eitaa logo
تفقه
1.3هزار دنبال‌کننده
561 عکس
78 ویدیو
491 فایل
و ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِروا كافَّةً فَلَولَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُم طَائِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُوا في الدِّينِ وَ لِيُنذِرُوا قَومَهُم إِذا رَجَعوا إِلَيهِم لَعَلَّهُم يَحذَرُونَ (التوبة/ ۱۲۲) @MehdiGhanbaryan @jargeh @tarikht @halqat
مشاهده در ایتا
دانلود
🔼 🔼 🔹 در فصل هشتم درباره «مدت حكومت حاكم اسلامى» بحث شده‌است. به نظر ايشان به هيچ روى اين حكومت بدون قيد و مادام العمر نيست. حاكمى كه مادام العمر حاكم باشد، خود را چندان ملزم به به مردم نمى‌داند. به علاوه، شرط اصلى حاكم است و اگر اقدامى كند كه او را از عدالت كند، حق حاكميت او هم از ميان مى‌رود. به باور وى «حكومت اسلامى محدود است به به و ». 🔹 در فصل نهم به اين بحث پرداخته شده كه اگر صلاحيت براى رهبرى داشته باشند، چه كسى و با چه روشى بايد انتخاب شود؟ نظر ايشان آن است كه در اين‌جا بايد شوراى حل و عقد وارد شده و را انتخاب كنند. اگر ديگران هم صلاحيت داشتند، را به آنان بسپارند. اصولاً در حكومت اسلامى، كسى به قصد خود را جلو نمى‌اندازد و اين كار به دليل آن‌كه يك مسؤوليت است، مى‌بايست با نظر عقلا يعنى همان باشد كه مسؤوليت را روى دوش يک نفر مى‌گذارند. وى در اين باره، نظرى همانند دارد كه بدون آن‌كه كسى خود را براى مرجعيت كند، مردم به سراغ او مى‌روند. اين نظرى بود كه در قانون اساسى جمهورى اسلامى هم مورد توجه بود؛ يعنى اگر مردم به سمت يك نفر اقبال كردند، به صورت طبيعى او رهبرى را در اختيار خواهد داشت.  🔹 فصل دهم در اين باره است كه حوزه كارى مجتهد بخش است، ، و ؛ و اكنون پرسش آن است كه اگر حاكم شرع بر تشكيل حكومت قدرت ، لازم است در بخش‌هايى كه مى‌تواند تصدى‌گرى كند؟ به نظر وى پاسخ مثبت است و حاكم شرع و نيز مردم در هر حوزه‌اى كه ممكن است مى بايست از فرامين الهى تبعيت كرده و مبنا را از مجتهد بگذارند. 🔹 فصل يازدهم با عنوان «لزوم محدود نمودن حكومت» در اين‌باره است كه اگر مجتهد قادر به تشكيل حكومت ، اما در شرايطى قرار گرفته كه مى‌تواند يك حكومتى كه ظلم مى‌كند را به حكومتى كند كه ظلم مى‌كند، آيا لازم است اين كار را انجام دهد؟ به نظر وى پاسخ است. اين همان نظريه مرحوم نائينى درباره مشروطه است كه به نام نظريه قدر مقدور شناخته مى‌شود. مؤلف در اين‌جا مبنا را همان فرمايشات آيةالله نائينى رحمه‌الله گذاشته و در آغاز آن مى‌نويسد: در اين موضوع چون نوشته آية‌الله نائينى رحمه‌الله در كتاب «تنبيه الامة» به نظر وافى به مقصد ديده شد لذا اجمال آن‌چه آن بزرگوار نوشته‌اند نقل مى‌شود. 🔹 فصل دوازدهم درباره اين مطلب است كه «عالِمِ تابع جور، آفتِ دين است.». نظريه آخوند_دربارى كه برگرفته از نام كتاب «وُعّاظ السلاطين» بود، از انقلاب جايگاه ويژه‌اى داشت و خط كشى خاصى ميان به دربار و داشت. پيش از اين نظريه، مرحوم نائينى هم ادله‌اى را در قدح كسانى كه با همراهى مى‌كنند در كتابش آورده بود. مؤلف در اين‌جا همان روايات و مباحث را در اين‌باره نقل كرده و چندين بار به كتاب ارجاع مى‌دهد. وى در همين بخش عين بحث مرحوم نائينى را در تقسيم به و طرح كرده و را همراهى علما با دربارِ سلاطين و توجيهِ حكومت آنان مى‌داند. 🔹 در فصل سيزدهم با عنوان «سكوت عالم جايز نيست.» لزوم علما را با و طاغوت يادآور شده و با استناد به رواياتى كه علما با را يادآور مى‌شود و نيز مبارزه با و نيز حسينى، تأكيد مى‌كند كه عالمان نه تنها نبايد با حاكمان جور همراهى كنند، بلكه حق نداشته و لازم است تا مبارزه هم بكنند. @tafaqqoh
🔹 تحکیم بنیادهای نظریه ولایت فقیه در نجف اشرف (سال ۱۳۴۸ ه‍ . ش) / بخش سوم ✔️ ولایت و وظیفه‌ی حکومتی، ملازمه‌ای با ولایت تکوینی و مقامات معنوی ندارد. 🔘 ‏‏لازمۀ اثبات ولایت و حکومت برای امام علیه السلام این نیست که مقام معنوی نداشته باشد.‏‎ ‎‏برای امام مقامات معنوی هم هست که جدا از وظیفۀ حکومت است. و آن، مقام ‏‎ ‎‏کلی الهی است که گاهی در لسان ائمه، علیهم السلام، از آن یاد شده است. خلافتی است‏‎ ‎‏تکوینی که به موجب آن جمیع ذرات در برابر «ولیّ امر» خاضعند. از ضروریات مذهب‏‎ ‎‏ماست که کسی به مقامات معنوی ائمه علیهم السلام نمی‌رسد، حتی ملک مقرب و نبی مرسل. اصولاً‏‎ ‎‏رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه علیهم السلام ـ طبق روایاتی که داریم ـ قبل از این عالم انواری بوده اند در‏‎ ‎‏ظل عرش؛ و در انعقاد نطفه و «طینت» از بقیۀ مردم امتیاز داشته‌اند‏‏. و مقاماتی دارند‏‎ ‎‏الی ماشاءالله. چنانکه در روایات «معراج» جبرئیل عرض می‌کند: ‏‏لَوْ دَنَوْتُ أَنْمُلَةً، لاحْتَرَقْتُ‏‏.‏‎ ‎‏(اگر کمی نزدیک‌تر می‌شدم، سوخته بودم.) یا این فرمایش که ‏‏إنَّ لَنا مَعَ اللهِ حالات لایَسَعُهُ‏‎ ‎‏مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لا نَبِیٌ مُرْسَلٌ‏‏. (ما با خدا حالاتی داریم که نه فرشتۀ مقرب آن را می‌تواند‏‎ ‎‏داشته باشد و نه پیامبر مرسل). این جزء مذهب ماست که ائمه علیهم السلام چنین مقاماتی‏‎ ‎‏دارند، قبل از آن‌که موضوع در میان باشد. چنان‌که به حسب روایات این مقامات‏‎ ‎معنوی برای حضرت زهرا، سلام الله علیها، هم هست‏‏؛ با این‌که آن حضرت نه است‏‎ ‎‏و نه و نه . این مقامات سوای وظیفۀ حکومت است. لذا وقتی می‌گوییم‏‎ ‎‏حضرت زهرا علیها السلام، قاضی و خلیفه نیست، لازمه‌اش این نیست که مثل من و‏‎ ‎‏شماست؛ یا بر ما ندارد. 🔘 عهده دار شدن حکومت فی حد ذاته شأن و مقامی نیست؛ بلکه وسیلۀ انجام وظیفۀ‏‎ ‎‏اجرای احکام و برقراری نظام عادلانۀ اسلام است. حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام دربارۀ نفس‏‎ ‎‏حکومت و فرماندهی به ابن عباس‏‏ فرمود: این کفش چه‌قدر می‌ارزد؟ گفت: هیچ. فرمود:‏‎ ‎‏فرماندهی بر شما نزد من از این هم کم ارزش‌تر است؛ مگر این‌که به وسیلۀ فرماندهی و‏‎ ‎‏حکومت بر شما بتوانم حق (یعنی قانون و نظام اسلام) را برقرار سازم؛ و باطل (یعنی قانون‏‎ ‎‏و نظامات ناروا و ظالمانه) را از میان بردارم‏‏. پس، نفس حاکم شدنْ و فرمان‌روایی وسیله‌ای‏‎ ‎‏بیش نیست. و برای مردان خدا اگر این به کار خیر و تحقق هدف‌های عالی نیاید،‏‎ ‎‏هیچ ارزش ندارد. لذا در خطبۀ نهج البلاغه می‌فرماید: «اگر حجت بر من تمام نشده و ملزم‏‎ ‎‏به این کار نشده بودم، آن را (یعنی فرماندهی و حکومت را) رها می‌کردم». بدیهی است‏‎ ‎‏تصدی حکومتْ به دست آوردن یک وسیله است؛ نه این‌که یک باشد؛ زیرا اگر‏ مقام معنوی بود، کسی نمی‌توانست آن را غصب کند یا رها سازد. هرگاه حکومت و‏‎ ‎‏فرماندهی اجرای احکام الهی و برقراری نظام عادلانۀ اسلام شود، قدر و ارزش پیدا‏‎ ‎‏می‌کند؛ و متصدی آن صاحب ارجمندی و معنویت بیش‌تر می‌شود. بعضی از مردم چون‏‎ ‎‏دنیا چشمشان را پر کرده، خیال می‌کنند که ریاست و حکومت فی نفسه برای ائمه علیهم السلام شأن‏‎ ‎‏و مقامی است، که اگر برای دیگری ثابت شد دنیا به هم می‌خورد. حال آن‌که نخست وزیر‏ #‎‏شوروی یا و رئیس جمهور حکومت دارند، منتها کافرند. کافرند، اما‏‎ ‎‏حکومت و نفوذ سیاسی دارند؛ و این حکومت و نفوذ و اقتدار سیاسی را وسیلۀ کام‌روایی‏‎ ‎‏خود از طریق اجرای قوانین و سیاست‌های ضدانسانی می‌کنند.‏ 🔘 ائمه و فقهای عادل موظفند که از نظام و تشکیلات حکومتی برای اجرای احکام الهی‏‎ ‎‏و برقراری نظام عادلانۀ اسلام و به مردم استفاده کنند. صِرف حکومت برای آنان جز‏‎ ‎‏رنج و زحمت چیزی ندارد؛ منتها چه بکنند؟ مأمورند انجام وظیفه کنند. موضوع «ولایت‏‎ ‎‏فقیه» مأموریت و انجام وظیفه است.‏ 📚 کتاب ولایت فقیه؛ حکومت اسلامی / تقریر بیانات مرحوم امام خمینی قدس سره در نجف اشرف / صص ۵۳ تا ۵۵ 🌐 https://b2n.ir/u09934 @tafaqqoh