eitaa logo
طوبای عفاف
673 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
3.8هزار ویدیو
458 فایل
قرآن، زندگی، اندیشه ارتباط با مدیر @mfathi135
مشاهده در ایتا
دانلود
با کاروان علیه السلام (۱۶) خاندان علیه السلام به اصرار از لشکریان خواستند که آنان را به قتلگاه ببرند. همین که چشم زنـان بر کشتگان افتاد، ناله سردادند و بر صورتهای خود زدند. سلام الله علیها در کنار نعش مقدس علیه السلام ندبـه میکرد و با صدایی غم انگیز و دلی پردرد فریاد میزد: «وامحمداه، این حسین است کـه عریـان بـر خاك افتاده و به خون آغشته شده و اعضایش از هم جدا شده است. وامـصیبتاه، ایـن دختـران تـو هستند که اسیرند. شکایت میبرم به خدا و به محمد مصطفی و علی مرتضی و فاطمـه زهـرا و بـه حمزه سیدالشهدا. وامحمداه، این حسین است که عریان (روي خاك افتاده) و باد صبا خـاك بیابـان را بر بدنش میپاشد. او است که به دست زنازادگان کشته شده است.» پس از آنکه عمربن سعد به همراه سپاهش کشته های خود را دفن کرده و کربلا را به مقـصد کوفـه ترك کرد، قبیله بنی اسد که ساکن قریه غاضریه بودند، پـس از یـک روز از شـهادت امـام و یـاران باوفایش، به کربلا آمدند و آنان را دفن کردند. برپایه باورهای اعتقادی شیعه، امام زین العابدین علیه السلام نیز به قتلگاه آمد و جسد مطهر علیه السلام را دفن کردند. بعدازظهر روز یازدهم، لشکریان عمربن سعد اهلبیت امام و بازماندگان شهدا را گرد آوردند تا آنان را به اسیری از به کوفه ببرند. @toubaefaf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همراه با کاروان علیه السلام(۱۷) ورود کاروان اهلبیت علیهم‌السلام به کوفه در روز ۱۲محرم @toubaefaf
با کاروان علیه السلام (۱۸) تجلی ، در خطابه سلام الله علیها در کوفه «سخنم را با حمد  و درود و سلام بر پیامبرش آغاز می‌کنم. اما بعد، ‌ای اهل کوفه؛ ‌ای اهل نیرنگ و نفاق! (آیا گریه می‌کنید؟!) هرگز اشک‌هایتان خشک نشود و شیون شما بازنایستد. کار شما «بدان زنی ماند که رشته خویش را پس از محکم تابیدن، باز می‌گشود؛ (از آن‌رو که) سوگندهایتان را (وسیله) خیانت و فریب میان خود قرار می‌دهید». آیا در شما چیزی جز تکبر و خودستایی، (سینه‌های پر از) کینه، چاپلوسی کنیزکان و طعنه‌زنی دشمنان وجود دارد؟ آیا شما جز به سبزه‌های روییده در منجلاب یا گچبری‌هایی بر گور (مردگان) می‌مانید؟ چه بد کرداری برای خود پیش فرستادید که  را از خود خشمگین کردید و به عذاب ابدی گرفتار شدید. آیا گریه می‌کنید و ناله سر می‌دهید؟! آری گریه کنید که به خدا سوگند شما سزاوار گریه هستید. آری بسیار بگریید و‌ اندک بخندید که به ننگ و عاری آلوده شدید که هرگز از دامانتان شسته نخواهد شد. چگونه این ننگ را توانید شست که زاده پیامبر خاتم و کانون رسالت و سرور جوانان بهشت را که پناه شما در حوادث، و چراغ راه و برهان قاطع بر شما بود، کشتید. هلاکت بر شما باد و نگونسار باشید. تلاشتان هدر رفته و در معامله زیان کرده‌اید. به خشم خدا بازگشتید و ذلت و خواری به نام شما زده شد. به راستی کاری چنان زشت و ناپسند کردید که نزدیک است از زشتی آن آسمان‌ها از هم بشکافد و زمین بگسلد و کوه‌ها در هم شکسته، فروریزد». می‌دانید چه جگری از  صلی الله علیه وآله دریدید و چه پرده‌نشینانی را از حریم و حرمش بیرون کشیدید و چه خونی از او ریختید؟ کار شما به زنی زشت و نادان و حریص مانَد که (صفات زشتش) زمین و آسمان را انباشته است. آیا از خون گریستن آسمان شگفت‌زده شدید؟ «و عذاب آخرت سخت‌تر و خوار کننده‌تر است و آنان یاری نخواهند شد». مهلت‌های الهی، شما را سبک سر نکند؛ چراکه پیشی گرفتن شما، خدا را شتاب زده نمی‌کند و (او) بیم از دست رفتن (فرصتِ) خونخواهی ندارد. پروردگارت در کمین ما و آنان است. سپس حضرت از آنان رو برگرداند». ابدَاُ بِحَمدِ اللّه ِ وَالصَّلاةِ وَالسَّلامِ عَلی نَبِیِّهِ، امّا بَعدُ یا اهلَ الکوفَةِ، یا اهلَ الخَترِ وَالخَذلِ، الا فَلا رَقَاَتِ العَبرَةُ، ولا هَدَاَتِ الرَّنَّةُ، انَّما مثَلُکُم کَمَثَلِ» «الَّتی نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّةٍ اَنکَـثًا تَتَّخِذُونَ اَیْمَـنَکُمْ دَخَلَا بَیْنَکُمْ»... مقتل جامع سیدالشهداء، استاد حاج آقا پیشوایی ره، ج۲، ص۴۴-۴۰ @toubaefaf
•⊰❁⊱•﷽•❁⊱• علیه السلام از صَلَی اللهُ علیه و آله نقل کرده اند که حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «بخیل واقعی كسی است كه نام مرا بشنود ولی بر من  نفرستد. البَخِيلُ حَقّاً مَنْ ذَُكِرْتُ عندَه فَلَمْ يُصَلِّ عَلَيَّ» وسائل الشيعه، ج۷، ص۲۰۴ در ﴿اَلّلهُمَّـ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الفَرَج﴾ ┄┅┅┅┅❁✨❁┅┅┅┅┄ در ختم صلوات هفتگی کانال شرکت فرمایید👇 ༺طوبای عفاف༻ @toubaefaf https://zil.ink/toubaefaf
•⊰❁⊱•﷽•❁⊱• از حضرت پرسیدند... «... در مکاشفه ای را دیدند و از ایشان پرسیدند: اگر به دنیا بر گردید چه می کنید؟ فرمود: سه کار؛ شرکت در مجلس عزای علیه السلام، آب دادن، و فرستادن» روزنه هایی از عالم غیب، ص۱۸۷ ﴿اَلّلهُمَّـ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الفَرَج﴾ ┄┅┅┅┅❁✨❁┅┅┅┅┄ ༺طوبای عفاف༻ @toubaefaf https://zil.ink/toubaefaf
همراه با کاروان علیه السلام(۱۹) در ترجمه کتاب نفس المهموم، مرحوم آیت‌الله میرزا ابوالحسن شعرانی ره آمده است: «امام سجاد علیه‌السّلام مامور دفن پدر بزرگوار خود بوده است، چنان‌که علامه مجلسی پس از نقل گزارش شیخ مفید ره می‌نویسد: به حسب ظاهر چنین بود، اما در واقع، امام را به غیر از امام دفن نمی‌کند. حضرت علیه‌السّلام به اعجاز امامت آمد و جسد مطهر آن حضرت و بلکه سایر شهدا را دفن کرد. چنان‌که در جریان شهادت  علیه‌السّلام که در طوس به شهادت رسید، امام جواد علیه‌السّلام به قدرت الهی از مدینه به طوس آمد و امور غسل و کفن امام را خود عهده دار شد. البته دربارهٔ دفن سایر شهدا توسط امام سجاد علیه‌السّلام، سندی وجود ندارد و چنان‌که گذشت بنابر برخی روایات، تنها دفن بدن علیه‌السّلام توسط علیه‌السّلام، صورت پذیرفته است. مقتل جامع سیدالشهداء، استاد حاج آقا پیشوایی ره، ج۱، ص۹۰۰ @toubaefaf
•⊰❁⊱•﷽•❁⊱• برکات امر به معروف و نهی از منکر در کلام علیه السلام: «اى مردم! از پندى كه خداوند به دوستان خود داده است، عبرت گيريد... و فرمود: «مردان مؤمن و زنان مؤمن برخى بر برخى ديگر ولايت دارند امر به معروف و نهى از منكر مى كنند» خداوند از نهى_از_منكر به عنوان يك فريضه از جانب خود، آغاز كرد؛ زيرا مى دانست كه اگر اين فريضه انجام گيرد و برپا شود، همه فرايض ديگر از آسان و سخت، به كار بسته خواهد شد؛ چون نهى_ازمنكر دعوت به است، با ردّ مظالم (باز گرداندن حقوقِ به ناحق گرفته مردم به آنان) و مخالفت با ستمگر، و تقسيم [عادلانه] بيت المال و غنايم، و گرفتن بجای زكات و خرج كردن بجاى آنها. اعتَبِروا أيُّها النَّاسُ بِما وَعَظَ اللّه ُ بِه أولِياءَهُ ··· و قالَ: «المُؤمِنونَ و المُؤمِناتُ بَعضُهُم أولِياءُ بَعضٍ يَأمُرونَ بِالمَعروفِ و يَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ» فبَدَأ اللّه ُ بِالأمرِ بِالمَعروفِ و النَّهيِ عَنِ المُنكَرِ فَريضَةً مِنهُ لِعِلمِهِ بِأنَّها إذا اُدِّيَت و اُقيمَتِ استَقامَتِ الفَرائضُ كُلُّها هَيِّنُها و صَعبُها و ذلكَ أنَّ الأمرَ بِالمَعروفِ و النَّهيَ عَنِ المُنكَرِ دُعاءٌ إلَى الإسلامِ مَعَ رَدِّ المَظالِمِ و مُخالَفَةِ الظّالِمِ و قِسمَةِ الفَيءِ و الغَنائمِ و أخذِ الصَّدَقاتِ مِن مَواضِعِها و وَضعِها في حَقِّها.» تحف العقول، بخش سخنان علیه السلام ﴿اَلّلهُمَّـ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الفَرَج﴾ ┄┅┅┅┅❁✨❁┅┅┅┅┄ ༺طوبای عفاف༻ @toubaefaf https://zil.ink/toubaefaf
با کاروان علیه السلام (۲۰) خطبه حضرت علیه السلام در کوفه «حذيم بن شريك اسدى» مى گويد: امام زين العابدين عليه السلام رو به مردم نمود و به آنها اشاره كرد كه ساكت شوند. مردم نيز ساكت شدند و آن حضرت در حالى كه ايستاده بود، پس از حمد و ثناى الهى و فرستادن درود بر پيامبر اسلام اين خطبه را ايراد كرد: «أَيُّهَا النّاسُ! مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي، وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي فَأَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ الْمَذْبُوحِ بِشَطِّ الْفُراتِ مِنْ غَيْرِ ذَحْل وَ لا تِرات، أَنَا ابْنُ مَنِ انْتُهِكَ حَرِيمُهُ وَ سُلِبَ نَعِيمُهُ وَ انْتُهِبَ مالُهُ وَ سُبِيَ عِيالُهُ، أَنَا ابْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً، فَكَفى بِذلِكَ فَخْراً. اى مردم! هر كس مرا شناخت كه مى داند من كيستم، ولى آن كس كه مرا نمى شناسد بداند كه من فرزند حسينم، همان كس كه بدون هيچ جرم و گناهى كنار شطّ [با لب تشنه] سر بريده شد. من فرزند كسى هستم كه حريمش مورد بى حرمتى قرار گرفت و اموالش به غارت برده شد و خانواده اش به اسارت گرفته شد. من پسر كسى ام كه با آزار و شكنجه به شهادت رسيد و همين افتخار ما را كافى است! اى مردم! شما را به خدا سوگند! آيا قبول داريد كه همين شما بوديد كه به پدرم نامه نوشتيد [و او را براى آمدن به كوفه دعوت كرديد] ولى با او به نيرنگ عمل كرديد. با او با جان خويش عهد و پيمان بستيد و بيعت نموديد، آنگاه او را تنها گذاشته و با وى پيكار كرديد؟! خداوند شما را به خاطر توشه بدى كه براى خود از پيش فرستاديد و تصميم بدى كه [در زندگى] گرفتيد، نابود كند. شما با چه چشمى مى خواهيد به پيامبر خدا بنگريد آن زمان كه [در قيامت] به شما مى گويد: شما خاندان مرا كشتيد و حريم مرا مورد هتك و بى احترامى قرار داديد، شما از امت من نيستيد. «حذيم» مى گويد: با اين خطابه، صداى گريه مردم بلند شد و مردم به يكديگر مى گفتند: نابود و بدبخت شديد، ولى خودتان نمى دانيد! عليه السلام در ادامه فرمود: «خداوند بيامرزد، آن كس كه نصيحت و اندرز مرا بپذيرد و سفارش مرا درباره و درباره رسولش و صلى الله عليه وآله به خاطر بسپارد؛ چرا كه رسول خدا صلى الله عليه وآله براى ما اسوه و سرمشق نيكو و ارزشمندى است». مردم همگى فرياد زدند: اى فرزند صلى الله عليه وآله همه ما گوش به فرمان و مطيع توايم و حافظ و نگهبان جان و مال شما هستيم؛ هرگز از شما روى گردان نيستيم، به ما فرمان بده ـ خدايت رحمت كند ـ كه ما با هر كس تو بجنگى، مى ستيزيم و با هر كس كه آشتى نمايى، صلح مى كنيم، و كسانى كه به شما و ما ستم كردند و ظلم روا داشتند را مجازات خواهيم نمود!! عليه السلام فرمود: هيهات! اى گروه پيمان شكن حيله گر! [هرگز به وعده هاى شما اطمينانى نيست زيرا] ميان شما و خواسته هايتان پرده اى [از جهل و غفلت و ناتوانى] افكنده شده؛ آيا با همان حال و هوايى كه به سراغ پدران ما رفتيد، مى خواهيد به سراغ من بياييد [كه فقط وعده مى دهيد و عمل نمى كنيد؟!]؛ به خداىِ مركب هاى تندرو كه زائران خانه خدا را به سوى منا مى برند سوگند! كه هرگز چنين نخواهد شد [و من فريب وعده هاى شما را نمى خورم]؛ چرا كه هنوز آن زخمها بهبود نيافته. همين ديروز بود كه پدرم و جمعى از خاندانش به شهادت رسيده اند و هنوز داغ مرگ صلى الله عليه وآله را فراموش نكرده بودم كه داغ مرگ پدر و فرزندان پدر و جدم اختيار از من ربود. تلخى اندوه آن را در گلوگاهم احساس مى كنم و درد جانكاهش در سينه ام جارى است. خواسته من از شما اين است كه نه از ما طرفدارى كنيد و نه با ما به جنگ و ستيز برخيزيد، ما را به خير شما اميدى نيست، شرّ مرسانيد. آنگاه عليه السلام با اين ابيات سخنش را پايان داد: «لا غَرْوَ إِنْ قُتِلَ الْحُسَيْنُ وَ شَيْخُهُ قَدْ كانَ خَيْراً مِنْ حُسَيْن وَ أَكْرَما فَلا تَفْرَحُوا يا أَهْلَ كُوفَةَ بِالَّذِي أُصيبَ حُسَيْنٌ كانَ ذلِكَ أَعْظَما قَتيلٌ بِشَطِّ النَّهْرِ نَفْسي فِداؤُهُ جَزاءُ الَّذِي أَرْداهُ نارُ جَهَنَّمـا». جاى شگفتى نيست اگر عليه السلام و پدرش كه از او بزرگوارتر و بهتر بود كشته شدند. اى كوفيان به آنچه كه به رسيد و بسيار هم مصيبت بزرگى بود، شادمان نباشيد. جانم فداى آن كشته اى كه كنار شط آب [با لب تشنه] به شهادت رسيد، ولى كيفر آن كس كه وى را شهيد كرد، آتش دوزخ است». احتجاج شیخ طبرسى ره، ج 2، ص117 بحارالانوار، ج 45، ص 112 - 113 @toubaefaf
با کاروان علیه‌السلام(۲۱) حضرت فاطمه صغری سلام الله علیها یکی دیگر از پیام رسان های ویژه کربلا و در پناه حضرت علیه السلام بود و تجلی نور که در کوفه فرمود: «از جمله چیزهایی که بر پیامبر صلی الله علیه وآله نازل شد، پیمان گرفتن بر ولایت امیرالمومنین علیه السلام بود ولی مردم حق او را غصب کردند و او را به ناحق به شهادت رساندند... اى كوفيان! اى حيله گران و ...! ما خاندانى هستيم كه خداوند ما را مبتلاى شما ساخت و شما را مورد آزمون ما قرار داد، ولى امتحان ما را نيكو قرار داد (ما از عهده اين آزمون به خوبى برآمديم)... شما ما را تكذيب كرديد و در حق ما ناسپاسى روا داشتيد، كشتن ما را حلال دانستيد و اموال ما را به غارت برديد، گويا ما مسلمان نيستيم». متن کامل خطبه: احتجاج شیخ طبرسى ره، ص 104 - 108 همچنين رجوع كنيد به: ملهوف (لهوف)، ص 194 - 197 و بحارالانوار، ج 45، ص 110 - 111 ✍مراد از حضرت فاطمه صغری سلام الله علیها: ظاهراً اين فاطمه، همان فاطمه بنت الحسين است كه همسر حسن مثنّى (فرزند امام حسن عليه السلام) بوده است و تعبير به «كَما قَتَلْتُمْ جَدَّنا بِالاَْمْسِ» در خطبه وى كه مراد از آن اميرمؤمنان عليه السلام است، نيز شاهد اين سخن است؛ اما تعبير به «فاطمه صغرى» شايد نشانگر آن باشد كه امام حسين عليه السلام دختر ديگرى به نام فاطمه داشته، كه از او بزرگتر بوده است. برگرفته از کتاب: عاشورا ريشه ‏ها، انگيزه‏ ها، رويدادها، پيامدها، سعید داودی و مهدی رستم نژاد،(زیر نظر آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى)، ص 565 @toubaefaf
با کاروان علیه السلام(٢٢) ...ابن زیاد سر مبارك امام حسین علیه السلام را به همراه سرهای دیگر شهدای کربلا به زحربن قَیس سپرد تا بـه شام ببرد و گروهی از اهل کوفه را با او همراه کرد؛ سپس دستور داد زنها و بچه ها را آماده کنند و بر گردن امام سجاد علیه‌السلام غل بیندازند. موالیان ابن زیاد، اهلبیت علیهم السلام را از کوفه تا شام از منازل و شهرهایی عبور دادند و دستور داشتند تا ایشان را در شهرها بگردانند و مرتب تبلیغ سوء به ضد اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام نیز انجام می شد... نک: قصه کربلا، منازل کوفه تا شام، ۴۸۱_۴۶۳ @toubaefaf
با کاروان علیه السلام (۲۳) چون خبر شهادت عليه السلام و فرزندان عبدالله بن جعفر در مدينه انتشار يافت گروهی براي تسليت به نزد او آمدند و يكی از نزديكان او كه گويا ابواللسلاس بود گفت: اين داغها براي خاطر ابی عبدالله الحسين به ما رسيد! عبدالله سخت از اين سخن برآشفت و كفش خود را بسوی او پرتاب كرد و گفت: يابن اللخناء! (نوعی سب و لقبی که به دشمن می دهند) آيا درباره عليه السلام چنين سخن مي گويی؟ بخدا سوگند كه اگر من نيز با او بودم دوست داشتم كه از وي جدا نگردم تا با او كشته شوم و الله كه از صميم قلب شهادت فرزندان را ناخوشايند نمی دانم و تحمل داغ آنان برای من آسان است، چرا كه در ركاب برادر و پسر عمويم عليه السلام كشته شده اند. آنگاه روی به حاضران كرد و گفت: شهادت بر من سخت گران و دشوار است و خدای را سپاس می گويم- اگر چه خودم همراهي و جانبازی نكردم- فرزندان من در راه او از جان خود گذشتند. تاريخ طبری، ج۵، ص۲۳۵ ره روايت كرده است كه: چون خبر شهادت عليه السلام به مدينه رسيد، دختر با گروهی از زنان و خويشان از خانه خود بيرون آمد و چون به نزديكی قبر صلی الله عليه وآله و سلم رسيد فريادی كشيد و رو بسوی مهاجران انصار كرد و گفت: «ماذا تقولون اذ قال النبي لكم يوم الحساب و صدق القول مسموع خذلتم عترتي او كنتم غيبا و الحق عند ولي الامر مجموع اسلمتموهم بايدي الظالمين فما منكم له اليوم عند الله مشفوع ما كان عند غداة الطف اذ حضروا تلك المنايا و لا عنهن مدفوع ترجمه شعر: «چه خواهيد گفت در روز قيامت که فقط گفتار صدق پذيرفته می شود چون پيامبر شما را گويد: عترتم را مخذول ساختهيا مگر شما غايب بوديد و حق نزد صاحب امر گرد آيد؛ شما آنان را بدست ستمگران سپرديد پس امروز برای شما نزد خدا چيزی براي شفاعت نيست؛ هنگامي که آنان ديروز در طف نزد کشتگان حضور داشتند و از عترت پيامبر دفاع نشد». امالي شيخ‏ طوسی ره، ج۱، ص۸۸ نک: قصه کربلا، ص۴۵۷ @toubaefaf
با کاروان علیه السلام (۲۴) شب آن روزی كه عمرو بن سعيد- حاكم مدينه- خطبه خواند و خبر كشته شدن عليه السلام را براي مردم مدينه بازگو كرد مردم مدينه در نيمه شب ندايی را شنيدند، كسی صاحب صدا را نمی ديد ولي صدايش را همه می شنيدند كه می گفت: ايها القاتلون جهلا حسينا ابشروا العذات و التنكيل كل اهل السماء يدعو عليكم من نبي و ملاك و قبيل قد لعنتم علي لسان ابن داود و موسي صاحب الانجيل ترجمه:  «اي کسانی که علیه السلام را به نادانی کشتيد! بشارت باد شما را عذاب و شکنجه؛ همه‏ي اهل آسمان شما را نفرين کنند، از پيامبر و فرشته و طوايف ديگر؛ شما لعنت شده‏ ايد بر زبان سليمان، موسی و عيسی صاحب انجيل». ارشاد ره ج۲، ۱۲۴ و در بحارالانوار، ج۴۵، ص۲۳۶ آمده است: «من نبي و مرسل و قتيل». و نيز حلبي از عليه السلام نقل كرده است كه: چون عليه السلام كشته شد كسان ما از هاتفی شنيدند كه مي گفت: امروز بلا بر اين امت نازل گرديد و ديگر شادی و سروری نخواهند ديد تا قائم شما قيام كند و دلهای شما را شفا دهد و دشمنان شما را بكشد و خونخواهی شما كند. کامل الزیارات، ۳۳۶ نک: قصه کربلا، ص۴۵۹ @toubaefaf
هدایت شده از طوبای عفاف
•⊰❁⊱•﷽•❁⊱• از حضرت پرسیدند... «... در مکاشفه ای را دیدند و از ایشان پرسیدند: اگر به دنیا بر گردید چه می کنید؟ فرمود: سه کار؛ شرکت در مجلس عزای علیه السلام، آب دادن، و فرستادن» روزنه هایی از عالم غیب، ص۱۸۷ ﴿اَلّلهُمَّـ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الفَرَج﴾ ┄┅┅┅┅❁✨❁┅┅┅┅┄ ༺طوبای عفاف༻ @toubaefaf https://zil.ink/toubaefaf
🚩آیت الله بهجت رحمة‌الله‌علیه: 🔻 استادم سيدعلي قاضي را در خواب ديدم به او گفتم چه چيزي حسرت شما در دنياست كه انجام نداده ايد. ايشان فرمودند: حسرت ميخورم كه چرا در دنيا فقط روزي يك مرتبه ميخواندم. وحشتناك ترين لحظه زماني است كه انسان را در سرازيري قبر ميگذارند. شخصي نزد امام صادق(ع) رفت و گفت: من از آن لحظه ميترسم. چه كنم؟ امام صادق (ع) فرمودند: زيارت عاشورا را زياد بخوان. آن فرد گفت چگونه با خواندن زيارت عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم. امام صادق فرمود: مگر در پايان زيارت عاشورا نميخوانيد، اللهم ارزقني شفاعة الحسين يوم الورود؟ يعني خدايا شفاعت حسين(ع) را هنگام ورود به قبر روزى من كن. زيارت عاشورا بخوانيد تا امام حسين (ع) در آن لحظه به فريادتان برسد. ... اگر خواستيد قرائت زيارت عاشورا را ترويج كنيد براى ديگران ارسال نماييد... اميدوارم هر دستى كه اين پيام را مى فرستد آتش جهنم را لمس نكند!!! علیه السلام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) https://zil.ink/toubaefaf
همراه با کاروان علیه السلام (۲۵) ورود کاروان اسرای کربلا به شام ۱۳۸۵ سال پیش در چنین روزی در ۳۰ محرم سال ۶۱ هجری قمری اسرای اهل بیت علیهم السلام به حوالی شهر شام رسیدند. ابراهیم بن طلحه بن عبدالله جلو آمد و به علیه السلام نزدیک شد و کینه‌هایی که از جراحت شمشیر‌های جنگ جمل در سینه ذخیره کرده بود ظاهر ساخت و به حضرت گفت: دیدی غلبه با کیست؟ حضرت فرمود: اگر می‌خواهی بدانی غالب کیست صبر کن تا هنگام نماز اذان و اقامه بگو، آن وقت می‌دانی آوازه چه کسی تا قیامت باقی است... @toubaefaf
﷽ حضرت علیه السلام در عالم مکاشفه به یکی از علمای قم فرمودند همه در عصمت و ولایت یکی هستند و چون این زمان، دوران ما است سزاوار است درباره او بیشتر گفتگو شود. و در خاتمه فرمودند: باز تاکید می کنم درباره ما زیاد سخن بگویید و بنویسید، ما مظلوم است، بیش از آنچه نوشته و گفته شده باید درباره اش نوشت و گفت. 📚صحیفه مهدیه، بخش مقدمه @toubaefaf
با کاروان علیه السلام (۲۶) روز اول صفر سال ۶۱ ه.ق ، کاروان أهلبیت علیهم السلام به شهر شام وارد شدند. مأموران یزید شرایطی را در شهر فراهم کرده بودند تا مردم آن روز را عید بدانند و به جشن و شادی در کوچه‌ها مشغول شوند. به این ترتیب، وقتی کاروان وارد شام شد که مردم در حال شادی بودند و نمی‌دانستند یزید ملعون چه جنایت هولناکی را جشن گرفته است. روایت شده که حضرت ام‌کلثوم سلام الله علیها پیش از ورود به شام، به شمر ملعون فرمودند: «در زمان ورود به شام ما را از دروازه‌ای وارد کنید که جمعیت کمتری داشته باشد. در عین حال سرهای شهدا را از میان اسیران دور کنید تا مردم مشغول تماشای آن‌ها شده و کمتر نگاهشان به اهل بیت صلی‌الله علیه و آله بیفتد.» اما شمر که در وقاحت و بی‌شرمی نظیر نداشت، درست خلافت نظر آن بانوی مکرم رفتار کرد. به این صورت که سرها را در میان اسرای اهلبیت از کربلا برد و همچنین آن‌ها را از دروازه ساعت که شلوغ‌ترین دروازه ورودی شام بود، وارد جمعیت مردم کرد. بازنشر پیام (۲۴۷)هزار و یک نکته پیرامون @toubaefaf
همراه با کاروان علیه السلام(۲۸) نقل شده در یکی از مجالسی که یزید در حضور اسرای اهل بیت (علیهم‌السّلام) و سرهای مقدس شهدا، تشکیل داده بود به دستور او، ماموران خطیبی را در مجلس حاضر کردند تا به بدگویی از  علیه‌السّلام و پدر بزرگوارش بپردازد. خطیب بر منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی از  و علیهمالسّلام به بدی یاد کرد و تا می‌توانست در مدح و ستایش از معاویه و یزید مبالغه کرد. علیه‌السّلام از یزید خواست به منبر رود و خطبه‌ای بخواند، اما یزید اجازه نداد. امام فرمود: «ای یزید اجازه بده تا بر این چوب‌ها بالا بروم و سخنانی بر زبان آورم که هم خشنودی خداوند در آن باشد و هم کسانی که در این‌جا نشسته‌اند، پاداش و ثواب ببرند.» یزید نپذیرفت. ولی مردم گفتند: «ای امیرمؤمنان اجازه بده تا بالای منبر برود، شاید چیزی از او بشنویم». سرانجام با اصرار زیاد مردم اجازه داد تا امام علیه‌السّلام به ایراد سخن بپردازد. بعد از سخنان خطیبی که از امامان بدگویی کرد، امام علیه‌السّلام برخاست و با صدای بلند خطاب به آن مرد گفت: «وای بر تو‌ ای سخنگو؛ خشنودی آفریدگان را با خشم آفریدگار معامله کردی و آتش جهنم را بر خود خریدی.»  سپس علیه‌السّلام بر فراز منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: «أيُّهَا النّاسُ، اُعطينا سِتّاً و فُضِّلنا بِسَبعٍ: اُعطينَا العِلمَ وَ الحِلمَ، وَالسَّماحَةَ وَ الفَصاحَةَ وَ الشَّجاعَةَ، وَالمَحَبَّةَ في قُلوبِ المُؤمِنينَ. و فُضِّلنا بِأَنَّ مِنَّا النَّبِيَّ المُختارَ مُحَمَّداً صلى اللَّه عليه وآله و مِنَّا الصِّدّيقُ و مِنَّا الطَّيّارُ و مِنَّا أسَدُاللَّهِ و أسَدُ الرَّسولِ و مِنّا سَيِّدَةُ نِساءِ العالَمينَ البَتولُ و مِنّا سِبطا هذِهِ الاُمَّةِ و سَيِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ؛ فَمَن عَرَفَني فَقَد عَرَفَنی و مَن لَم يَعرِفني أنبَأتُهُ بِحَسَبي و نَسَبي، أنَا ابنُ مَكَّةَ و مِنىً، أنَا ابنُ زَمزَمَ وَالصَّفا... «ای مردم شش چیز به ما عطا شده است و به هفت چیز بر دیگران فضیلت یافته‌ایم. دانش، بردباری، بخشندگی، فصاحت، شجاعت و محبت در دل‌های مؤمنان، شش فضیلتی است که به ما عطا شده است؛ و اما هفت چیز که خداوند ما را بدان بر دیگر مخلوقات جهان برتری داد از این قرار است:  صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم، صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم از ماست. صدیق و راستگوی این امت، علیه‌السّلام از ماست. جعفر طیار از ماست. (حمزه) شیر خدا و رسول صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم از ماست. سرور زنان عالم،  بتول سلام‌الله‌علیها از ماست. دو سبط این امت و دو سرور جوانان بهشت، از ما هستند. پس هر کس مرا می‌شناسد که می‌شناسد و برای کسانی که مرا نمی‌شناسند حسب و نسب خویش را باز می‌گویم: منم فرزند مکه و منی، منم فرزند زمزم و صفا، منم فرزند آن که حجرالاسود را با ردای خود حمل کرد (و آن‌را در جایش قرار داد)، منم فرزند بهترین کسی که پیراهن و ردا پوشید. منم فرزند بهترین کسی که نعلین و کفش به پا کرد. منم فرزند بهترین کسی که طواف و سعی به جای آورد. منم فرزند بهترین کسی که حج گزارد و لبیک گفت. منم فرزند کسی که با براق به آسمان برده شد. منم فرزند کسی که از  به  برده شد. منم فرزند کسی که  او را به  رساند. منم فرزند کسی که نزدیک و نزدیکتر شد تا به قاب قوسین یا نزدیکتر رسید. منم فرزند کسی که با فرشتگان آسمان نماز گزارد. منم فرزند کسی که خدای بزرگ بر او وحی کرد. منم فرزند صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم، منم فرزند علیه‌السّلام، منم فرزند کسی که با مشرکان جنگید تا آن‌که  را بر زبان جاری ساختند. منم فرزند کسی که روبه‌روی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم با دو شمشیر ضربت زد و با دو نیزه جنگید و دو بار هجرت کرد و دو بار بیعت نمود و به دو قبله نماز گزارد، در بدر و حنین جنگید و به اندازه چشم بر هم زدنی به خداوند کفر نورزید. منم فرزند شایسته‌ترین مؤمنان، وارث پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم، درهم کوبنده ملحدان، فرمانروای مسلمانان، نور مجاهدان، زینت عبادتگران، امیر گریه کنندگان، شکیباترین شکیبایان و برترین شب زنده‌داران و خاندان رسول رب العالمین. منم فرزند تایید شده توسط جبرئیل و یاری شده توسط میکائیل. منم فرزند حمایت کننده از حریم مسلمانان و کسی که با پیمان‌شکنان و ستمگران و خوارج پیکار کرد و با دشمنان ناصبی‌اش جنگید، و پر افتخارترین فرد قریش و نخستین کس از مؤمنان که را لبیک گفت.
با کاروان علیه السلام(۲۹) نقل شده حضرت علیه السلام در ادامه خطبه شام فرمود: «أَنَا ابْنُ الْحُسَيْنِ الْقَتيلِ بِكَربَلاءَ، ... أَنَا ابْنُ الْمُرَمَّلِ بِالدِّماءِ، أَنَا ابْنُ مَنْ بَكى عَلَيْهِ الْجِنُّ فِى الظَّلْماءِ، أَنَا ابْنُ مَنْ ناحَ عَلَيْهِ الطُّيُورُ فِى الْهَواءِ» من فرزند حسينم، همو كه در كربلا به شهادت رسيده؛ من فرزند كسى هستم كه به خونش آغشته شده، من فرزند كسى ام كه جنيان بر او گريستند، من فرزند كسى ام كه پرندگان در ماتم او نوحه و شيون كردند... نفس المهموم، ص۲۶۱ @toubaefaf
با کاروان علیه السلام(۳۰) هنگامی که علیه السلام آن خطبه رسا را ایراد فرمود، مردم حاضر در مسجد را سخت تحت تأثیر قرار داد و انگیزه بیداری را در آنان برانگیخت و به آنان جرأت و جسارت بخشید. روایت شده است که یکی از دانشمندان یهود که در آن مجلس حضور داشت به یزید گفت: این جوان کیست؟ یزید گفت: او است. یهودی گفت: کیست؟ یزید در جواب گفت: پسر می باشد. عالم یهودی گفت: مادر کیست؟ یزید گفت: . یهودی گفت: سبحان اللَّه! این پسر دختر پیامبر شما است و مع ذلک او را با این سرعت کشتید. چه بد با ذرّیه رفتار کردید!! بخدا قسم اگر حضرت موسی یک نوه از صلب خود در میان ما یهودیان به یادگار می نهاد ما او را پرستش می کردیم، ولی شما که دیروز پیغمبر خود را از دست داده اید امروز برجستید و پسر او را شهید کردید؟ اف بر شما، چه بد امتی هستید! در این حال یزید عصبانی شد و فرمان داد تا او را بزنند. در این هنگام آن یهودی برخاست و گفت: اگر می خواهید مرا بزنید بزنید، می خواهید بکشید بکشید، رها می کنید رها کنید؛ در هر صورت من در تورات می نگرم که می گوید: هر کسی ذریه پیامبری را بکشد تا زنده باشد همیشه ملعون خواهد بود و هنگامی که بمیرد دچار آتش جهنم خواهد شد. بحارالانوار، ج۴۵ نفس المهموم و قصه کربلا، از کربلا تا شام @toubaefaf
•⊰❁⊱•﷽•❁⊱• «... در مکاشفه ای را دیدند و از ایشان پرسیدند: اگر به دنیا بر گردید چه می کنید؟ فرمود: سه کار؛ شرکت در مجلس عزای علیه السلام، آب دادن، و فرستادن» روزنه هایی از عالم غیب، ص۱۸۷ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُم در ختم صلوات هفتگی کانال شرکت فرمایید👇 ﴿اَلّلهُمَّـ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الفَرَج﴾ ┄┅┅┅┅❁✨❁┅┅┅┅┄ ༺طوبای عفاف༻ @toubaefaf https://zil.ink/toubaefaf
با کاروان علیه السلام(۳۱) در مدت زمانى كه عليهم السلام را در خرابه شام سكونت دادند آنان روز از گرما و شب از سرما آسوده نبودند. روزى عليه السلام از آنجا بيرون آمد تا هوايى تازه كند كه «منهال بن عمر» آن حضرت را ديد و عرض كرد: «كَيْفَ أَمْسَيْتَ يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ»؛ اى پسر چگونه شب را سپرى كردى؟. فرمود: «أَمْسَيْنا كَمِثْلِ بَني إِسْرائِيلَ في آلِ فِرْعَونَ يُذَّبِّحُونَ أَبْناءَهُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَهُم»؛ (روزگار ما همانند بنى اسرائيل در چنگال فرعونيان است كه پسران آنها را مى كشتند و زنانشان را زنده نگه مى داشتند). آنگاه افزود: «عرب بر مردم عجم مباهات مى كند كه صلى الله عليه وآله از آنهاست و قريش بر سائر عرب فخر مى كند كه /محمّد صلى الله عليه وآله از قبيله آنهاست، ولى ما پيامبر را از دم تيغ گذراندند و گروهى را نيز آواره ساختند؛ «إِنّا للهِِ وَ إِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ». منهال مى گويد: امام عليه السلام با من مشغول سخن گفتن بود كه زنى از خرابه به سوى او آمد و فرمود: «إِلى أَيْنَ يا نِعْمَ الْخَلَفُ»؛ (اى بهترين بازمانده اهل بيت، به كجا مى روى؟) حضرت نيز از من جدا شد و به سرعت به سوى آن زن رفت. من پرسيدم اين زن كه بود؟ گفتند عمّه آن حضرت، عليها السلام بود». لهوف، ۳۲۲ و مقتل الحسين مقرّم، ص۳۶۰ و عاشورا ريشه ‏ها، انگيزه‏ ها، رويدادها، پيامدها، ص۶۱۴ @toubaefaf
با کاروان علیه السلام(۳۲) 🌷تجلی نور و عطر در شام و الگویی برای عالمیان از کامل بهائى نقل شده که اهلبیت  علیه السلام در حال اسارت از کودکانى که پدرشان در کربلا شهید شده بوده خبر شهادت پدر را پنهان مى داشتند. دخترکى سه یا چهار ساله از علیه السلام شبى از خواب بیدار شد و بهانه پدر گرفت و گفت: بابایم الان در کنارم بود و مرا در آغوش خود گرفته بود به کجا رفت؟ علیهم‌السلام که از خواب حضرت سلام الله علیها آگاه شدند یکباره صداى ضجه و ناله شان بلند شد، صداى شیون به خانه یزید رسید. از خواب بیدار شد، پرسید در خرابه چه خبر است؟ گفتند: طفلى از ، پدر را در خواب دیده و بهانه پدر گرفته است. گفت: سر پدر را برایش ببرید. سر علیه السلام را در طشتى نهاده و پارچه اى روى آن پوشیدند و به خرابه آوردند و جلوی او نهادند. حضرت خاتون سلام الله علیها به تصور این که طعام برایش آورده اند صدا زد: عمه جان! از شما طعام نخواستم، من بابایم را مى خواهم؛ گفتند: آنچه مى خواهى در میان طشت است. دختر اباعبدالله با دست هاى کوچکش روپوش را برداشت، چشمش بر سر بریده پدر افتاد، سر را در آغوش گرفت و با سر پدر درد دل مى کند که شاعر زبان حال او را چنین به نظم آورده است: پدر بعد از تو محنت ها کشیدم بیابان ها و صحراها دویدم همى گفتندمان در کوفه و شام که اینان خارجند از دین اسلام مرا بعد از تو اى شاه یگانه پرستارى نَبُد جز تازیانه ز کعب نیزه و از ضرب سیلى تنم چون آسمان گشته است نیلى به آن سر جمله آن جور و ستم ها بیابان گردى و درد و الم ها بیان کرد و بگفت اى شاه محشر تو برگو کى بریدت سر ز پیکر مرا در خوردسالى در بدر کرد اسیر و دستگیر و بى پدر کرد همى گفت و سر شاهش در آغوش بناگه گشت از گفتار خاموش علیهم‌السلام دیدند که سر به یک طرف و حضرت سلام الله علیها بطرفى بر زمین افتاد. او را حرکت دادند دیدند جان به جان آفرین تسلیم کرده است. نفس المهموم، ص ۴۵۶ (۴۴۹)هزار و یک نکته پیرامون @toubaefaf
علت گمراهی مردم زمان علیه السلام رهبر معظم انقلاب: «دور شدن از نماز» و «پیروی از شهوات»، دو عامل گمراهی و انحراف عمومی مردم آن زمان از علیه السلام است. @toubaefaf