eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
289 دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶 ؛ در مورد رفتن به می گوید: . ... با رفتیم پیش حاجی تا بلکه بتوانیم منصرفش کنیم. ملبّس به لباس فرم بود. گفتم: « حاج آقا، ما کوچک شماییم، بگذار ما به جای شما به این برویم. با اینکه خیلی ناراحت بود، سعی می کرد جلوی لبخند بزند. او هم کرد؛ امّا انگار نه انگار؛ اصلاً به های ما توجهی نکرد. فقط آن عمیق و گیرای خودش را برای آخرین بار به ما هدیه کرد و با لحن شمردۀ همیشگی اش گفت: «حضرت امام به بنده امر کرده اند گزارشی از وضعیت شیعیان جنوب را تهیه کنم و برای ایشان ببرم؛ لذا بهتر است خودم به این بروم. بعد در حالی که دستم را می فشرد، گفت: 💘 « برادر سعید، دلتان با خدا باشد. به او کنید. هرچه خداوند باشد، همان می شود. . . . 📷 این عکس پایین گویای همه چیزه. همه ناراحتن . به چهرۀ دقت کنید. نگرانی هم تو چهره اش مشخصه و نحوۀ ایستادن همرزما و التماسشون به اینکه نرو !!! خطرناکه . . 💘 ...عکس اوج و رو نشون میده... چی بگیم؟ چیکار کنیم؟ رفت که رفت... http://Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
🌅 پوستر | زوایای پیدا 🗒۱۴تیر ماه 1361روز ربوده شدن دیپلمات‌‌های ایرانی ،، و _رستگار درایست بازرسی(حاجز)برباره در لبنان توسط فالانژ های تحت حمایت صهیونیست‌ها. @yousof_e_moghavemat
⚽️ - وقتی داخل دروازه بود، هم خیال خودم راحت بود و هم خیال بازیکن‌های تیم. (سرمربی سابق تیم فوتبال عارفِ قم) - اگر تقی الآن بود، بی‌شک بهترین دروازه‌بان ایران و دروازه‌بان اول تیم‌ملی بود. - زمانی که تقی توی دروازه می‌ایستاد، مهاجمان حریف از مقابله‌ی با او می‌ترسیدند. - تقی هر وقت جبهه بود، برای بازی خودش را می‌رساند و بعد برمی‌گشت جبهه. - یک بازی فوق‌العاده حساسی داشتیم. اگر می‌بردیم به دسته‌ی دو صعود می‌کردیم و اگر مساوی می‌شدیم به دسته‌ی دو سقوط می‌کردیم. دقیقه‌ی ۸۲ بازی بود. ۳ بر ۲ هم عقب بودیم. تقی رستگار یک کار خطرناک و شیطنت‌آمیزی کرد. توپ را انداخت جلوی پای مهاجم حریف و او هم بی‌معطلی توپ را وارد دروازه کرد. ازش پرسیدیم چرا اینکار را کردی؟ جواب داد بازیکن حریف چندین دقیقه است اینجا ایستاده و دوست داره گُل بزند. نخواستم امیدش را ناامید کنم. در آن بازی به طرز عجیبی، در همان واپسین دقایق مانده به پایان بازی، سه گل زدیم و بازی را ۶ بر ۳ بردیم. تقی گفت دیدین من گفتم می‌بریم!؟ الان هم اون بازیکن گلش رو زد و هم ما بُردیم... - فیزیک بدنی، نرمی بدن، شجاعت، نترسی و کله‌شقی ایده‌آلی داشت. خیلی از تیم‌ها می‌خواستنش، اما روی تیم عارف تعصب داشت. جای خالی او با هیچ بازیکنی پرشدنی نبود. ⊹──⊱✠⊰──⊹ ☆ گفته‌ها و تعاریف برخی از همرزمان و بازیکنان تیم فوتبال عارف در سالهای ۱۳۵۵ تا ۱۳۶۱ از سردار دلیر سپاه اسلام در کتاب نوشته‌ی برادر . □ عکس سمت چپی مربوط به ، دروازه‌بان افسانه‌ای تیم ملی فوتبال آلمان و باشگاه در دهه‌های اخیر است که به و معروف بود. وی به همراه شاگرد خودش - - از دروازه‌بانان اسطوره‌ای تاریخ آلمان و جهان به حساب می‌آیند. @yousof_e_moghavemat
💕💎.•°``°•.¸.•°``°•.💎💕 ◇ محبوبیتی که میان بچه‌ها داشت از نظر من کار خدا بود. من همان‌شب که در آن شرایط سخت [زیر سرمای منفی چند درجه دی‌ماه کردستان، داخل جیپ به حالت نشسته] خواندنش را دیدم، به این نتیجه رسیدم که محبوبیت تقی به خاطر همان گریه و اشک و آهِ سحرِ اوست. تقی جوانِ بااخلاصی بود، و از نظر من انسانی کامل بود. اگر از اطرافیان تخلفی می‌دید با مهربانی و با رأفت اسلامی او را از کارش پشیمان می‌کرد نه با تندی و خشم. من به یاد ندارم از زبان تقی غیبتی شنیده باشم، یا بشنوم از عیوب کسی حرفی زده باشد. اگر موردی بود طرف را محترمانه صدا می‌زد و او را به گوشه‌ای می‌برد و خیلی دوستانه موضوع را مطرح می‌کرد تا رفع اشکال بشود. ✠ تقی، ضمن اینکه بچه‌ی شلوغی بود و شیطنت‌هایی هم داشت اما به نماز اول وقت و انجام واجبات و حتی مستحبات، خیلی اهمیت می‌داد. رفتارش برای دیگران درس بود. شاید به خاطر همین خصیصه‌‌هایش بود که برادر احمد او را رها نمی‌کرد. تقی هم که این علاقه برادر احمد را با جان و روح خودش حس کرده بود از مسئولیت‌ها و عناوینی که احمد نصیبش می‌کرد، طفره می‌رفت و در نقش همان رانندگی، کنار احمد می‌ماند. این، کنارِ احمد بودن برای بقیه هم خیلی خوب بود، بچه‌ها اگر کاری، فکری و یا مشکلی داشتند که به علت نجابت بیش از حد و شرم حضور نمی‌توانستند با برادر احمد مطرح کنند به تقی می‌گفتند و او مسئله را جمع و جور می‌کرد، به تعبیری، کلید حل مشکلات نیروها بود. ⊰──⊹ ● خاطرات سردار سرافراز جانباز حاج از برگرفته از کتاب جذاب و خواندنی صفحات ۱۳۸ و ۱۳۹، نوشته ☆ ━━━🍃🌻🍂━━━ @yousof_e_moghavemat