🌷 #شهید_علی_چیت_سازیان 🌷
🍁
🍃
💕
💓 #سالروز_شهادت 💓
.
.
.
✔ «... نا امید و نگران از سرنوشت #عملیات ، نماز صبح را در خط خودی خواندیم که سر و کلّۀ #علی_چیت_سازیان پیدا شد. باورکردنی نبود. خودش مجروح بود و یازده عراقی را جلو انداخته بود که بعضی هایشان دو برابر او قد داشتند. اینجا بود که علی آقا ( #چیت_سازیان ) آوازه اش پیچید که یک فرمانده گروهان نوجوان تا نخلستان های شهر #مندلی عراق رفته و با تعدادی اسیر عراقی برگشته است...» ✅
⬇
↘
↘
متولد ۱۳۴۱ ، بچه #همدان . از کودکی به ورزش های رزمی علاقه داشت. هم کار می کرد و هم درس می خواند. با ورودش به هنرستان، #انقلاب پیروز شد و به عضویت #بسیج درآمد. در #پادگان_قدس_همدان ، آن قدر هوش و ذکاوت از خودش نشان داد که نیامده فرمانده آموزش شد. با آغاز جنگ تحت عنوان فرمانده گردان #انصار_الحسین (ع) راهی جبهه شد. شهامت و شجاعت خود را در سن ۱۷ سالگی در #عملیات_مسلم_ابن_عقیل در #سومار نشان داد که به تنهایی به عمق خاک دشمن نفوذ کرد و با چند اسیر بازگشت. با تشکیل #لشکر_انصار_الحسین (ع) همدان، فرمانده #اطلاعات_عملیات لشکر شد. در #کربلای_چهار و #کربلای_پنج ، مسئول محور لشکر بود و در نهایت روز چهارم آذر ۱۳۶۶ در یک مأموریت گشت و شناسایی به آرزوی خود رسید و پر کشید.
✅
✅
✅
۱- #صدام برای سرش جایزه گذاشته بود.
۲- علی کسی بود که مراسم تولد صدام را به عزا تبدیل کرد.
۳- افسران صدام، لقب #عقرب_زرد به او داده بودند.
۴- این نابغه اطلاعات و عملیات بارها در دوران جنگ تحمیلی توانسته بود با نفوذ به خاک دشمن به زیارت امام حسین(ع) برود.
.
.
.
🔶 #شهید_علی_چیت_سازیان در مناجاتهایش بیان کرده است: «کسی میتواند از سیمهای خاردار دشمن عبور کند که در سیمهای خاردار نفس خود گیر نکرده باشد.»
@yousof_e_moghavemat
خیانت درحق احمدمتوسلبان.pdf
17.35M
📕کتاب بسیار خواندنی
" خیانت به فرمانده "
روایت اسارت حاج احمد متوسلیان در لبنان و سوریه
🔰درخواستی اعضای محترم کانال
کانال کتاب فیلم دفاع مقدس
@ketab_film_defaa_mogaddas
7.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 خاطره ای کوتاه و شیرین از لسان مبارک سردار سید محمد مجتهدی، فرمانده اسبق #گردان_حمزه #لشکر۲۷_محمد_رسول_الله (ص) در مورد #حاج_ابراهیم_همت
@yousof_e_moghavemat
🌸 #فرماندهان_لشکر_۲۷ 🌸
✅
💕
✅
سمت چپ: سردار #شهید_سید_محمد_اینانلو
سمت راست: سردار #شهید_محرمعلی_یزدی
📷 #قلاجه ، آذر ۱۳۶۲
@yousof_e_moghavemat
🌸 #حاج_احمد_متوسلیان 🌸
🍃
🌸
🍃
🔶 پس از عزیمت به جنوب و استقرار در پادگان #دوکوهه ، ما برای برادران #بسیجی ، یک دورهی فشردۀ آموزشی داشتیم.
یک روز همان طور که سرگرم کار روی نیروهای #گردان_حمزه در محوطۀ #دوکوهه بودیم، #حاج_احمد از راه رسید. او می خواست با محک زدن بچه ها بفهمد که آموزش های ما تا چه اندازه توانسته برای آنها مثمر ثمر باشد. به همین منظور، به یکی از بچه #بسیجی_ها گفت: «برادر جان! شما بیا و برای من توضیح بده که ظرف این مدت چه آموزش های دیدین؟»
آن بندۀ خدا با دیدن #حاج_احمد و هیبت خاص او، دست و پایش را گم کرد و نتوانست توضیحات قابل قبولی ارائه دهد.
وقتی او از تشریح محورهای آموزشی عاجز ماند، #حاجی خیلی عصبانی شد، طوری که بلافاصله دستور داد او روی زمین سیمانی میدان صبحگاه سینه خیز برود.
بعد از این که تنبیه تمام شد، #حاج_احمد جلو رفت و او را در آغوش گرفت، صورتش را بوسید و گفت: «برادر جان! تموم این سخت گیری ها به خاطر اینه که می خوایم توی #عملیات ، حتی المقدور کمترین تلفات رو داشته باشم. منم شما رو تنبیه نکردم، کمی تمرین دادم.»
ظهر، #وقت_نماز ، دیدم #حاج_احمد #وضو گرفت و رفت پشت سر همان #بچه_بسیجی ایستاد و به او #اقتدا کرد و نمازش را خواند.
🔸
🔸
🔸
📔 منبع: کتاب #می_خواهم_با_تو_باشم ، با روایت "مجتبی صالحی پور"
Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
🌸 #فرماندهان_لشکر_۲۷ 🌸
🍃
🍂
🍁
📷 از راست به چپ: #شهید_حسن_زمانی ، علی لیایی و #شهید_دستواره 😃
🔶 منبع تصویر: سایت www.gordanhamze.ir
⚠ عکسی که آپلود شده ، از سایت بالا هست. دوستانی که می خوان این عکسو جایی منتشر کنن، گفتن باید با ذکر منبع باشه واگرنه راضی نیستن. حواستون باشه خلاصه.
Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
🌸 #به_آرزوم_رسیدم 🌸
🍁
🍃
🍂
🔶 علاقه ای که #بچه_بسیجی ها به #همت داشتند، غیر قابل وصف بود. همه او را از اعماق وجود دوست داشتند و هرجا که او را می دیدند، دورش را گرفته و بوسه بارانش می کردند. البته این علاقه دوطرفه بود و اخلاصی که #همت داشت، علاقۀ #بسیجی_ها را به او چند برابر کرده بود.
یک روز داخل ساختمان ستاد، همراه او بودیم، که گفتند: «حاج آقا، یه پیرمردی میگه با شما کار داره، هرچی میگیم شما مشغولین و نمی تونین اونو ببینین، میگه من تا #حاجی رو نبینم از اینجا تکون نمی خورم. کار واجبی با او دارم، باید حتماً ببینمش واگرنه دیر میشه. باید یه چیزی بهش بدم، به کس دیگه ای هم نمیدم، شخصاً باید برسم خدمت خود #حاجی .» همه تعجب کرده بودیم که این #پیرمرد چه چیز و چه کاری می تواند داشته باشد. به هر حال، چون #پیرمرد بود و احترام داشت، #حاجی گفت: «بگو بیاد ببینم چیکار داره.»
وارد اتاق شد. پیرمردی بود با سن بالای شصت سال. همین که چشمش به #حاجی افتاد، به سمت او دوید و با قدرت تمام او را بوسید و گفت: «همین. همینو می خواستم بدم. ماه ها بود که آرزوم این شده بود که صورتتو از نزدیک ببوسم. حالا به آرزوم رسیدم و راحت شدم.» 😃
🌸
🌸
🌸
📔 منبع: کتاب #برای_خدا_مخلص_بود ، به نقل از #شهید_مجید_رمضان
Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
📷 از راست: #احمد_لیایی ( #قاری پیشکسوت و بین المللی #قرآن ) ، #حاج_همت - #دشت_شیلر - عملیات #والفجر_چهار - آذر ۱۳۶۲
Eitaa.com/yousof_e_moghavemat