💗 حاج احمد 💗
#چشم_و_گوش_احمد 👀👂
☆•°•♡°•°☆
🟢 با اطمینان و یقین تاکید میکنم تقی در همان سالهای ۶۰ و ۶۱، میتوانست یک فرمانده گردان کاربلد و قوی باشد اما عنوان پرطمطراق فرماندهگردانی را هم اعتنا نکرد تا بتواند تمام و کمال در خدمت برادر احمد باشد. او اگرچه در ظاهر رانندهی برادر احمد بود، اما احمد، حین عملیاتها، بسیاری از امور را به او میسپرد.
⊹──⊱✠⊰──⊹
در سوریه وقتی در پادگان زَبِدانی مستقر بودیم یکی دو بار با برادر احمد رفتیم به شناسایی مواضع نیروهای ص.هی.ونی.ست.ی متجاوز به لبنان. میادین مین، چشم الکترونیکی داشت. تقی هم همراهمان بود. در چنین مواقعی تقی خیلی خوشحال و راضی بود، چون علاقه هم داشت در مباحث عملیاتی حضور داشته باشد و هم در کنار برادر احمد باشد.....که در چنین شناساییهایی، این دو خواستهاش همزمان برآورده میشد.
⊹──⊱✠⊰──⊹
در موضوع عملیات مهم #فتحالمبین که فتحالفتوح بود، و نیز عملیات الیبیتالمقدس که منجر به آزادی خرمشهرِ عزیز شد تقی از طرف #حاج_احمد_متوسلیان مسئولیتها و وظایف سنگینی برعهده داشت، که اگر این امور از طرف تقی انجام نمیشد چه بسا #حاج_احمد در هدایت و کنترل هردو عملیات با مشکل مواجه میشد. حتم در خبرها خواندهاید و شنیدهاید که پس از فتح خرمشهر، #تقی_رستگار و برادر احمد همراه چند فرماندهای بودند که برای ارائهی گزارشی از چگونگی انجام عملیات، به خدمت حضرت امام رسیدند.
•°•♡°•°☆°•°
شیرینی حلاوت آزادی خرمشهر برای #احمد_متوسلیان با نام #تقی_رستگار_مقدم عجین شده بود، و همیشه ماجرایش را بر زبان میآورد...
┄━═✿🌺💠🌺✿═━┄
👈 برگرفته از خاطرات سردار سرافراز جانباز حاج #جعفر_جهروتی_زاده از کتاب ارزنده و خواندنی #چشم_احمد صفحات ۱۳۹ و ۱۴۰.
🔘 این آخرین مطلبی بود که از کتاب «چشم احمد» واستون گذاشتم. فقط یه مطلب خیلی خیلی مهم و جانسوز باقی موند که اونو گذاشتم واسه روز ۱۴ تیر...!!!
انشاءالله که تا اون روز هر ۴ عزیز تکلیفشون معلوم بشه.
اگر شهید شدن که پیکر مطهرشون پیدا بشه و اگر زنده هستند که اسباب آزادیشون هرچه زودتر فراهم بشه...
اون دسته از عزیزانی هم که کتاب رو تهیه کردند و مطالعه فرمودند، اون داستان رو هم حتما متوجه خواهند شد که منظور بنده چی بوده...!!!
.......
.......
.......
به پایان آمد این دفتر
حکایت همچنان باقیست...
#جاویدالاثر_تقی_رستگار_مقدم
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
@yousof_e_moghavemat