eitaa logo
متن و سبک مداحی
4.1هزار دنبال‌کننده
123 عکس
186 ویدیو
21 فایل
مداح #رضاابوالحسنی جهت هماهنگی 09198167899 @Reza_abolhasani_1368 گروه محفل اشک https://eitaa.com/joinchat/3280995276Ce26d40a18b
مشاهده در ایتا
دانلود
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ آنقدر داغ بود از تب که آب اگر بود بر لبش می‌سوخت احتیاجی نبود بر آتش خیمه هم داشت از تبش می‌سوخت درد را چاره‌ای اگر بکند چه کند با غمِ پریشانیش نیست آبی که دستمالی خیس بگذارند روی پیشانیش خویش را می‌خورَد ، ندارد جان قوَتی نیست جز تقّلا حیف یک به یک می‌روند یاران و چاره‌ای نیست جز تماشا حیف بارها شد به دست بی جانش پرده‌ی خیمه را به بالا زد شاهدِ مقتل همه ، هربار به سرِ خویش دستِ خود را زد دید از خمیه روی یک نقطه لشکری را که بی هوا می‌ریخت دید در بین راه تا به حرم چقدر اکبر از عبا می‌ریخت بین بستر نشست در خیمه زد به سر با دو دست در خیمه تا صدای برادرش آمد کمرِ او شکست در خیمه باز هم پرده را کناری زد قاسمش بود و سنگ باران بود یک یتیم و هزارها می‌دید لحظه‌ی پایکوبیِ سواران بود ناله‌ی دختران به او فهماند دستهایی میان راه اُفتاد دید از خیمه خواهرش غَش کرد مادری بینِ خیمه‌گاه اُفتاد پرده را زد کنار و گفت: ای وای حرمله آمده گلو بزند او خجالت کشید وقتی دید پدرش رفته است رو بزند بی برادر شدن چه حسی داشت کمرش را دو مرتبه خَم کرد تشنه‌ای بود یک سپاهی که هرچه آورده بود دَرهَم کرد چند باری فقط برای وداع پدرش بوسه‌اش زد و برگشت دید در قتلگاه خولی را سمت گودال آمد و برگشت او گرفت از عصا که برخیزد تا پدر تکیه داد بر نیزه او زمین خورد تا حسین اُفتاد داد می‌زد بجای سرنیزه گرد و خاکی بلند شد فهمید آخرش شمر با سنان آمد غم ناموس دارد او یعنی عمه‌اش هم نفس زنان آمد عمه فریاد می‌زند که نزن چکمه بردار، احترامش کن چقدر طول میدهی نامرد زیر و رویش نکن تمامش کن : حسن لطفی *خواهر که رسید توی گودال، چشماش رو بست، گفت: دوباره یادِ روزِ دوشنبه افتادم، روزی که توی مدینه به مادرم جسارت کردن...چه جوری مگه کارِ حسین رو تموم کردن؟ زیارت ناحیه مقدسه اینجوری میگه:...* دارن زنده زنده ترا دفن میکنند برجسم نیمه جان تو رحمی نمی کنند *اومد خدمت امام صادق، آقاجان چرا اینقدر برا مصیبت جدتون گریه می کنید؟ شما خانواده ی شهادت هستید... آقا فرمودن: همه ی گریه ما برا اون ساعتی بود که حسین هنوز داشت با خواهرش حرف میزد" یَا أُختَاه! إِرجِعِی إِلَی الفُسطَاط" خواهرم برگرد به خیمه ها...نانجیب تا دید زینب داره میاد بدن رو برگردوند، سر رو از قفا جدا گرد... ناله بزن بگو: یا حسین... https://eitaa.com/yazahramadadi135
30569-attachment-shahadat_emam_sajad_hoseyni_2.mp3
3.19M
|⇦•شاهد مقتل همه ... و توسل به راوی دشت کربلا امام سجاد علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج سید مهدی حسینی• https://eitaa.com/yazahramadadi135
|⇦•ای وای قلب این شام... وتوسل به راوی دشت کربلا امام سجاد علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمود کریمی. ای وای قلب سجاد بی قرار می خونه با اضطرار عَلَیکُنَّ بِالفِرار ای وای تو قلب این شامِ تار از بین صدها سوار عَلَیکُنَّ بِالفِرار «عمه جان عَلَیکُنَّ بِالفِرار» «عمه جانم، عمه جانِ قد کمانم» ای وای ای دلهای داغدار مضطر و با حال زار عَلَیکُنَّ بِالفِرار ای وای دشمنامون بی شمار با حال زار و نزار عَلَیکُنَّ بِالفِرار ای وای شرق و غرب آتیش گرفت دار الحرب آتیش گرفت عَلَیکُنَّ بِالفِرار ای وای شعله پیش پیکرا مشعل ها پیش سرا عَلَیکُنَّ بِالفِرار ای وای دخترهای بی پناه از آتیش خیمه گاه عَلَیکُنَّ بِالفِرار ای وای ناله میاد از حرم وای عمه وای معجرم عَلَیکُنَّ بِالفِرار ای وای شد روزِ عالم سیاه زهرا بین قتلگاه عَلَیکُنَّ بِالفِرار ای وای عمه پیش مادرِ تازیونه میخوره عَلَیکُنَّ بِالفِرار «عمه جان عَلَیکُنَّ بِالفِرار» عمه جانم، عمه جانم عمه جانم. ای عمو جان ای عمو جان ای عمو جان *روضه ی امام زمان این روزا اینه..* عمه جانم عمه جانم عمه جان قد کمانم ای حسینم ای حسینم ای حسینم خیلی دلم گرفته برای محرمَت *از الان دلم برا دهه اول محرمت تنگ شده* یک مصرع است حاصل عمری که داشتم یار آمد و گرفت و به بندم کشید و گفت حسین ...https://eitaa.com/yazahramadadi135
قسمت اول_روضه و توسل جانسوز _ دیرِ راهب و اسارت خاندان آل الله _حاج مهدی رسولی  از صبح دل تو دلش نیست ، یه خوابی دیده عیسی مسیح بهش گفته مهمون داری ... از صبح نشسته منتظر خدا این مهمون من کیه عیسیِ پیغمبر اینجور سفارششُ کرده ... کأنَّ یه کِشِشی تو این دلشِ .. یه هول و وَلایی تو این دلش ایجاد شده ... همینجور منتظر ساعات گذشت ، ظهر شد عصر شد ، نزدیک غروب از دور یهو دید یه سیاهی داره نزدیک میشه ، اومد بیرون با دقت نگاه کرد دید یه قافله ای داره میاد ... همینجور که قافله نزدیکتر میشد نگاه کرد دید این قافله حالاتش عجیب غریبه ... یه عده مرد جنگی ، از سر و وضعشونم معلومه لا اُبالی ... پشت سرشون هشتاد و خورده ای زن و بچه قد و نیم قد ... یه آقایی روی ناقۀ لنگ ... دستاشو بستن ... پاهاشو از زیر شکم ناقه ... نگاه میکنه به چهرۀ این قافله، خدا این قافله عجب عجیب غریبِ ... نه به اون مردایِ جنگی ، نه به این زن و بچه ... اینا کی ان؟.. نکنه اینا همون مهمونایی ان که عیسی مسیح به من وعده داده .. یه نگاهی درستی کرد دید بالایِ نیزه یه تعداد سرُ زدن .. اما این زن و بچه همش نگاهشون به یه سر که بین اون یکی سَرا مثل خورشید داره نور میده ... هی نگاه می‌کنه ، خدایا چقدر نورانیِ این رأس مبارک ... این همون مهمونیِ که عیسی به من وعدۀ اومدنشو داده .. ایستاد، آرام آرام آمدند راهب بگو ببینم تو این دِیرت یه جا برا استراحت ما هست یا نه؟ گفت بفرمایید میتونید اینجا استراحت کنید، میگه آمدن خودشون چادر زدن و اسباب غذا ، یه عده ای زن و بچه ها رو هم جمع کردن پشت دِیر (کلیسا) زن و بچه ها کنار هم ، آروم آروم داره غروب میشه، هوا داره سرد میشه ، لباس نامرتب تن این بچه ها ... دید تو این زن و بچه ها چشم همه شون به یه خانم .. انگار همه پروانۀ دور اون شمعند ... صدا میزنه بچه ها بیان جلوتر، بچه ها تو پناه این دیوار پناه بگیرید ، سرما کمتر اذیت کنه .. یکی میگفت عمه پاهام .. یکی میگفت عمع امروز یکم عقب افتادم بد زدن تو کمرم .. صدا میزد کلثوم، چند تاشونو تو بغل کن .. رباب چند تاشونوم تو بغل کن .. فضه نزار این بچه ها جدای از هم بشینن .. صدا زد اون نازدانه ام بیاد بغل خودم عمه ... عمه فدات بشه عمه ... عمه .. بیزیم نَه خِیمه میز ، نه خَرگاهی میزوار *عمه نه خیمه برامون مونده نه پناهگاهی* دیدی قیزیم بیز اَسیریخ باش اُوسته الله ایمیزوار *گفت دخترم ما اسیریم بالاسرمون خدا رو داریم* دیدی بیور گورم عمه عَموم هایاندا قالیب *گفت بگو ببینم عمه ، عموم کجا مونده؟* دیدی قیزیم بوقوشون قولارین سو اُوسته سالیب *گفت دخترم این لشگر به خاطر آب دست هاشو جدا کردن* قیزیم ... یات دا ... عمه بیردَنه سوالیم وار ... *بخواب دخترم ... بخواب ... عمع، یه سواله دیگه هم دارم* عمه بیور بابام هاچان گَلَجاخ ... *عمه بگو ببینم بابام کی میاد ؟..* دیدی قیزیم بیزَ خرابه دَ قُناخ گَلَجَخ *گفت دخترم برایِ خرابۀ ما مهمون میاد ...* ادامه ...⬇️🔻🔻 ‍ قسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز _ دیرِ راهب و اسارت خاندان آل الله _حاج مهدی رسولی با یه زحمتی بچه ها رو خواباند، بگذرم اومد جلو،به این نیزه دار گفت یه خواهشی ازت دارم. _چیه؟ راهب چی میگی؟ گفت میتونم ازت خواهش کنم این سر امشب مهمون من باشه؟.. گفت اینجوری نمیشه، باید پولی بدی عطایی بدی . زری داد و سرُ از بالایِ نیزه پایین آورد .. شاید بی بی هی زیر لب داره میگه راهب میدونی قیمت اون سر چی بود؟..   راهب اون  سر تو بغل زهرا بزرگ شده .. راهب قیمت اون سر رو این دختر فقط می‌دونه .. از اینجا به بعد رو ابن شهر آشوب در مناقبش نقل میکنه منم نقل میکنم، سرُ آورد با احترام در رو بست خدایا این سر کیه اینجوری دل منو میلرزونه ؟.. بگو راهب سر چیه؟.. یه اسم از کربلاش میاد دل ما میلرزه.. اما اینجا دید داره هاتفی صدا میزنه طوبی لَک .. طوبی لَک .. خوش به سعادتت .. خوش به سعادتت ..   خدایا چه خبره؟.. کیه این هاتف؟ .. دید نه، این سر عجیب غریبه، هی صدا زد با من حرف بزن، یه ذره با من حرف بزن ، دید نمیشه یهو صدا زد یا ربّ بِحَق عیسی تَأمُرُ هذا الرأس بتَکَلُّم مِنّی .. به این سر امر کن با من حرف بزنه .. یهو دید لبا داره به هم میخوره ..   الهی فدایِ اون لبای خونیت آره این شده جوابِ مهربونیت ..   میگه گوشامو ‌جلو بردم بینم چی میگه صدا اومد راهب میخوای چی بشنوی؟ صدا زد شما کی هستی ؟ خودتو به من معرفی کن، میگه دید دوباره لبا داره به هم میخوره،میخوای منو بشناسی؟ ..   أنا ابنُ محمدٍ المصطفی ... أنا ابنُ علیٍ المرتضی ... أنا ابنُ فاطمةِ الزهراء ... من میگما، شاید یهو صدایِ مادرش .. راهب داره گوش میده، یهو دید لبا داره بازم به هم میخوره، صدا داره میاد راهب : انا المَظلوم ... انا الغَریب ... انا العَطشان . https://eitaa.com/yazahramadadi135
.. قربونت بشم اینطوری نگو جگرِ راهب خون شد .... دیگه نتونست تحمل کنه خم شد  وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ ... جایِ رقیه خالی .. جای رباب خالی .. جای سکینه خالی ... جای زینب خالی ... صورت رو صورت ابی عبدالله گذاشت ... راهب میدونی این صورت رو صورت کیا نشسته ... آقا چرا محاسنت خونیِ ... راهب ، اون خون ، خونه علی اکبرشِ ... هم غلام سیاه جُونِشِ ... هم خونه دونه دونه شهداشه ... از همه مهم تر خونه علی اصغرشِ ... آقا چرا محاسنت خاکستری شده ... ای داد ...   بابا ... بابا ... از رو نیز نگام میکردی یادته من تو رو نگاه می کردم یادته پای نیزه تن سیلی خوردم یادته من همش زمین میخوردم یادته .... حسین ...... روضه اسارت دیر و راهب مهدی رسولی https://eitaa.com/yazahramadadi135
هدایت شده از متن و سبک مداحی
روضه شب علی اصغر.mp3
43.36M
روضه حضرت علی اصغر کربلایی سبک وشعر مداحی ویژه مادحین خواهران برادران کربلایی رضاابوالحسنی https://eitaa.com/yazahramadadi135
سربه سر باشدان گوتورموش انبیا عمامه سین تک به تک تنن چخاردوبلار مصرت جامه سین حضرت خاتم ائدور اجرا عزا برنامه سین جعبنون آغزون آچوبدورسسلنور جان جان حسین دینیمین قربانیسن جدین سنه قربان حسین قیلدی معراج انبیا نازل اولوبدوربانوان قاره چادر شبلری باشلاردا عفتدن نشان دور ائدوب صندوقی  اولدی هربیری بیر نوحه خوان مریمو سارا وحوا آسیه ایوای دیور قانلی باشه گوزتیکوب زهرا بالام لای لای دیور بیری دییر لبلریوه چشمه زمزم قربان بیری دییر قاش گوزوه غم زده مریم قربان بیری دییر قانه باتان باشیوه عالم قربان (اما دییر گوردوم بیر خانم عورت یانا یانا دییر) حسین:اویارالی سینوه سینه زهراقربان ویردولار سینه خانملارناله وداد ایئدیلر اوپدولر قانلی باشی بیربیرمرامه یتدیلر دیریدن گوزیاشلاری گوزده کناره گیتدیلر رعشه دوتدی سسلنوبدور راهب پاکیزه خو من ایاقم ای خدا یاعالم رویادی بو حال وحشتلن یاخنلاشدی حسینون باشینه ایلدی دقت اوباشین کول دوتان گوز قاشینه پرتو سیماسینه هم حنجر خونپاشینه قانه باتمیش خطینه لعل لب خونبارینه سجده گاهینن سمایه قوزانان انوارینه سالدی بیر سینیه زرینه اول سبز حریر وسط سینیه قویدی اوباشی راهب پیر توکدی بیرظرف بلورینده سوا مشک وعطیر توکدی آهسته سو قانین یودی زلفون دارادی کولری ردایلدی گوردی دوداقلار یارادی عرض ائدیب ویرم قسم درک ایتدیگیم آیتلره دیریده باشین آچان نورانی شخصیتلره بیربه بیر قانلی دوداقینن اوپن عورتلره کیمسن آی باش بوقدر موی کنانین وار سنون عالم معناده چوخلی نوحه خوانون وار سنون https://eitaa.com/yazahramadadi135
به تاخت می‌رود و از خزان خبر دارد به تاخت می‌رود انگار بار سر دارد گمان کنم که ز نعش پرنده آمده است و پای مرکب او را ببین که پر دارد تمام شادی دنیاست در دلش انگار میان کیسه‌ی خود تکه‌های زر دارد مسیر کوفه و یک خانه‌ و تنوری داغ تنور خانه‌ی او روضه‌اش خطر دارد دعا کنیم که زهرا ندیده باشد و بعد کسی بیاید و درب از تنور بردارد ✍ https://eitaa.com/yazahramadadi135
شاهی که جبرئیل بُدی خادم درش خاکم به ‌سر! که خاک سیه گشت، بسترش حلقی که بوسه‌گاه نبی بود شد ز کین سیراب ز آب خنجر بیداد، حنجرش از پهلویی به پهلوی دیگر چو می‌نشست می‌گشت کارگر به جگر، نوک خنجرش او سر نهاد بر سر خاک و سَنان ز ظلم نوک سِنان نهاد به پهلوی دیگرش کارش ز دست رفت، چو در روی دست او تیر جفا نشست، به حلقوم اصغرش قدّش خمیده از غم اکبر به روزگار پشتش شکست از غم مرگ برادرش بودی سرش به نیزه و از نوک نیزه داشت چشمی به‌ سوی خواهر و چشمی به دخترش :: خولی ز کین نهاد، به خاکستر تنور آن سر که رشک مهر بُدی، روی انورش ✍ https://eitaa.com/yazahramadadi135
من که جز با تو هوای سفرم هیچ نبود سـفـرم بود، ولی هـمـسـفـرم هیچ نبود رفت سامان من از بی‌سر و سامان شدنت با سرت جز قـدم در به درم هیچ نبود نکـنـد فکـر کـنی خـستـه‌ام از راه امّـا کاش در کوفه مسیرِ گـذرم هیچ نبود! شهر تعطیل و همه منتظرِ خـواهر تو سـر دروازه رسیدن نظـرم هـیچ نـبود زینب و رد شدن از بین شلوغی؟اینجا؟ اصـلا انگـار زمـانـی پـدرم هیچ نبود سـرِ در نـیـزۀ عـبـاس شـده درد سـرم به زبانِ همه غـیر از خـبرم هیچ نبود راه باز است ولی، باز شده هر چشمی راه تا راه به جـایـی بـبـرم هـیچ نـبود جگـر شـیـر خـدا، داده خـداوند به من با تمـاشای تو دیگر، جگـرم هیچ نبود یا که ماه روی تو نیمه هلالی شده ست یا که نه، سوی دوتا چشم ترم هیچ نبود لطف کن از سرِ نی، با دل این دخترکت جز صدای "ابتا" دور و برم هیچ نبود نان و خرما صدقه میدهد این کوفه به ما غیرِ دلشوره روی بال و پرم هیچ نبود حبیب نیازی https://eitaa.com/yazahramadadi135
بوی بهشت می‌وزد از داخل تنور موسی گمان كنم كه رسيده به كوه طور شبنم كنار ساحل آتش چه می‌كند؟ اين سيب سرخ داخل آتش چه می‌كند؟ آتش گرفته شه‌پر ققنوس در تنور نفرين آسمان و زمين باد بر تنور نمرودها و ابرهه‌ها عهد بسته‌اند آيينه‌ی تجلي حق را شكسته‌اند سوزانده‌اند قسمتي از باغ سيب را فهميده‌اند معنی شيب الخضيب را اين‌جا خليل راهي رضوان نمی‌شود آتش در اين بلاد گلستان نمی‌شود خورشيد گُر گرفته درون تنور، وای موسي سرش جدا شده دركوه طور، وای جاي عزيز فاطمه كنج تنور نيست مطبخ محل شأن نزول زبور نيست ديشب تمام دشت برايش گريسته یحیی درون طشت برايش گريسته زخم عميق لعل لبش گريه‌آور است چشمان نيمه‌باز شفق‌گونه‌اش تر است رخت سياه بر تن حوا و آسيه مريم برای فاطمه می‌خواند مرثيه كروبيان به چنگ عزا زخمه مي‌زنند دور تنور حور و ملك لطمه مي‌زنند افلاكيانِ آينه‌رو سينه می‌زنند با نوحه‌های مادر او سينه می‌زنند تا بين دست فاطمه خورشيد جلوه كرد در شهر كفر، مشعل توحيد جلوه كرد زهرا نهاده دست سر زانوان خويش قامت خميده‌تر شده از چند روز پيش زهرا به ناله، شعله به پروانه می‌زند بر گيسوان سوخته‌اش شانه می‌زند دستی كشيد بر سر گيسوش، گريه كرد در سوگ زخم گوشه‌ی ابروش گريه كرد زهرا به اشك، مقنعه نم ناك می‌كند خاكستر از محاسن او پاك می‌كند بر زخم دست و سينه‌ی زهرا زده نمك پيشاني شكسته و لب‌های پُر ترك امشب نه آنكه ارض و سما گريه می‌كند حتی ميان عرش خدا گريه می‌كند ✍ 📝 https://eitaa.com/yazahramadadi135
آن تندباد تیر، بگو با تنت چه کرد؟ با قلبِ مثل آینه‌ی روشنت، چه کرد؟ وقتی که عرش را به تلاطم کشیده است، با ما، ببین که روضه‌ی افتادنت چه کرد می‌گفت روضه‌خوان: که تنت غرق تیر بود هر تیر، واژگون که شدی، با تنت چه کرد؟ افتادی و سه ساله خبر دارد و خدا بر خاک، سنگ، با رخِ بی‌جوشنت چه کرد انداخت این سه شعبه تو را، باغبان! ببین با حلق نازکِ گل در گلشنت، چه کرد جان داد خواهرت، به خدا! تا که دید، شمر با چکمه، در کشاکشِ جان دادنت چه کرد ای بوسه‌گاه مادر دریا، گلوی تو! آن تیغ کُند، با رگ و با گردنت چه کرد از حال رفت و بی‌رمق افتاد روضه‌خوان دیگر نگفت از این‌که پس از کشتنت چه کرد یا ایها العزیز! پس انگشترت کجاست؟ آن گله گرگ، با تن و پیراهنت چه کرد؟ لرزید آسمان، چو دویدند اسب‌ها بر سینه زد رسول، مگر دشمنت چه کرد؟ 👉💐https://eitaa.com/yazahramadadi135
|⇦•چون آسمان‌ کند... وتوسل به راوی دشت کربلا امام سجاد علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمود کریمی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ چون آسمان کند کمر کینه استوار کشتی نوح بشکند از موجهٔ بحار خون شفق ز پنجه ی خورشید می‌چکد از بس گلوی تشنه لبان را دهد فشار روزگار در چاه سرنگون فکنَد ماهِ مصر را یعقوب را سفید کند چشم انتظار پور ابوتراب جگر گوشه ی رسول طفلی که بود گیسوی پیغمبرش مهار *بچه ی خردسال رو وقتی بغلش میکنی برای اینکه خودشو نگه داره موی شما رو میگیره..* روزی که پا به دایره ی کربلا نهاد بشنو چه ها کشید ز چرخ ستم شعار از زخم تیر بر بدن نازنین او صد روزن از بهشت برین گشت آشکار اول(تنها) لبی که بوسه گهِ جبرئیل بود بی آب شد ز سنگدلی های روزگار رنگین ز خون شده است ز بی رویی سپهر رویی که می‌گذاشت بر او مصطفی عُذار طفلی که ناقة الله او بود مصطفی خصم سیاه دل شده بر سینه اش سوار *و الشمر جالس علی صدره، الان دارن از کربلا میرن اما از دیروز تا حالا بدن رو زمينه..* عیسی در آسمان چهارم گرفت گوش پیچید بس که نوحه در این نیلگون حصار نتوان سپهر را به سرانگشت برگرفت چون نیزه برگرفت سر آن بزرگوار از بس که طائران هوا خون گریستند از ماتم تو روی زمین گشت لاله زار خضر و مسیح را به نفس زنده می‌کند آنها که در رکاب تو کردند جان نثار چون خاک کربلا نشود سجده گاه عرش خون حسین ریخت بر آن خاک مُشکبار روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار موجی به جنبش آمد و برخاست کوه کوه ابری به بارش آمد و بگریست زار زار جمعی که پاسِ محمل شان داشت جبرئیل گشتند بی امانی و محمل شترسوار آن خیمه ای که گیسوی حورش طناب بود شد سرنگون ز باد مخالف حباب وار *امام شما رو امروز یه جوری سوار ناقه ی عریان کردن، شبِ امام سجاده، زمان حرکت آلُ الله از کربلاست، یک زن و این همه زن و بچه، امان از دل زینب.. همه رو سوار کرد، تا اومدن جلو خانم یه تَشر حیدری زد کنار برید خودم سوار میکنم همه رو، دونه دونه ناقه ها رو مینشوند، سوار میکرد، بلند میشدن، با دست بسته هم سوار میشدن... آخرین نفر موند، فقط خانم زینب موند و رباب، اصلا دیگه روضه عاشورایی نیست، فقط ناله ست، چون دیگه خود بچه ها هم رمق ندارن، سینه زن ها هم رمق ندارن، دیروز بود همه مویه می‌کردن و موی میکَندن، الان انقده بچه ها کتک خوردن...حسین.... https://eitaa.com/yazahramadadi135
4_6023665871426162858(1).mp3
19.17M
|⇦•چون آسمان‌ کند ... و توسل به راوی دشت کربلا امام سجاد علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمود کریمی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ چون خاک کربلا نشود سجده گاه عرش خون حسین ریخت بر آن خاک مُشکبار روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار https://eitaa.com/yazahramadadi135
◾️ ◾️ ◾️ ورود کاروان اسرا به شام ➖ شامیان من داغ دارم، هل هله کمتر کنید ۲ بخدا نمیزارم اینجور بشینید... (امام زمان) خارجی نه، زاده، پیغمبرم، باور کنید اگه برام داستان درست نمیکنید، اگه فردا حرف برام در نیاد، یه کار ازتون میخوام، به خدا برا روضه است، کسی خجالت نکشه من دارم میگم، میخوام همه باهم دست بزنید میخوام شعر بخونم، صدا دستتونو بشنوم میخونم، دست بزن، عیب نداره بزن، کف زدن،( بزن) کف زدن پای سر (دست بزن) کف زدن پای، سر، فرزند زهرا، خوب نیست (دست) دست زدن، دست زدن، پای سر ، فرزند زهرا خوب نیست آقا، تو هی دوتا میزنی قطع میکنی، هی داد میزد، اینا میخندیدن کف زدن پای سر، فرزند زهرا ، خوب نیست نا مسلمانان، حیا، از دخت پیغمبر، کنید یه روضه بگم، از کربلا به شام ، هیچ جا نشده بود به اینا احترام بزارن، سادات، یا باید مثل سید اجازم بدید، یا پاشید برید بیرون، عمامه برداشت، یعنی واویلا، یعنی من اجازه دارم هر روضه ای، هیچ کس احترام نذاشت، الا دم دروازه، تو شلوغیا و خنده ها، یکی گفت سلام آقا، یهو آقا برگشت علی بن الحسین، دید تو شلوغیا یکی دستشو آورده، سلام آقا، آقا لبخند زد، تو مارو میشناسی؟ گفت آره آقا، باباتم میشناسم، جون بخواه، چه بلایی سرت آوردن؟ گفت ببینم، ازت خواسته ای بگم آره، گفت یه پارچه بیار، آفتاب، زنجیرارو سوزونده، این زنجیرا رو گردنمه، گردنم سوخته، (ای وای، اگه بعدیشو بگم، همه دستا کار میکنه) گفت سَهل، پول داری؟ آقا تو اسارت پول چکارت؟ گفت میخوام بدم، به این، نیزه دارها ، (گوشتو بگیر)، میخوام اینقدر به بهونه سرها ، وسط ناقه، اینقدر نچرخند، بین عمه ها، آه، بگیریدش، مگه سید اولاد زهرا، خودشو میزنه؟ نزن بچت داره میبینه، وای چه روضه ای اومد تو سرم، نزن، بچه اش داره میبینه، نزن، نزن، این پسرِ، این پسرِ، نزن، دخترش، دخترش داره میبینه، آه، پیش سه ساله، رو سینه اش نرو ، حسیــــــــــن، حسیـــــــــــن باشه، دست تو مستمع رو میبوسم، الان خوشهالم، روضه ثابت گرفتم، دیونه هامو پیدا کردم، آره، هر کدوم شما تو یه هیئت میدیدمتون، اما حالا دور هم جمع شدیم، پسرش داشت میدید باباش خودشو میزنه، از این ور میزد، میگفت نزن، خودشو میزد، میگفت نزن، اون بچه میدونی چکار میکرد، میزد هی خودشو، پاتو وردار، پاتو وردار، یَومٌ عَلی صَدرِ المُصطَفی، یَومٌ عَلی، وَجهِ الثُری، رو زمین افتاده، کمک، کمک، کمک، آخ کمک اومدن، اما به حسین نه ، کمک سنان، کمک شمر، کمک خولی، حسیـــــــــــن، حسیــــــــن آه، آه، اگه پا به پات، گریه نمیکردم نمیخوندم، بخونم یا نه؟، روضه بگم برا اینم، یه ساعت داره میزنه، از اول روضه داره میزنه، اما خون نیومد، الان یکم خون اومد در حیرتم، چگونه، به رویش، عدو زده تو رو خدا نزنید، تو رو خدا نزنید، به پا من نیفت، کاش یکی به پا اون می افتاد، نزن، زینب به پاش افتاد، اومد تو گودال، آه، دیگه نمیخونم، تو حسین بگو من نخونم، تو حسین بگو، به جان مادرم هنوز روضه نخوندم، حسیــــــــــن، حسیــــــــــن بسه، باشه، فقط یه دونه بگم، هنده اومد تو مجلس، یه عبایی پوشیده بود، یه قبایی پوشیده بود، (بخونم یا نه)، اومد تو مجلس، طلا هاشو بسته، گردنبندشو انداخته،( بزار بخونم، بزار بخونم، تو گلوم میمنه وا)، یه وقت رسید، عمه های تو رو دید، گفت اینا که حجاب دارن، پس میگفتید اینا خارجی اند، بزرگتون کجاست، اومد جلو زینب، خانم اینطور بود، میدونست هنده ببینه میشناسه، گفت دستتو بردار، دستتو بردار ببینم، دستشو برداشت، واویلا، دیدن چادرشو برداشت، عباشو برداشت، یکی هنده رو بگیره، گفت زن یزید محجبه، دختر علی، با پارچه؟ حسیـــــــــــن، حسیــــــــن، حسیـــــــــــن https://eitaa.com/yazahramadadi135
خانه ها را روضه کردی خانه ها جنت شدند کل زحمت های ما در روضه ات رحمت شدند بیشتر از آهوان سگ میرود با صاحبش.. بیشتر از پاک ها آلوده ها دعوت شدند مور را اینجا سلیمان می‌برد بالای قصر.. شاه با سائل سر یک سفره هم صحبت شدند این جوانها که پی کار شما افتاده اند.. از همه دل کنده اند آماده خدمت شدند خستگی نوکری از نوکری کمتر نبود خواب های ما به زیر پرچمت طاعت شدند فرش های خانه را فرش حرم کردی حسین خاک های ساده زیر پای تو تربت شدند آبرودار محلم کرده ای با معرفت! جمع ذلت های من با نام تو عزت شدند کودکان ما دویدند آنقدر در روضه ها.. تا جوانانی رشید و خوش قد و قامت شدند این زمین روضه یک قطعه ز خاک کربلاست روضه‌رفته های ما به کربلا دعوت شدند حرصشان در آمد از یارب و یارب گفتنت نیزه بین حنجرت کردند تا راحت شدند https://eitaa.com/yazahramadadi135
4_5834911061018416581.mp3
1.79M
. (ع) زیرورو شد قلبٓم ، مثل پیکرت حسین  اربعین منم بِبَر ، جان مادرت حسین  تنها خواستم اینه ، بمیرم توو حرمت بگو که چیکار کنم ، تا بگی می‌برمت  همه پیشت اومدن کرببلا ، من نه همه زائرت شدن توو این شبا ، من نه می‌دونم که آخرش هم می‌میرم ناکام درد دوریِ همه شده دوا ، من نه تا کی دوری تا کی غربت تا کی گریه تا کی حسرت ای جان آقام ای جان آقام  وانکن یک لحظه ، منو از سرت حسین  اربعین منم ببر ، جان مادرت حسین  نذاری این عقده ، بمونه توی دلم من گذاشتم از الان ، عکست و مقابلم همه آماده ی این سفر شدن ، من نه مورد توجه مادر شدن ، من نه حتی آوارگیِ مرز براش شیرینه توی راهت همه دربدر شدن من نه تا کی غصه تا کی ماتم تا کی اندوه و درد و غم ای جان آقام ای جان آقام  قَسَمِت میدم به ، علیْ اصغرت حسین  اربعین منم ببر ، جان مادرت حسین  خیلی خیلی سخته ، تک و تنها بمونی  رفیقات همه بِرن ، ولی تو جا بمونی  رفیقام یکی یکی دارن میان ، من نه توو طریق بسوی تو سینه زنان ، من نه قطره قطره همه دارن به تو می‌پیوندن همه هستن قاطیِ این جریان ، من نه تا کی غبطه تا کی حسرت  تا کی تنها کن عزلت... ای جان آقام ای جان آقام https://eitaa.com/yazahramadadi135