eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
289 دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 🚩 🇮🇷 ⚫ ۲۱ روز پس از واقعه آتش سوزی سینما رکس آبادان، دولت شریف امامی با اعلام ممنوعیت راهپیمایی، اعتراض مردم را برانگیخت. مردم در روز ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ به خیابان‌ها آمدند و راهپیمایی گسترده‌ای را علیه دولت پهلوی برگزار کردند. با وجود اینکه از ساعت ۶ صبح روز جمعه توسط فرماندار تهران، ارتشبد غلامعلی اویسی حکومت نظامی اعلام شده بود اما مردم به این موضوع اعتنایی نکردند و به میدان ژاله تهران رفتند. دستگاه امنیتی رژیم پهلوی بدون حضور در بین مردم و از طریق هلیکوپترهای نظامی شرایط را تحت کنترل خود درآوردند و نظامیان شروع به کشتار مردم معترض کردند. پس از آن، درگیری‌های خیابانی گسترده‌ای در شهرهای مختلف کشور درگرفت. در این کشتار و قتل‌عام بی‌رحمانه رژیم طاغوت، بیش از ۴۰۰۰ نفر مردم بی‌گناه به خاک و خون کشیده شدند. این فاجعه خونین در روزنامه‌ها، رادیو و تلویزیون‌های کشورهای اروپایی با واکنش‌های شدیدی همراه بود. به طوری که به مناسبت این روز، راهپیمایی‌های بزرگی در پاریس و آلمان علیه رژیم پهلوی برگزار شد. در لندن هم تعدادی از دانشجویان در ادارات سازمان ملل اعتصاب غذا کردند. نشریات کشورهای اروپایی از این کشتار به عنوان سپتامبر سیاه و ۸ سپتامبر خونین یاد کردند. پس از وقوع فاجعه ۱۷ شهریور، خبر حمایت کارتر از شاه ایران در رسانه‌ها منتشر شد. اگر چه تا پیش از این آمریکا خود را حامی حقوق بشر معرفی کرده بود اما کارتر در تماسی با محمدرضا شاه، این عمل خشونت‌آمیز را تایید کرد. این کشتار بی‌رحمانه با چراغ سبز و هدایت و حمایت کارتر و برژینسکی انجام شده بود. 🏴 🚩 ⚘ ☑ منبع زیرنویس: سایت خبرگزاری ایمنا. ✔ @ @yousof_e_moghavemat
🤭 💠 «...آن‌روزها بیشتر منابر سخنرانی من، یا در پادگان ی اندیمشک برگزار می‌شدند، یا در پادگان ابوذر و اردوگاه ۲۷ در غرب کشور. مثلاً آن ایّامی که در قلّاجه بودیم، با من جلسه‌ای گذاشت و گفت که نیاز است برای کدام گردان‌ها و در زمینه‌ی چه مسائلی سخنرانی بکنم. گاهی اتّفاق می‌افتاد ظرف یک شبانه‌روز؛ در چادرهای رزمندگان گردان‌های ۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ ، ده تا سخنرانی می‌کردم. حتّی در رزم‌های شبانه بچّه‌ها هم که اطراف قلّاجه برگزار می‌شدند، شرکت می‌کردم. گاهی هم به صورت پنهانی و دور از چشم فرماندهان لشکر۲۷، می‌رفتم سمت خطوط مقدّم. چون آنها نمی‌گذاشتند بروم.😊 حاج‌همّت و عبّاس کریمی وقتی از این جیم‌زدن‌ها مطّلع شدند، خیلی باادب، امّا قاطع به من گفتند: ما برای تغذیه‌ی روحی بچّه‌ها در لشکر به شما نیاز داریم؛ مطمئن باشید حتّی حضرت امام (ره) هم راضی نیستند اشخاصی مثل شما که برای ارشاد و هدایت معنوی رزمنده‌ها به جبهه‌ها می‌آیند، به خطوط مقدّم بروند. حرف‌شان؛ حرفِ حساب بود، با این حال ما هر وقت می‌توانستیم، قِسِر درمی‌رفتیم. لباس روحانی را درمی‌آوردیم، رخت بسیجی می‌پوشیدیم و با بچّه‌ها می‌رفتیم سمت خط...»😅 🔰 برگرفته از کتاب ارزشمند و فوق‌العاده خواندنیِ ، صفحه ۱۹۵ @yousof_e_moghavemat
✅ پست ۲۲ 🔵 در جلسه‌ی روز چهارشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۶۲، همچنین برای تامین پوشش هوایی منطقه عملیاتی، تصمیم‌گیری و مقرر شد تا سی فروند هلی‌کوپتر ترابری سبک بل - ۲۱۴ ، شش فروند هلیکوپتر ترابری سنگین ch-۴۷ شینوک و طرح اسلینگِ یک آتشبار توپ کوهستانی ۱۰۵ میلیمتری نیز در نظر گرفته شود. قرارگاه عملیاتی نجف، موظف شد همزمان با کسب آمادگی لازم، حداکثر تا روز دوشنبه چهارم مهر ۱۳۶۲ ، طرح مانور خود را تکمیل کند. علاوه بر این، مواردی نظیر تهیه‌ی مواد منفجره، قاطر، نفربر و ماشین‌آلات مهندسی، حضور عناصر مهندسی در کنار نیروهای شناسایی، بررسی تاثیر آخرین تغییرات دشمن بر راهکارهای عملیاتی و تربیت کیفی‌ترین نیروهای انسانی براساس آموزش قواعد جنگ در کوهستان، از دیگر تصمیمات این جلسه بودند که طی ده بند، به رده‌های تابعه ابلاغ شدند. درحالی‌که فرمانده نیروی زمینی ارتش، فرمان اجرای قاطعانه عملیات ۵ در محور بمو-دربندی‌خان را صادر کرده بود، فرماندهان سپاه همچنان از بابت فقدان جاده و مشکل پشتیبانی هوایی این عملیات، نگرانی‌های جدی داشتند. در نهایت، پس از جلسات متعدد فرماندهانِ ارشد سپاه، ؛ فرمانده قرارگاه عملیاتی نجف، محدوده خط فجر را برای مرحله اوّل عملیات والفجر۵ به این شرح اعلام کرد: «...در مرحله اوّل عملیات والفجر۵ در منطقه دربندی‌خان؛ خط فجر، ارتفاع بمو که در امتداد از وسط سرتک روی ارتفاع می‌گذرد و تامین شاخ‌خشیک (ارتفاعات ۱۴۰۰ ، ۱۵۹۵ ، ۱۵۷۴) تا تنگه کرگمل، زیمناکوه، برددکان، شاخ شمیران و شاخ سورمر را در برمی‌گیرد.» فی‌الواقع در سلسله مباحث اخیر فرماندهان قرارگاه عملیاتی نجف و لشکرهای تحت امر آن، مشکل تامین و پشتیبانی نیروها در خطوط درگیری، به عنوان معضلی اساسی، مطرح شده بود. فرمانده قرارگاه عملیاتی نجف نیز، ضمن اشاره به سختی‌های بسیار این عملیات، معتقد بود: «...در این عملیات؛ برخلاف نبردهای گذشته، ما به دلیل شرایط اجتناب‌ناپذیری که موقعیت جغرافیایی منطقه بر ما تحمیل کرده است، اتکاء اصلی خود را از توان نیروهای پیاده‌ی بسیجی برداشته و به هوانیروز داده‌ایم، بنابراین باید روی آموزش کیفی و عقیدتی نیروها، متمرکز بشویم.» 📸 ایستاده از چپ: سردار ، ، ، و ناشناس. 📸 نشسته از چپ: سرداران ، و @yousof_e_moghavemat
🚩 ☆ ♡ ۱۲ آبان ۱۳۶۲ عملیات سالروز شهادت سردار دلاور و شجاع سپاه اسلام معاون سوم گردان مسلم‌بن‌عقیل(ع) از ۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ اقدس ⚘ ♡ ☆ ولادت: ۱۳۳۹ ، تبریز شروع تحصیلات ابتدایی در سال ۱۳۴۵ شروع تحصیلات راهنمایی در سال ۱۳۵۰ کمک‌کار پدر و خرج زندگی به دلیل فقر خانواده ورود به مسجد و فعالیت فرهنگی مرند ورود به دبیرستان در سال ۱۳۵۳ و شاگرد مرتب و منظم کلاس ورود به فعالیت‌های سیاسی علیه رژیم طاغوت و تکثیر سخنرانی‌های امام و شیخ احمد کافی در تبریز اخذ دیپلم در سال ۱۳۵۹ اهل مطالعه و کتاب عضویت در سپاه در سال ۱۳۵۹ اعزام به در سردشت ، مهاباد ، سقز و بانه با شروع غائله کردستان شجاعت و شهامت مثال‌زدنی در انجام ماموریت‌ها اعزام به جبهه، حضور در لشکر۳۱ عاشورا و بعد لشکر۲۷ محمّدرسول‌الله(ص) راننده آمبولانس بهداری بعدها متخصص آر.پی‌جی و آموزش کار با این سلاح و معروف به تبحر و مهارت خاص در کار شناسایی و نفوذ به عمق شهرهای عراق و عملیات خرابکارانه و انهدام بخشی از پتروشیمی بصره به تنهایی شرکت موفق و حضور موثر در عملیات‌هایی نظیر: فتح‌المبین، بیت‌المقدس، رمضان، مسلم‌ابن‌عقیل، والفجر مقدماتی، والفجر یک، والفجر۴ شهادت: ۱۲ آبان ۱۳۶۲، والفجر چهار، قله ۱۹۰۰ کانی‌مانگا. ☆ ♡ 💥 این کلمات قاصر از بیان دلاوری‌ها، رشادت‌ها، شجاعت‌ها و شهامت‌های عملیاتی این شیر شرزه‌ی سپاه اسلام است و در وصف نمی‌گنجد... 🚩 ☘ @yousof_e_moghavemat
🚩 🍁 🍂 عصر روز سیزدهم آبان ۱۳۶۲ سالروز شهادت سردار عظیم‌الشان و دریادل سپاه اسلام یل ۲۷ محمّدرسول‌اللهﷺ فرمانده دلاور و اسطوره‌ای تیپ‌یکم‌عمار 🌷 🌸 💎 ولادت: ۱۳۳۰ - آذرشهر تبریز ادامه تحصیل تا متوسطه و استخدام در ارتش به سال ۱۳۵۰ مامور به خدمت در لشکر گارد پس از طی دوران آموزشی بازخرید کردن خود از ارتش و پیوستن به صفوف ملت در آذر سال ۱۳۵۷ عضویت در سپاه ، مرداد ۱۳۵۸ عزیمت به جبهه غرب برای رزم با غائله آفرینان ضدانقلابی در کردستان بازگشت به تهران و دوباره عزیمت به جنوب و شرکت موثر در دفاع از سوسنگرد پیوستن به تیپ۲۷محمدرسول‌الله(ص) و انتصاب به فرماندهی گردان‌عمار به دستور سردار دشمن‌شکن حضوری موفق در عملیات های فتح‌المبین و بیت‌المقدس مجروحیت شدید در مرحله اول عملیات بیت‌المقدس عزیمت به لبنان و از فرماندهان شاخص عملیاتی جهت نبرد با رژیم غاصب و کودک‌کش صهیونیستی ماموریت‌های شناسایی دقیق از مواضع رژیم‌صهیونیستی در دره بقاع و بلندی‌های جولان شرکت در مرحله سوم عملیات بزرگ با حفظ سمت قبلی و مجروحیت شدید در همین مرحله و فرار از بیمارستان و حضور در خط مقدم جبهه انتصاب به فرماندهی تیپ یکم عمار به دستور سردار بزرگ سپاه اسلام 🥀نحوه شهادت: پس از شهادت ابراهیم‌علی معصومی؛ فرمانده گردان‌کمیل، همّت، حاجی‌پور را جهت حفظ مواضع گردان یادشده و همچنین بالابردن روحیه‌ی رزمندگان آن، به ارتفاع ۱۸۶۰ کانی‌مانگا می‌فرستد. با مدیریت خارق‌العاده‌ی و ایجاد یک خط آتش خمپاره‌ای، ارتفاع از خطر سقوط نجات پیدا می‌کند. با برگشتن حاجی‌پور از کانی‌مانگا و رسیدن به خاکریز تامینی دشت قزلچه، هدف اصابت تیر مستقیم تانک دشمن قرار می‌گیرد و غریبانه به شهادت می‌رسد. 🚩 ⚘ ❤ @yousof_e_moghavemat
● از سفر مشهد به تهران که برگشتیم، حسن‌آقا گفت: « به ما دستور داده که نیروها را به پادگان دوکوهه برگردانیم.» پرسیدم: «پس دیگر به پادگان الله‌اکبر برنمی‌گردیم؟» گفت: «چرا. فعلاً قرار است خانواده‌ها همان‌جا بمانند، چون توی پادگان دوکوهه، خانه سازمانی نداریم.» بعد به اتفاق هم‌، راهی اسلام‌آباد غرب شدیم. در طول راه حسن کمتر حرف می‌زد و بیشتر ساکت بود. احساس کردم این مردِ سر به تو و ساکت، آن حسن‌آقای همیشگی نیست. دلم را به دریا زدم و از او پرسیدم: «حسن‌آقا؛ مگر کشتی‌هایت غرق شده‌اند؟ چرا این‌قدر پریشانی؟» گفت: «توی این عملیات [والفجر ۴] هم، چند نفر از بهترین دوستانم شهید شدند و من کمافی‌السابق، سُر و مُر و گنده روی دست دنیا باد کردم.» گفتم: «این چه حرفی است که می‌زنی؟ هرچه که خواست خدا باشد، همان اتفاق می‌افتد.» گفت: «حیف است آدم این‌قدر زحمت بکشد، امّا به آرزویش نرسد.» گفتم: «مگر آرزوی تو چه هست؟» گفت: «آرزو دارم بشوم و جنازه‌ای از من، به دست شما نرسد.» گفتم: «خیلی بی‌انصافی! اصلاً به فکر دل من نیستی‌ها!!» گفت: «ببخشید طاهره خانوم! دست خودم نبود. اصلاً نباید این حرف‌ها را به تو می‌زدم.» ☆ ♡ 📚 برگرفته از کتاب ارزشمند و خواندنی ؛ سرگذشت‌نامه‌ی سردار جاویدالاثر ؛ فرمانده دلیر و عاشورایی از که در عملیات بزرگ خیبر به رسید و هم‌چنان پیکر پاکش در مفقود است و به وطن بازنگشته است... 🍁 🍂 @yousof_e_moghavemat
🚩 ☆ ♡ ● «...یکی دو هفته آخر، سعید رفتار عجیبی پیدا کرده بود. تودار شده بود و خیلی کم حرف می‌زد‌. حسین و رسول هم این تغییرات را در پدر حس کرده بودند و علتش را از من می‌پرسيدند. همیشه وقتی من در حال آشپزی بودم، می‌آمد توی آشپزخانه، دَرِ قابلمه را برمی‌داشت و حسابی در مورد غذا کنجکاوی می‌کرد. او خیلی به خوشمزگی غذا اهمیت می‌داد. روز پنج‌شنبه، پانزدهم دی‌ماه [۴ روز قبل شهادتش]، آمد توی آشپزخانه و تا خواست دَرِ قابلمه را بردارد، بازویش را گرفتم و گفتم: "حاج‌آقا کجایی؟ نیستی! تو زمینی؟ تو آسمونی؟ چرا این‌قدر کم‌حرف شدی؟" اصلاً توی صورتم نگاه نکرد، رفت دَرِ یخچال را باز کرد و خودش را سرگرم کرد. من احساس کردم که این رفتارهایش اصلاً عادی نیست. می‌دانستم فکرش جای دیگری است؛ کجا؟ نمی‌دانستم.» 🍃 🥀 ۱۹ دی ماه ۱۳۸۴ به بهانه سالروز شهادت سردار کم‌نظیر، سلحشور، خستگی‌ناپذیر و نابغه سپاه اسلام فرمانده طرح و عملیات ۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ قائم‌مقام ۲۷_محمد_رسول_الله‌‌‌‌‌‌‌‌‌ﷺ معاون عملیات نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سردار «رحمت‌الله‌علیه» ⚘ ☆ ♡ @yousof_e_moghavemat
🚩 💫 🌸 ■ ؛ فرمانده قرارگاه فرعی فتح در پس از پنج شبانه‌روز بی‌خوابی و تحمّل فشار ممتد، خسته از ساعت‌ها مکالمه‌ی رادیویی با یگان‌های تک‌ور، ظهر روز هشتم اسفند ۱۳۶۲ به ناگاه از هوش رفت. 🍀 ⚘ @yousof_e_moghavemat
🔰 ✔ 🌸 «...برای خداوند بسیار آسان است که در یک لحظه، را از این عالم ببرد؛ یک سکته به او بدهد و این‌طوری، او به درک واصل شود. منتها خداوند صدّام را در کفرش آزمایش می‌کند و ما مؤمنین را، در ایمان‌مان. چرا که جنگیدن ما در مقابل عراق، هیچ عاملی غیر از ایمان‌مان؛ بر دشمن غلبه نکرد. در قیاس با ارتش بعث؛ ما از نظر برخورداری از ابزار جنگی، ضعیف‌تریم. از نظر برخورداری از امکانات و کمک‌های مادی و تسلیحاتی، ضعیف‌تریم. شیطان و شیطان‌چه‌ها و هرچه نیروی شیطانی که در این دنیا وجود دارد، همگی حامی و یا پیرو صدّام هستند. ولی ما، غیر از خدا، هیچ‌کس را نداریم...» ♡ ☆ ✅ از بیانات شیوای بعد از عملیات والفجر مقدماتی در بهمن ۱۳۶۱ - دشت چنانه، دهکده‌ی حضرت رسول (ص)؛ اردوگاه لشکر. •°• °•° @yousof_e_moghavemat
🤗🚩 «... نسبت به نام تیپ خودش، تعصب بسیار زیادی داشت. خدا گواه است هیچ‌وقت از او نشنیدم بگوید ۲۷ یا تیپ حضرت رسول. مُصِر بود با کلماتی شمرده بگوید . می‌گفت: این اسم مظهر قدرت این تیپ است و به رزمندگان تیپ ما برکت می‌دهد. من از نام‌گزاری یگان خودمان به این نام نیّت مهمی داشتم؛ دلم می‌خواست تا هر زمان که جنگ ادامه پیدا کند، در هر جا اگر اسم این تیپ آورده شود، گوینده و شنوندگان ملزم شوند بر جمال دل‌آرای خاتم‌الانبیا صلوات بفرستند، تا من هم در ثواب آن شریک بشوم. او یک چنین نیّتی داشت. حالا چون بعد از گذشت ۲۴ سال، هنوز هم شهادتِ او رسماً و قطعی اعلام نشده، بنده به یاد و شادی ارواح طیبه‌ی همه‌ی همرزمان شهیدمان در ۲۷_محمد_رسول_الله (ع) صلوات می‌فرستم...» ☆ ♡ ✅ از بیانات شریف و نورانی سردار سرلشکر پاسدار به نقل از کتاب ارزشمند و فاخر ، صفحه ۴۹۸ @yousof_e_moghavemat
🥺 «...یک بار رفته بودم هنرستانی که مهدی درس می‌خواند؛ هنرستان دکتر ناصری، در منطقه بود. وقتی رئیس هنرستان را دیدم، به من گفت: آقای محترم! نذارید این بچّه بیاد هنرستان. میاد اینجا و بچّه‌ها رو می‌بره . خودش که دیگه درس نمی‌خونه هیچ، نمی‌ذاره بچّه‌های دیگه هم درس بخونن. البته عیبی نداره، ولی من می‌ترسم توی تظاهرات کشته بشه. حیفه، بچّه‌ی درس‌خون و با استعدادیه.» ¤ به نقل از پدر گرامی سردار دلیر سپاه اسلام ؛ فرمانده‌ی غیور تیپ یکم عمّار از . 👈 منبع زیرنویس: کتاب ارزشمند و خواندنی ، نوشته‌ی گل‌علی بابایی و حسین بهزاد، صفحه ۳۷ 📸 منبع عکس: سایت مشرق نیوز. @yousof_e_moghavemat
🚩 💫 🌸 ■ ؛ فرمانده قرارگاه فرعی فتح در پس از پنج شبانه‌روز بی‌خوابی و تحمّل فشار ممتد، خسته از ساعت‌ها مکالمه‌ی رادیویی با یگان‌های تک‌ور، ظهر روز هشتم اسفند ۱۳۶۲ به ناگاه از هوش رفت. 🍀 ⚘ @yousof_e_moghavemat
🚩 🍁 🍂 عصر روز سیزدهم آبان ۱۳۶۲ سالروز شهادت سردار عظیم‌الشان و دریادل سپاه اسلام یل محمّدرسول‌اللهﷺ فرمانده دلاور و اسطوره‌ای تیپ‌یکم‌عمار 🌷 🌸 💎 ولادت: ۱۳۳۰ - آذرشهر تبریز ادامه تحصیل تا متوسطه و استخدام در ارتش به سال ۱۳۵۰ مامور به خدمت در لشکر گارد پس از طی دوران آموزشی بازخرید کردن خود از ارتش و پیوستن به صفوف ملت در آذر سال ۱۳۵۷ عضویت در سپاه ، مرداد ۱۳۵۸ عزیمت به جبهه غرب برای رزم با غائله آفرینان ضدانقلابی در کردستان بازگشت به تهران و دوباره عزیمت به جنوب و شرکت موثر در دفاع از سوسنگرد پیوستن به تیپ۲۷محمدرسول‌الله(ص) و انتصاب به فرماندهی گردان‌عمار به دستور سردار دشمن‌شکن حضوری موفق در عملیات های فتح‌المبین و بیت‌المقدس مجروحیت شدید در مرحله اول عملیات بیت‌المقدس عزیمت به لبنان و از فرماندهان شاخص عملیاتی جهت نبرد با رژیم غاصب و کودک‌کش صهیونیستی ماموریت‌های شناسایی دقیق از مواضع رژیم‌صهیونیستی در دره بقاع و بلندی‌های جولان شرکت در مرحله سوم عملیات بزرگ با حفظ سمت قبلی و مجروحیت شدید در همین مرحله و فرار از بیمارستان و حضور در خط مقدم جبهه انتصاب به فرماندهی تیپ یکم عمار به دستور سردار بزرگ سپاه اسلام 🥀نحوه شهادت: پس از شهادت ابراهیم‌علی معصومی؛ فرمانده گردان‌کمیل، همّت، حاجی‌پور را جهت حفظ مواضع گردان یادشده و همچنین بالابردن روحیه‌ی رزمندگان آن، به ارتفاع ۱۸۶۰ کانی‌مانگا می‌فرستد. با مدیریت خارق‌العاده‌ی و ایجاد یک خط آتش خمپاره‌ای، ارتفاع از خطر سقوط نجات پیدا می‌کند. با برگشتن حاجی‌پور از کانی‌مانگا و رسیدن به خاکریز تامینی دشت قزلچه، هدف اصابت تیر مستقیم تانک دشمن قرار می‌گیرد و غریبانه به شهادت می‌رسد. 🚩 ⚘ ❤ @yousof_e_moghavemat
🍁 🔥 ♡ ♥︎ ● پنج‌شنبه ۱۲ آبان ۱۳۶۲ شرق پنجوین منطقه آزادشده طی مرحله سوم عملیات از راست: سردار ، حسین حاج‌قربان و سردار . ★ دوستان عزیز و بزرگوار این آخرین عکس هستش... علی‌اکبرِ فرداش (۱۳ آبان) پشت خاکریزهای دشت قزلچه پرپر شد...❤🚩 شادی روحِ پاکش صلواتی هدیه بفرمایید. °•°• •°•° @yousof_e_moghavemat
🍁 🔥 ▒ ⇹ ⧉ پنج‌شنبه ۱۲ آبان ۱۳۶۲ شرق پَنجوِین پادگان گرمک سرداران و ؛ فرماندهان تیپ‌های ۱ و ۲ در حال سرکشی از نیروهای عمل‌کننده. ✾ ᪥ @yousof_e_moghavemat
🍂 🍁 ꧁ ꧂ آبان ۱۳۶۲ منطقه عملیاتی والفجر ۴ شرق پنجوین ❆ایستاده از چپ: مجتبی صالحی‌پور، ، ؟ ، رسول توکلی و ؟ ❏نشسته از چپ: ؟ و . ☆ ♡ @yousof_e_moghavemat