✍امیرالمؤمنین علیه السلام: آبروی تو چون یخی جامد است که "درخواست" آن را قطره قطره آب می کند، پس بنگر آن را نزد چه کسی فرو می ریزی
📚نهج البلاغه حکمت ۳۴۶
#استوری
#حدیث_امام_علی
@yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری_موشن
💢 ۳ اردیبهشت، سالروز شهادت سپهبد شهید سید محمدولی قرنی
🌹گرامی باد یاد و خاطره اولین رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران و نخستین شهید از شهدای ترور پس از پیروزی انقلاب اسلامی
@yousof_e_moghavemat
🌸
#رعایت_انصاف
🌺عن الامام الحسن علیه السلام:
《 صاحِبِ النّاسَ مِثلَ ماتُحِبُّ أن یُصاحِبوکَ بهِ 》
با مردم آن گونه رفتار کن که دوست داری با تو رفتار کنند🌺
أعلام الدین ،٢٩٧
#حدیث_امام_حسن_مجتبی
@yousof_e_moghavemat
خداوندا مرا بپذیر، پاکیزه بپذیر. آنچنان بپذیر که شایسته دیدارت شوم. جز دیدار تو را نمیخواهم، بهشت من جوار توست، یا الله!
بخشی از #وصیت_نامه #شهید_قاسم_سلیمانی
#استوری
@yousof_e_moghavemat
🔴سالروز آغاز جنگ نفتكشها (1363 ش)
♦️از سوم اردیبهشتماه ۱۳۶۳ حمله هوایی رژیم بعث به نفتکشهای ایرانی در خلیجفارس آغاز شد. هدف دولت بعثی عراق این بود که مانع از صدور نفت ایران شود و برای جایگزینی نفت ایران در بازارهای بینالمللی، تولید و صادرات نفت کشورهای منطقه افزایش یابد بهطوریکه به موازات تشدید حملات عراق به پایانههای صدور نفت ایران و نفتکشها، قیمت نفت بهتدریج کاهش یافت. به این ترتیب، بعثی ها ضمن حمله به جزیره خارک، نفتکشهای حامل نفت ایران را در سوم اردیبهشتماه ۱۳۶۳ هجری شمسی، مورد حمله قرار دادند. عراق از قدرت هوایی خود برای اجرای این تهدیدات استفاده کرد.
@yousof_e_moghavemat
سرداری که حاج احمد در مقابلش زانو زد...
۴ اردیبهشت ۵۹ -- سالروز شهادت غلامرضا قربانی مطلق
درسال۱۳۳۲ درتهران دیده به جهان گشود.در فروردین۵۸ به سپاه منطقه ۶ اعزام شد. در آنجا بود که با هر دو همرزم جدا ناشدنی خود آشنا شد: احمد متوسلیان و محمد توسلی ... و از آن پس تا اعزام به کردستان،در بانه، بوکان و سنندج و سرانجام در پاوه دوشادوش یکدیگر به ستیز با ضدانقلاب پرداختند.در دی۵۸حاج احمد به جای اینکه خود فرماندهی سپاه شهر را بدست گیرد این مسئولیت را بر دوش غلامرضا نهاد و حکم فرماندهی سپاه پاوه به نام این جوان قد بلند و خوش مشرب،که ریش انبوه و سیاه و موهای مجعدش جذابیت خاصی به او می بخشید،صادر شد.اردیبهشت۵۹ مقابل مقرسپاه،سفیر مرگبارخمپاره۱۲۰ و پس از آن صدای مهیب چند انفجار شهر را به لرزه درآورد و درمیان غبار و دود ناشی از انفجار،غلامرضا خاموش و غرق در خون،روی خاک دراز کشیده بود،یکی از پاهایش بطور کامل از زیر کمر قطع و سینه و پهلویش،مشبک شده بود.فریاد یاحسین فضای پادگان را پر کرد.هرکس سردرگریبان خود گرفته بود وناله میکرد.زمانیکه حاج احمد از ماجرا باخبر شد بزحمت خودش را کنترل کرد. سرانجام با رسیدن به بالای سر جنازه،بغضش ترکید.نشست و آرام و بی صدا اشک ریخت
@yousof_e_moghavemat
🌷شهید مرتضی آوینی:
ما نه از رفتن آنها،
که از ماندن خویش دلتنگیم....!
#رزمندگان
#شهدا
#دفاع_مقدس
@yousof_e_moghavemat
گفتگو با شهید زین الدین ( سمت راست تصویر)
🌴 #امداد_غیبی
🌱 سردار رشید اسلام، مهدی زینالدین در طی مصاحبه ای, به خاطرات خود از عملیات خیبر اشاره میکند و میگوید:
🎙در عملیات خیبر یک لحظههایی داشتیم که دشمن در جزیره مجنون، با تمام امکانات و نفرات خود، فشار سنگینی را به ما وارد نمود.
وقتی بود که دیگر نه مهماتی بود و نه نیرویی و بعضی جاها هم نیروهای ما در محاصره کامل دشمن قرار گرفته بودند و کلاً فقط یکخط در دست ما مانده و جزیره در حال سقوط بود
در اینحال با صحنه هایی بهت آور روبرو شدیم.به یکی از نیروها گفتم: «چطور شد که دشمن از آن طرف نیامد؟»
گفت: «مگر ندیدی نیروهای خودمان آرپیچی میزدند؟!» .... در صورتیکه میدانستیم نیرویی در آنجا نداریم!! ... یقیناً امدادهای غیبی ما را در آنجا نگه داشته بود.از آن لحظه،یقین کردیم که اراده الهی بر حفظ جزیره مجنون قرار گرفته؛ چه نیروی زیاد و چه کم به کار ببریم، تأثیری ندارد، اینطرف ۶۰ تا ۷۰ نفر نیرو بیشتر نداشت و ۳ تا ۴ کیلومتر چپ و راست آن باز بود، ولی مطمئن بودیم که خدا رعب در دل دشمنان انداخته و ملائکهالله در آن فضاهای خالی زیاد با دشمن میجنگیدند، از اینرو ما ۶۰ نفر در مقابل سیل انبوه تانکها و نفربرهای دشمن توانستیم مقاومت کنیم و دشمن فقط متوجه ما ۶۰ نفر بود و هرچه آمد جزیره را تصرف کند نتوانست؛ درصورتی که خیلی راحت میت،وانست از راست یا چپ، نیروهای ما را دور بزند و همه را اسارت بگیرد، ولی ملاحظه کردیم دشمن متوقف شده، رعب دارد و نمیتواند جلو بیاید.
آنروز را تا شب بهر شکل ممکن، مقاومت کردیم. از همان شب، دشمن دیگر جرأت حمله اساسی و تصرف جزیره را از دست داد
@yousof_e_moghavemat
💠 خاطره ای از #شهید_غلامرضا_قربانی_مطلق
#سالروز_شهادت
✍ با سلام و صلوات در پی دیگران سوار شدم. مقصد شهرستان پاوه بود. شهری که به تازگی امنیت نسبی پیدا کرده بود و بچه های سپاه در آن مستقر شده بودند.
احمد متوسلیان روی رکاب مینی بوسی ایستاده بود و بچه ها تک تک از کنار او رد می شدند و روی صندلی های زهوار در رفته مینی بوس می نشستند. همه خندان و سبکبال، انگار به طرف خانه های خودشان می رفتند، توی سر و کله هم می زدند و حتی سر به سر احمد می گذاشتند. صدای برادر احمد برای مدت کوتاهی همه را ساکت کرد:
«همه هستن؟کسی جا نمونه، برادرها چیزی را فراموش نکنند!»
غلامرضا دستش را درست مثل بچه کلاس اولی با لا برد و با جدیت گفت :
«برادر احمد، ما لیوان آبخوری مان جا مانده، اشکالی نداره؟»
خنده از همه بچه ها بلند شد و حاج احمد هم ضمن لبخندی کمرنگ و نمکین، با دست به پشت راننده زد و بدین سان، حرکت رزم آوران اعزامی از سپاه خیابان خردمند تهران به سمت شهرستان پاوه آغاز شد .
راه زیادی را طی نکرده بودیم و هر کسی به کاری مشغول بود، که دوباره صدای غلامرضا بلند شد :
«برادرا توجه کنند، برای شادی ارواح شهدا و رفتگان این جمع، و برای سلامتی خودمان و برادر احمد ...»
و پس از مکث کوتاهی ادامه داد :
«اللهم سرد هوا، گرم زمین، لبو لبو داغِ، آش رو چراغِ، شلغم تو باغِ...»
در پایان هر فراز از رجز طنز آمیز «مطلق»، همه با هم و محکم جواب می دادیم :«هی» .
برادر احمد، چند بار سرش را به چپ و راست تکان داد، به راحتی می شد از چشمانش خواند:باز این غلامرضا شروع کرد .لبخندی زد و از سر ناچاری با ما همراه شد .به تنها چیزی که فکر نمی کردیم، آینده و رخداد های آتی بود . حوادثی که بسیاری از همسفران ما را،که در آن دقایق در مینی بوس نشسته بودند، از ما جدا کرد و پیش از همه؛ غلامرضا را ...
(راوی: همرزم شهید)
@yousof_e_moghavemat
🌹#یک_عکس_و_یک_دنیا_حرف
.
📸 بعضی عکس ها با آدم حرف میزنند.
عمليات بیت المقدس ۲ بود؛ اسفند ۱۳۶۶ ارتفاعات ماووت...
بچه ها از صبح درگیر جنگ بودند که بتوانند پیکر دوستان شهیدشان را که بین خودشان و عراقیها مانده بود، به عقب برگردانند. در لحظهای که یکی از بچهها با دیدن دوست شهیدش او را بوسید، از این لحظه بهزاد پروین قدس عکس گرفت.
#وداع_آخر
#دفاع_مقدس
@yousof_e_moghavemat
🔆 امیرالمؤمنین #امام_علی عليهالسلام:
💠 أفضلُ الأدبِ ما بدَأتَ بهِ نفسَكَ؛
❇️ بهترين ادب آن است كه از خود آغاز كنى.
📚 میزانالحکمه، ح۳۶۹
#استوری
#حدیث_امام_علی
@yousof_e_moghavemat
📷 شکست آمریکا در طبس به روایت تصاویر
🔴نظامیانتان را اینجا دفن میکنیم
♦️ما را نترسانيد از اينكه ما نظامى مى آوريم. ما نظاميهاى شما را اينجا دفنشان مى كنيم. و ما را نترسانيد از اينكه به شما براى خاطر انسان دوستى گرسنگى مى دهيم تا بميريد. نخير، اينطور نيست. روزى ما با خداست. و ما قدرت اين را داريم كه از اين زمين خدا روزيمان را بيرون بياوريم.
#امام_خمینی
📚صحیفه امام؛ ج11؛ ص260
@yousof_e_moghavemat
🌸
#تعصّب_ممدوح
🌺عن الامام السجاد علیه السلام:
《 لَمْ يُدْخِلِ الْجَنَّةَ حَمِيَّةٌ غَيْرُ حَمِيَّةِ حَمْزَةَ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، وَ ذَلِكَ حِينَ أَسْلَمَ غَضَباً لِلنَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم فِی حَدِيثِ السَّلَى الَّذِی أُلْقِیَ عَلَى النَّبِیِّ 》
هیچ تعصّبی صاحب خود را داخل بهشت نکرد، جز تعصّبِ حمزه بن عبدالمطلب، آنگاه که شکمبهٔ شتری بوسیله مشرکین مکّه به سر و صورت مبارک پیامبر انداخته شد و حضرت حمزه علیه السّلام برای دفاع از آن حضرت و دفع شر دشمنان، اسلام را پذیرفت🌺
الکافی، ج ۲ ص ۳۰۸
#حدیث_امام_سجاد
#حضرت_حمزه
@yousof_e_moghavemat
روزها رفت و
فقط
حسرت دیدار رُخت
مانده بر این دل یعقوبی ما ...
📸تصویر کمتر دیده شده
#شهید_خلیل_عطیه(سمت راست) در کنار #شهید_قاسم_سلیمانی(سمت چپ)
🔹خبرنگار المیادین در جنوب لبنان گزارش داد طی حمله رژیم صهیونیستی به یک خودرو در منطقه
«ابو الاسود»، وی بهشهادت رسید...
@yousof_e_moghavemat
☑️بنیانگذار اقتدار دفاعی ایران اسلامی
🔹سردار شهید شفیع زاده اولین کسی بود که در سپاه، ساخت سلاح و مهمات در داخل کشور را پیشنهاد کرد. گروهی را برای طراحی و ساخت توپ "۱۲۲ مم" به اراک اعزام کرد. این کار باهم یاری کارخانه ماشینسازی اراک انجام شد. بعدها کاتیوشای ۱۲۲ نیز به دستور شفیعزاده نمونهسازی شد.
ششم اردیبهشت، سالروز شهادت سردار رشید سپاه اسلامی شهید حسن شفیع زاده موسس توپخانه سپاه را گرامی میداریم.
#شهید_حسن_شفیع_زاده
#استوری
@yousof_e_moghavemat
🔰 چهرهی دیپلماتیک
#حاج_احمد_متوسلیان
حاج احمد و «غلامرضا» از بدو آشنایی، دوشادوش یکدیگر در تمامی صحنههای مقابله با ضدانقلاب حضور داشتند.
بر خلاف حاج احمد که اقتدار و سختگیریاش معروف بود، غلامرضا به شوخ طبعی و ملایمت شهرت داشت. تنها کسی که به راحتی جرأت میکرد با حاجاحمد شوخی کند، همو بود!
غلامرضا زبان فصیح و شیوایی داشت، زمانی که احتیاج به سخنرانی، مذاکره، بحث و یا از این قبیل کارها بود، حاجاحمد او را میفرستاد. هر وقت از غلامرضا علت این امر را میپرسیدند، بلند میخندید و میگفت: « من چهره دیپلمات برادر احمد هستم.»
حاج احمد تعلق خاطر عجیبی به او داشت در پی آزادسازی پاوه، بجای اینکه خود فرماندهی سپاه را بدست گیرد این مسئولیت را بر دوش «غلامرضا» گذاشت و خودش زیردست او، مسئولیت عملیات سپاه پاوه را پذیرفت.
چهارم اردیبهشت ۱۳۵۹ وقتی غلامرضا شهید شد؛ حاج احمد در مقابل جسم در خون طپیده او زانوی ادب بر زمین نهاد و چون ابر بهاری زار زار گریست. زاری و ناله #حاج_احمد را تنها در کنار پیکر غلامرضا مطلق و محمد توسلی دیدهاند و بس...
#فرمانده #سپاه_پاوه
#شهید_غلامرضا_قربانی_مطلق
#احمد_متوسلیان
@yousof_e_moghavemat
رفیق شهید ،
شهیدت میکند ...
#شهید_رضا_داروئیان
در کنار مزار شهید احد مقیمی
شهادت: ۵ اردیبهشت ۱۳۶۷ شلمچه
@yousof_e_moghavemat