eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
285 دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
🥺 «...یک بار رفته بودم هنرستانی که مهدی درس می‌خواند؛ هنرستان دکتر ناصری، در منطقه بود. وقتی رئیس هنرستان را دیدم، به من گفت: آقای محترم! نذارید این بچّه بیاد هنرستان. میاد اینجا و بچّه‌ها رو می‌بره . خودش که دیگه درس نمی‌خونه هیچ، نمی‌ذاره بچّه‌های دیگه هم درس بخونن. البته عیبی نداره، ولی من می‌ترسم توی تظاهرات کشته بشه. حیفه، بچّه‌ی درس‌خون و با استعدادیه.» ¤ به نقل از پدر گرامی سردار دلیر سپاه اسلام ؛ فرمانده‌ی غیور تیپ یکم عمّار از . 👈 منبع زیرنویس: کتاب ارزشمند و خواندنی ، نوشته‌ی گل‌علی بابایی و حسین بهزاد، صفحه ۳۷ 📸 منبع عکس: سایت مشرق نیوز. @yousof_e_moghavemat
خداحافظ رفقا ! ما که رفتیم بهشت دنیا هم مفت چنگ اهلش ... @yousof_e_moghavemat
و قافلۀ عشق عازم سفر تاریخ شد... این راه، راهِ تاریخ است و هر بامداد این بانگ از آسمان می‌رسد که :الرحیل! الرحیل! یاران! شتاب کنید که زمین نه جای ماندن، که گذرگاه است ...گذر از نفس به سوی رضوان حق. 📔 کتاب فتح خون @yousof_e_moghavemat
5.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥خاطره حاج محمود کریمی از 🔹شخصی آمد و از من درخواست کرد که با زنان بدحجابی که در روضه‌ها شرکت میکنند برخورد کنم، حاج قاسم هم آنجا نشسته بود؛ گفت حاج قاسم شما یک چیزی بگویید. حاج قاسم گفت مگر اینجا خانه‌ی شماست؟ خانه‌ی شما آمدند برخورد کن. در خانه‌ی مادرشان آمده‌اند. @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
▫️حاج آقا پروازی، در بخشی از خاطرات رزمندگان لشکر حضرت رسول (ص) در دوران دفاع مقدس چنین می گوید: یکی از رزمندگان لشکر، بیشتر شبها سوالی را می نوشت و زیر سجاده من می گذاشت.‼️ ✳️ من نمی دانستم که او کیست. اما سوالات عجیبی می‌پرسید. برای جواب برخی از آنها مجبور به تماس با قم بودم. ✅ تا اینکه شب عملیات بدر، در پایان سوالش نوشته بود: دیشب در حرم امام رضاع شما را دعا کردم. نامه را که دیدم به فکر فرو رفتم. چون عملیات نزدیک بود هیچ نیرویی به مرخصی نرفته. در ثانی اگر دیشب هم مشهد باشد نمی‌تواند اینقدر سریع برگردد.‼️ آن شب در فکر این رزمنده بودم. به چادرهای گردان عمار رفتم. چهره و رفتار یک رزمنده حالت خاصی داشت. کنارش نشستم و گفتم: شما دیشب مشهد نبودی؟ رنگ از چهره اش پرید. خوشحال شدم که پیدایش کردم. یکباره مسئول گردان فریاد زد و نیروها را برای اعزام به عملیات جمع کرد♦️ بعد از عملیات به سراغ همان چادر رفتم. سراغش را گرفتم. گفتند: شهید شد. او کسی نبود جز پاسدار دلباخته و عارف، سالک الی الله، (فرد در تصویر)، مسئول گروهان، گردان عمار، لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) 🌷 از شهدای خیابان ری تهران او پس از سه بار مجروحیت، در اسفندماه سال ۱۳۶۳ در عملیات بدر و در شرق دجله آسمانی شد🕊🕊🕊 مزار او در بهشت زهرای تهران: قطعه ۲۷ - ردیف ۱۰۹ - شماره ۱ سه ماه بعد از شهادتش، تنها فرزند او متولد می شود. از شهید زندی خاطرات و کرامات عجیبی نقل می شود. او تحت تاثیر شهید دیگری به نام مجید حشمتی به این درجات رسید! مجید نیز یکی از قله های گمنام در عارفان دفاع مقدس ماست. راوی: حجت الاسلام پروازی، روحانی برجسته و محبوب بچه های لشکر ۲۷ محمدرسول الله (ص) در دوران جنگ 📗 برگرفته از کتاب سوی دیار عاشقان. اثر گروه شهید ابراهیم هادی @yousof_e_moghavemat
خوابت هم عبادت می‌شود اگر دغدغه ات کار برای خدا باشد ... @yousof_e_moghavemat
🌺عن النبی صلى الله عليه و آله: 《سَتَكُونُ فِتَنٌ يُصبِحُ الرجُلُ فيها مؤمِنا و يُمسِي كافِرا ،  إلاّ مَن أحياهُ اللّه ُ تعالى بالعِلمِ》  به زودى فتنه هايى پديد خواهد آمد كه بر اثر آنها انسان شب خود را با ايمان به صبح مى رساند و روزش را در حالى به شب مى رساند كه كافر است ،   مگر كسى كه خداوند متعال او را به دانش زنده كرده باشد🌺 كنز العمّال ، ح۳۰۸۸۳ @yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نَفتَقِدكَ يا ​​صاحِبَ الضَحَكَ الجَميل دلتنگت هستیم ای صاحب خنده‌های زیبا... @yousof_e_moghavemat
⏳26 آذر 1359 - سالروز به اسارت درآمدن سید آزادگان دوران دفاع مقدس، سید علی اکبر ابوترابی فرد ا▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️ 🔺 او پس‌ از آغاز جنگ، به سوی جبهه ‌شتافت و فداکاری‌ و رشادت‌های فراوانی از خود نشان‌ داد تا این که در يك ‌مأموريت ‌شناسايي، در منطقه تپه های الله اکبر دشت آزادگان خوزستان، به ‌اسارت ‌ارتش ‌صدام درآمد و مدت ده سال در زندان‌های‌عراق ‌بسر برد. @yousof_e_moghavemat
دیدن روی تو چشم دگری می خواهد منظر حسن تو صاحب نظری می خواهد باید از هر دو جهان بی خبرش گردانند هر که از کوی وصالت خبری می خواهد (غلامرضا سازگار) @yousof_e_moghavemat
از صلیب سرخ آمده بودند اردوگاه اسرا گفتند: در اردوگاه شما را شکنجه تان میکنند یا نه؟ همه به سید نگاه کردند ولی آقا سید چیزی نگفت مأمور صلیب سرخ گفت: آقا شما را شکنجه میکنند یا نه؟ ظاهراً شما ارشد اردوگاه هستید. آقا سید باز هم حرفی نزد. پس شما را شکنجه نمی‌کنند؟ او با اون محاسن بلند و ابهت خاص خودش سرش پایین بود و چیزی نمیگفت. نوشتند اینجا خبری از شکنجه نیست. افسر عراقی که فرمانده اردوگاه بود،آقای ابوترابی را بُرد تواتاق خودش گفت: تو بیشتر از همه کتک خوردی،چرا به اینها چیزی نگفتی؟ آقای ابوترابی برگشت فرمود: ما دو تا مسلمان هستیم با هم درگیر شدیم، آنها کافر هستند دو تا مسلمان هیچ وقت شکایت پیش کفار نمیبَرند فرمانده اردوگاه کلاه نظامی که سرش بود را محکم به زمین کوبید و صورت آقا سید را بوسید بعدش هم نشت روی دو زانو جلو آقا سید و تو سر خودش میزد میگفت شما الحق هستید راوی یکی از همراهان مرحوم سید آزادگان، @yousof_e_moghavemat