سردار #شهید_سید_ابراهیم_کسائیان
فرمانده #گردان_میثم در عملیات #والفجر_چهار
بچه #سوادکوه #مازندران
ولادت: ۱۰ شهریور ۱۳۳۹
شهادت: ۱۹ دی ۱۳۶۵ ، #کربلای_پنج ، #شلمچه
✍ اگر به پست قبلی یه نگاهی بندازین، #حاج_همت تو مکالمش با #شهید_اسماعیل_لشکری به #کسائیان هم اشاره می کنه که تیربارچیش بمونه و نیاد عقب...☺️
.
.
.
📷 اطلاعات عکس: همون عملیات یعنی #والفجر۴ ، آبان ۱۳۶۲ ، #قلاجه
Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
😪 #خواب_فرمانده_لشکر 😴
✅
🌺
🔻
🔶 وقتی که عملیات می شد، دیگر خواب و خوراک نداشت. از سه بعدازظهر تا سه صبح جلسه می گذاشت. همه را یکی یکی صدا می زد و توجیه شان می کرد. گاهی بیشتر از نیم ساعت در شبانه روز نمی خوابید.حتی بعضی وقتها سه چهار شب اصلاً نمی خوابید.
روز پنجم عملیات «خیبر» بود که دنبالش می گشتم. توی جیپ پیدایش کردم. گفتم: «کارت دارم #حاجی .» گفت: «صبر کن اول نمازمو بخونم.» منتظر شدم نمازش را خواند. بعد چراغ قوه و نقشه را آوردم که به او بگویم وضعیت از چه قرار است. چراغ قوه را روشن کردم و روی نقشه انداختم و گفتم: « #کارور از اینجا رفته، از همین نقطه، بقیه هم...» نگاهی بهش انداختم، دیدم سرش در حال پایین آمدن است. گفتم: « #حاجی ، حواست با منه؟ گوش می کنی؟» به خودش آمد و گفت: «آره، آره بگو.» ادامه دادم: «ببین #حاجی ، #کارور از اینجا...» که این دفعه دیدم با سر افتاد روی نقشه و خوابید. همان طور که خواب بود، به او گفتم: «نه #حاجی ، الآن خواب از همه چیز برای تو واجب تره. بخواب، فردا برات توضیح می دم.»
🔸
🔹
🔸
📷 اطلاعات عکس: جبهه غرب، #قلاجه ، تابستان ۱۳۶۲
📹 منبع عکس: سایت SarbandeSorkh.ir
📑 منبع: کتاب #برای_خدا_مخلص_بود ، صفحه ۸۱
👤 راوی: سردار #شهید_سعید_مهتدی
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
Https://Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
🌷 سردار #شهید_حاج_ابراهیم_همت
📷 اطلاعات عکس: جبهه غرب - #قلاجه - پاییز ۱۳۶۲ ، در کنار "سید مهدی مبلغ"
.
.
👈 منبع تصویر: www.SarbandeSorkh.ir
Https://Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
❤ #شهیدانه 🚩
🕊
🌸
📸 جبهه غرب ، اردوگاه #قلاجه ، پاییز ۱۳۶۲ ، عملیات #والفجر_چهار
ایستاده از راست: ناشناس ، #شهید_حاج_عباس_ورامینی ، #شهید_عباس_کریمی ، #شهید #حاج_همت ، مسعود نیکبخت
نشسته از راست: سید محمدباقر موسوی ، #شهید_سید_رضا_دستواره ، اسدالله توفیقی
#شهدای_لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله
#لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله
#لشکر۲۷
#لشکر_۲۷
#فرماندهان_لشکر_۲۷
#دفاع_مقدس
#شهدا
#شهیدان
#به_یاد_شهدا
📧 @yousof_e_moghavemat 📧
🌸سیره شهدا 🌸
سرما و اورکت حاج همت
🌷سال62 ما از پادگان #دوکوهه بہ #قلاجه منتقل شدیم در اردیبهشت ماه هوای قلاجه یک مقدار سرد بود. ما اورکت هایے کہ در پادگان دوکوهه داشتیم.
🌷برای استفاده برادرها بہ آنجا انتقال دادیم حاج همت یک شب بہ قلاجه تشریف آورده بودند و ما در خدمت ایشان بودیم. #حاج_همت از سرمای قلاجه مےلرزید. پیشنهاد دادم که حاج آقا یک اورکت بیاوریم تا تنتان کنید ایشان فرمودند:
🌷کہ هر وقت من چشمم بہ این بسیجے ها افتاد و بین آنها یک نفر بدون اورکت نبود آن وقت من هم اورکت تنم مےکنم. تا توی تن این برادرها اورکت نباشد من بہ خودم اجازه نمےدهم بہ عنوان فرمانده لشکر اورکت تنم کنم.
#شهید_محمدابراهیم_همت
@yousof_e_moghavemat
🔰خواب شهیدحاج همت که تعبیرشد
🔹حاج ابراهیم همت، محسن را خواست و به او گفت: محسن، تو به #شهادت میرسی، محسن كه كمی جا خورده بود گفت: چطور مگه حاجی حاج همت ادامه داد: من #خواب ديدم كه تو به شهادت ميرسی، شهادتت هم طوری است كه اول اسيرت میكنن و بعد از اينكه #آزار و شكنجهات دادن و تو خواستههای اونها رو برآورده نكردی، تو رو تيرباران میكنند و به شهادت میرسی
🔸سه روز بعد خواب #حاج_همت تعبير شد، در عمليات والفجر ۳ در مرداد ۶۲و در آزاد سازی #مهران، ماشين تويوتايی كه سرنشينان آن نورانی، برقی، پكوك و چند نفر ديگر از پاسداران لشگر ۲۷ بودند در منطقه #قلاجه به كمين منافقين خورد، پس از آن منافقين ناجوانمردانه سرنشينان تويوتا را به رگبار بستند همه سرنشينان جزء #يك_نفر جلوی چشم يكديگر در حاليكه زخمهای عميق گلوله برداشته بودند با تير خلاص، به #شهادت رسيدند
#شهید_محسن_نورانی
#شهید_محمدابراهیم_همت
@yousof_e_moghavemat
#نذر_مـادر
در قلاجه غوغایی بود ....
سخت بود، به خدا خیلی سخت بود، دل کندن از هم، اما حالا نزدیکی غروب آفتاب، بچه ها همدیگر را سخت در بغل میفشردند و گریه سر میدادند، عاشق بودند، کاری نمیشد کرد و با اینکه با خودشان عهد کرده بودند از همه چیز دل بکنند، اما حسابی دلبسته هم شده بودند، تا ساعاتی دیگر باید از موانع سخت، میادین مین و از زیر آتش دشمن رد میشدند و حماسهای دیگر را در تاریخ دفاع مقدس رقم میزدند، حسابی توجیه شده بودند که برای آزادسازی شهر مهران (برگ برنده صدام در جنگ که خیلی به آن مینازید) باید مردانه بجنگند، با بچههای لشگر سیدالشهدا همراه بودم، الحق و الانصاف بچههای تبلیغات سنگ تمام گذاشته بودند. دروازه قرآنی درست کرده بودند تا بچهها از زیر آن رد شوند، حاج علی فضلی فرمانده لشگر هم با اکثر بچه ها مصافحه میکرد، نه بچهها از او دل میکندند نه او از بچه ها، انگار برای عروسی میرفتند، رسیدن به وصال عشق، آذین بندیها هم به این گمانه دامن می زد، حسابی چراغانی کرده بودند، در عکس رشته لامپ ها مشخص است، روحانی جوانی در حالی که لباس رزم بر تن دارد و قرآن به دست گرفته بچههـا را از زیر قرآن رد می کند...
در این میان نوجوانی نشسته و برای بچههـا اسفند دود می کند، در عکس پشتش به ماست، سنش کم بود، چون چادر ما نزدیک بچههای ستاد بود، بارها و بارها دیده بودمش، خیلی اصرار کـرده بود تا او را هم به همراه رزمندگان دیگر بفرستند، اما سنش کم بود، به گمانم 12 سالش بود، این لحظههای آخر آنقدر زاری کرده بود که هم خودش خسته شده بود هم بچههای ستاد، شب قبل از اعزام، درست پشت چادر ما صدای گریه اش را شنیدم، از چادر بیرون زدم، دیدم گوشه ای کز کرده و #اشک بر چهرهٔ آسمان سیمایش جاری است، رفتم و کنارش نشستم، با اینکه میدانستم علت چیست, از او پرسیدم:
"چرا گریه میکنی؟"
خیلی ساده در حالیکه احساس می کردم بغض تمام گلویش را پر کرده است و به سختی می توانست حرف بزند گفت:"می خواهم با بچه ها به خط مقدم بروم، اما نمی گذارند، می گویند سنم کمه"
دست روی شانه اش گذاشتم و گفتم:" خب اولاً مرد که گریه نمی کند، ثانیا تا اینجا هم که با بچهها آمدی خیلی ها آرزویش را دارند و نتوانسته اند بیایند"
گفت:" به مادرم گفتم که نذر کند تا من به خط مقدم بروم، اگر نگذارند بروم نذر مادرم ادا نمی شود."
با این حرف آخر واقعا کم آوردم، مانده بودم چه بگویم، گفتم:" اگر دعای مادر پشت سرت باشد، انشاءلله نذر او هم ادا می شود"...
حالا در آخرین غروب وداع #قلاجه با یاران، به او گفته بودند فعلا اسفند دود کند تا ببینند بعد چه می شود، به نظرم می رسید یک جورایی سرکارش گذاشته بودند...
درمرحله دوم عملیات در شهر مهران باز هنگام غروب دیدمش, سوار بر پشت تویوتا، تعجب کردم، تفنگ کلاش به شانه اش بود، برای لحظه ای نگاهمان به هم تلاقی کرد، صورت زیبایش آسمانی تر شده بود، لبخندی زد و دستش را به سمتم دراز کرد، دویدم تا خودم را به ماشین برسانم، نرسیدم، دستم به او نرسید... دور شد، لحظاتی بعد در غبار دود انفجار گم شد،" نذر مادر ادا شده بود...
به روایت عکاس دفاع مقدس
سیدمسعود شجاعی طباطبایی
#جنگ_به_روایت_تصویر
#عملیات_کربلای_یک
#آزادسازی_مهران
@yousof_e_moghavemat
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
🌈 #یاد_باد_آن_روزگاران_یاد_باد
🌴 مقر تخریب لشگر ده - اردوگاه #قلاجه
نماز جماعت ظهر و عصر
تیرماه 1365
#شهید_ابوالفضل_رمضانی
پای راستش آسیب دیده بود و نشسته نماز میخوند.
اما این آسیب دیدگی مانعی برای حضورش در عملیات نشد و هر طوری بود خودش رو به قافله ی شهدا رساند و از #قلاویزان پرکشید.
@yousof_e_moghavemat
#سالروز_عملیات_والفجر_چهار
۲۷ مهرماه ۱۳۶۲ 🚩
✔
🌸
📸 اسلام آباد غرب - #قلاجه - اردوگاه #لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ 🥁
📸 از راست: سردار #شهید_محرمعلی_یزدی ، سردار #شهید_سید_محمد_اینانلو و حجت الاسلام والمسلمین حاج قنبر الله دادی.
#انتشار_برای_اولین_بار
#شهدای_لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ
#شهدای_یوسف_آباد_قوام
@yousof_e_moghavemat
😍 #سرداران_لشکر_27 🚩
🦋
🌸
📷 اسلام آباد غرب - اردوگاه #قلاجه - عملیات #والفجر_چهار .
💕
💠 از راست: سردار #شهید_محرمعلی_یزدی ، ناشناس، سردار #شهید_سید_محمد_اینانلو و حجت الاسلام والمسلمین حاج قنبر الله دادی.
☆
♡
#انتشار_برای_اولین_بار
#شهدای_لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ
#شهدای_یوسف_آباد_قوام
@yousof_e_moghavemat
💠 عملیات #والفجر_چهار 🚩
🍁
🦋
عملیات والفجر چهار
پاییز ۱۳۶۲
اسلام آباد غرب، #قلاجه
اردوگاه #لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ
📸 از راست: سرداران #شهید_محرمعلی_یزدی و #شهید_سید_محمد_اینانلو ❤❤
#شهدای_یوسف_آباد_قوام
#شهدای_لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ
@yousof_e_moghavemat
🍁 #شهدائنا_فخرنا 🚩
🥰
🦋
🍂
پاییز ۱۳۶۲
عملیات #والفجر_چهار
اسلام آباد غرب، #قلاجه
اردوگاه #لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ 🥁
☆
♡
📸 از راست:
نفر اول: سردار #شهید_محمدرضا_کارور (فرمانده وقت گردان مالک اشتر)
نفر دوم: ناشناس
نفر سوم: سردار #شهید_علی_اکبر_حاجی_پور (فرمانده وقت تیپ یکم عمّار)
نفر چهارم: سردار #شهید_عباس_کریمی (فرمانده وقت تیپ دوم سلمان)
نفر پنجم: مجتبی صالحی (نیروی آزاد لشکر)
نفر ششم: سردار #سعید_قاسمی (فرمانده وقت اطلاعات - عملیات لشکر)
😍
💕
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
#شهدای_عزیز_ما_فراموش_نخواهند_شد
#شهدا_در_قهقهه_مستانه_شان_و_در_شادی_وصلشان_عند_ربهم_یرزقون_اند
#شهدای_لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ
@yousof_e_moghavemat
🍁 #شب_شهادت_امام_حسن_عسکری علیه السلام ⚫
✔
🦋
✔
امام حسن عسکری (ع): «خداوند متعال با حضرت موسی تكلم كرد، حضرت موسی فرمود: خدای من! كسی كه نمازها را در وقتش به جای آورد چه پاداشی دارد؟ خداوند فرمود: حاجت و درخواستش را به او عطا می كنم و بهشتم را برایش مباح می گردانم.»
☆
●
📸 مرداد ۱۳۶۲ ، عملیات #والفجر_سه ، #قلاجه ، اردوگاه شهید بروجردی.
═══°✦ ❃ ✦°═══
منبع تصویر: سایت "سربند سرخ"
#سردار_عاشورایی_خیبر
#شهید_حاج_ابراهیم_همت
@yousof_e_moghavemat
🦋 #عملیات_والفجر_چهار 🚩
🍁
🍂
اسلام آباد غرب
اردوگاه شهید بروجردی
ارتفاعات #قلاجه
پاییز ۱۳۶۲
قبل از عملیات #والفجر_چهار ✔
☆☆☆
سمت چپ: سردار سرافراز سپاه اسلام، #حاج_محمود_امینی ؛ فرمانده وقت #گردان_مسلم
سمت راست: سردار بزرگ سپاه اسلام #جاویدالاثر #شهید_حسن_زمانی ؛ فرمانده وقت #گردان_حمزه .
🌸
✔
#شادی_ارواح_طیبه_شهدا_صلوات
#لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ
@yousof_e_moghavemat
🍁 #عملیات_والفجر_چهار 🚩
🍂
☘
پاییز ۱۳۶۲
اسلام آباد غرب
اردوگاه شهید بروجردی
ارتفاعات #قلاجه
قبل از عملیات والفجر چهار.
🌸
📷 از سمت راست:
۱- سردار بزرگ سپاه اسلام، #شهید_عباس_کریمی ؛ فرمانده وقت تیپ دوم سلمان از #لشکر_27
۲- سردار بزرگ سپاه اسلام، #شهید_سید_محمد_رضا_دستواره ؛ فرمانده وقت تیپ سوم ابوذر از #لشکر_27
۳- ناشناس.
✔
🦋
...خدایا توفیق عشق به #شهدا و ادامه راه این عزیزان را از ما مگیر!
☆
♡
#شادی_ارواح_طیبه_شهدا_صلوات
#شهدای_لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ
#لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ
@yousof_e_moghavemat
🦋 #عملیات_والفجر_چهار 🚩
✔
🌸
پاییز ۱۳۶۲
ارتفاعات #قلاجه
قبل از عملیات #والفجر_چهار .
🍁
📷 از سمت راست:
۱- سردار #شهید_حاج_عباس_کریمی : فرمانده وقت تیپ ۲ سلمان
۲- سردار #شهید_سید_ابراهیم_کسائیان : فرمانده وقت #گردان_میثم
۳- سردار #حاج_محمود_امینی : فرمانده وقت #گردان_مسلم .
☆
♡
#شادی_ارواح_طیبه_شهدا_صلوات
#شهدای_لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ
@yousof_e_moghavemat
🖐 #چرا_عملیات_والفجر_پنج_در_محور_بمو_متوقف_شد ؟ 💥
✔
🌸
✍ با پایان یافتن عملیات های ناکام مانده «والفجر مقدماتی» و «والفجر یک» در منطقه #فکه ، ذهن فرماندهان نظامی و عالی رتبه ایران به منطقه میانی جنگ معطوف شد؛ لذا از اردیبهشت ۶۲ ، شناسایی ها در منطقه بَمو - دربندی خان در غرب توسط عناصر تیم شناسایی #لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ آغاز شد و این لشکر از جنوب به اسلام غرب آمد و در اردوگاه شهید بروجردی در ارتفاعات #قلاجه مستقر شد.
🍁
متاسفانه در حین شناسایی های محور یادشده، سه نفر از اعضای ۵ نفره تیم شناسایی به اسارت دشمن درآمدند که همین امر، موجب لو رفتن عمده راهکارهای شناسایی شده و در نهایت، عملیات در آن محور لغو گشت.
🍁
با آغاز عملیات #والفجر_چهار در منطقه عمومی مریوان - پنجوین در روز ۲۷ مهر ۱۳۶۲، #لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ به ناچار اردوگاه شهید بروجردی را ترک گفته و در اردوگاه #کوخلان در #دشت_شیلر مستقر شد و از مرحله سوم #عملیات_والفجر_چهار یعنی تاریخ ۱۱ آبان ۱۳۶۲ وارد عملیات شده و خیلی هم موفق عمل کرد.
🍁
🍂
#دفاع_مقدس
@yousof_e_moghavemat
🦋 #والفجر_چهار 🍁
🍂
☘
پاییز ۱۳۶۲
اردوگاه شهید بروجردی
ارتفاعات #قلاجه
#عملیات_والفجر_چهار
سمت راست: سردار #شهید_محرمعلی_یزدی
سمت چپ: سردار پاسدار ولی الله توسلی
#گردان_سلمان
#لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ
#شهدای_لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ
#شهید_پاییز 😍
@yousof_e_moghavemat
#وقتی_شیخ_حسین_انصاریان_دور_از_چشم_حاج_همت_به_خط_مقدم_میرفته_است 🤭
💠 «...آنروزها بیشتر منابر سخنرانی من، یا در پادگان #دوکوهه ی اندیمشک برگزار میشدند، یا در پادگان ابوذر و اردوگاه #قلاجه #لشکر۲۷ در غرب کشور. مثلاً آن ایّامی که در قلّاجه بودیم، #حاج_همت با من جلسهای گذاشت و گفت که نیاز است برای کدام گردانها و در زمینهی چه مسائلی سخنرانی بکنم. گاهی اتّفاق میافتاد ظرف یک شبانهروز؛ در چادرهای رزمندگان گردانهای #لشکر۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ ، ده تا سخنرانی میکردم. حتّی در رزمهای شبانه بچّهها هم که اطراف قلّاجه برگزار میشدند، شرکت میکردم. گاهی هم به صورت پنهانی و دور از چشم فرماندهان لشکر۲۷، میرفتم سمت خطوط مقدّم. چون آنها نمیگذاشتند بروم.😊
حاجهمّت و عبّاس کریمی وقتی از این جیمزدنها مطّلع شدند، خیلی باادب، امّا قاطع به من گفتند:
ما برای تغذیهی روحی بچّهها در لشکر به شما نیاز داریم؛ مطمئن باشید حتّی حضرت امام (ره) هم راضی نیستند اشخاصی مثل شما که برای ارشاد و هدایت معنوی رزمندهها به جبههها میآیند، به خطوط مقدّم بروند. حرفشان؛ حرفِ حساب بود، با این حال ما هر وقت میتوانستیم، قِسِر درمیرفتیم. لباس روحانی را درمیآوردیم، رخت بسیجی میپوشیدیم و با بچّهها میرفتیم سمت خط...»😅
🔰 برگرفته از کتاب ارزشمند و فوقالعاده خواندنیِ #کوهستان_آتش ، صفحه ۱۹۵
#اللهم_عجل_لوليک_الفرج
#شادی_ارواح_طیبه_شهدا_و_امام_شهدا_صلوات
@yousof_e_moghavemat
#ویژگی_فرماندهانی_مثل_کریمی_و_همت 🚩
💠 حجّتالاسلام والمسلمین شیخ حسین انصاریان در بیان گوشههایی از خاطراتش پیرامون دوران حضورش در #قلاجه و همنشینی با #حاج_همت و #حاج_عباس_کریمی و دیگر فرماندهان #لشکر۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ فرموده است:
«...به اعتقاد بنده؛ فرماندهان جوان ما، آدمهایی مثل #حاج_همت ، #اکبر_حاجی_پور ، #عباس_کریمی و #رضا_دستواره سه ویژگی داشتند که مسئلهی کمسن و سالی آنها به عنوان فرماندهان میدان جنگ را، به خوبی حل و فصل کرده بود.
ویژگی یکم؛ باورشان نسبت به خدا و قیامت بود. یعنی باورشان به خدا و معاد به قدری بالا بود، که مسئلهی حضور شبانهروزی در میدانهای سراسر خطر جنگ و دغدغهی مرگ، برایشان کاملاً حل شده بود.
ویژگی دوم؛ اخلاصشان بود. همین اخلاص سبب میشد هیچ سندی نتواند حرکتشان را متوقف کند.
ویژگی سوم؛ تعبّدشان نسبت به اوامر حضرتامام بود. واقعاً باور کرده بودند که امامخمینی؛ نائب عام امامزمان(ع) است و حکماش، حکم ولیالله است. برخورداری از همین سه ویژگی، آنها را به صورت یک موجود شجاع و نترس درآورده بود و با علم به اینکه هر لحظه ممکن است #شهید بشوند و عمرشان خاتمه یابد، باز مرگ را به بازی میگرفتند. چنین انسانهایی؛ چیزی برای از دست دادن ندارند. انسانی هم که جز خدا به هیچ موجود زنده و غیرزندهی دیگری وابستگی نداشته باشد، در شرایط خطیر قادر است بهترین تدبیرها را اتّخاذ کند و برترین تصمیمها را اجرا کند. آدمهایی مثل #همت ، #کریمی ، #دستواره و امثالهم؛ از کسی جز خدا فرمان نمیبردند. نفسشان را کشته بودند. سر همین؛ فرمان دل بچّهبسیجیها در دستشان بود. فرماندهی دلها بودند. اینها شده بودند مصداق آیه کریمهی ((وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ)). یعنی پروردگار عالم، خیلی زود رسم و راه جنگیدن با دشمن و ابتکارهای نظامی را، به قلب آنها الهام می کرد....»
📙 برگرفته از کتاب ارزشمند و درخشان #کوهستان_آتش به قلم بابرکت نویسندهی توانا و ارزشی انقلاب اسلامی سردار #گلعلی_بابایی که از درگاه خداوند متعال عاجزانه مسئلت داریم به حق این روز عزیز - روز اربعین امام حسین علیه السلام - هرچه سریعتر به ایشان شِفای عاجل عنایت بفرماید.
#شهید_حاج_محمد_ابراهیم_همت
#شهید_عباس_کریمی
@yousof_e_moghavemat
✅ پست ۱۵
#هلیبرن_شرط_فتح_بمو
💠 روز سهشنبه هجدهم مرداد ۱۳۶۲ شماری از فرماندهان عالیرتبهی نیروهای مسلّح جمهوری اسلامی ایران، جهت حضور در یک نشست محرمانه از جانب شورای عالی دفاع به تهران فراخوانده شدند. #محمد_ابراهیم_همت ؛ فرمانده #لشکر۲۷ از جملهی آن دعوتشدگان بود.
در آن جلسه، ابتدا گزارشی از نحوهی اجرای عملیات والفجر-۳ توسط محسنرضایی ارائه و سپس در مورد گزینش دو منطقه برای انجام عملیات بعدی، تصمیمگیری شد؛ یکی عملیات در محور بمو- دربندیخان و دیگری در دشت شیلر. حسب قراین موجود؛ بهنظر میرسید آقایان سیّدعلی خامنهای؛ رئیس و اکبر هاشمیرفسنجانی؛ سخنگوی شورایعالیدفاع متفقاً به این نتیجه رسیدهاند که مأموریت عملیات در محور بمو-دربندیخان را، به لشکر خطشکن محمّدرسولالله (ص) محوّل نمایند.
هفده روز پس از برگزاری آن جلسهی شورایعالیدفاع، محمّدابراهیمهمّت؛ ضمن نشست توجیهی روز جمعه چهار شهریور ۱۳۶۲ در اردوگاه #قلاجه برای فرماندهان تیپهای عمّار، سلمان و ابوذر و نیز فرماندهان گردانهای لشکر۲۷، مهمترین سرخط دیدار خود با اعضای شورایعالیدفاع را، اینسان بازروایی کرد:
«... وقتی در جریان مقدمهچینی برای کار در این منطقه، به جلسه شورایعالیدفاع در نهاد ریاستجمهوری رفته بودم، آنجا آقای خامنهای و آقای هاشمی گفتند در این منطقه، هیچ یگانی به جز لشکر۲۷ قادر نیست عمل کند. بعد هم از من پرسیدند: آیا شما میتوانید این مأموریت را انجام بدهید؟! بنده پاسخ مثبت دادم. بعد هم آمدیم و کارِ شناسایی دقیقتر در محور بمو-دربندیخان را شروع کردیم. البته از همان روز اول؛ کل بار مسؤولیت مأموریتهای شناسایی در اینجا، بر دوش برادران واحد اطلاعات-عملیات لشکر۲۷ قرار داشته است».
از جمله اهداف تعیین شده برای اجرای عملیات در محور بمو-دربندیخان، انفجار تونل قاشتی و سد دربندیخان جهت غرقکردن شهر خانقین و تهدید شهرِ بغداد بوده است. عملیات دشواری که طرحریزی و اجرای آن، به رزمندگان #گردان_تخریب_لشکر۲۷ محوّل شده بود.
جعفر جهروتیزاده، فرمانده گردان تخریب لشکر میگوید: تأسیسات سد، در دامنهیجنوبی زیمناکوه مستقر شده بود. آنها به شکل گستردهای روی زیمناکوه پایگاه داشتند. سنگرهای کمین در شبِ آنها تا ارتفاع برددکان کشیده میشوند. در سمت پایین هم، چنین اوضاعی حاکم بود. بعثیها تا بالای کوه بمو هم یگان و سنگر داشتند، با این حساب؛ آنها در کل منطقه دیده میشدند. به دستور #حاج_همت، باید تمام طرحهای متعدد بررسی میشد، و برای مسائل موجود، جوابهای قاطعی بهدست آورده میشد.
این در حالی بود که اگر آب پشت سد رها میشد، از خانقین تا حومهی شرقی بغداد، به ویرانهای مبدّل میشد، یکپنجم برق عراق قطع میشد، سپاه دوّم عراق متلاشی میشد، عقبهی جبههی میانی عراق زیر آب فرو میرفت.
📸 سردار جانباز سرافراز سپاه اسلام، فرمانده همیشه پیروز #گردان_تخریب #لشکر۲۷_محمد_رسول_الله حاج #جعفر_جهروتی_زاده
#عملیات_والفجر4_کوهستان_آتش
@yousof_e_moghavemat
✅ پست ۱۶
🔷 سرهنگ علی صیادشیرازی؛ فرمانده ارتشی قرارگاه خاتم در مورد عملیات والفجر پنج در محور بمو-دربندیخان میگوید:
«...هدف نهایی عملیات، انفجار تونل قاشتی و انهدام سد دربندیخان عراق بود. منطقهی دربندیخان عراق، یکی از مهمترین مناطق عملیاتی جبههی کوهستانی به حساب میآمد. با انفجار تونلقاشتی، ما میتوانستیم ارتباط دو سپاه یکم و دوّم ارتشعراق را قطع کنیم و با تسلّط بر سد دربندیخان هم، میتوانستیم از آب دریاچهی دیاله برای مقاصد نظامی خودمان علیه دشمن، بهره بگیریم. وقتی کوههای بمو، شاخخشیک و زیمناکوه گرفته میشدند، رزمندگان ما به رودخانهی دیاله میرسیدند، حاصل اجرای این عملیات لطمات جبرانناپذیری بود برای رژیم عراق. بمو، کلید فتح آن عملیات بود...»
ایشان طرح هلیبورن را مطرح میکند و بر اساس تمهیدات مدّنظر وی، پس از هماهنگی با قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء، محمّدابراهیمهمّت؛ فرماندهی لشکر۲۷ از اوایل تابستان۱۳۶۲، یک گردان ویژه- متشکل از پاسداران زبده و کارآزمودهی سپاه را تشکیل داد که نیروهای آن، با هماهنگی هوانیروز، تمرینهای سخت خود را شروع کردند. زمین منطقه برای عملیات آماده میشد و افراد آن گردان ویژه هم، به سختی تمرین میکردند. عشق و علاقهی آنها ستودنی بود. به کرّات راهکارهای زمینی و هوایی شناسایی و نقایص رفع میشد.
در ادامه، صیاد شیرازی میافزاید:
"...ما اردوگاه #قلاجه را به عنوان پایگاه تاکتیکی هوانیروز انتخاب کردیم. فاصلهی این اردوگاه تا بمو به پنجاه، شصت کیلومتر هوایی میرسید. شینوکها میتوانستند در کمتر از ده دقیقه، این مسافت را طی کنند."
علاوه بر رزمندگان سختکوش تیمهای شناسایی واحد اطلاعات-عملیات لشکر۲۷ که بدون وقفه اجرای مأموریتهای شناسایی از زوایای پیدا و پنهان محور بمو-دربندیخان را در دستور کار خود قرار داده بودند، اینک بنا به دستور همّت، کادرهای فرماندهی گردانهای پیادهی لشکر نیز، در معیت سرتیمهای شناسایی، به این مأموریتهای اکتشافی اعزام میشدند. تا از نزدیک راهکارها، معابر وصولی و اهداف عملیات را مشاهده کنند.
#عملیات_والفجر4_کوهستان_آتش
امیر سپهبد #شهید_علی_صیاد_شیرازی
@yousof_e_moghavemat
💠 سرمای قلاجه و اورکت حاج همت
🌷خاطره ای از شهید عبادیان مسئول تدارکات لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)
💠 سال62 ما از پادگان #دوکوهه به #قلاجه منتقل شدیم. در اردیبهشت ماه هوای قلاجه مقداری سرد بود. ما اورکت هایی که در پادگان #دوکوهه داشتیم، برای استفاده برادرها به آنجا انتقال دادیم. حاج #همت یک شب به قلاجه آمده بود و ما در خدمت ایشان بودیم. او از سرمای قلاجه می لرزید. پیشنهاد دادم که یک اورکت بیاوریم تا تنتان کنید. او گفت که هر وقت من چشمم به این بسیجی ها افتاد و بین آنها یک نفر بدون اورکت نبود آن وقت من هم اورکت می پوشم. تا توی تن این برادرها اورکت نباشد من به خودم اجازه نمی دهم به عنوان فرمانده لشکر اورکت تنم کنم.
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
#شهید_محمد_عبادیان
#لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ
#شهدای_لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ
@yousof_e_moghavemat
🌿 تصویر: اردوگاه قلاجه - حضور #شهید_همت در مقر تاکتیکی لشکر ۲۷ محمدرسولالله (ص)
ا🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂
❄️ سرمای قلاجه و اورکت حاج همت
🌷خاطره ای از شهید عبادیان مسئول تدارکات لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص):👇
💠 سال ۶۲ ما از پادگان #دوکوهه به اردوگاه #قلاجه (گردنه بین اسلام آباد و ایلام) منتقل شدیم. در آن وقت، هوای قلاجه مقداری سرد بود. ما اورکت هایی که در پادگان #دوکوهه داشتیم، برای استفاده برادرها به آنجا انتقال دادیم. حاج #همت یک شب به آنجا آمده بود و ما در خدمت ایشان بودیم. او از سرمای قلاجه می لرزید. پیشنهاد دادم که یک اورکت بیاوریم تا تنتان کنید. او گفت که هر وقت من چشمم به این بسیجی ها افتاد و بین آنها یک نفر بدون اورکت نبود آن وقت من هم اورکت می پوشم. تا توی تن این برادرها اورکت نباشد من به خودم اجازه نمی دهم به عنوان فرمانده لشکر اورکت تنم کنم!!!
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
#لشکر_۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ
#شهدای_لشکر_۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ
@yousof_e_moghavemat