eitaa logo
تعلیقات
1.3هزار دنبال‌کننده
399 عکس
60 ویدیو
29 فایل
📚 در این صفحه گاهی #خاطراتم را می‌نویسم 📝 و گاهی #یادداشت هایی درباره مسائل گوناگون #حوزه و #جامعه و #انقلاب ... (حسین ایزدی _ طلبه حوزه علمیه قم) @fotros313h (📲 نشر مطالب با ذکر #لینک)
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 حاج آقای ملکی، مدیر سابق معصومیه درباره حاج مهدی می گفتند اگر حاج مهدی زمان دفاع مقدس بود، حتما می شد. 💢 برخی افراد در کنار ما هستند، قدر آن ها را نمی دانیم. به قول شهید ، شهدا همان هستند. 💢 می‌توانم درباره برخی از خوبی هایشان و ویژگی های اخلاقی شان بنویسم طوری که همه تصدیق کنند خوبی آن ها را... حیف که نمی شود بنویسم بخاطر برخی ... 💢 خیلی ساده و گذرا و بدون توضیح باید بگم یکی از کسانی است که گفتم، بسیار دوستش دارم و همیشه برای من بوده...
🔻 مثل شهدا... ☘ حاج حمید آقای (مدیر سابق ) را همیشه به عنوان کسی که زندگی‌اش با است، می‌شناختم. ذهن و فکرش همیشه یاد شهدا بود و حتی معیار ارزش‌گذاری اش، شهدا بودند. می‌گفت فلانی مثل فلان است یا... ☘ یک روز از حاج آقا پرسیدند شما که اینقدر با حرارت و حسرت از یاد می‌کنید، ناراحت نیستید که دیگر کنار شهدا نیستید و تنها ماندید؟ ☘ حاج آقا در پاسخی غیرمنتظره گفتند: نه! ☘ در توضیح ادامه دادند: من الان هم کنار شهدا زندگی می‌کنم. خیلی از افرادی که کنارم هستند، هستند از جمله حاج سید جعفر آقای . اخلاق و رفتار و منش و افکارشان همان مشی و منش شهداست. ☘ حاج آقای یک گمنام کنار ماست، تا هست قدرش را بدانیم. 🆔 @taalighat
🔻 پای درس پیرغلام سیدالشهدا ☘ بین نوحه‌خوان های سیدالشهدا، را خیلی دوست دارم. حالا چرا؟ بماند. اصلاً جنس آدم‌های فرق می‌کند. ☘ دیشب خیلی خسته و ناراحت بود اما با همه وجود خواند. تا مبادا مجلس کم رونق شود. دربین شور سینه‌زنی حدود یک ربع صحبت کرد. ناله زد و گریه کرد و حرف زد و سینه زدند... چون صحبت‌هاش از روی حقیقت دل و با همه وجود بود، اندازه چند جلسه فایده داشت برای همین نقل می‌کنم شاید به دل‌تان نشست: ☘ گفت: بچه‌ها! امام حسينی بشید، نه هیئتی... گریه‌کن بشید، نه شلوغ کن... اهل سکوت بشید، نه اهل سروصدا... تو دار و با ظرفیت و با معرفت بشید، نه این‌که زود از کوره در برید... با ادب و خوش خلق و مهربان بشید متواضع و افتاده بشید سینه‌زنی خالی بدون این‌ها فايده نداره. ☘ و بعد یک جمله مهم گفت: از امام حسین بخوایید خودش تربیت تون کنه، خودش... ☘ درباره حوادث اخیر گفت: به این قصه به‌چشم دیگه‌ای نگاه کنید. بدونید باید پای این علم خون بدید تا بمونه. باید هزینه‌ بدید، با نشستن و نمیشه اون کسی که گلوش رو بریدن چه سعادتی داشت مثل امامش شد اون کسی که آتش زدنش، خوش به سعادت‌ش چه توفیقی داشت، مگه بچه‌ها و خیمه‌ها رو آتش نزدن بچه‌ها! آل الله فحش خوردن، کتک خوردن، اذیت شدن، شما چقدر برای امام حسین اذیت شدید و کتک و فحش خوردید؟؟!! ☘ حالا وقتی شعر معروفش رو خوند دیگه خیلی معنادار و دلچسب تر شده بود: من... اصلاً اومدم برات بشم تا تو قلب مادرت عزیز بشم... 🆔 @taalighat
خواندید ...، آزادی شد یکی دوماه در آبادی حالا که و کودکان را کشتند دیگر ز شما نمی‌رسد فریادی... ➖➖➖➖➖ لعنت به هر آن کسی‌که در دمید ، ، ریش سفید دیدید که بازی آخرش خونین شد... ، زندگی، آزادی همه گشت ➖➖➖➖➖ گر چه می‌خواست که این قصه فراگیر شود... فتنه با خون می‌خوابد 🆔 @taalighat
🔻 چندخط برای حاج مهدی عزیز... ☘ در دو هفته اخیر دو مجلس یادبود برای در قم و تهران برگزار شد. در تهران به‌همت بسیج دانشجویی دانشگاه تهران و با حضور دکتر سعید جلیلی و در قم به‌همت کانون دانش‌آموختگان معصومیه و با حضور استاد فلاح شیروانی. به‌نوبه خود ممنون همت و لطف هر دو مجموعه هستم که یاد برادر عزیزمان زنده کردند. چند جمله‌ای نیز بنده درباره حاج مهدی گفتم که بخشی از آن را می‌نویسم. 🔹 شهید... ☘ زیباترین جمله درباره حاج مهدی را حاج آقا مدیر سابق معصومیه گفتند: اگر در دوران دفاع مقدس بود، حتماً می‌شد. 🔹 اهل اقدام و کنش فعالانه ☘ امروز بین برخی از انقلابی‌ها نق زدن، انتقاد کردن و بسنده کردن به انتقاد به‌عنوان عمل به تکلیف انقلابی مد شده است. اما حاج مهدی در برابر کاستی‌ها اهل اکتفا به انتقاد نبود بلکه اهل بود. ضعف و نقص را می‌شناخت، مطالعه می‌کرد و برای حل آن چاره‌جویی می‌کرد. مانند کاری که در بحث انجام داد. حاج مهدی هم می‌توانست یک گوشه بنشیند و فقط غر بزند، اما ایستاد، در وسط صحنه، با مطالعه، با تحقیق و با اشراف... و اقدام او شد یک گره‌گشایی بزرگ از صحنه... 🔹 سردار جنگ فرهنگی ☘ حاج مهدی یک سردار بود. کسی‌که هم صحنه جنگ را رصد می‌کرد، هم عملیات طراحی می‌کرد، هم نیروها را به‌خط می‌کرد، هم عملیات را فرماندهی. توان سازماندهی داشت و بچه‌ها او را مثل یک فرمانده دوست داشتند و تبعیت می‌کردند. 🔹 وظیفه‌مداری ☘ حاج مهدی دنبال بود، نه تفریح. واقعاً دغدغه‌ی این را داشت که الان باید کجای صحنه بایستم. اگر به تکلیف می‌رسید با همه وجود به خط می‌زد حتی اگر تنها بود، حتی اگر خطر داشت. خطر را به جان می‌خرید اما بار را از زمین برمی‌داشت. ادامه دارد... 🆔 @taalighat
🖤 دو از شهدای اخیر حملات رژیم صهیونیستی از شهر خون و قیام است. 🖤 ای‌کاش دست‌اندرکاران طراحی و تدبیری کنند تا مراسم تشييع پیکر مطهر این شهدای عزیز به و امت حزب‌الله تبديل شود. از انتخاب مداح، سخنران، مسیر تشییع، طراحی و آماده‌سازی مسیر تشییع و تصاویری که از این مراسم به جهان مخابره می‌شود، همه باید تدبیر شود... 🖤 شايد بهترین مسیر تشییع مسیر نمادین باشد یعنی ما تا و رسیدن به صبح آماده قیام و در میانه‌ی میدان ایستاده‌ایم... 🔻🔻🔻🔻 🆔 @taalighat
🖤 چند خط برای کاگران معدن طبس از وقتی خبر انفجار معدن و کشته شدن را شنیدم، آنچنان غم بر روی دلم نشسته است که نگو... کشته شدن و محبوس شدن حدود 50 کارگر برای ما فقط یک خبر است، فردا هم همه آن را فراموش می کنیم. اما برای من فقط یک خبر نیست، بلکه یک عمیق است. آن انسان شریفی که برای امرار معاش خانواده اش دل به کار می دهد، آن هم کار سخت، عرق می ریزد، زیر زمین، در سخت ترین شرایط، با کمترین حقوق و مزایا و حمایت ها، و ما بی خبر از رنج ها و سختی‌ها و محرومیت‌های او... نام او را چه بگذارم؟ مرد؟ رادمرد؟ جوانمرد؟ با غیرت؟ عزیز خدا؟ حبیب خدا؟ او همه این ها است و شاید بیشتر... اما در چشم او یک انسان ضعیف است که شاید اگر با همان صورتی که از سیاهی ذغال سنگ مکدر شده و غبار بر آن نشسته بیرون بیاید، رغبت نکنند دقیقه ای با او هم کلام شوند و حتی از دست دادن با او فرار خواهند کرد، اما پیامبر خدا این دست را می بوسد. این غباری که بر روی او نشسته، نشانه غیرت است، نشانه عزت است، نشانه مردانگی است و این سیاهی را با هزار چهره بزک کرده و ادکلن های برند اروپایی عوض نمی کنم. وقتی خبر انفجار کارگرها را شنیدم، دلم منفجر شد از بغض و کینه آن هایی بر مسند قدرت و ثروت تکیه زده اند و پا روی شانه مجاهدت های این قشر عزیز می گذارند و بالا می روند. حالم بهم می خورد از آن هایی که در زندگی شان خبری نیست محرومان و از کنار این ها با تبختر و تکبر می گذرند. حالم بهم می خورد از برج های سر به فلک کشیده و زندگی های دنیازده و آن خیابان دوردور و اهل نشستن پشت ماشین های آنچنانی که سر سگ هایشان از آن بیرون زده و از بالا به پایین مردم را نگاه می‌کنند... آن هایی که حرص می زنند عضو این هیئت مدیره و آن شرکت دولتی شوند و از هزاران خدمات و مزایا بهره ببرند و خبر ندارند از رنج های آن کارگری که گاهی در تأمین اولیات زندگی نیز در می ماند و با روی خجلت زده جلوی همسر و فرزندانش می نشیند. من نشستن کنار آن کارگر عزیز با دست های پینه بسته و صورت سیاه و لباس های مندرسش را با نشستن کنار کرور کرور از این آدم های مثلا با پرستیژ و با کلاس عوض نمی کنم. البته این‌ها را سال‌ها در مردم داری، محروم دوستی و تواضع بی‌حد حضرت مقابل مستضعفان دیده بودم. متفاوت بود با مرام غرب‌گراها و دنیاگرایان. او امام محرومان و مستضعفان بود، آن هم نه فقط مستضعفین ایران که او چشم به مستضعفین جهان داشت و البته شاگرد خوب همین مدرسه بود. وقتی از آن مرد بزرگ پرسیدم چرا کار در کشور را شروع کردید، گفت: جنس این ها متفاوت است. این جنس بود که شد بچه های جبهه، از این ها کلی و مجاهد است که بیرون می آید. و کسی هم به کار در این محلات محروم رغبت ندارد. چون نه اسم و رسم دارد نه پرستیژ و دنیا. آری، جنس این ها متفاوت است، شان هنوز مشوب به هزار رنگ و لعاب دنیا نشده و ساده و دلنشین و بی پیرایه اند. اما با محرومین بودن کجای زندگی ما انقلابی هاست؟ با محرومین بودن کجای زیست منِ طلبه است؟ منظور توزیع سبد غذایی نیست، منظورم به کارگران و محرومان است. عشق ورزیدن متفاوت است... ما به طیفی از جامعه کم توجه یا بی توجهیم، این غلط است، این انقطاع از سرمایه های انقلاب است. به خدا نشستن با محرومین و کارگرها برکت دارد. نور می آورد، لطافت می آورد. احساس می کنم خیلی از این ها به خدا نزدیک ترند. اینجاست که قدر را باید دانست. اینجاست که فرق جهادی ها با آن جماعت های مدعی همیشه نق نق کنان معلوم می شود. 🆔@taalighat