eitaa logo
تبیین
2.6هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
441 ویدیو
34 فایل
🔺اهداف: 🔹تهذیب نفس 🔹امام شناسی و مهدویت 🔹روشنگری و بصیرت‌افزایی 🔹ارتقاء بینش دینی و سیاسی 🔹دشمن شناسی و جنگ نرم 🔹ارتقاء مهارت‌های تربیتی 🔹و... 🔸هدف ارائه‌ی الگوست؛ با شبکه‌های اجتماعی کسی متفکر نمی‌شود، باید #کتاب خواند.
مشاهده در ایتا
دانلود
⭐️☄⭐️☄⭐️☄⭐️☄⭐️ ☄ ⭕️مردم و حکومت اسلامی (بخش اول) 💠 در نظام (شکل گیری و استمرار) 🔷بررسی جایگاه و نقش مردم در حکومت اسلامی، در گرو تبیین مبنای مشروعیت حکومت در نظام اسلامی است. در بینش اسلامی، منبع و سرچشمه ، بوده و از ولایت تشریعی و یا اراده تشریعی خداوند سرچشمه می گیرد، زیرا اساسا هیچگونه ولایتی جز با انتساب به مشروعیت نمی یابد. «بر اساس اعتقاد توحیدی، خداوند رب و صاحب اختیار هستی و انسان هاست، چنین اعتقادی ایجاب می کند که تصرف در امور مخلوقات با اذن خداوند صورت گیرد، 🔷و از آنجا که حکومت و تنظیم قوانین، مستلزم تصرف در امور انسان هاست، این امر تنها از سوی کسی رواست که دارای این حق و اختیار باشد، یا از طرف او مأذون و منصوب باشد. وقتی که منشأ حقوق است، و ولایت بر مردم را به (ص) (ع) و یا واگذار نموده است، او حق دارد را در جامعه پیاده کند، چون از ناحیه کسی نصب شده است که همه هستی و حقوق و خوبی ها از اوست».[۱] 🔷بنابراین همانگونه که گذشت مشروعیت حکومت در نظام اسلامی از ناحیه خداوند است و مشروعیت حکومت پیامبر(ص) و ائمه اطهار و فقهاء در زمان غیبت، ناشی از اذن خداوند است. حال این سؤال مطرح می شود که در حکومت اسلامی چیست؟ در پاسخ باید گفت از آنجا که مشروعیت در نظام اسلامی وابسته به خداوند است و از او منشا می گیرد، نقش مردم در مقام فعلیت بخشیدن به این نظام مؤثر است، و در حقیقت مردم در ، و کارآمدی حکومت اسلامی نقشی اساسی دارند؛ 🔷چرا که حاکمیت دین حق و نظام اسلامی، مانند هر نظام دیگری با آرزوها تحقق نمی پذیرد، بلکه و اتحاد آنان بر محور حق را می طلبد. با پذیرش اولا، و پذیرش اسلامی ثانیا، را در جامعه متحقق می سازند. اگر مردم در صحنه نباشند و حضور جدی نداشته باشند، حتی اگر رهبر آنان در حد وجود مبارک حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام باشد، نظام اسلامی موفق نخواهد بود. بنابراین حکومت اسلامی هیچ گاه بدون خواست و اراده مردم محقق نمی شود.[۲] ... پی‌نوشت‌ها [۱] محمد تقی مصباح یزدی، نظریه سیاسی اسلام، ج۲، ص۴۰ [۲] عبدالله جوادی آملی، ولایت فقیه، ولایت فقه و عدالت، ص ۸۲-۸۳ منبع: وبسایت پرسمان @tabyinchannel
⭐️☄⭐️☄⭐️☄⭐️☄⭐️ ☄ ⭕️مردم و حکومت اسلامی (بخش دوم) 💠 در نظام (شکل گیری و استمرار) 🔷امیرالمومنین امام علی(ع) میفرماید: «پیامبر(ص) به من فرمود: ای پسر ابوطالب! ولایت امت من برعهده تو است. پس اگر به سلامت قدرت را به تو سپردند و در مورد زمامداری تو، با خشنودی اتفاق کردند، سرپرستی امورشان را برعهده گیر؛ ولی اگر در مورد تو رأی دیگری ابراز داشتند، آنان را به حال خود رها کن». [کشف المحجة، ص ۱۸۰] این روایت نشان میدهد: ۱) (ع) از سوی (ص) به ولایت منصوب شده است؛ بنابراین وابسته به رأی مردم نیست. ۲) اعمال ولایت آن حضرت، به مقبولیت و پذیرش مردمی مشروط است. 🔷بنابراین وقتی کسی از سوی ، به ولایت منصوب میشود، - بدون توجه به استقبال یا عدم استقبال مردم - است و جامعه، وظیفه دارد از او پیروی کند؛ اما تشکیل عملی حکومت از سوی «ولی امر» به آرای عمومی و وجود شرایط و بستر مناسب اجتماعی، مشروط است. به عبارت دیگر، همانطور که جامعه به پیروی از ولی امر موظف است، نیز وظیفه دارد، مسؤولیت سنگین اداره و رهبری جامعه را انجام دهد. شرط اعمال این رسالت، وجود موقعیت و بستر مناسب اجتماعی است که «پذیرش و مقبولیت مردمی» مهم ترین رکن آن به شمار می آید. 🔷امام خمینی(ره) درباره میفرماید: «اگر برای فقها امکان اجتماع و تشکیل حکومت نباشد، هر چند نسبت به عدم تأسیس حکومت اسلامی معذورند، ولی آنان ساقط نمی شود؛ با اینکه حکومت ندارند، بر امور مسلمین و بلکه بر نفوس مسلمین دارند». [امام خمینی، البیع، ج۲، ص۴۶۶] بر این اساس، رأى، رضایت، کمک و همدلى مردم، باعث به وجود آمدن و تحقق عینى مى شود. امیرالمومنین (ع) میفرماید: «اگر حضور بیعت کنندگان نبود، و با وجود یاوران، حجّت بر من تمام نمى شد... رشته کار [حکومت] را از دست مى گذاشتم». [نهج البلاغه، خطبه۳]. 🔷همچنین مى فرماید: «لا رأى لمن لا یطاع؛ کسى که فرمانش پیروى نمى شود، رأیى ندارد». [همان، خطبه۲۷] این سخنان همگى بیانگر در پیدایش، تثبیت و کارآمدى حکومت الهى، خواه حکومت رسول الله(ص) و امامان معصوم(ع) و خواه حکومت فقیه در زمان غیبت است. حکومت اسلامى بر اراده تشریعى الهى استوار است و رأى خدا در همه جا مطاع بوده و اعتبار تا وقتى است که با دین تنافى نداشته باشد. بنابراین «مقبولیت مردمى» با «مشروعیت الهى» نه تلازمى دارد و نه تنافى. 🔷در مقابل، در نظام های غیر الهی، مشروعیت نظام سیاسی برخواسته از خواست و اراده مردم است و لازمه آن این است که اگر مردم حکومتی را نخواستند آن حکومت نامشروع باشد، هر چند در پی مصالح مردم باشد و اگر مردم خواستار حکومتی بودند آن حکومت مشروع می گردد، هر چند خلاف مصالح مردم حرکت کند و ارزش های اخلاقی را رعایت نکند. [محمد تقی مصباح یزدی، حقوق و سیاست در قرآن، ج۱، ص ۱۰۳-۱۰۴] منبع: وبسایت پرسمان @tabyinchannel
⭐️☄⭐️☄⭐️☄⭐️☄⭐️ ☄ ⭕️مردم و حکومت اسلامی (بخش سوم) 💠 در نظام (شکل گیری و استمرار) 🔷با روشن شدن جایگاه مردم در نظام اسلامی این سؤال مطرح می شود، که اگر مردم در مشروعیت بخشیدن به حکومت در نظام اسلامی نقشی ندارند، در کجاست؟ و آیا اکثریت و رأی آنها در نظام اسلامی اعتبار دارد یا نه؟ در پاسخ باید گفت ، با شعار حکومت های بشری و به ویژه غربی متفاوت است. 🔷 دین و است و شعار حکومت های بشری و دموکراسی غربی پیروی از اکثریت است؛ البته در در بعضی موارد و مراحل «اکثریت» معتبر است و جایگاه ویژه ای دارد، که همان مقام «تشخیص حق است، نه تثبیت حق»؛ یعنی را تبیین و تثبیت می کند، و در مقام اجرای حق، رأی اکثریت سازگار است، 🔷و گاهی در مواردی که تشخیص حق دشوار باشد، و صاحبنظران با یکدیگر اختلاف نظر داشته باشند، رأی اکثریت معیار است. تفاوت اساسی اکثریت در نظام دموکراسی غربی با اکثریت در نظام اسلامی، در این است که در و ، و مقدم بر آن است و اکثریت کاشف حق است، نه مولد و به وجود آورنده آن، ولی در نظام دموکراسی و غیر دینی، اکثریت، پیش از حق و قانون و به وجود آورنده آن است». [۱] 🔷بنابراین در و اسلامی دو نوع رأی اکثریت محترم و معتبر است: یکی در مقام اجرا و عمل، و دیگری در مقام تشخیص قانون الهی، که توسط وحی و دین ارائه گردیده است. را با رأی اکثریت تعیین میکنند، و قانون شناسان با رأی اکثریت خود، را می شناسند. [۲] پی‌نوشت‌ها [۱] عبدالله جوادی آملی، ولایت فقیه، ولایت فقه و عدالت، ص ۹۰-۹۱ [۲] همان، ص ۹۲ منبع: وبسایت پرسمان @tabyinchannel
⭐️☄⭐️☄⭐️☄⭐️☄⭐️ ☄ ⭕️مردم و حکومت اسلامی (بخش چهارم) 💠 در نظام (شکل گیری و استمرار) 🔷واژه اصطلاح تازه ای در گفتمان سیاسی دنیاست که - بر خلاف واژه هایی چون جمهوری اسلامی، پارلمان اسلامی و‌.. که همگی ترکیب هایی هستند از یک مفهوم غربی به علاوه یک قید اسلامی - در بستر ، و متأثر از آموزه های نبوی و علوی روییده، و بر آن است تا ضمن پاسداشت حقوق مردم در حوزه سیاست و اداره امور جامعه و پرهیز از الگوهای حکومتی استبدادی، رعایت اصول و مبانی ارزشی را بنماید و بدین ترتیب را از تمیز دهد. 🔷برای این منظور در ، روش نوینی مورد توجه قرار گرفته که نه استبدادی و نه لیبرالی است. از این روش حکومتی به تعبیر نموده اند، [۱] و در توضیح آن می فرمایند: «این مردم سالاری [دینی] به ریشه های دمکراسی غربی مطلقاً ارتباط ندارد؛ این یک چیز دیگر است. اولاً دو چیز نیست؛ اینطور نیست که ما را از غرب بگیریم و به دین سنجاق کنیم، تا بتوانیم یک مجموعه کاملی داشته باشیم؛ نه، خود این هم متعلق به است. 🔷مردم سالاری هم دو سر دارد... یک سر آن عبارت است از اینکه به وسیله اراده و صورت بگیرد؛ یعنی نظام را انتخاب می کنند؛ دولت را انتخاب می کنند؛... این همان چیزی است که غرب ادعای آن را می کند و البته در غرب این ادعا واقعیت هم ندارد. ...این حرف متکی به نظرات و حرفها و دقتها و مثال آوردنهای خود برجستگان ادبیات غربی است... یکی از دو بخش است. مردم بایستی انتخاب کنند، بخواهند بشناسند و تصمیم بگیرند تا تکلیف شرعی درباره آنها منجز بشود. 🔷بدون شناختن و دانستن و خواستن، تکلیفی نخواهند داشت. سر دیگر قضیه مردم سالاری [دینی] این است که حالا بعد از آن که من و شما را انتخاب کردند، ما در قبال آنها وظایف جدی و حقیقی داریم...»، [۲] و در جای دیگر می فرمایند: «مردم سالاری دینی ... یک حقیقت واحد در جوهره نظام اسلامی است، چرا که اگر نظامی بخواهد بر مبنای دین عمل کند، بدون نمی شود، ضمن آنکه تحقق حکومت هم بدون امکان پذیر نیست...». [۳] ... پی‌نوشت‌ها [۱] مردم‌سالاری‌دینی (سید علی فیاضی) کتاب‌نقد، ش ۲۰ و ۲۱، ص ۴۳ [۲] دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام ۷۹/۹/۱۲ [۳] دیدار با اعضای شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت ۷۹/۱۰/۱۳ منبع: وبسایت پرسمان @tabyinchannel
⭐️☄⭐️☄⭐️☄⭐️☄⭐️ ☄ ⭕️مردم و حکومت اسلامی (بخش پنجم و پایانی) 💠 در نظام (شکل گیری و استمرار) 🔷به طور خلاصه در تبیین مفهوم مردمسالاری دینی می توان چنین بیان نمود: ناظر به مدلی از حکومت است، که بر و استوار بوده، و حاکم در چارچوب مقررات الهی، حق مداری، خدمت محوری و ایجاد بستری برای رشد و تعالی مادی و معنوی ایفای نقش می کند. [تبیین نظریه مردم سالاری دینی در قیاس با دمکراسی غربی، محمدجواد نوروزی، چکیده مقالات همایش مردم سالاری دینی ص۶۹] و این مدل بر دو پایه استوار است: ۱) از سویی ریشه در دارد. ۲) این آموزه ها را از رهگذر خواست، و اراده مردم دنبال می کند. لذا در نظام مردم‌سالاری‌ دینی، نظام سیاسی بر دو رکن و استوار است، و این نظام با در نظر داشتن اصول اعتقادی اسلام، رابطه مردم و حکومت را تبیین می کند. 🔷 عبارتند از: ۱) فضیلت محوری، ۲) هدایت محوری، ۳) حاکمیت الهی، ۴) ایمان دینی، ۵) انتخاب مردمی، ۶) آرمان گرایی، ۷) تکلیف محوری، ۸) شایسته سالاری، ۹) قانون محوری، ۱۰) رضایت مندی، [مردم سالاری دینی در اندیشه سیاسی مقام معظم رهبری، محسن مهاجرنیا، پیشین، ص۶۵] وجوه اشتراک و افتراق مردم سالاری دینی، با مردم سالاری غیردینی و دموکراسی غربی عبارتند از: الف. : ۱) ذی حق دانستن و حرمت نهادن به ملت. ۲) زمینه سازی برای در تمام مراحل تصمیم گیری سیاسی و اجتماعی. ۳) تعیین به عنوان طرق قانونی اعمال مردم سالاری. ۴) الزام به رأی اکثریت در امور اجرایی. ۵) احترام به آزادی های فردی و جمعی. ۶) توسعه همه جانبه و رشد و شکوفایی خلاقیت ها در پرتو تضارب آراء و تعامل افکار. 🔷ب. : ۱) در مردم سالاری سکولار، حاکمیت ملی بطور مطلق پذیرفته می شود، ولی در مردم سالاری دینی، با پذیرش ، حاکمیت ملی، نسبی خواهد بود. ۲) مردم سالاری سکولار، رأی اکثریت را به صورت مطلق ملاک عمل قرار می دهد، اما در مردم سالاری دینی، در بعد قانونگذاری، رأی اکثریت در چارچوب شریعت پذیرفته می شود. ۳) در مردم سالاری سکولار، حاکمیت، اولاً و بالذات از آن مردم است، ولی در مردم سالاری دینی، اولا و بالذات از آن ، و حاکمیت مردم در طول حاکمیت خداوند است، نه در عرض آن. ۴) در مردم سالاری سکولار، دین صرفاً امری شخصی و مربوط به حوزه فردیست، اما در مردم سالاری دینی، حوزه فردی و اجتماعی مردم را در بر می گیرد. ۵) مردم سالاری سکولار، با مردم سالاری دینی، در ارائه تعریف از بشر و حقوق آن، در پاره ای از موارد دیگر با هم اختلاف دارند. [مردم سالاری دینی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، حسین جوان آراسته، پیشین، ص۱۷] 🔷و نکته دیگر اینکه، سه بحران در طرح نظریه مردم سالاری دینی مؤثر بوده اند: ۱) بن بست تئوریک اندیشه سیاسی غربی، ۲) بن بست دمکراسی در مقام عمل، ۳) بحران معنویت و دین. [محمدجواد نوروزی، پیشین، ص۶۹] در هر صورت «امروزه ، در نظام‌‌ حرف نو و جدیدی است که توجه بسیاری از ملت ها، شخصیتها و روشنفکران عالم را به سوی خود جلب کرده است.» [مقام معظم رهبری، روزنامه کیهان ۷۹/۸/۲۹] البته منظور از جدید بودن مردم سالاری دینی، نو بودن آن در ادبیات سیاسی جهان است، اما درونمایه آن، که برخاسته از است، ریشه های عمیق و دیرین دارد. 🔴نتیجه آنکه، نه تنها به معنای تأیید شیوه دموکراسی نمی باشد، بلکه درست در نقطه مقابل آن می باشد، به این معنا که صرفا با ابتنای بر ، و در چارچوب تعالیم آن، حاکمیت مردم بر سرنوشت سیاسی و اجتماعی شان به رسمیت شناخته می شود. بر این اساس ما به دموکراسی، رنگ دین نزده ایم، بلکه این است، که را تبیین، و جایگاه مردم در حکومت را برای ما مشخص می کند. از این رو چنین شیوه ای که برخواسته از و است، به تعبیر می شود و دیگر «دین مردم سالار» که آموزه های دینی را در خواست و نظر مردم منحصر نماید، معنا و مفهومی ندارد. [مردم سالاری دینی ایران و لیبرال دموکراسی غرب، سید خدایار مرتضوی، فصلنامه راهبرد، ش۲۸، ص۲۰۰] منبع: وبسایت پرسمان @tabyinchannel