eitaa logo
یادِ شهدا
1.1هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
2 فایل
مقام معظم رهبری: گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست.‌ 💌این دعوتی از طرف شهداست؛ شهدا تو رفاقت سنگ تموم می‌ذارن و مدیون هیچکس نمی‌مونن! کپی با ذکر صلوات برای سلامتی و فرج امام زمان✅ ادمین کانال @yade_shoohada
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 ۷ روز تا شهادت سردار دل‌ها... 🥀اگر روزی شهید نمی‌ شدی فلسفه‌ شهادت در باورم نمی‌ گنجید… 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَت؟! 🥀غنچه‌ی نشکفته شهید "مطهره ناروئی" 💔مطهره، سال ۱۳۷۸ در خانواده‌ای از اهل سنت بدنیا آمد. تاسوعای سال ۱۳۸۹ در چابهار، یک گروهک تکفیری، انفجاری انتحاری انجام داد که در این حادثه ی تروریستی، حدود چهل نفر از شیعیان و اهل سنت، کوچک و بزرگ کنار هم به شهادت رسیدند؛ مطهره هم یکی از این شهدا بود. ♦️تلاوت سوره ی «کوثر» هدیه به غنچه‌ی نشکفته شهید "مطهره ناروئی" بیست‌وچهارم 🥀 @yaade_shohadaa
🥀«۶ دی ماه» 🌹زندگی زیباست؛ شهادت زیباتر🌹 💔 در سال 1363 در شهرستان بردسیر چشم به جهان گشود و دوران تحصیل را در همین شهرستان ادامه داد و سال 1386 وارد ناجا شد و سال 1389 ازدواج و صاحب دو دختر می باشد . ایشان افسر گشت فرماندهی انتظامی بخش گلزار بودند و در سال 1397 در درگیری با اشرار و قاچاقچیان مسلح به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. ♦️هدیه به روح شهید بزرگوار سلمان رهنما «صلوات» 🥀 @yaade_shohadaa
آنها پیش از آنکه شهید شوند، شهید بودند؛ ♦️توی عروسیمون دیدم که یه پسر و دو تا دختر مدام دور و برِ ناصر می‌چرخند و بهش میگن بابا. ناصر هم خیلی هواشون رو داشت. تعجب کروم، تا اینکه ناصر گفت: این بچه‌ها دو سال پیش یتیم شدند... فهمیدم ناصر توی این مدت برای اونا هم پدری کرده و هم مادری... بعد از ازدواجمون هم ازشون غافل نشد... دخترها رو فرستاد خانه‌ی بخت و برادرشون رو فرستاد دانشگاه... 📚 "کتاب ساکنان ملک اعظم ۶" منزل ناصری، صفحه ۱۴. خاطره ای از زندگی سردار شهید محمد ناصر ناصری 🥀 @yaade_shohadaa
28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔مادرانه‌های شهدایی ❤️‍🔥دقایقی با دلتنگی‌های مادران شهدا 🥀به احترام مادران شهدای گمنام... 🥀 @yaade_shohadaa
🍁 ميزبانى گلوله تانك 💔 نیمه شب بود. احساس کردم کف پایم خیس شد! نشستم. دیدم حسین است. کف پایم را می‌بوسید. گفتم: مادر چکار می‌کنی! اشکش جاری شد. گفت: مادر دعا کن مثل امام حسین بدنم تکه تکه بشه و چیزیش برنگرده! اشکم در آمد. بار آخرى بود که می‌دیدمش. گلوله تانک نشست به سینه‌اش، فقط تکه‌ای از استخوان پایش برگشت! 🍂خاطره اى به ياد شهید معزز حسین ایرلو 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅ سی‌ودوم: 🌷دعای روز پنج شنبه 🍃حضرت فاطمة(س) در دعای روز پنجشنبه ✨خداوندا! من خواهان هدایت و تقوا و عفاف و بی نیازی و عمل به آنچه تو دوست داری و راضی هستی، هستم. خداوندا، از توانت، برای ناتوانیمان درخواست می کنم، و از بی نیازی ات برای بینوایی و نیازمان، و از بردباری و دانش تو، برای نادانیمان. خداوندا! بر محمّد و آل محمّد درود فرست و ما را برای سپاسگزاری از تو و یاد تو و طاعت و عبادتت یاری کن؛ به حق رحمت خودتت، ای رحم کننده ترین رحم کنندگان. بحار الأنوار : ج ۹۰ ص ۳۳۹ ح ۴۸ 🥀 @yaade_shohadaa
💔 ۶ روز تا شهادت سردار دل‌ها... 🥀تو را جز شهادت نشاید، که میراث خون پس از کربلا، از پدر به پسر می‌رسد... 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَت؟! 🥀غنچه‌ی نشکفته شهید "نسترن خسروی" 💔نسترن، سال ۱۳۸۱ در خانواده‌ای شیعه بدنیا آمد. تاسوعای سال ۱۳۸۹ در چابهار، یک گروهک تکفیری، انفجاری انتحاری انجام داد که در این حادثه ی تروریستی، حدود چهل نفر از شیعیان و اهل سنت، کوچک و بزرگ کنار هم به شهادت رسیدند؛ نسترن یکی از این شهدا بود. ♦️تلاوت سوره ی «کوثر» هدیه به غنچه‌ی نشکفته شهید "نسترن خسروی" بیست‌وپنجم 🥀 @yaade_shohadaa
🥀«۷ دی ماه» 🌹زندگی زیباست؛ شهادت زیباتر🌹 💔 شهید پاک نهاد با سابقه ۴۸ ماه جبهه ، مجروح جنگی شیمیایی شلمچه در سال 1365 جانباز اعصاب و روان بود. که بیش از 20 سال با کپسول اکسیژن تنفس می کرد. بر اثر جراحات وارده در سن ۵۸ سالگی به دیار حق شتافت. ♦️هدیه به روح شهید بزرگوار علی اکبر پاک نهاد «صلوات» 🥀 @yaade_shohadaa
آنها پیش از آنکه شهید شوند، شهید بودند؛ ♦️مصطفی دوره‌ی کامل کتاب‌های شهید مطهری رو خوانده بود. به من هم توصیه می‌کرد که کتاب‌های شهید مطهری رو بخونم، می‌گفت: بنیانِ اعتقادیِ آدم با این کتاب‌ها محکم میشه... خیلی به تمیزی اهمیت می‌داد. هر روز می‌‌رفت حمام. به نظرم یکی از اهدافش برای حمام رفتنِ هر روزه، غسل شهادت بود. به یکی از دوستانش گفته بود: من هفت ساله توی بیابون‌های سایت، دنبال شهادت می‌گردم... 📚 "کتاب من مادرِ مصطفی"، صفحات ۶۴ و ۶۸ به روایت همسر شهید. خاطره ای از زندگی دانشمند شهید مصطفی احمدی روشن 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یادبود شهدای مخاطبین 💔شهید والامقام سردار بسیجی حاج محمد کهنسال ✍🏻این شهید بزرگوار متولد روستای دهسرخ (قدمگاه امام رضا علیه السلام) از توابع مشهد بودند؛ در عملیات کربلای ۴ و ۵ شرکت داشتند و به مقام رفیع شهادت نائل آمدند. 🥀شهید مهدی زین الدین: هرگاه شب جمعه شهدا را یاد کنید، آنها شما را نزد اباعبدالله «علیه السلام» یاد می کنند… «هدیه به شهید بزرگوار محمد کهنسال ذکر فاتحه و شاخه گل صلوات» 🥀 @yaade_shohadaa
یادِ شهدا
✨یادبود شهدای مخاطبین 💔شهید والامقام سردار بسیجی حاج محمد کهنسال ✍🏻این شهید بزرگوار متولد روستای
🌹برای یادبود شهید بزرگوارتان در کانال «یادِ شهدا»، عکس و اطلاعات شهید را به آیدی زیر ارسال کنید.👇🏻 @yade_shoohada 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️ 💔شب جمعه حرمش دیدنیه... 🎙️حاج‌ محمود کریمی اللهم الرزقنا زيارة الحسين فى الدنيا و شفاعة الحسين فى الاخرة🤲🏻 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ💚 وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ💚 وعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَيْنِ💚 وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْن💚 ❤️برای سلامتی و تعجیل در فرج (عج) صلوات 🥀 @yaade_shohadaa
🍁 شهیدی که چشمانش را گشود 💔مادر شهید مى گوید: هنگامى که در بهشت زهرا مى خواستند ایشان را به خاک بسپارند و داخل قبر بگذارند احساس کردم زمان وداع آخر با فرزند دلبندم فرا رسیده است. خیلى دلم شکست چون مى دیدم مدتهاست او را با چشم باز ندیده ام. در این هنگام پسر دیگرم در داخل قبر بند کفن او را باز کرد تا صورتش را روى خاک بگذارد. من که بالاى قبر ایستاده بودم، در همان لحظه به امام حسین علیه السلام متوسل شدم و گفتم: یا اباعبداالله علیه السلام من در این مصیبت فرزندم گریه و زارى و شیون نمى کنم. تو هم در کربلا به بالین فرزندت على اکبر رفتى و مى دانی که چه حالى دارم و چه اشتیاقى دارم که یکبار دیگر روى فرزندم را ببینم و به چشمان او نگاه کنم. بعد عرض کردم خدایا از تو مى خواهم عنایتى کنی تا فرزندم چشمانش را باز کندتا من مانند دوران حیاتش یک بار دیگر براى آخرین بار به چشمانش نگاه کنم.  بعد امام حسین((علیه السلام)) را قسم دادم که به حق على اکبر دوست دارم چشمان فرزندم را که بسته است مانند زمان حیاتش باز ببینم و به آن نگاه کنم. در همان لحظه مشاهده کردم چشمان فرزندم به مدت چند ثانیه باز شد و به من نگاه کرد و بعد هم چشمان خود را بست. هم فرزندم که داخل قبر بود و هم کسانی که در اطراف من در بالاى قبر بودند این معجزه خداوند و عنایت امام حسین(ع) را به چشم خودشان دیدند و خوشبختانه عکاسی که در  آنجا بود از این حادثه باورنکردنى چند عکس پشت سر هم گرفت. 🍂خاطره از مادر شهید علی اکبر صادقی 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅ سی‌وسوم: 🌷دعای روز جمعه 💚حضرت فاطمة(س) در دعای روز جمعه ✨ خداوندا! ما را از نزدیک ترین کسانی که به تو تقرّب جسته اند، و از موجه ترین کسانی که به تو روی آورده اند، و از موفق یافته ترین کسانی که از تو خواسته اند و به درگاهت تضرع کرده اند، قرار ده. خداوندا! ما را از کسانی قرار ده که گویی در روز قیامت که به لقای تو می آیند، تو را می بینند. ما را جز به خشنودی خود نمیران. خداوندا! ما را از کسانی قرارده که عملشان را برای تو خالص کردند و در میان همه آفریدگانت تو را بیش از دیگران دوست دارند. خداوندا! بر محمّد و آل محمّد درود فرست و ما را چنان قطعی حتمی بیامرز که پس از آن گناهی مرتکب نشویم و خطا و گناهی نکنیم. خداوندا! بر محمّد و آل محمّد درود فرست، درودی بالنده، همواره، فزاینده، پیاپی، پی در پی، و به دنبال هم. به حق رحمت خودت، ای رحم کننده ترین رحم کنندگان. 📗بحار الأنوار : ج ۹۰ ص ۳۳۹ ح ۴۸ 🥀 @yaade_shohadaa
💔 ۵ روز تا شهادت سردار دل‌ها... 🥀نمی دانم در شهادتت چه نکته ای نهفته بود فقط همین را می دانم که با رفتنت هزاران هزار حاج قاسم متولد شدند 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَت؟! 🥀غنچه‌ی نشکفته شهید "منصوره سادات صالحی" 💔سند یکی از هزاران جنایت منافقین، مزار دختر بچه چهار ساله سیدی است که توسط گروهک تروریستی منافقین دزدیده و تکه تکه شد. عموی منصوره سادات، عضو سپاه پاسداران بود. او به همراه مادرش به منزل عمو رفته بود، که منافقین به گمان اینکه فرزند پاسدار است، او را دزدیدند، سرش را بریدند و جنازه اش را مُثله و قطعه قطعه کردند و بقایای پیکر تکه تکه شده اش را جلوی در خانه عمویش رها کردند. ♦️تلاوت سوره ی «کوثر» هدیه به غنچه‌ی نشکفته شهید "منصوره سادات صالحی" بیست‌وششم 🥀 @yaade_shohadaa
🥀«۸ دی ماه» 🌹زندگی زیباست؛ شهادت زیباتر🌹 💔 شهید منصور شریفی در سوم دی ماه 1343 در بخش شهداد کرمان به دنیا آمد. این جانباز ۷۰ درصد ، پس از تحمل سالها رنج و مشقت زیاد در سال ۹۶ به یاران شهیدش پیوست. ♦️هدیه به روح شهید بزرگوار منصور شریفی یزدی «صلوات» 🥀 @yaade_shohadaa
📚 درگاه این خانه بوسیدن است 📖کتاب درگاه این خانه بوسیدنی است نوشته زینب عرفانیان است. کتاب درگاه این خانه بوسیدنی است خاطرات فروغ منهی مادر شهیدان داوود خالقی‌پور، رسول خالقی‌پور، علیرضا خالقی‌پور است. کتاب درگاه این خانه بوسیدنی است خاطراتی از زندگی این بانوی بزرگوار است که شاهد شهادت فرزندانش در راه وطن بود. این کتاب روایتی اندوهناک و سرشار از شجاعت است که نسل امروز را با حقیقت دفاع مقدس بیشتر آشنا می‌کند. 🥀 @yaade_shohadaa
🥀لب روی لب‌هایش گذاشتم. انگار یک تخته‌چوب زیر لبم آمد. سخت و خشک. هیچ گوشتی به تن بچه‌ام نمانده بود. یاد روضه اباعبدالله کنار پیکر علی‌اکبر دلم را چنگ زد. آقا کنار پیکر پسرشان چه کشیدند؟ بچه‌هایم خاک پای علی‌اکبرش هم نبودند. چشم‌هایم را بستم. صورت به صورت علی. عمیق نفس می‌کشیدم تا بوی جانش در مشامم بماند. دیگر نه چیزی می‌دیدم، نه چیزی می‌شنیدم. از این دنیا جدا شده بودم. شناور در بی‌وزنی و خلسه‌ای عمیق. جایی میان زمین و آسمان. جایی در انتظار بهشت. دستم را زیر سرش بردم تا بغلش کنم؛ مثل وقتی به دنیا آمد. پرستار در پتو پیچیده بودش و کنارم خواباندش. چشم‌هایش مثل امروز بسته بود. به خودم چسباندمش. مشت‌های کوچک و هاله صورتی لپ‌هایش را بوسیدم. زیر گلویش را بو کردم؛ بوی بهشت می‌داد. داوود و رسول چه ذوقی کردند از دیدن برادر کوچکشان. تا نصفه‌شب دور علیرضا می‌پلکیدند. اسباب‌بازی پیدا کرده بودند. مادرشوهرم و محمودآقا هم ذوقشان کمتر از بچه‌ها نبود. آن شب همه‌مان ذوق‌زده از ورود مهمان جدید تا دیروقت بیدار ماندیم. روز اول که به خانه محمودآقا آمدم، حتی فکرش را هم نمی‌کردم بتوانم یک روزِ دیگر اینجا دوام بیاورم؛ چه برسد به اینکه سه بچه قدونیم‌قد داشته باشم. روز عقدم همه مشغول کار خودشان بودند و من هم مشغول بازی. خوشحال از آن‌همه مهمانی که در خانه بود، جولان می‌دادم و میوه و شیرینی می‌خوردم. نمی‌دانستم این‌همه بروبیا برای مراسم عقد من است. وسط شیطنت‌ها و سرک کشیدن میان بزرگ‌ترها، خاله بهجت صدایم زد. چادر سفیدی را سرم کرد و صورتم را بوسید:  -فروغ جان! الان یه آقایی میاد ازت امضا بگیره. هر جا رو گفت، امضا کن. موهایم را از کنار صورتم، زیر چادر می‌داد که عمو محسن و عاقد آمدند. عاقد کت بلندی تنش بود. دفتر بزرگی را مقابلم باز کرد. عمو محسن قلم را در جوهر فرو برد و دستم داد: -قزم امضا اله. با یک دست چادر را محکم زیر گلو چسبیده بودم و با یک دست امضا می‌کردم. ذوق‌زده و خوشحال از آن‌همه امضا. از روز بعد رفت و آمدهای زنانه شروع شد. خاله و عزیز مدام در راه بازار بودند. از خرید عروسی‌ام همین تنها ماندن در خانه نصیبم شده بود. صبح می‌رفتند و ظهر با یک کفش سفید برمی‌گشتند. کفش را پایم می‌کردند، می‌دیدند کوچک است. بعد از ظهر می‌رفتند و مغرب با یک جفت کفش دیگر می‌آمدند که برایم بزرگ بود. برای هر تکه از خریدم چند بار این راه را می‌رفتند و می‌آمدند. داستانی شده بود. یکی نبود بگوید: «مگر کاری زنانه‌تر از خرید عروسی هم وجود دارد؟ خب این بچه را هم همراه خودتان ببرید.» 🥀 @yaade_shohadaa
🎥فیلم سینمایی "تگرگ و آفتاب" 🎬اطلاعات فیلم: سال تولید: ۱۳۹۳ مدت‌زمان فیلم: ۹۸ دقیقه ژانر: اجتماعی کارگردان: رضا کریمی نویسنده: رضا کریمی بازیگران: پریوش نظریه، جواد عزتی ✍🏻یحیی که رزمنده جوانی است و برای یک مرخصی چند روزه به شهر آمده ناخواسته در موقعیتی خاص قرار می‌گیرد و تردید در اینکه در شهر بماند یا دوباره به منطقه برگردد و... 🥀 @yaade_shohadaa
13.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔مادرانه‌های شهدایی ❤️‍🔥دقایقی با دلتنگی‌های مادران شهدا 🥀روایت بانو عزت ابوعلی عطاآبادی مادر شهید مهدی بهرامی 🥀 @yaade_shohadaa