🥀 همان عملیات
💔طبيعی بود که تدارکات گردان، هوای او [شهید برونسی] را بيشتر داشته باشد؛ گاهی مخصوصاً براش پتوی نو میآوردند، گاهی هم پوتين و لباس نو، و از اين جور چيزها. دست رد به سينهشان نمیزد. قبول میکرد، ولی بلافاصله میرفت بين بسيجیها میگشت. چيزهای نو را میداد به آنهايی که وسايلشان را گم کرده بودند، يا درب و داغان شده بود. آرزو به دل بچههای تدارکات ماند که يکبار او لباس نو تنش کند، يا پتوی نو بيندازد روی خودش؛ من که هميشه همراهش بودم، فقط در يک عمليات ديدم که لباس نو پوشيد؛ عمليات بدر؛ همان عملياتی که در آن شهيد شد....
❤️🔥خاطره ای به یاد فرمانده شهید سردار حاج عبدالحسین برونسی
#شهید_القدس
#مادر
🥀 @yaade_shohadaa
#معرفی_کتاب
📚حکایت زمستان
📖 «حکایت زمستان» روایتی متفاوت از صفحه ای ماندگار از دیوان افتخارآمیز دفاع مقدس است. روایت مقاومتها و مظلومیتهای اسرای ایرانی در زندانهای بعثی ها و منافقین که از زبان آزاده سرفراز عباس حسینمردی و با قلم شیرین و شیوای سعید عاکف بیان شده است.
در کتاب «حکایت زمستان» عباس حسینمردی راوی شجاعت رزمندگان دلیری میشود که تا آخرین نفس برای دفاع از دین و سرزمین خود مقاومت کردند. داستان رشادتها و پایداریهای رزمندگان اسلام، شرایط عجیب و حیرتانگیز اردوگاههای عراقی، فضای روحی و روانی دشوار دوران اسارت، و شکنجههایی که گرچه تصورش برای انسان مشکل میباشد اما حقایقی است که بر جریده تاریخ ثبت شده است.
مقاومتی که فرزندان برومند این سرزمین در کتاب «حکایت زمستان» از خود به نمایش میگذارند، چنان شگفتآور است که جز با مدد الهی امکانپذیر نیست. مقاومتی که از همت بلند اسرا در آن شرایط سخت و دشوار سخن میگوید؛ از حافظ کل قرآن شدن بعضی از آنان و باسواد گشتن عدهای دیگر گرفته تا زیرکی و خلاقیتهایشان در به ستوه آوردن افسران عراقی و منافقین که در جای جای کتاب به چشم میخورد و گاهی هم به زبان طنز بیان شده است.
#شهید_القدس
#کرمان_تسلیت
🥀 @yaade_shohadaa
#خاکریز_خاطرات
✨آنها پیش از آنکه شهید شوند، شهید بودند؛
♦️بهش گفتم: پسرم! حالا میموندی، بعد از تمام شدن دانشگاه میرفتی.
محمدرضا گفت: مادر! صدای هل من ناصر ینصرنی امام حسین علیه السلام رو الان دارم میشنوم، بعد شما میگی دو سال دیگه برم؟
شاید اون موقع دیگه محمدرضای الان نبودم...
آخرین باری که تماس گرفت، گفت: مادر! دعا کن شهید بشم.
مادر جواب داد: برای شهید شدن باید اخلاص داشته باشی.
محمدرضا گفت: این دفعه واقعا دلم رو خالص کردم و هیچ دلبستگی ندارم...
📚 "مجموعه خاطرات مدافعان حرم ۱"، به نقل از مادر شهید. خاطره ای از زندگی سردار شهید محمدرضا دهقانی امیری
#کرمان_تسلیت
#شهید_القدس
🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀دهه هشتادی ها هم شهید میشوند...
💔فیلمی از شهیده فائزه رحیمی
#حاج_قاسم
#شهید_القدس
#کرمان_تسلیت
🥀 @yaade_shohadaa
🔥غایب نزدند..
❤️🔥امروز شنبه بود
وقتی معلمان نام هریک این ۲۰ دانش آموز شهید را خواندند،همکلاسیهای آنان، همه با هم گفتند: «حاضر»😭😭😔
💔این دانش آموزان شهید، «غایب» نیستند
از همیشه حاضرترند...
از همیشه زنده ترند
از همیشه شاداب ترند
میهمان سفره حضرت زهرا هستند و سفره دار این میهمانی قهرمان ملی شأن حاج قاسم سلیمانی است.
#شهید_القدس
#کرمان_تسلیت
🥀 @yaade_shohadaa
#خاکریز_خاطرات
✨آنها پیش از آنکه شهید شوند، شهید بودند؛
♦️هر کاری بهش میگفتند انجام میداد و گلایه نمیکرد.
به من هم میگفت: اگه یه روز بهت گفتن فلان جا رو جارو کن، باید خوشحال باشی که لیاقت نصیبت شده تا برای نیروهای امام حسین علیه السلام و بسیجیها کار کنی...
توی وسایل جدا یه سری قبض آب و برق که متعلق به خونههای خرمشهر و آبادان بود، دیدم.
بعدها فهمیدم اون قبضها مربوط به خونهی خانوادههای محروم که جواد پرداخت میکرده.
📚 "کتاب معرکهی شیدایی"، صفحه ۹۴. خاطره ای از زندگی سردار شهید جواد عنایتی بیدگُلی
#شهید_القدس
#کرمان_تسلیت
🥀 @yaade_shohadaa
🥀 شهادت اتفاقی نیست؛ مخصوصا شهادت در روز ولادت حضرت زهرا و در آغوش حاج قاسم
💔 ده سال بیشتر نداشت که پدرش را از دست داد و داغ یتیمی را چشید؛ آخرین فرزند خانواده و تکپسر بود؛ از همان موقع مردی بود برای خودش و دربست در خدمت مادرش بود؛
💔 مهمترین شرط ازدواجش این بود که دختری که قرار است با او ازدواج کند بپذیرد مادرش هم باید با آنها زندگی کند.
❤️🔥 انقلابی بود و عاشق امامین انقلاب.
در فضای دروس طلبگی هم از طلاب بسیار درسخوان و با همت بود؛ عاشق طلبگی بود و شدیدا اهل رعایت مسائل اخلاقی.
مطالعات جنبی در فضای شهدا و شهادت هم زیاد داشت.
❤️🔥 بسیار با شهید مدافع حرم، مصطفی صدرزاده عجین بود و انس داشت؛ برای همین خیلی پیگیر کتب و شرح حال این شهید بود.
💔 کار فرهنگی یکی از مساجد را به عهده گرفت و با وسع محدودی که در اختیار داشت، قفسه کتابخانهای برای این کار در مسجد قرار داد. کتابخانهای که بوی شهدا از آن استشمام میشد.
💔 همین عید غدیر عروسیاش بود و دختری در راه داشتند به نام زینب...
😭 و چهارشنبه علیرضا سبکبال همچون الگوی شهیدش مصطفی صدرزاده پر کشید تا ملاقات خدا؛ میهمان حضرت زهرا شد در روز ولادت حضرتش در جوار مرقد پرنور حاج قاسم سلیمانی...
🥀 به یاد طلبه شهید علیرضا محمدیپور
#حاج_قاسم
#شهید_القدس
#کرمان
🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 رفیق خوشبخت ما شهادتت مبارک
🥀 به یاد شهید معزز حاج عادل رضایی
#حاج_قاسم
#شهید_القدس
#کرمان
🥀 @yaade_shohadaa
🥀 دیدار با حاج قاسم...
💔شهیده فاطمه دهقان از مشهد برای شرکت در مراسم چهارمین سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی به همراه مادرش و فرزند دو ساله اش به گلزار شهدای کرمان مشرف شده بودند که در روز ۱۳ دی ماه بر اثر حمله تروریستی به همراه فرزندش مجروح شدند و مادر وی به مقام والای شهادت نائل شد.
شهیده فاطمه دهقان از ناحیه جمجمه سر آسیب جدی دیده بود و دچار مرگ مغزی شده بود. طبق وصیت این شهیده و رضایت خانواده اعضای بدنش اهدا شد.
❤️🔥تصویری از شهیده فاطمه دهقان بر سر مزار حاج قاسم
#شهید_القدس
#مادر
🥀 @yaade_shohadaa
#خاکریز_خاطرات
✨آنها پیش از آنکه شهید شوند، شهید بودند؛
♦️همسایمون داشت خونه میساخت.
گل محمد اون موقع ده الی دوازده ساله بود.
یک روز دیدم چوب های سنگین رو روی دوشش گذاشته و برای بنایی میبره خونه همسایه.
بهش گفتم:«محمدجان! اونا دارن خونه میسازن، تو چرا خودت رو خسته میکنی؟»
جواب داد:«مادرجان! اینها تو خونشون مرد ندارن، وظیفه منه که بهشون کمک کنم...»
📚 کتاب کاش با او بودم، صفحه ۶۸ ، خاطرهای از زندگی سردار شهید گلمحمد غزنوی
#کرمان_تسلیت
#شهید_القدس
🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀 سردار رو سفید
❤️حضرت آیتالله خامنهای:
«لشکر هشت نجف که آقایان اسم آوردند، یکی از لشکرهای قَدَر در میدانهای دفاع هشتساله بود و خود مرحوم شهید کاظمی رضواناللهتعالیعلیه واقعا یکی از آن فرماندهان برجسته بود.
بنده در همان دوران جنگ رفتم خوزستان به مرکز لشکر نجف، از آنجا بازدید کردم؛ چیزهایی در آنجا دیدم که در کمتر لشکری آدم میتوانست آنها را مشاهده کند:
آمادگیها از یکسو، روحیهی خیلی بالا از یکسو و نظم و ترتیب؛ نظم و ترتیبی که من در آن لشکر دیدم، در کمتر جایی انسان آن را مشاهده میکرد.» ۱۳۹۲/۰۴/۱۰
❤️🔥۱۹ دیماه سالروز شهادت سردار شهید حاج احمد کاظمی
#کلام_رهبر
#شهید_القدس
#کرمان
🥀 @yaade_shohadaa
🥀 سر و گردنی که پیدا نشد
💔 تا مرا دید اشک در چشمانش حلقه زد. پسرش را خوب شناخته بود. گفت: «پیکرش بدون سر به خاک سپرده شد.» گفتم: «به دقیقه نکشید، با ترکش توپ، سر و گردنش به کلی جدا شد، پیدا هم نشد.» گفت: «خواسته و دعای همیشگی محمدعلی همین بود، حتی توی وصیت نامهاش نوشته بود: «اللهم انی اسئلک الراحة عند الموت»، خدایا جان دادن راحتی را نصیبم کن.»
آهی کشید و زیر لب چیزی زمزمه کرد که من نفهمیدم. پرسیدم: «محمدعلی مصطفایی چند سالش بود؟» گفت: «چهارده سال.»
❤️🔥خاطره ای به یاد نوجوان شهید محمدعلی مصطفایی
#شهید_القدس
#مادر
🥀 @yaade_shohadaa
#خاکریز_خاطرات
✨آنها پیش از آنکه شهید شوند، شهید بودند؛
♦️با آقا مهدی باکری، سوار بر تویوتا داشتیم میرفتیم جایی؛ هوا به شدت گرم بود. اما جرأت نمیکردم کولر رو روشن کنم! بالاخره به خاطر گرما طاقتم تموم شد.
دل رو به دریا زدم و کولر ماشین رو روشن کردم. هوای سرد و لطیف با فشار وارد ماشین شد.
آقا مهدی انگشتش رو لای صفحه قرآنش گذاشت و بهم گفت:«الله بنده سی! میدانی کولر که روشن میکنی، مصرف بنزین بیت المال بالا میره؟ خاموش کن! مگه رزمنده ها تو سنگر زیر کولر نشستند، که تو کولر روشن میکنی؟»
.
📚 کتاب لالههای بی نشان، خاطره ای از زندگی سردار شهید مهدی باکری
#کرمان_تسلیت
#شهید_القدس
🥀 @yaade_shohadaa
💔 نگاه زیبای حاج قاسم به شهادت
❤️🔥 از حاج قاسم پرسیدند : بهترین دعا چیست؟
گفت : شهادت
گفتند: «خب عاقبت بخیری که بهتر است»
حاج قاسم گفت :«ممکن است کسی عاقبت بخیر شود ولی شهید نشود؛ ولی کسی که شهید بشود حتما عاقبت بخیر هم میشود!»
#شهید_القدس
#کرمان_تسلیت
🥀 @yaade_shohadaa
#خاکریز_خاطرات
✨آنها پیش از آنکه شهید شوند، شهید بودند؛
♦️شب عید نوروز بود و هنوز کلی کار در خانه مانده بود.
عصر بود که پویا از خانه بیرون رفت.
همسرش نمیدانست کجا میرود، اما خواست زود برگردد.
ساعت ۱۲ شب به خانه برگشت.
بعد از شهادتش بود که فهمید آن شب بسته ها و اقلامی دوست بر در خانه مستمندان و فقرا شهر برده، تا آنان هم با دلی شاد سال جدید را آغاز کنند.
📚 خاطره ای از زندگی شهید مدافع حرم پویا ایزدی به نقل از همسر شهید
#شهید_القدس
#کرمان_تسلیت
🥀 @yaade_shohadaa
🥀 در رکاب امام زمان
💔شنیده بود قرار است حاج قاسم به منزل همسایهشان خانواده شهید سهرابی بیایند.
رفت توی کوچه ایستاد تا حاج قاسم آمد. به او گفت: مادر منم فرزند شهید است به خانه ما نمایید؟
حاج قاسم به خانهی آنها هم رفت و با محمدحسین هم عکس گرفت.
محمدحسین به حاج قاسم گفت: دوست داشتم بزرگ میبودم و مدافع حرم حضرت زینب(س) میشدم.
❤️🔥 حاج قاسم جواب داد: تو باید خودت را برای جنگ با صهیونیستها آماده کنی و در رکاب امام زمان باشی.
#شهید_القدس
#کرمان_تسلیت
🥀 @yaade_shohadaa