحاجمصطفیطالبی🕊❣
..................................
@Karbala_1365
هدایت شده از 『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌸🍂🍃🍂🍃
🍂🍃🍂
🍃
🌹 #شهیدمصطفی_طالبی🌹
🌺 #خاطرات
#عملیات_کربلای5 کانال پرورش ماهی #قسمت_سوم
🍃🌷🍃
🌷فرمانده لشکر #حاج_مهدي_کیانی درتماس با #حاج_ستار و #حاج_مصطفی گفتند چند نفر هستید ؟ گفتند حدود 12نفر ، ایشان گفتند با همین نیروهایی که در اختیار دارید بروید قرارگاه دشمن را بگیرید.
حاج ستار و حاج مصطفی بروي #خاکریز رفته و در حالی که تیربارهاي دشمن مدام بر روي خاکریز ما آتیش می ریختند به دنبال حرکت از مسیر مناسبی بودند تا از آن طریق خود را به خاکریز دشمن برسانیم ، کم مانده بود بخاطر طولانی شدن ایستادن آنها بر روي خاکریز به خاطر احساس خطري که براي جان آنها می شد پاي آنها را گرفته و به عقب بکشم. که ناگهان #حاج_ستار از خاکریز به سمت دشمن سرازیر شدو شروع به دویدن نمودند ، و ما نیز با ستون یک که نفر بعدي ستون #حاج_مصطفی بود ، رفتیم. فاصله بین دو خاکریز نیروهاي خودي و دشمن حدود 300تا 400متر بود که طی شده بود و حالا داشتیم مسیر پشت خاکریز دشمن رادر جهت طول خاکریز می دویدیم و مسافتی نمانده بود تا وارد کانالهاي دشمن شویم ، چیزي حدود 10تا 15متر امتداد خاکریز قطع می شد و دوباره امتداد پیدا می کرد. که ناگهان یک گلوله #کاتیوشا در نزدیکیهاي ما منفجر شد ، بر اثر موج ناشی از #انفجار این گلوله در حالی که #حاج_ستار ابراهیمی نفر اول ، #حاج_مصطفی طالبی نفر دوم وتعدادي از افراد ستون با شکم بر خاک افتادند که از جمله آنها برادر #حاج_مصطفی طالبی فرمانده گردان در حالت بی هوشی بود و از ناحیه مچ دست خیلی شدید آسیب دیده بود.
به این ترتیب تعدادي از مجروحین به اتفاق ما به عقب برگشتند و آقاي کائید هم #حاج_مصطفی را به پشت خاکریز خودي آورده بود.
طبق اطلاع و به گفته سرهنگ #پاسدارمحمدباقراحمدیان ، #حاج_ستارابراهیمی وارد مواضع تسخیر شده #عراقیها توسط نیروهاي خودي شده و با خوشحالی می گوید: "ماشاءالله این مواضع را بچه هاي ما آزاد کرده اند..."
که بنا به گفته ایشان(احمدیان) #حاج_ستار در انتهاي کانال پرورش ماهی با شلیک #تانک دشمن از ناحیه سمت راست صورت و فک مورد اصابت ترکش قرار گرفته و به #شهادت می رسند.🌹
بنا به گفته برادرانی از گردان که در زمان #پدافند 48ساعته در آن قسمت از منطقه حضور داشته اند براي اینکه نیروها بتوانند پدافند بهتري انجام دهند با صلاحدید فرماندهی لشکر از قسمتی از مواضع تسخیر شده عراقیها درشب عملیات 1365/12/12عقب نشینی به خاکریز دو جداره قبلی انجام می شود و خاکریز دو جداره به خط پدافندي تبدیل می شود ، گردان 151 #مسلم_ابن_عقیل (ع) تا ساعت 11صبح 1365/12/13در خاکریز دو جداره پدافند انجام می دهد و بعد از ساعت 11 به مدت 48ساعت خط پدافندي را به گردان دیگري می سپارد و مجدداً 48ساعت دیگر خط پدافند به گردان تحویل می گردد....
🌺راوی:همرزم #شهیدمصطفی_طالبی
پایان
🌸....
@Karbala_1365
هدایت شده از 『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
هرکس به هوای خود ؛ ماییم و هوای دوست…
...♡
سالروزشهادت
سردارانشهید
#حاجمصطفیطالبی♥️
و #حاجحسنتاجوک♥️
گرامیباد🌹
..................................
@Karbala_1365
هدایت شده از 『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌸 #معرفی_شهدا..🌸
🌹سردارشهید
#حاج_حسن_تاجوک🌹
🌷 #حسن در #ملایر به دنیاآمد.
کودکی اش در محیطی آکنده ازمعنویت سپری شد.در سال 1346 جهت جهت تحصیل قدم به دبستان نهاد واین مرحله را از آغاز تا پایان باهوش و ذکاوتی که داشت به خوبی پشت سرگذاشت. حسن از همان ابتدا علاقه ای وافر نسبت به به سالارشهیدان حضرت حسین(ع) در دل داشت و در جلسات عزاداری مولایش با شور و شوق شرکت می کرد. در سال 54 وارد دبیرستان شد ودر این هنگام بود ذهن فعال او اوضاع سیاسی و اجتماعی جامعه را به خوبی درک می کرد. در جریانات #انقلاب فعالانه شرکت داشت به نحوی که چندین مورد به دست عوامل #ساواک شاه مورد ضرب و شتم قرارگرفـت.وقتی که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید ، با عشقی عجیب به دیدار محبوب خود در #قم شتافت که درآنجا بخاطر شوق به این دیدار به زیر ماشین رفت اما با کمال تعجب صدمه ای به او نرسید. در آتشی که مزدوران ضد انقلاب در کردستان به پا کرده بودند جانانه حضوریافت وتا اوایل شروع جنگ تحمیلی در آنجا مشغول مبارزه با آنها شد. با زبانه کشیدن شعله جنگ به جبهه نبرد علیه کفار بعثی شتافت واینگونه صفحه ای دیگر از دفترمبارزات خود را ورق زد.
در فروردین ماه سال 60 جهت #ازدواج به شهر آمد اماسریع پس ازاین امربه جبهه برگشت وماهها در آنجا ماند. در سال 61 به اتفاق تعدادی از فرماندهان جهت شناسایی منطقه جدید در #سومار رفته بودند که با برخورد به کمین دشمن و درگیری ، برادران : #محمدآل_پورحجازی و #حسین_جعفری به #شهادت می رسند برادر حاج رضا مستجیری به #اسارت درمی آید و #حاج_حسن به شدت #مجروح می شود و عراقی ها به خیال اینکه او شهید شده رهایش می کنند وبعد از یکی دو روز توسط نیروهای خودی به عقب منتقل می شود.
#سردار رشید حاج حسن تاجوک در حالی که جراحات بسیاری را در بدن داشت ، زخم ماندن در این #قفس تاب از کفش برده بود تا اینکه سرانجام پس از سالهای متمادی حضورش در جبهه ها و ایثار و فداکاریهای بی شمار در تاریخ اول #تیرماه۶۷ نماز عشق را در محراب خون سلام گفت و به دیار معبود شتافت.❣
🌸روحش شادو راهش پررهرو🌸
🌸....
@Karbala_1365
هدایت شده از 『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
«هوا گرگ و میش بود که تمرکز آتش روی گردهرش بیشتر شد. کار به جایی رسید که هلیکوپتر میآمد و مستقیم روبهروی تپه میایستاد و موشک میزد. خبرهای خوبی از یال سمت چپ نمیرسید. #رحیم_افزا و #احمد_عبدلی و چند نفر دیگر از بچهها #شهید شده بودند و از سرنوشت یوسفی هم کسی خبر نداشت. #حاجحسنتاجوک در حال هدایت نیروهای سمت راست و چپ یال بود. نوک ارتفاع هم بیشتر از هر جای دیگری در معرض خطر قرار داشت. حاج حسن دوربین دستش گرفت تا کنار کانال ورودی سنگر برود و اوضاع را ببیند که سوت خمپاره آمد.
چمباتمه زد و صورتش را بین دستانش گرفت. روستایی در ورودی سنگر بود و #فردین_خدارحمی در گوشه سمت راست سنگر در کنار بیسیمها نشسته بود و گوشی به دستش بود. در وسط سنگر# محمدرضاصالحی از بیسیمچیهای بسیجی گردان نشسته و در کنارش پیک فرماندهی #جمشید_بیات قرار داشت. در گوشه سمت چپ هم، جانشین یگان دریایی لشکر #عباسحسنی نشسته بود. چند ثانیه از سوت خمپاره نگذشته بود که گلوله #خمپاره درست در بالای سنگر فرماندهی منفجر شد. حاج حسن به زمین افتاد.🕊🌹
جمشید بیات هر چند لحظه یکبار دهانش را باز میکرد و نفس میکشید.🕊🌹
حسنی وسط سرش باز شد.🕊🌹
بدن و صورت صالحی و خدارحمی پر از ترکش شد و دست صالحی آویزان بود. به سر روستایی هم ترکش خورد و موج او را گرفت.»
#روایتیاز_شهادت
#سردارحاجحسنتاجوک
📚منبع: کتابعزیزکَرده
خاطراتوزندگینامهسردار
شهیدحــاجحســـنتـاجــوک❤️
#تنهــاکانالشهـدایکربلای٤👇
@Karbala_1365