eitaa logo
تعلیقات
1.3هزار دنبال‌کننده
415 عکس
60 ویدیو
29 فایل
📚 در این صفحه گاهی #خاطراتم را می‌نویسم 📝 و گاهی #یادداشت هایی درباره مسائل گوناگون #حوزه و #جامعه و #انقلاب ... (حسین ایزدی _ طلبه حوزه علمیه قم) @fotros313h (📲 نشر مطالب با ذکر #لینک)
مشاهده در ایتا
دانلود
☘ ویژگی‌های علامه در بیان رهبر معظم انقلاب 🆔 @taalighat
☘ پیش پای تو می‌زنم زانو... ☘ کن برای من بانو... 🆔 @taalighat
تعلیقات
#فتنه_88 #خاطرات_میدانی 💠 قسمت سوم: ♨️ رسیدیم پائین خیابان ولیعصر، سه راه فاطمی؛ گفتند جمعیت می
💠 قسمت چهارم: ♻️ ساعت حدود 10 شب بود، همه پشت موتورها نشسته بودند، آماده حرکت. یک مرتبه یکی فریاد زد بچه ها! کردند، جمع متفرق شد، چندجای خیابان رو آتش زدند. شبِ تاریک، همه جا تعطیل و خاموش، سوزی از گوشه و کنار، وحشت از حمله جمعیت بسیار... عجیب حال و هوایی بود. ♻️ لحظه بسیار سخت و عجیبی بود. بعضی ها کردند، بعضی ها خودشون رو به دل درگیری ها رسوندن. یک مرتبه دیدم رفیق کرمانی ما که تا اون موقع به عنوان یک طلبه آروم می‌شناختمش، نیست. ♻️ دیدم انگار به جوش اومده و از این بهم ریختگی صحنه خسته شده، داشت در قامت یک فرمانده سعی می کرد فضا رو مدیریت کنه... ♻️ یک درگیری مختصر رخ داد و دو طرف انگار متفرق شدند. هرکسی سوار موتور شد تا خودش رو به بالای خیابان ولیعصر برسونه. من و رفیقم که موتور نداشتیم، هر کدوم سوار موتور کسی شدیم که جای خالی داشت. ♻️ سوار موتور یکی شدیم و موتوری تلاش کرد از خیابان‌های فرعی که درگیری نیست ما رو برسونه . رسیدیم به یکی از خیابان های فرعی منتهی به میدان ونک. تعداد خیلی زیادی گارد ویژه (به قول بچه‌ها لباس سوسکی) پارک کرده بود. انگار نه انگار که یک خیابان اونطرف تر درگیری بود و یک عده بسیجی با دست خالی جلوی اون جماعت ایستاده... ♻️ ساعت حدود 1 نیمه شب شده بود و خیلی از بچه‌ها از درگیری ها برگشته بودند، خسته و ... 📌 ادامه دارد... 🆔 @taalighat
تعلیقات
#فتنه_88 #خاطرات_میدانی 💠 قسمت چهارم: ♻️ ساعت حدود 10 شب بود، همه پشت موتورها نشسته بودند، آماده
💠 قسمت پنجم ♻️ ساعت 1 نیمه شب بود. تازه آنتن ها وصل شده بود. از اوایل شب تا اون موقع آنتن قطع بود. هر کسی از یک گوشه برگشته بودند همان‌جایی که اول شب بودیم. ♻️ بسیاری از بچه‌ها زخمی بودند. بعضی ها زخم مختصر، بعضی ها فقط خسته از تعقیب و گریز و بعضی ها زخمی سنگین از ضربات چاقو و قمه. ♻️ توی این صحنه کوچک درس‌های بزرگی می‌شد گرفت. یادتون باشه گفتم میدان کسی بود که اتفاقا از همه قدّ بلندتر و رشیدتری داشت، همون وسط درگیری ها فرار کرده، ولی اون جانشینش مثل مرد مونده بود و کلی هم زخم برداشته بود. چند شب دیگه شب عقدش بود و به جای اینکه مشغول مقدمات مراسم و جشن باشه، وسط معرکه مشغول دفاع از حیثیت و تمامیت کشور و نظام بود. فضا، فضای رفاقت و برادری و دلسوزی بود. 🔹 آدم هایی که در ظاهر مدعی بودند، جا زدند و اون هایی که بی ادعا بودند مثل مرد وسط معرکه ایستادند. ♻️ یکهو دیدم یکی رو با صورت پر از خون سوار بر موتور دارن می برند سمت بیمارستان. با دقت نگاه کردم یکی از رفقای معصومیه بود. با سنگ زده بودند تو صورتش. ♻️ فضا، فضای اعتراض مردمی نبود. در صف اول افرادی با هیکل های درشت و ورزیده، قدهای بسیار بلند و به دست بودند که احساس می کردی شدند برای کردن فضا و آسیب زدن به جسم و روح جامعه و احساس مردم. 🆔 @taalighat
💠 قسمت ششم ☘ آن شب اول حضور در درگیری‌ها باعث شد احساس کنم صحنه واقعا خالی است، نمی دانستم چرا ولی آنچه دیده بودم عدم حضور نیروهای نظامی و حتی بسیج و سپاه کف معرکه بود. هرچند گزارش من کاملا جزئی و محدود به همان مناطقی است که بودم. با این همه به قم برگشتم و به رفقا گفتم باید بیایید بریم تهران، اوضاع خرابه و باید در صحنه حضور داشت. ☘ هر روز عصر با جمعی از بچه‌ها می رفتیم تهران که شرح آن بماند... اما شب دوم با و حاج منصور شریفی حرکت کردیم. رسیدیم میدان 72 تن قم که سوار ماشین بشیم و بریم تهران که گفتند سپاه علی بن ابی طالب قم داره بسیجی ها رو جمع می‌کنه برای به تهران. ☘ رفتیم مقرّ و نشستیم آماده دسته بندی و اعزام... یک ساعتی گذشت دیدیم خبری نیست ولی باز صبر کردیم. یک مرتبه نگاه کردم دیدم با عصبانیت داره میره بیرون. 🔻 گفتم: حاج مهدی کجا؟ 🔻 گفت: اینا قصد ندارن فقط میخوان بچه‌ها رو دست به سر کنن کسی تهران نره، گفت و زد بیرون تا ماشین بگیره و بره تهران. ☘ من و حاج منصور بازم صبر کردیم ولی مهدی نه، وقتی دیدیم حرف مهدی درسته و اینجا سر کاریم ماهم زدیم بیرون و خودمون رو رسوندیم به مهدی. ☘ نکته جالب این بود: چهره مهدی دیدنی بود وقتی همه ش به جوش آمده بود و برافروخته شده بود و طاقت نداشت لحظه ای از دفاع از نظام و کوتاه بیاد. وقتی تشخیص داد باید برود، نکرد و رفت... 📌 ادامه خاطرات بماند برای وقتی دگر... 🆔 @taalighat
یک جرعه عاشقی را در سحر نگاه کنید ذکر خود را اله اله کنید   گاه تصویر ماه در چاه است دل ما را محیط ماه کنید   عاشقان را بنا نبود اصلا این همه سال زابراه کنید   سر عاشق شدن فلک شده ام نکند مثل من گناه کنید   اگر شدی یک روزی بنشینید و آه آه کنید   عاشقان را بعید می دانم بتوانید سر به راه کنید   هیچ دنبال عاشقی نروید ! حال روز مرا نگاه کنید   بَرده آوردم تا بخرند سر و روی مرا سیاه کنید   اشتباهاً مرا پذیرفتن پس شما هم اشتباه کنید   بنویسید خویش را سائل بعد از آن کار پادشاه کنید   بدنم را شبی که من مُردم لحظه ای رو به کنید   کفنم را درآورید و سپس گریه بر بوریای شاه کنید   در دهانم همین که تربت رفت بنشینید و آه آه کنید   شب بی گریه من نمی خواهم بعد مردن کفن نمی خواهم   📌علی اکبر لطیفیان 🆔 @taalighat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مانند طفل دربه دری گریه میکنم مثل گدای پشت دری گریه می کنم اشک مرا زمان گدایی ندیده اند این بار چون تو می گذری گریه میکنم حالا که بین این همه مردم زیادی ام از این به بعد یک نفری گریه میکنم حتی اگر مرا بزنی قول میدهم با آب تاب بیشتری گریه میکنم تبیه تو حواس مرا جمع میکند من سالهاست ز خیره سری گریه میکنم بار مرا کسی نخریده تو میخری بار مرا بخر نخری گریه میکنم از چند جا شکسته پرم ای شکسته بند از غصه ی شکسته پری گریه میکنم این روزها به درد قیامت نمیخورد دارم برای این سپری گریه میکنم آقا نیامد و دل ما همچنان شکست از پای سفره ی سحری گریه میکنم جان همان که زائر بابا نشد یه بار یک کربلا ببر نبری گریه میکنم 📌 علی اکبر لطیفیان 🆔 @taalighat
◾️انا لله و انا الیه راجعون ◾️ ◼️ برادر گرامی، طلبه فاضل، فرهیخته و انقلابی، دکتر محمد حسین در سانحه دلخراش رانندگی به همراه همسر و سه فرزندش، به ملکوت اعلی پیوست. به همه دوستانی که این برادر عزیز را می‌شناختند و از بودن در کنار او بهره ها بردند، تسلیت عرض می کنم. 🆔 @taalighat
♻️ داغی که بر دل ماند.... 🔹 اولین بار اسمش را حوالی سال های 86 شنیدم، زمانی که دوره در مدرسه برگزار می کردیم و دنبال استاد بودیم. یکی از افرادي که نامش مطرح بود بود. نامش بین بچه‌های انقلاب همیشه بر زبان بود. 🔸 سال 96 قرار بود دوره برگزار کنیم و بازهم یکی از گزینه ها برای موضوع (آمریکا و امپراتوری رسانه‌ای) بود. زنگ زدم و قرار گذاشتیم. رفتم پردیسان، منزلش. اتاقی داشت که از در و دیوارش احساس می بارید. مملو از کتاب و جزوه و پایان‌نامه‌ و پوستر شهدا. بهترین نام برای توصیف آن: اتاق یک فرمانده . 🔹 صمیمی بود و خوش مشرب و شوخ طبع و در عین حال سرشار از . اصلا آرام و قرار نداشت. تا سر صحبت را باز می‌کرد، انبوهی از طرح و بود که با تو در میان می‌گذاشت تا ثمره یک گفتگو، کاری شود برای . 🔸 خاکی و بی آلایش بود و رنگی از دنیاآلود نداشت. مثل یک رزمنده در خط مقدم بود. همه زندگی اش انقلاب، جهاد فرهنگی، تربیت شاگرد و روشنگری و برگزاری دوره و تألیف و تحقیق بود. 🔹 حضرات مسئولین و مجموعه‌های متولی حوزه که امروز پیام تسلیت می‌دهند، باید پاسخگو باشند که دیروز و امروز کجا بودند؟ اصلاً نخبه‌های واقعی را می‌شناسند؟ یا روش حمایت از یک نخبه را می‌دانند؟ سال ها باید بگذرد تا یک عنصر مثل فرج نژاد سربرآورد و افسوس که رفت و.... 📌 شادی روحش ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ پی‌نوشت: تصویر بالا، تصویر برخی از آثار و کتب مرحوم فرج نژاد است. 🆔 @taalighat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘ متواضع بود ولی نه از این تواضع های که برخی دارند، واقعا تو حال و هوای دیگه ای بود به شئوناتش و مدرک و جایگاهش اعتنا نداشت. ☘ کسی رو به خودش دعوت نمی‌کرد، همه رو به دعوت می کرد تا کسی بتونه کاری برای انقلاب بکنه. ☘ تکه کلامش این بود: بچه‌ها باید بشید. فقط دنبال بزرگ کردن بچه‌های انقلاب و تربیت رزمنده برای بود. و واقعا از زندگی و باجون و دل وقت می‌گذاشت. ☘ این فیلم کوتاه رو ده بار نگاه کردم و سوختم... . می‌سوزم وقتی میگه: آبرویی که خدا به من داده رو خرج می‌کنم و میگه من دیگه دارم میرم... . 🆔 @taalighat
📌 آخرین کتاب... 📚 جدیدترین اثر فرج نژاد عزیز، کتابی بود که به صورت گروهی چند سالی روی آن کار کردند و به همت دوستان جهادی آماده چاپ شده بود. 📕 کتاب آخرین اثر دکتر فرج نژاد بود... 🔻🔻🔻 http://nashreshahidkazemi.ir ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🆔 @taalighat
🔰️ چگونه باید مقام را ارج نهاد؟ 1⃣ عبور از تعاریف مدرن و توسعه دایره نخبگی: 🔻 ادبیات غرب زده با اسلوب مضیق و بسته‌ای نخبه را تعریف می‌کند به گونه‌ای که بسیاری از نخبگان واقعی از دایره نخبگی خارج می‌شوند و عده قلیلی باقی می مانند. حاج مهدی بی‌شک یک بود حتی اگر نداشته باشد و مقاله ISI ننوشته باشد. بی‌شک نخبه ای چندوجهی بود حتی اگر مدارک آکادمیک را نداشت. طی این همه سال چقدر از نخبگان واقعی را نادیده گرفته ایم فقط به این دلیل که تعریف درستی از نخبه نداشتیم. 🔻 در یکی از شهرستان ها، عالم جلیل القدری است که از محضر بزرگان بسیاری بهره برده و توشه ارزشمندی از علم و معرفت دارد. چندی پیش از او پرسیدند در علمیه شهر چه تدریس می‌فرمائید؟ فرمودند: به بنده اجازه تدریس نمی‌دهند چون ندارم!!! 🔻 بسیاری تنها به دلیل این دست از ها از دایره توجه بیرون اند. وقتی او را استاد نمی‌دانند، از بسیاری حمایت ها نیز محروم می‌شود با اینکه ده ها جلد کتاب داشته باشد. آیت‌الله سبحانی درباره یکی از همین علمای بلاد گفته بودند یکی از 10 متکلم بزرگ ایران است او نیز در منطقه خود به دلیل نداشتن شرایط ظاهری و صوری در حوزه علمیه مانده بود. 🆔 @taalighat
♻️ با توجه به اینکه دوستان بسیاری درگیر مقوله هستند، موارد زیر تقدیم می‌شود. گفتم شاید برای کسی گره‌گشا باشد 🔻🔻🔻🔻
راهبردهای رساله نویسی .mp3
30.87M
🎙 سخنرانی استاد 📌 موضوع: راهبردهای و رساله نویسی در جمع دانشجویان دکتری دانشگاه معارف ۱۲ اسفند ۱۳۹۹ 🆔 @khosropanah_ir ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🆔 @taalighat
ذبیح الله نعیمیان. راه و رسم پایان‌نامه‌نویسی.pdf
615.4K
📌 اصول نویسی ♻️ اثر حجت‌الاسلام والمسلمین جناب آقای دکتر ذبیح‌الله 📚نویسنده کتاب محققانه و ارزشمند: مبادی و اصول (در 4 مجلد) @andishkade_f_h ➖➖➖➖➖➖➖ 🆔 @taalighat
درآمدی بر پایان‌نویسی در فقه سیاسی2. استاد ذبیح الله نعیمیان.mp3
11.24M
📌 درآمدی بر نویسی ♻️ گفتاری از جناب حجت‌الاسلام والمسلمین جناب آقای دکتر ذبیح‌الله دکتر 🆔 @taalighat
1_1052406578.pdf
4.16M
🔺عنوان: نحوه برنامه ریزی، تدوین، نگارش و تکمیل ✅ فایل الکترونیکی این کتاب که در بهار 1400 در 350 صفحه منتشر شده است خدمت پژوهشگران محترم تقدیم می شود. @pejooheshyar ➖➖➖➖➖➖ 🆔 @taalighat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 🔰 به یاد استاد محمدحسین فرج‌نژاد ☘ این روزها یاد و خاطرۀ مرحوم رهایمان نمی‌کند. مدتی با ایشان دمخور بودم و حتی در نوشتن مقاله‌ای در نقد یکی از فیلم‌های هالیوودی، با او همکاری کردم؛ با اینکه بخش اعظم مقاله را خودش نوشت، در عنوان مقاله، اسم بنده را بر اسم خودش مقدم کرد و به چاپ رساند و به‌محض دریافت حق‌الزحمه‌اش، سهمِ بیشتر از اندازه به من داد. ☘ اگر «اخلاص، تمرکز و جریان‌سازی» را از بدانیم، ایشان واقعاً در کارش موفق بود؛ هم مخلصانه و و قربة الی الله کار می‌کرد و هم در موضوعِ کارش تمرکز یا استقامت داشت و کار را رها نمی‌کرد و سست نمی‌شد، و هم اینکه اثرگذار بود و تربیت نسل و و می‌کرد. پژوهشگران حوزه و دانشگاه می‌توانند از روحیات جهادی و رفتارهای علمی و اجتماعی ایشان الگوبرداری کنند. او حجتی است بر سایر پژوهشگران، مبنی بر اینکه می‌شود و می‌توان مثل فکر کرد و سلوک نمود. باید به علما و اساتید حوزه علمیه بابت تربیت چنین الگوهایی تبریک گفت. ☘ امروز این مرد مخلص و بی‌قرار به جبهۀ فرهنگی انقلاب معرفی شده است. می‌کنم برنامه‌های مستندِ تلویزیونی و اینترنتی در معرفی ایشان ساخته شود و همچنین یک کتاب جامع و تفصیلی با عنوان «مرد بی‌قرار» تدوین گردد و سبک زندگیِ و انقلابیِ ایشان به نسل جوان معرفی شود. به امید آنکه ده‌ها و صدها جوان در این مسیر به حرکت دربیایند و امواج بزرگی در امتداد راه ایشان به وجود بیاید. 📌 یکی از دوستان قدیمی ایشان 🆔 @taalighat
📌 یک جرعه عاشقانه شیرش حلال آنکه مرا خاک پاش کرد نانش حلال آنکه مرا مبتلاش کرد هر آنچه می دهد کرمش کم نمی شود باید کریم بلکه کرم را گداش کرد  پایم اگر به سمت جهنم نمی رود دستم توسلی به ضریح عباش کرد موسی و خضر و یوسف و عیسی به جای خود هنگام مشکلات، هم صداش کرد  تصویر اوست عکس تمام پیمبران او را خداش آینه انبیاش کرد   برای آمدنش بود نه طواف پس کعبه را برای قدومش بناش کرد خیلی گره زدند به اسلام باز کرد هر آنچه کرد پنجه مشکل گشاش کرد در کودکی ش نیز مرد جنگ بود پس ذوالفقار نیست اگر لافتی ش کرد در آستان یک نخ عمامه سرش باید تمام خلق جهان را فداش کرد رد می شد از محله ی ما دلدل علی افتاد سنگ زیر سم او، طلاش کرد 📌علي اكبر لطيفيان 🆔 @taalighat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♻️ بسیار زیبای شاعر گرانقدر جناب آقای محمد سهرابی به مناسبت این عید عزیز تقدیم می‌شود 🔻🔻 آموخت تا که عطر زشیشه فرار را آموختم فرار ز یاران به یار را دل می کشید ناز من و درد و بار را کاموختم کشیدن ناز نگار را پس می کشم به وزن و قوافی خمار را * گیرم که کرد خواب رفیقان مرا کسل گیرم که گشت باده ازین خستگی خجل گیرم که رفت پای طرب تا کمر به گل ناخن به زلف یار رسانم به فتح دل مطرب اگر کلافه نوازد سه تار را * باید که تر شود ز لب من شراب خشک باید رسد به شبنم من آفتاب خشک دل رنجه شد ز زهد دوات و کتاب خشک از عاشقان سلام تر از تو جواب خشک از ما مکن دریغ لب آبدار را * شد پایمال خال و خطت آبروی چشم از باده شد تهی و پر از خون سبوی چشم شد صرف نحوه نگهت گفتگوی چشم گفتی بسوز در غم من ای بروی چشم تا می درم لباس بپا کن شرار را * بازار حسن داغ نمودی برای که؟ چون جز تو نیست پس تو شدستی خدای که؟ آخر نویسم این همه عشوه برای که ؟ ما بهتریم جان علی یا ملائکه؟ ما را بچسب نه ملک بال دار را * این دستپاچگی زسر اتفاق نیست هول وصال کم زنهیب فراق نیست شرح بسیط وصل به بسط و رواق نیست اصلا مزار انور تو در عراق نیست معنی کجا به کار ببندد مزار را * با قل هوالله است برابر علی مدد یا مرتضی است شانه به شانه به یا صمد ؟ هستند مرتضی و خدا هر دو معتمد جوشانده ای زنسخهء عیسی ست این سند گر دم کنند خون دم ذوالفقار را * ظهر است بر جهاز شتر آفتاب کن خود را ببین به صفحه آب و ثواب کن این برکه را به عکسی از آن رخ شراب کن از بین جمع یک دو ذبیح انتخاب کن پر لاله کن به خون شهیدان بهار را * من لی یَکونُ حَسب یکون لدهر حسب با این حساب هرچه که دل خواست کرد کسب چسبیده است تیغ تو بر منکر نچسب از انتهای معرکه بی زین گریزد اسب دنبال اگر کنی سر میدان سوار را * کس نیست این چنین اسد بی بدل که تو کس نیست این چنین همه علم و عمل که تو کس نیست این چنین همه زهر و عسل که تو احمد نرفت بر سر دوش تو بلکه تو رفتی به شان احمد مکی تبار را * از خاک کشتگان تو باید سبو دمد مست است از نیام تو عَمرِ بن عبدود در عهد تو رطوبت مِی، زد به هر بلد خورشید مست کردو دو دور ِ اضافه زد دادی زبس به دست پیاله مدار را * مردان طواف جز سر حیدر نمی کنند سجده به غیر خادم قنبر نمی کنند قومی چو ما مراوده زین در نمی کنند خورشید و مه ملاحظه ات گر نمی کنند بر من ببخش گردش لیل و نهار را * دانی که من نفس به چه منوال می زنم چون مرغ نیم کشته پر و بال می زنم هر شب به طرز وصل تو صد فال می زنم بیمم مده ز هجر که تب خال می زنم با زخم لب چه سان بمکم خال یار را * امشب بر آن سرم که جنون را ادب کنم برچهره تو صبح و به روی تو شب کنم لب لب کنان به یاد لبت باز تب کنم شیرانه سر تصرف ری تا حلب کنم وز آه خود کشم به بخارا بخار را * خونین دلان به سلطنتش بی شمار شد این سلطه در مکاشفه تاج انار شد راضی نشد به عرش و به دلها سوار شد این گونه شد که حضرت پروردگار شد سجده کنید حضرت پروردگار را * آنکه به خرج خویش مرا دار می زند تکیه به نخل میثم تمار می زند تنها نه اینکه جار تو عمار میزند از بس که مستجار تو را جار می زند خواندیم مست جار همین مستجار را * از من دلیل عشق نپرسید کز سرم شمشیر می تراود و نشتر ز پیکرم پیر این چنین خوش است که هستی تو در برم فرمود : من دو سال ز ایزد جوان ترام از غیر او مپرس زمان شکار را * از عشق چاره نیست وصال تو نوبتی ست مردن برای عشق تو حکم حکومتی ست آتش در آب می نگرم این چه حکمتی ست رخسار آتشین تو از بسکه غیرتی ست آیینه آب می کند آیینه دار را * زلفت سیاه گشته و شد ختم روزگار خرما زلب بگیر و غبار از جبین یار تا صبح سینه چاک زند مست و بی قرار خورشید را بگو که شود زرد و داغدار پس فاتحه بخوان و بدم روزگار را * یک دست آفتاب و دو جین ماه می خرم یک خرقه از حراجی الله می خرم صدها قدم غبار از این راه می خرم از روی عمد خرقه کوتاه می خرم باپلک جای خرقه بروبم غبار را * یک دست آفتاب و هزاران دوجین بهار یک دست ماهتاب و بهاران هزار بار یک دست خرقه انجم پولک برآن مزار یک دست جام باده و یک دست زلف یار وقت است ترکنم به سبو زلف یار را 📌 🆔 @taalighat
تعلیقات
🔰️ چگونه باید مقام #نخبگان را ارج نهاد؟ 1⃣ عبور از تعاریف مدرن و توسعه دایره نخبگی: 🔻 ادبیات غرب ز
🔰️ چگونه باید مقام را ارج نهاد؟ 📌 بخش دوم ✅ هم زبانی و ورود به عالَم نخبه ♻️ برخی تا سخن از حمایت از نخبگان به میان می‌آید، آن را به و بحث‌های اقتصادی ترجمه کرده و تقلیل می دهند. حمایت مالی هرچند مهم اما در مرحله آخر قرار دارد. ♻️ هر انسان نخبه ای یک ویژه دارد که از آنجا به عالم و آدم نگاه می‌کند. عموما احساس انفراد و تنهایی دارند چون گمان می‌کنند کسی آن ها را فهم نمی‌کند و وارد زیست جهان آن ها نمی‌شود. ♻️ همین درک نشدن، موجب می‌شود گاهی حتی حمایت‌های مالی نیز کم اثر یا بی‌فایده باشد چرا که حامی متوجه نمی‌شود چقدر، برای چه و با چه مختصاتی باید به حمایت مالی بپردازد. ♻️ پس کسانی باید بر مسند تعامل با بنشینند که کشف عالَم نخبه و هم زبانی با او، برای شان اولویت داشته باشد. اگر نخبگان احساس کنند که درک می‌شوند به جنب و جوش دوچندان می‌افتند و این یعنی زمینه‌سازی رشد نخبگی در کشور. 🆔 @taalighat
تعلیقات
🔰️ چگونه باید مقام #نخبگان را ارج نهاد؟ 📌 بخش دوم ✅ هم زبانی و ورود به عالَم نخبه ♻️ برخی تا سخن
🔰️ چگونه باید مقام را ارج نهاد؟ 📌 بخش سوم ✅ کشف و جذب همه‌ی کشور ♻️ یک کشور با و اندیشه و اداره می‌شود و به تعالی می‌رسد. هر قدر میزان مدیریت مبتنی بر عقلانیت کاهش یابد، میزان تعالی و پیشرفت نیز کم می‌شود و البته نیاز به توضیح نیست که هر فرهنگی از خود تغذیه می‌کند. ♻️ اما چرا در کشور ما از این سرمایه کمتر بهره می‌بریم؟ 🔻 محدود کردن دایره‌ی نخبگان و نادیده گرفتن بسیاری از کسانی‌که در حقیقت نخبه هستند و از عقلانیت اصیل برخوردارند، 🔻 و نیز عدم امکان تعامل و هم زبانی با نخبگان و وارد نشدن به دنیای اندیشه و فکر نخبه از سوی دیگر، موجب می‌شود از این سرمایه بهره کافی برده نشود. ♻️ مجموعه‌های متولی امور نخبگان باید همواره مترصد تولید شده در هر فضای تخصصی باشند و با در نظر گرفتن همه این بسته، راهبردی فراتر و برخوردار از همه سرمایه‌ی اندیشه ملی را رقم بزنند. ♻️ پس امر راهبردی عبارت است از کشف یعنی امری فراتر از کشف تک تک ایده‌ها و اندیشه ها. امری که ما را از افراط و تفریط دور نگه می‌دارد. چه آنکه بسیاری با دوبار گفتگو با یک نخبه همه تخم‌مرغ خود را در همان یک سبد می‌گذارند و دیگر در پی کشف سایر ایده‌ها و سخن‌های موجود در صحنه نمی‌روند و این خود نوعی در تعامل با نخبگان است. 🆔 @taalighat