🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#ترجمه_مناقب_الامام_علی_بن_ابی_طالب علیه السلام🍃🌸🌸
#بخش_نود_و_دوم
گفتن #فاطمه (ع) بر #پيامبر (ص) كه هيچ #غذائى در خانه #على (ع) #بصبح نماند... حديث 🍃🍃
(۱) ۴۲۷- خبر داد بما محمد فرزند احمد فرزند عثمان كه خبر داد بما ابو عمر محمد فرزند عباس فرزند حيويه خزاز (اذنا) خبر داد بما ابو عبد اللَّه حسين فرزند على فرزند حسين اسدى دهان نقل كرد بما على فرزند حسين بزار، نقل كرد بما اسماعيل فرزند صبيح نقل كرد بما يحيى فرزند مسور از على فرزند حزور از اصبغ از پدرم سعيد خدرى كه حديث را باينجا مى رساند: كه فاطمه (ع) بحضور پيامبر (ص) آمد و گفت سلام بر تو اى رسول خدا فرمود سلام بر تو اى دختركم گفت: اى پيامبر خدا بخدا قسم- هرگز در خانه على طعامى بصبح نمانده و پنج روز است غذائى بر دهانم وارد نشده و نه گوسفندى و نه شترى داريم و در خانه على حتى يك مشت گندم پيدا نميشود، پيامبر بفاطمه فرمود: نزديكم بيا، نزديكش آمد و فرمود: دستت را ميان دو شانهام بگذار دستش را بسوى او دراز كرد كه ناگاه تكه سنگى در ميان دو شانه پيامبر كه بوسيله عمامه اش تا سينه اش بسته شده بود پس فاطمه صيحه بلندى زد
و گفت يك ماه است در خانه محمد آتشى روشن نشده است سپس بفاطمه فرمود آيا ميدانى موقعيت على نسبت بمن چيست؟ او در دوازده سالگى امور مرا كفايت مى كرد و در شانزده سالگى پيش من شمشير ميزد و آنگاه، كه به هفده سال رسيد پهلوانها را بخاك مذلت انداخت و هنگامى كه بيست دو ساله بود اندوهها و غم هاى مرا بتنهائى از بين برد در حالى كه پنجاه مرد ديگر با او بودند.
آنگاه چهره فاطمه شكفته و درخشان گرديد از آن مكان جاى ديگر نرفته تا بحضور على (ع) آمد و منزل بنور چهره فاطمه درخشنده گرديد و على بفاطمه (ع) فرمود؟ اى دختر محمد از پيش من كه در آمدى قيافه ات غير از اين بود؟ فاطمه گفت:
چون پيامبر (ص) از مناقب تو بمن خبر داد.
📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۸۸
گفتار #پيامبر (ص): #فاطمه پاره #تن من است 🍃🍃
(۱) ۴۲۸- خبر داد بما ابو حسن احمد فرزند مظفر فرزند احمد عطار كه خبر داد بما ابو محمد عبد اللَّه فرزند عثمان مزنى ملقب به «ابن سقا» حافظ كه خبر داد بما محمد فرزند محمد فرزند اشعث گفت: نقل كرد بمن موسى فرزند اسماعيل كه حديث كرد بما پدرم از پدرش از جدش جعفر بن محمد از پدرش از جدش على بن الحسين از پدرش از جدش على (ع): كه كورى از فاطمه دختر رسول خدا اذن خواست و فاطمه خود را از او پوشانيد پيامبر (ص) باو فرمود، چرا خود را از او پوشاندى او كه ترا نمى بيند؟ گفت: اى رسول خدا اگر او مرا نمى بيند من او را مى بينم و او عطر مرا استشمام ميكند پيامبر (ص) فرمود شهادت ميدهم كه
تو پاره تن منى.
(۲) ۴۲۹- با اسنادش از جعفر بن محمد از پدرش كه على (ع) در حالى كه اندوه عميقى در چهره اش نمايان بود بر فاطمه دختر رسول خدا وارد شد فاطمه گفت: اين اندوه عميق چيست گفت رسول خدا (ص) در باره مسأله اى از ما پرسيد كه جوابش را نداشتم فاطمه گفت آن مسأله چيست گفت از ما در باره زن پرسيد كه چيست؟ گفتيم عورت است، فرمود كى بخدايش نزديكتر است ما ندانستيم (چه بگوئيم) فاطمه گفت: بسوى رسول خدا برگرد و باو اعلام كن نزديكترين حالتى كه زن بخداى خود دارد هنگامى است كه در خانه اش بنشيند، على بحضور پيامبر (ص) رفت و باو خبر داد پيامبر فرمود اى على! اين از نزد خودت نيست به پيامبر خبر داد كه فاطمه باو گفته است پيامبر فرمود راست گفتى كه بحقيقت فاطمه پاره تن من است.
(۳) ۴۳۰- خبر داد بما احمد فرزند محمد (اجازة) كه خبر داد بما عمر فرزند عبد اللَّه فرزند شوذب كه نقل كرد بما احمد فرزند عيسى نقل كرد بما ابراهيم فرزند هيثم نقل كرد بما ابو ازهر نقل نمود بما عبد الرزاق از معمر از زهرى از عبيد اللَّه فرزند عبد اللَّه از ابن عباس
📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۸۹
گفت: پيامبر (ص) نگاهى بعلى (ع) كرد و فرمود: تو در دنيا و آخرت، آقا و سرورى، دشمن تو دشمن من و دشمن من دشمن خدا است.
آنكه بتو خشمناك است، بمن خشمناك است و آن كس كه به من خشمناك است بخدا خشمناك است واى بر كسى كه بعد از من ترا دشمن بدارد، (۱) ۴۳۱- خبر داد بما
ابو بكر احمد فرزند محمد فرزند عبد الوهاب فرزند طاوان كه خبر داد بما قاضى ابو فرج احمد فرزند على فرزند جعفر فرزند محمد فرزند معلى خيوطى و خبر داد بما قاضى ابو على اسماعيل فرزند محمد فرزند احمد فرزند طيب فرزند كمارى فقيه غرافى كه نقل كرد بما ابو بكر احمد فرزند عبيد فرزند فضل فرزند سهل فرزند بيرى و خبر داد بما ابو غالب محمد فرزند احمد فرزند سهل نحوى نقل كرد بما ابو حسن على فرزند حسين جاذرى گفتند: ..... #ادامه_دارد
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#ترجمه_مناقب_الامام_علی_بن_ابی_طالب علیه السلام🍃🌸🌸
#بخش_نود_و_سوم
گفتار #پيامبر (ص): #فاطمه پاره #تن من است 🍃🍃
بما ابو حسن على فرزند حسين جاذرى گفتند: نقل كرد بما ابو بكر محمد فرزند عثمان فرزند سمعان معدل (تعديل شده) نقل كرد بما اسلم فرزند سهل فرزند اسلم نقل نمود بما وهب فرزند بقية كه خبر داد بما خالد فرزند حصين از ابو جميله آنگاه كه على (ع) شهيد شد حسن بن على جانشين او شد و هنگامى كه با مردم بنماز ايستاده بود ناگهان مردى بطرف او هجوم آورده و نيزه اى باو پرتاب نمود كه در رانش قرار گرفت، يكماه در اثر اين ضربه مريض و بسترى بود و سپس به منبر رفته و گفت اى مردم عراق در باره ما از خدا بترسيد كه ما امراء و بزرگان و مهمانان شمائيم! ما اهل بيتى هستيم كه خداوند بزرگ در باره آنها فرموده إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً جز اين نيست كه خدا اراده كرده پليدى را از شما اهل بيت دور سازد و پاك كند شما را پاك كردنى همان طور صحبت مى كرد تا اينكه كسى را در مسجد نديديم مگر اينكه گريه ميكرد.
(۲) ۴۳۲- گفت نقل كرد بما اسلم كه نقل
كرد بما زكريا فرزند يحيى فرزند صبيح نقل كرد بما هشيم گفت: خبر داد بما زاذان ابو منصور گفت: حسين بن على را ديدم كه سر و لحيه اش با خونش آغشته بود.
(۳) ۴۳۳- گفت: نقل كرد بما اسلم نقل كرد بما اسماعيل فرزند عيسى نقل كرد
📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۹۰
بما يزيد فرزند هارون كه مادرم از جدش بمن نقل كرد گفت: من شهادت حسين بن على را درك كردم آنگاه كه شهيد شد گروهى از مردم بسوى شترى كه با او بود رفتند و غارت كردند و آنگاه كه شب شد در آن چيزهائى كه غارت كرده بودند آتش هائى ديدم كه هر چيزى كه از لشكر او گرفته شده بود سوزاند.
(۱) ۴۳۴- گفت: نقل كرد بما اسلم گفت: نقل كرد بما احمد فرزند اسماعيل فرزند عمر كه نقل كرد بما سليمان فرزند منصور نقل كرد بما على فرزند عاصم از حصين گفت: من در كوفه بودم خبر قتل حسين بن على بما رسيد سه روز معطل و منتظر مانديم گويا كه صورتهاى ما با خاكستر پوشيده شده بود على بن عاصم گفت به حصين گفتم:
آن روز در چه حال بودى؟ گفت مردى داراى خانواده بودم.
(۲) ۴۳۵- خبر داد بما قاضى ابو حسن على فرزند خضر ازدى (اجازة) كه ابو يعقوب يوسف فرزند يعقوب نجيرمى بآنها نقل كرده گفت: نقل كرد بما ابو يحيى ساجى نقل كرد بما اسماعيل نوه دخترى سدى كه بما نقل كرده دويد جعفى از پدرش گفت زمانى كه حسين (ع) شهيد شد بچه شترى از لشكر او غارت و گرديد هنگامى كه پخته شد همه اش خون بود او را بزمين ريختند.
(۳)
۳۳۶- خبر داد بما ابو غالب محمد فرزند احمد فرزند سهل نحوى (اذنا) كه ابو القاسم على فرزند طلحه فرزند كردان بآنها خبر داده گفت: بما نقل كرد ابو بكر محمد فرزند قاسم انبارى خبر داد بما محمد فرزند ابو يعقوب دينورى كه نقل كرد بما على فرزند حسن سامى نقل كرد بما نصر فرزند منصور گفت: هنگامى كه بر امراء و حكام فرمان صادر شد كه على بن ابى طالب را در منابر سب و لعن كنند (كثير فرزند عبد الرحمن) آورده شد تا در ميان آنهائى كه در مكه سخن مى گفتند حرف بزند ببالاى منبر رفته و پرده كعبه را گرفت و گفت:
خانه پاك بوده اى و اهل تو نيز پاك است، اهل تو اهل بيت پيامبر اسلام است.
📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۹۱
پرندهها و كبوترها در حريم تو در امانند ولى اهل بيت پيامبر اسلام در امان نيستند.
خدا لعنت كند بر كسى كه على و فرزندان او را سب كند، از بازارى و يا از پيشوا.
آيا كسانى كه از پدر و جد پا كند و دائى و عموهاى پاك دارند سب مى شوند هر زمانى كه سلام كننده اى براى سلام بپا خيزد رحمت و درود خدا بر آنها باد.
راوى گفت او را با دستها و كفشها آنقدر زدند كه زخمدار نمودند و شروع كرده و مى گفت.
آيا مرديكه كارهاى ناشايست او دوستى پيامبر.
و دوستى ابو حسن و فرزندان او و كسانى كه در رحم مادرها و پشت پدرهاى پاك و بى عيب باشد سرزنش مى شود.
آيا دوستى مرا بر آنها گناه مى دانند، نه تنها گناه نيست بلكه دوستى و محبت آنها كفاره هر گناهى است.
هر كه داراى گناه باشد
من كه گنهكار نيستم زيرا قلب من با محبت آنها آميخته شده است.
(۱) ۴۳۷- گفت: حديث كرد بما محمد فرزند قاسم گفت: پدرم برايم شعر خواند و گفت احمد فرزند عبيد اشعار خزيمه فرزند ثابت انصارى مشهور بذو الشهادتين كه مشتمل بر مدح على بن ابى طالب (ع) است بما انشاد كرد و چهره رسول خدا بشاش گرديد و آن اشعار اينست:
واى بر شما كه على راهنماى بر خدا و امين او و دعوت كننده بهدايت است.
و پسر عموى پيامبر و داماد و يار او بوده و اين چيزى است... #ادامه_دارد
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#ترجمه_مناقب_الامام_علی_بن_ابی_طالب علیه السلام🍃🌸🌸
#بخش_نود_و_چهارم
گفتار #پيامبر (ص): #فاطمه پاره #تن من است 🍃🍃
پسر عموى پيامبر و داماد و يار او بوده و اين چيزى است كه همه مردم بر آن آگاهند.
📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۹۲
هر نيكى كه مردم را زينت دهد در آن هست و سواى آنها اوصافى دارد كه او را مى آرايد.
سپس واى بر كسى كه در ميدان جنگ هنگامى كه شمشير در دست راست بگيرد با او بكارزار بپردازد.
سپس صدا زد من ابو حسن ضعيفى هستم پس بايد قرين او هلاك بشود.
(۱) ۴۳۸- گفت: نقل كرد بما محمد فرزند قاسم كه نقل كرد بما محمد فرزند على فرزند وقار مدينى ابو على جهبذ نقل كرد بما ابو الفضل ربعى هاشمى نقل كرد بما محمد فرزند ابو سرى نقل كرد بما هشام فرزند كلبى از پدرش از ابو صالح از ابن عباس كه در پيش او يادى از على شده دستش را بر ران خود زده و بگريه افتاد تا اينكه لحيه اش خيس شد.
سپس گفت بخدا قسم على امير المؤمنين مانند ماه درخشان و شير شكارى و نهرى خروشان و بهارى تازه بود، نور و درخشندگى او، او را بماه مانند كرده، شجاعت و اراده او به شير، بخشش و
سخاوتش به نهر، و لطافت و فراوانى او را به بهار شبيه نموده است.
(۲) ۴۳۹- گفت خبر داد بما محمد فرزند قاسم كه بما نقل كرد احمد فرزند سعيد فرزند عبد اللَّه نقل كرد بما زبير فرزند بكار گفت: هنگامى كه (مردم مدينه از شهادت حسين (ع) با خبر شدند) زينب دختر عقيل فرزند ابو طالب كه همان زينب صغرى است در آمد و بر اهل و خويشان خود و هر كه در كربلا كشته شده بود مرثيه مى گفت:
اگر پيامبر بشما بگويد چه كرديد با اهل بيت من در حالى كه شما آخرين امتها بوديد چه جواب ميگوئيد، بعضى از آنها اسير و بعضى را بخون آغشته نموديد، اين پاداش نصايح من بشما نبود كه با ارحام من بعد از من اين طور رفتار نمائيد.
📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۹۳
(۱) ۴۴۰- ابو منصور عبد العزيز را شنيدم كه با اسنادى مى گفت كه من او را حفظ نكرده ام، گفت از شبلى در باره على (ع) پرسيده شد شبلى گفت، دلال يگانه پرستى، و درخت پر گل حكمت، كه امت در باره آن امتحان شده ناچيز در آمدند و سائلى از او پرسيد، باو گفت: مرا در راه ملاقات مى كنى، سپس پرسيد گفت: براى هميشه دست از اين سؤال بردار و بيا.
(۲) ۴۴۱- گفت: ابو نعيم طلحى در بغداد نشسته حديث املاء مى كرد، مردى بگمانم از اهل خراسان بود بپا خواست و گفت: اين شيخ شيعه گرى مى كند، صورت خود را از او برگردانيد و سپس او از جانب ديگر آمد، باز صورت خود را برگردانيد و بآن مرد گفت: كدام تندبادى است كه از تو بمن مى وزد؟ سپس شروع
كرد بخواندن: همواره از تو پنهان داشتم گويا كه من براى برگرداندن جواب پرسش كننده عجمى هستم تا اينكه از شر گفته هاى سخن چينان سلامت بمانم و تو نيز سالم بمانى و آيا زنده اى از شر اين مردم سالم مى ماند؟ و او اين گفتار را تكرار مى كرد و گفت صالح فرزند حى گفت: شنيدم جعفر فرزند محمد مى گفت: دوستى على عبادت است و بهترين عبادت آن است كتمان شود.
(۳) ۴۴۲- خبر داد بما ابو غالب محمد فرزند احمد فرزند سهل نحوى (رحمت خدا بر او باد) كه بر ما نقل كرد ابو الفضل عبد الواحد فرزند عبد العزيز تميمى نقل كرد بما قاضى ابو بكر محمد فرزند عمر جعابى بما نقل كرد سرى فرزند منصور فرزند عمار كه بما نقل كرد پدرم از ابو لهيعه از ابو قبيل گفت هنگامى كه حسين بن على شهيد شد سرش را از بدن جدا كرده و او را سير دادند، هنگامى كه شب فرا رسيد بزم شراب آراستند و بسر استهزاء ميكردند، دستى از ديوار درآمد كه قلمى آهنين در آن بود سطرى با خون بر ديوار نوشت.
آيا امتى كه حسين را كشتند اميدوارند كه در روز حساب از شفاعت جدش بهره مند گردند.
📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۹۴
(۱) ۴۴۳- ابو منصور عبد العزيز بر من نقل كرد كه از شبلى در باره على بن ابى طالب پرسيده شد، در مجلس بسائل گفت: در راه مرا ملاقات كن جواب مسأله را خواهى شنيد: گفت من اينجا جواب مى خواهم، گفت: در دنيا صاحب علامت است و ما پرده را بر تو كشف كرديم و گفتيم بلى بلى او صاحب علم امت است در
دنيا و آخرت، مرد گفت، روشنتر از اين مى خواهم گفت: بگذر بگذار و بيا.
(۲) ۴۴۴- نقل كرد بما ابو حسن على فرزند عبد الصمد فرزند عبد اللَّه فرزند قاسم هاشمى در سال ۴۳۴ بما نقل كرد ابو عبد اللَّه حسين فرزند محمد معروف به (ابن كاتب بغدادى) گفت نقل كرد بما على فرزند محمد مصرى نقل كرد بما ابو علاثه قاضى مصر بما نقل كرد جدم كه نقل كرد بمن عبد اللَّه فرزند محمد مصرى كه نقل كرد بما پسر وهب گفت: شنيدم ليث فرزند سعد مى گويد:...... #ادامه_دارد
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#ترجمه_مناقب_الامام_علی_بن_ابی_طالب علیه السلام🍃🌸🌸
#بخش_نود_و_پنجم
گفتار #پيامبر (ص): #فاطمه پاره #تن من است 🍃🍃
ليث فرزند سعد مى گويد: در سال ۱۱۳ حج رفتم بيت را طواف كرده و بين صفا و مروه سعى نموده و بكوه ابو قبيس رفتم مردى را در آنجا پيدا كردم دعا مى كرد و مى گفت (اى خدا اى خدا): تا نفسش بند آمد.
سپس گفت:
«يا ذا الجلال و الاكرام»
اى صاحب جلالت و بزرگى تا نفسش قطع شد سپس گفت: اى خدا اى خدا تا نفس او قطع گرديد سپس گفت: پروردگارا اين دو لباس من كهنه شده مرا بپوشان و من گرسنه هستم بمن طعام برسان پس آگاه نشدم مگر بسبدى از انگور كه بى دانه بود و دو برد يمانى كه در او بود بسوى آن شخص در آمده و نشستم تا با او بخورم بمن گفت: آرام باش، گفتم من در اين نيكى و احسان با تو شريكم گفت به چه دليل؟ گفتم: تو دعا مى كردى من هم آمين مى گفتم.
بمن گفت بخور ولى چيزى ذخيره مكن، خورديم و آن زمان انگورى در شهر نبود سپس بعد از سير شدن دست كشيديم در حالى كه از سبد چيزى كم نشده بود و
بعد بمن فرمود يكى از اين بردها را بردار گفتم من نيازى بآنها ندارم، بمن فرمود خودت را از من پنهان كن تا اينها را بپوشم، پنهان شدم و او پوشيد و آن لباسهاى كهنه اش را در دست گرفته و از كوه پائين آمد و من هم بدنبال او آمدم فقيرى او را ديد و گفت: خدا ترا بپوشاند اى پسر پيامبر خدا مرا بپوشان لباسهاى كهنه را باو داد بدنبال سائل آمدم و پرسيدم اين كيست؟ گفت: اين جعفر بن محمد الصادق است.
📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۹۵
(۱) ۴۴۵- خبر داد بما احمد فرزند محمد فرزند عبد الوهاب فرزند طاوان ابو بكر بما نقل كرد قاضى ابو فرج احمد فرزند على فرزند جعفر فرزند محمد فرزند معلى خيوطى حافظ و خبر داد بما قاضى ابو على اسماعيل فرزند محمد فرزند احمد فرزند طيب فرزند كمارى فقيه حنفى نقل كرد بما ابو بكر احمد فرزند عبيد فرزند فضل فرزند سهل فرزند بيرى و خبر داد بما ابو غالب محمد فرزند احمد فرزند سهل نحوى نقل كرد بما ابو حسن على فرزند حسن جاذرى طحان گفتند: خبر داد بما ابو بكر محمد فرزند عثمان فرزند سمعان معدل (كسى كه تعديل شده) حافظ كه نقل كرد بما ابو حسن اسلم فرزند سهل فرزند اسلم فرزند حبيب رزاز حافظ كه نقل كرد بما احمد فرزند زكريا فرزند سفيان نقل نمود بما سعيد فرزند طهمان فقرائى گفت: شنيدم كه هشيم كه همان ابو معاويه هشيم فرزند بشير واسطى است مى گفت خطباء شام را در واسط در زمان بنى اميه درك كردم هنگامى كه كسى از آنها مى مرد خطيب آنها بپا
مى خواست و بر خدا شكر و ثنا مى گفت.
سپس يادى از على بن ابى طالب مى كرد و او را سب مى نمود روزى كه كسى از آنها مرده بود در مجلسشان حاضر شدم خطيب آنها بلند شده خدا را شكر و ثنا گفت و از على ذكرى بميان آورد و او را سب نمود ناگاه گاوى آمد و دو شاخش را روى پستانهاى خطيب قرار داد و او را بديوار فشار داد تا بقتل رسانيد و سپس برگشت از ميان انبوه مردم راه خود را از راست و چپ باز كرد و رفت و احدى را سواى آن خطيب آزارى نرساند.
اسلم گفت: و نقل كرد بما ابراهيم فرزند منصور فرزند قادم خباز خطيب اعور (كسى كه يكى را دو مى بيند) گفت: نقل كرد بما سعيد فرزند طهمان فقرائى گفت:
شنيدم هشيم اين حديث را نقل مى كرد.
خبر داد بما ابو على اسماعيل فرزند محمد فرزند احمد فرزند طيب فقيه ضفى خبر داد بما ابو بكر احمد فرزند عبيد فرزند فضل فرزند سهل فرزند بيرى، و خبر داد بما ابو بكر احمد فرزند محمد فرزند عبد الوهاب فرزند طاوان خبر داد بما قاضى ابو فرج احمد فرزند على فرزند جعفر فرزند محمد فرزند معلى خيوطى و خبر داد بما
📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۹۶
ابو غالب محمد فرزند احمد فرزند سهل نحوى خبر داد بما ابو حسن على فرزند حسن جاذرى طحان گفتند: بما نقل كرد ابو بكر محمد فرزند سمعان معدل نقل كرد بما اسلم نقل نمود بما حرمى فرزند يونس نقل كرد بما يحيى فرزند ايوب گفت:
شنيدم نصر فرزند بسام گفت: بمعروف يعنى (كرخ) (محلى از بغداد است) آمدم شنيدم
مى گفت: رسول خدا را در خواب ديدم مى فرمود خدا از امت من بهشيم جزاى خير بدهد. گفت: نقل كرد بما اسلم كه نقل كرد بما عبد اللَّه فرزند احمد فرزند ابو ميسرة گفت: شنيدم سعيد فرزند منصور مى گفت رسول خدا (ص) را در خواب ديدم و باو گفتم: ملازم هشيم باشم يا ابو يوسف؟ فرمود: ملازم هيثم باش.
گفت نقل كرد بما اسلم كه نقل نمود بما زكريا فرزند يحيى فرزند صبيح گفت:
از عمران فرزند آبان شنيدم مى گفت: شنيدم شعبه مى گفت اگر هشيم از عيسى بن مريم به شما حديث نقل كند تصديقش كنيد.
اين مبالغه در راستگوئى و صحت حديث اوست.
گفت بما نقل نمود اسلم كه نقل كرد...... #ادامه_دارد
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#ترجمه_مناقب_الامام_علی_بن_ابی_طالب علیه السلام🍃🌸🌸
#بخش_نود_و_ششم
گفتار #پيامبر (ص): #فاطمه پاره #تن من است 🍃🍃
گفت بما نقل نمود اسلم كه نقل كرد بما يحيى فرزند اسحق واسطى گفت شنيدم عمرو فرزند عون مى گفت هشيم از بيست سال قبل از مرگش همواره نماز عشا و صبح را با يك وضوء بجا مى آورد.
(۱) ۴۴۶- خبر داد بما ابو محمد حسن فرزند موسى غندجانى گفت: خبر داد بما ابو احمد عبيد اللَّه فرزند (محمد فرزند احمد فرزند ابو مسلم فرضى بما نقل كرد) محمد فرزند يحيى صولى نقل نمود بما محمد فرزند زكريا نقل كرد بما فرزند عائشه از پدرش گفت: هشام فرزند عبد الملك در زمان خلافت وليد بحج رفت و آنگاه كه مى خواست حجر الاسود را استلام كند ازدحام مردم مانع آن شد و على بن الحسين (ع) نيز در آن هنگام باعمال حج مشغول بود و زمانى كه بحجر الاسود نزديك شد مردم براى احترام از عظمت شخصيت او برايش راه باز مى كردند پس بهمان جهت هشام ترسيد و گفت اين كيست من او را نميشناسم؟ فرزدق ايستاده بود
روى بر هشام كرده و گفت:
اين همان است كه مكه و خانه خدا و حل و حرم او را مى شناسند
📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۹۷
اين فرزند بهترين بندگان خدا است اين پرهيزكار و پاك و منزه و نمونه است.
هنگامى كه قريش او را به بيند گوينده اش مى گويد تمام بزرگوارىها و خوبىها باين منتهى مى شود.
هنگامى كه مى آيد استلام كند «حجر الاسود» دست او را نگه ميداشت چون دست او به بذل و بخشش معروف بود.
در دست او خيزرانى است كه عطر او نيكو است از آنكه در دست صاحب جمالى باشد كه بالاى دماغ او شمم «۱» باشد.
از حيا و شرم خود را مى پوشد و از هيبت او مردم خود را پنهان مى كنند و تكلم نمى كند مگر با حالت لبخند.
گفتار تو كه اين كيست باو ضرر نمى رساند عرب و عجم مى شناسد كسى را كه تو نميشناسى.
(۱) ۴۴۷- خبر داد بما ابو حسن محمد فرزند محمد فرزند مخلد بزار و ابو فرج محمد فرزند هارون فرزند حسين فقيه مالكى (رحمت خدا بر آنها باد) گفتند: خبر داد بما قاضى ابو عمر قاسم فرزند جعفر فرزند عبد الواحد فرزند عباس فرزند عبد الواحد فرزند جعفر فرزند سليمان فرزند على فرزند عبد اللَّه فرزند عباس فرزند عبد المطلب كه نقل كرد بما پدرم و عموهايم ابو القاسم و ابو حسن و ابو عبد اللَّه جعفر و محمد و محمد گفتند: بر جد ما عباس فرزند عبد احد فرزند جعفر خوانده شد كه ما نيز حضور داشتيم و مى شنيديم گفت: خبر داد بمن عمويم يعقوب فرزند جعفر فرزند سليمان فرزند على گفت: بمن پدرم از پدرش (از پدرش) نقل كرد گفت:
با عبد
اللَّه بن عباس و سعيد بن جبير بودم كه عبد اللَّه را سعيد راهنمائى كرده و مى كشيد
_ _
(۱) شمم باريكى بالاى استخوان بينى است كه نوع زيبائى است.
📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۹۸
پس عبور آنها بر كنار زمزم افتاد در آن هنگام گروهى از اهل شام على را سب ميكردند عبد اللَّه بسعيد گفت: مرا پيش آنها باز گردان و هنگامى كه نزد آنها ايستاد گفت:
كدام يك از شما خدا را سب مى كرد؟ گفتند منزه است خدا در ميان ما كسى خدا را سب نمى كرد؟ گفت كدام يك از شما رسول خدا را سب مى كرد؟ گفتند منزه است خدا در ميان ما كسى رسول خدا را سب نمى نمود گفت: كدام يك از شما على بن ابى طالب را سب مى كرد؟ گفتند: اما اين بود. يعنى على را سب ميكرديم:
گفت گواهى مى دهم كه با اين دو گوشم شنيدم و قلبم آن را حفظ كرد كه رسول خدا (ص) بعلى بن ابى طالب مى فرمود اى على هر كه ترا سب كند مرا سب كرده و هر كه مرا سب كند خدا را سب كرده و هر كه خدا را سب كند خدا او را بروى بآتش مى اندازد.
سپس از آنها روى برگردانيد و بعد گفت اى فرزندم ديدى آنها چه كردند؟
گفتم باو اى پدر پدرم! با چشم هاى سرخ شده بسوى تو نگاه كردند همانند نگاه بزهاى نر به كارد قصاب.
و بعد گفت: پدرت فدايت باد اضافه كن! گفتم: با گوشه چشمانشان نگاه كرده مانند نگاه كردن ذليل بشخص توانا و عزيز، گفت پدرت فداى تو باد اضافه كن! گفتم چيزى زياده از اين نزد من نيست گفت پدرت فدايت باد
و لكن نزد من هست زنده هايشان باعث ننگ بر مرده هايشان هستند و مرده هايشان وسيله سب بازماندگان آنها هستند..... #ادامه_دارد
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#ترجمه_مناقب_الامام_علی_بن_ابی_طالب علیه السلام🍃🌸🌸
#بخش_نود_و_هفتم
گفتار #پيامبر (ص): #فاطمه پاره #تن من است 🍃🍃
(۱) ۴۴۸- خبر داد بما احمد فرزند محمد فرزند عبد الوهاب فرزند طاوان بزاز كه با زبان خود در مسجد جامع واسط در سال ۴۳۵ بر ما خواند كه نقل كرد بما ابو محمد عبد اللَّه فرزند يحيى فرزند موسى نصيبى كه نقل كرد بما حميد فرزند مسيح نقل كرد بما ابو طيب احمد فرزند عبيد اللَّه دارى در انطاكيه كه نقل نمود بما يمان فرزند سعيد نقل كرد بما خالد فرزند يزيد بجلى از محمد فرزند ابراهيم هاشمى از ابو جعفر از پدرش از ابن عباس گفت: رسول خدا (ص) فرمود: چگونه هلاك مى شود امتى كه من
📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۹۹
در اول آن و عيسى بن مريم در آخر آن و مهدى از فرزندان من در وسط آن، باشيم.
(۱) ۴۴۹- و با همان اسناد از حسن گفت: شنيدم جابر مى گفت: رسول خدا (ص) على بن ابى طالب (ع) را بعنوان رئيس با لشكرى فرستاد و در آن لشكر زبير فرزند عوام هم بود، على در قلعه اى از قلعه هاى دشمن فرود آمده زبير كنيزى را بر على توصيف كرد كه در يكى از دو قلعه بود، نفس على بآن كنيز اشتياق پيدا كرد و بزبير فرمود، در اين قلعه باش تا من بروم و آن قلعه را فتح كرده و بر گردم و على (ع) رفت و زبير را جاى خود در آن قلعه گذاشت، زبير شتاب كرده و قبل از ورود على قلعه را فتح نمود و اهل قلعه كنيز را درآوردند و تحويل زبير دادند.
زبير او
را گرفته و بسوى على آمد ديد على قلعه را فتح كرده و بالاى ديوار آن قرار دارد، به سوى او بالا رفت و صدا زد سلام بر تو اى ابو حسن على نزد زبير صداى زنى را شنيده و بسوى او خارج شد در حالى كه مى خنديد زبير گفت، اين كنيزى است كه بتو توصيف كردم اى ابو حسن او را براى تو آوردم ناگاه گوينده اى مى گفت اى زبير ميخواهى ميان من و پسر عمويم جدائى بياندازى؟ زبير سخت متعجب شد زن گفت: بخدا قسم اگر من در مشرق بوده و على در مغرب باشد تا او مرا قصد كرده و يا من او را قصد كنم خداوند زودتر از بهم زدن پلك هاى چشم ما را بهم ديگر ميرساند پس ناگاه ديد فاطمه (ع) است.
(۲) ۴۵۰- با همان سندها ربعى بما نقل كرد كه فضيل فرزند يسار بما نقل كرده گفت بر ابو عبد اللَّه (ع) گفته شد كدام يك از قبرهاى شهدا بهتر و برتر است فرمود: آيا برترين شهداء پيش تو حسين (ع) نيست؟ قسم بآن خدائى كه جان من در دست قدرت اوست در اطراف قبر او چهل هزار فرشته پژمرده و خاك آلود تا روز قيامت بر او گريه مى كنند.
(۳) ۴۵۱- گفت: ابو عبد اللَّه محمد فرزند حسين زعفرانى از عبد اللَّه فرزند نجى
📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۳۰۰
از پدرش بما نقل كرد كه او با على (ع) بسوى صفين سفر مى كرد كه در اين سفر خدمتكار على (ع) بود هنگامى كه به نينوى آمد ناگاه على (ع) فرمود: اى ابو عبد اللَّه صبر كن اى ابو عبد اللَّه در كنار
شط فرات صبر كن! گفتم: ابو عبد اللَّه كيست؟ على (ع) گفت: روزى بر حضور پيامبر (ص) وارد شدم در حالى كه ديدگانش اشك مى ريخت گفتم: اى پيامبر خدا (ص) كسى ترا خشمگين ساخته؟ چه شده كه چشمانت اشك ميريزند؟ گفت: جبرئيل الان از پيش من برخاست، بمن نقل كرد كه حسين در كنار شط فرات شهيد مى شود و گفت: آيا ميخواهى از خاك آن بدهم تو استشمام كنى؟ گفتم: آرى دستش را دراز كرد و مشتى از آن تربت برداشته و بمن عطا كرد نتوانستم بر چشمانم مالك شوم تا اينكه اشك ريختند.
(۱) ۴۵۲- خبر داد بما ابو عبد اللَّه حسين فرزند حسين فرزند يعقوب واسطى كه خبر داد بما ابو حسن على فرزند عبد اللَّه فرزند حسين فرزند جهضم همدانى خبر داد بما ابو بكر محمد فرزند على فرزند خالد فرزند سعيد رقى بزاز نقل كرد بما ابو جعفر احمد فرزند يحيى حلوانى كه نقل كرد بما عبد اللَّه فرزند داهر از عمرو فرزند جميع از عروة فرزند عبيد از حسن فرزند ابو حسن از عمران فرزند حصين گفت: بحضور پيامبر (ص) آمده سلام كردم فرمود: اى عمران ترا پيش ما مقام و منزلتى است، آيا فاطمه را عيادت مى كنى؟ گفتم: بلى پدر و مادرم فداى تو باد اى پيامبر خدا! رسول خدا بپا خواست و من هم با او بپا خواسته آمديم تا در خانه فاطمه ايستاد و گفت سلام بر تو اى دختركم وارد شوم گفت: پدر و مادرم فداى تو باد اى رسول خدا وارد شو.
فرمود: من و آنكه با منست وارد شويم؟ گفت: اى پيامبر خدا كه با
تو است فرمود: عمران فرزند حصين خزاعى همراه منست، گفت: قسم بخدائى كه ترا به حق بنبوت مبعوث گردانيده بجز عبائى ساتر ديگر ندارم فرمود: اى دختركم با او اين چنين و آن چنان بكن و با دست اشاره كرد.
📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۳۰۱
(۱) گفت پدر و مادرم فداى تو باد اى پيامبر خدا با اين تنم را پوشيدم، سرم را چكار . ..... #ادامه_دارد
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#ترجمه_مناقب_الامام_علی_بن_ابی_طالب علیه السلام🍃🌸🌸
#بخش_نود_و_هشتم
گفتار #پيامبر (ص): #فاطمه پاره #تن من است 🍃🍃
ملافه اى كهنه بسوى او انداخت و فرمود: اين را بر سرت به بند.
و سپس به او اذن داد و من هم با او وارد شدم، فرمود: دختركم شب را چگونه بصبح آوردى؟
گفت: بخدا قسم اى رسول خدا (ص) شب را با رنج و زحمت صبح كردم گرسنگى بر آن ناراحتيم افزون شده، و بر خوردن طعامى قدرت ندارم زيرا گرسنگى مرا از پا در آورده است.
رسول خدا بگريه افتاد و فاطمه نيز با او گريه كرد و سپس فرمود اى فاطمه مژده باد بر تو و روشن باد چشم تو، اندوه مخور قسم بخدائى كه مرا بحق بپيامبرى برانگيخته سه روز است كه طعام نچشيدهام و من پيش خدا گرامى تر از تو هستم و اگر ميخواستم در پيشگاه خدا باشم كه او مرا از غذا و آب سير نمايد، مى كردم، و لكن من آخرت را بر دنيا ترجيح دادم، اى دختركم زارى مكن به خدائى كه مرا بحق به نبوت برانگيخته تو بانوى زنان عالميان هستى و فاطمه دستش را بر سرش گذاشت و گفت اى پدر! پس آسيه دختر مزاحم زن فرعون كجاست؟ و مريم دختر عمران كجاست؟
فرمود: آسيه بانوى زنان عالم خودش بود و مريم بانوى زنان عالم خودش و خديجه
بانوى زنان عالم خودش بود و تو فاطمه جان بانوى زنان عالم خود هستى، و شما در خانه هائى از در كه نه آزارى در آنجا وجود دارد و نه رنج و مشقتى مى باشيد گفتم:
اى پيامبر خدا خانه هائى از در چيست؟ فرمود: درى تو خالى از مرواريد كه نه آزارى در آنجا هست و نه صدائى گفت: سپس دستش را بر شانه فاطمه زد و فرمود اى دختركم قسم بخدائى كه مرا بحق براى پيامبرى برانگيخته بحقيقت ترا بكسى كه در دنيا و آخرت سرور است تزويج كردم.
(۲) ۴۵۳- خبر داد بما ابو عبد اللَّه محمد فرزند ابو نصر نقل كرد بما ابو زكريا
📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۳۰۲
عبد الرحيم فرزند احمد فرزند نصر ازدى حافظ نقل كرد بما ابو محمد عبد الغنى فرزند سعيد ازدى حافظ نقل كرد بما يوسف فرزند قاسم ميانجى از على فرزند عباس مقانعى از محمد فرزند مروان از ابراهيم فرزند حكم از پدرش از ابو مالك از ابن عباس گفت: رسول خدا (ص) فرمود من و على از يك درخت هستيم و مردم از درختهاى متفرق و پراكنده مى باشند.
(۱) ۴۵۴- گفت: و حديث كرد بما عبد الغنى نقل نمود بما حسين فرزند عبد اللَّه قرشى حديث كرد بما باهلى كه نقل كرد بما عبد الرحمن فرزند خالد حديث كرد بما معاوية فرزند هشام نقل كرد بما زياد فرزند منذر از عقيصا و او ابو سعيد دينار است گفت شنيدم از حسين (ع) كه مى فرمود: هر كه ما را دوست داشته باشد خدا بخاطر دوستى ما باو منفعت مى رساند اگر چه اسيرى در ديلم باشد، و بدرستى كه دوستى ما گناهان را
ميريزد همان طور كه باد برگها را مى ريزد.
(۲) ۴۵۵- خبر داد بما ابو اسحاق فرزند غسان دقاق بصرى در آن چه كه به من نوشته بود نقل كرد بما ابو على حسين فرزند احمد فرزند محمد نقل كرد به ما ابو القاسم عبد اللَّه فرزند احمد فرزند عامر طائى نقل كرد بما پدرم حديث نمود بمن ابو حسن على بن موسى الرضا (ع) فرمود حديث كرد بمن پدرم موسى بن جعفر گفت حديث كرد بمن پدرم جعفر بن محمد گفت نقل كرد بمن پدرم محمد بن على گفت حديث كرد بمن پدرم على بن الحسين گفت نقل كرد بمن پدرم حسين بن على گفت نقل كرد بمن پدرم على بن ابى طالب (ع) كه درود بر آنها باد گفت: رسول خدا (ص) فرمود: اى على بحقيقت خداى بزرگ ترا و اهل و شيعيان تو و دوستان شيعيان ترا بخشيده است بشارت باد بر تو زيرا تو (انزع البطين) هستى يعنى از شرك بريده و قطع شده و پر از علم هستى.
(۳) ۴۵۶- با اسنادش گفت: رسول خدا (ص) فرمود: هنگامى كه مرا بمعراج بردند جبرئيل دست مرا گرفت و بر مخملى از مخملهاى بهشت نشانيد سپس يك گلابى
📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۳۰۳
بمن داد من او را مى بوسيدم كه ناگاه شكافته شد كنيزى حورى صفت كه زيباتر از او را نديده بودم در آمد و گفت: سلام بر تو اى محمد گفتم تو كيستى؟ گفت:
من (راضيه و مرضيه) هستم خداى جبار مرا از سه قسمت آفريده است، پائين بدنم از مشك و ميانه آن از كافور و طرف بالاى تنم از عنبر مرا با آب حيات
مخلوط كرد و خداى جبار بمن گفت: باش و من موجود شدم مرا براى برادر و پسر عموى تو على بن ابى طالب آفريده است.
(۱) ۴۵۷- و على بن موسى الرضا از پدرش از پدرانش از على (ع) روايت كرده و گفت: رسول خدا (ص) فرمود دخترم فاطمه محشور مى شود در حالى كه زيورهاى كرامت را دارا است با آب حيات عجين و آميخته شده است بندگان بسوى او نگاه كرده و از او در تعجب و حيرت فرو مى روند سپس لباسى از لباسهاى بهشت مى پوشد در حالى كه او هزار لباس است و بهر لباس با خط سبزى نوشته شده است.... #ادامه_دارد
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫