💗 حاج احمد 💗
ماجرای جالب گفتوگوی شهید محمدخانی با تکفیریها
یکی از بیسیمهای تکفیریها افتاد دست ما. سریع بیسیم را برداشتم. میخواستم بد و بیراه بگویم. عمار(شهید محمدخانی) آمد و گفت که دشمن را عصبانی نکن.
گفتم پس چی بگم به اینا؟!
گفت: «بگو اگه شما مسلمونید، ما هم مسلمونیم. این گلولههایی که شما به سمت ما می زنید باید وسط #اسرائیل فرود میومد...»
سوال کردند شما کی هستید و چرا با ما میجنگید؟
گفت: «به اونها بگو ما #همونهایی هستیم که صهیونیستها رو از #لبنان بیرون کردیم.
ما همون هایی هستیم که آمریکایی ها رو از #عراق بیرون کردیم.
ما لشکری هستیم از لشکر رسول الله...
هدف نهایی ما #مبارزه_با_صهیونیستها و آزادی قبله اول مسلمون ها، #مسجدالاقصی است...
..بحث و جدل ما ادامه پیدا کرد تا وقت اذان..
بعد از ظهر همان روز ۱۲ نفر از تکفیریها تسلیم ما شدند. میگفتند «از شما در ذهن ما یک کافر ساخته اند.»
کتاب «عمار حلب»
زندگینامه #شهید_محمدحسین_محمدخانی
Eitta.com/yousof_e_moghavemat
🌷 #امیرالمومنین_علی_علیه_السلام 🚩
۲۴ رجب المرجب سال هفتم هجری قمری
سالروز #فتح_قلعه_خیبر به دست توانای
سردار ارتشبد سپهبد سرلشکر، فاتح دشمن شکن #خیبر
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
فرمانده دلیر، شجاع و آذرخشاهن #لشکر_محمد_رسول_الله (ص)
🚩 به امید نابودی #اسرائيل ، فتح #قدس ، #حیفا و #تلاویو ...
#فاتح_خیبر
#یا_علی_مدد
#حیدر
#علی_علیه_السلام
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
@yousof_e_moghavemat
🌿 #اگر_سپاه_نبود_کشور_هم_نبود 🚩
«...سخت ترین مقابله ها و مبارزه ها [توسط همین شیعیان] شده و کسان دیگر هم که وابستگی های ملی [گرایانه] داشتند، فرار کردند و مسلمانان واقعی هستند که اکنون در مقابل تجاوز #صهیونیست ها ایستادگی می کنند و ما به یاری خدا هر شهری را که محاصره شده، با در محاصره انداختن نیروهای دشمن٬ آزاد خواهیم کرد و #اسرائیل را به سقوط می کشانیم و روزی را نزدیک خواهیم نمود که #اسرائیل چنان بترسد و در فکر باشد که مبادا از لولۀ #سلاح مان، به جای گلوله، 👈 #پاسدار 👉 بیرون بیاید.
باشد که ما شبانگاه بر سرشان بریزیم، چون عقابان تیزپروازی که شب و روز برایشان معنا ندارد و باشد آن جایی به هم برسیم که با گرفتن هزاران اسیر از #صهیونیست_ها [به همگان] ثابت کنیم که ما با #ایمان مان می جنگیم؛ نه با #هواپیما ، نه با #موشک_های_سام ، نه با #تانک ، نه با #توپ ، نه با آتش مان، ان شاء الله.🚩🚩🚩
📒 برگرفته از کتاب ارزشمند #احمد_متوسلیان_هستم ، صفحه ۳۴۹
📢 سخنرانی #جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان در جمع قوای #محمد_رسول_الله (ص) - خرداد ۱۳۶۱ - پادگان زَبِدانی #سوریه ⚡
#حاج_احمد_متوسلیان
@yousof_e_moghavemat
🔴 #پایان_کار_در_لبنان ✅
🔸 نصرت الله کاشانی؛ مسئول واحد مهندسی #تیپ_27 می گوید:
« ...بعد از فتح خرمشهر که به تهران آمدیم، یک روز #حاج_احمد گفت: برادرها، بیایید برویم ستاد منطقۀ ۱۰ سپاه. همراه #حاجی به آنجا رفتیم؛ سر وقت ماشینی که از عراقی ها غنیمت گرفته بودیم. یک استیشن سفید رنگ بود که شیشه های پنجرۀ بغل آن هم شکسته بود. بچه های #سپاه گفتند: "حاج آقا، این را نبرید. شیشه که ندارد، یک مرتبه می بینید خدای ناکرده، سر یک چراغ قرمز توی ماشین نارنجک انداختند و..."
#حاجی به حرف آنها اعتنایی نکرد. سوار بر همان ماشین شدیم و به راه افتادیم. داشتیم از پل سعدی به سمت جنوب شهر سرازیر می شدیم و بحث ما دربارۀ هشدار بچه های منطقۀ ۱۰ بود. همگی لباس فرم #سپاه به تن داشتیم و جهت حفاظت از خودمان هم اسلحه ای همراه نداشتیم. تهران هم از نظر ترور و تحرکات منافقین در آن مقطع، خیلی وضع ناجوری داشت. من به شوخی برگشتم به #حاج_احمد گفتم: "حالا که اجازه نمی دهید با خودمان اسلحه برداریم، لا اقل اجازه بدهید من یکی که زن و بچه دارم، پیاده شوم."
#حاجی گفت: "شما اگر می ترسید، سلاح بردارید. اگر هم می خواهید، پیاده شوید؛ اما بیخود شلوغش نکنید! من از خدای خودم خواسته ام نه در جنگ ایران و عراق شهید بشوم، نه به دست منافقین؛ بلکه با خدای خودم عهد کرده ام شهادتم به دست شقی ترین اشقیای روی زمین؛ به دست #اسرائیلی_ها باشد. این را هم می دانم که خدا این تقاضای مرا قبول می کند و من به دست آنها #شهید می شوم.
عجیب اینجاست که آن روزها نه حملۀ #اسرائیل به سوریه و لبنان صورت گرفته بود و نه هنوز حتی بحث اعزام نیروهای ایرانی به لبنان مطرح شده بود.
📙 برگرفته از کتاب ارزشمند و خواندنی #همپای_صاعقه ، صفحۀ ۷۶۲ و ۷۶۳
@yousof_e_moghavemat
🚀🚁🚒🚐🚑💣💣
◾️اشغال لبنان توسط اسرائیل
در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۳۶۱ ، #اسرائیل به بهانه های واهی و با استفاده از حالت مشغول به جنگ بودنِ عراق و ایران و نگرانی بخشی از دولت های عرب از پیروزی ایران [در جبهۀ خرمشهر]، از هوا، زمین و دریا به کشور مظلوم و گرفتار #لبنان حمله کرد و تا بیروت پیش رفت... بعداً معلوم شد که یکی از اهدافِ آن [تهاجم]، کم کردن فشار ایران به عراق و نجات رژیم بعث عراق و گرفتار کردن #سوریه است که [در جنگ]، حامی ایران و مخالف بعث عراق بود.
طبیعی بود که در ایران، موجی از درخواست حمایت از فلسطین و مردم لبنان به وجود آید و بسیاری از رزمندگان، خواستار حضور در جبهه های جهاد مستقیم با #دشمن_صهیونیستی بشوند و شدند و [ حُکّام ] بعث عراق از این فرصت که #اسرائیل برایشان خلق کرده بود، استفاده کنند و پیشنهاد مُتارکه جنگ و اجازه عبور ایران از خاک عراق به سوی مرزهای #اسرائیل را بدهند.
وقت زیادی از «شورای عالی دفاع» و فرماندهان و مسئولین سیاسی، صرف بحث روی این موضوع می شد و جمعی از کارشناسان ما هم، برای بررسی وضع جبهه های #لبنان و #اسرائیل ، به منطقه رفتند.
مرحوم هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطراتش، نهاد تصمیم گیرنده جهت اعزام نیرو به سوریه را «شورای عالی دفاع» معرفی می کند و در مورد چند و چون این واقعه می نویسد:
«...آقای رئیسجمهور [ آیت الله خامنه ای ] در یک تماس تلفنی، مسئلۀ بحران #لبنان را مطرح کردند. از جهاد سازندگی اطلاع دادند که مایلند بخشی از کمک های انسانی را در #لبنان به عهده بگیرند.
عصر «شورای عالی دفاع» در محل دفتر امام جلسه داشت. هیئت [اعزامی] ما [ متشکل از صیاد شیرازی، محسن رضایی، محسن رفیق دوست و تنی چند از مسئولین اطلاعات و عملیات قرارگاه مرکزی کربلا ] از #سوریه برگشته و در جلسه شرکت داشتند. گزارش دادند که #اسرائیل بر اکثر نقاط جنوب #لبنان مسلّط شده است و #سوریه نمی تواند [در آن مناطق] وارد جنگ شود. [اعضای این هیئت] با فلسطینیها ملاقات نکرده بودند. تصمیم گرفتیم که کمکی به #لبنان بشود. ترکیه حاضر نیست که از مسیر هوایی کشور او خیلی استفاده شود و با عبور یک هواپیمای حامل کمک در هر روز، موافق است.»
این تصمیم در حالی گرفته شد که عناصر واحد اطلاعات #تیپ_27 هنوز در #شلمچه حضور داشتند و سرگرم کار شناسایی از منطقه بودند.
👈 ادامه دارد...
📚 برگرفته از کتاب ارزشمند و خواندنی #همپای_صاعقه ، صفحات ۷۷۳ و ۷۷۴
@yousof_e_moghavemat
📣📢🔈🔉🔊
#ایران_آتش_بیار_معرکه_شده_است
🔸 دولت #اسرائیل به محض پخش ورود نیروهای ایرانی به دمشق، تدابیر بی سابقه ای اتخاذ کرد. #متوسلیان در این باره می گوید:
... بلافاصله بعد از ورود اولین هواپیمای حامل نیروهای ما به آنجا، #اسرائیل اعلام آتش بس یک طرفه کرد و این اولین گام بود برای اینکه دست به عقب نشینی تاکتیکی بزند و این امر هم در اینجا پیش آمد که نیروهای وابسته به #اسرائیل در خاک #لبنان مثل #فالانژیست_ها و نیروهای مربوط به سرگرد «سعد حداد» و حتی #اسرائیل در برنامۀ رادیویی شان بخش فارسی دایر کردند و عجب اینکه بخش فارسی این رادیوها بلافاصله بعد از ورود نیروهای ایرانی، شروع به کار کرد. #صهیونیست_ها و مزدوران شان در تبلیغات رادیویی به ما گفتند: شما ایرانی ها چرا آتش بیار معرکه شده اید؟ شما برای اشغال #لبنان آمده اید!!!
عجیب اینکه در عرف #صهیونیست های متجاوز و اشغالگر، ما اشغالگر محسوب می شدیم و آنها، #اسرائیلی_ها ، حامی مردم...
🔹 اعزام قوای محمد رسول الله (ص) به #سوریه ، در ۳ مرحله انجام گرفت. در مرحلهی اول، #متوسلیان به همراه تعدادی از نیروها عازم شدند. در حقیقت آنها رفتند تا به عنوان جلودار قوای اعزامی ایران، در دمشق، زمینه را برای اعزام دیگر نیروها آماده کنند. پس از آن، مرحلهی دوم اعزام انجام گرفت و سپس حجم زیادی از نیروهای رزمنده به کمک نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، راهی #سوریه شدند که سرپرستی مجموعۀ سوم را #محمد_ابراهیم_همت بر عهده داشت.
⬅️ ادامه دارد...
📙 #همپای_صاعقه ، صفحه ۷۷۹
@yousof_e_moghavemat
🛩🚎🚌✈️🛫🛬🕌
#اولین_مدافعان_حرم
⚪️ سرانجام مجموعۀ سوم از رزمندگان اعزامیِ قوای محمد رسول الله (ص) به حرم حضرت زینب (س) رسید. سعید قاسمی می گوید:
...وقتی به حرم رسیدیم، چنان غوغایی به پا شد که در وصف نمی گنجد. به جرأت می توانم بگویم که تا به آن روز، خانم زینب (س) چنین زوّاری به خود ندیده بود. روی پیشانی همۀ بچه ها، سربندهای سبز رنگ که روی آن اسم عملیات فتح خرمشهر - #الی_بیت_المقدس - نقش بسته بود، به چشم می خورد.
انبوهی از پرچم های سربه فلک کشیدۀ سبز و سرخ، با شعار «محمد رسول الله (ص)» و «نصر من الله و فتح قریب» جلال و شکوه عجیبی را در این گروه اعزامی به نمایش گذاشته بود.
مردم به هم می گفتند: این لشکر محمد (ص) است که آمده تا #اسرائیل غاصب را تار و مار کند. دست های بچه های ما را می گرفتند و به سر بچه های کوچکشان می کشیدند تا آنها را با دست سپاهیان خمینی متبرّک کنند. عبارات این پیشانی بندها را که روی آنها نوشته بود #الی_بیت_المقدس (به سوی قدس) که می دیدند، های های گریه می کردند. اینها را از ما گرفتند و روی چشم خودشان و بچه هایشان می کشیدند. تمام قنادی های آن حوالی، همه روی سر بچه ها نُقل می ریختند و در بین بچه ها و مردم، شیرینی پخش می کردند. افغانی های آوارۀ مقیم دمشق، دسته دسته غریبانه آنجا گریه می کردند.
👈 ادامه دارد...
📚 #همپای_صاعقه ، صفحه ۷۸۱
@yousof_e_moghavemat
#سوری_های_مرموز
◻️ نیروهای اعزامی آن شب در محوطۀ زینبیه، ساعتی به نیایش و عزاداری پرداختند؛ اما ماجراهای پس از زیارت بسیار شنیدنی است. جعفر جهروتی زاده روایت می کند:
... مراسم نماز جماعت و خواندن زیارت نامۀ مخصوص حضرت زینب (س) که تمام شد، #حاج_احمد و #حاج_همت ، خواستند نیروها را از حرم مطهر بیرون آورند؛ اما بچه ها دست بردار نبودند؛ #حاج_احمد با کمک #حاج_همت به هزار مشقّت، گریبان آنها را می گرفتند و در حالی که خودشان هم به سختی اشک می ریختند، بچه ها را کِشان کِشان از حرم خارج می کردند.
از سوی دولت سوریه، #پادگان_زبدانی به عنوان محل استقرار نیروها در نظر گرفته شده بود؛ پادگانی بی در و پیکر که بیشتر به «حلبی آباد»! شباهت داشت تا یک پادگان نظامی، اقامتگاه مزبور، نه سرویس بهداشتی درست حسابی داشت و نه از امکانات اولیهی زندگی در آن اثری به چشم میخورد. از همه بدتر، سرویس دهی بد #سوری_ها بود. آنان اصلاً مراعات موازین مهمان نوازی را نمی کردند و به دلایلی نامعلوم، از پذیرایی این میهمانان مضائقه می نمودند؛ آن مهمان هایی که برای کمک به #سوریه چند هزار کیلومتر راه را طی کرده و خودشان را به دمشق رسانده بودند تا به زعم خودشان، باری از دوش آنها بردارند. خُب، نبود امکانات اولیه و ضروریی مثل دستشویی و حمام، امری نبود که به سادگی بشود از آن گذشت. از این رو، #حاج_همت رفت سر وقت مسئولین سوری و از آنها پرسید: «آخر شما چطور مسلمان هایی هستید که در پادگان خودتان، حمام و دستشویی و سرویس توالت ندارید؟»
سوری ها هم جوابی برای این پرسش #حاج_همت نداشتند. البته فقدان امکاناتی مثل مواد خوراکی، با خرید غذاهای کنسرو شده که از مغازه های شهر تأمین می شد، قابل جبران بود؛ اما مسئلۀ عدم وجود سرویس های بهداشتی و نظافتی و حتی آب آشامیدنی سالم در داخل پادگان، امری لاینحل مانده بود که می بایست تحمل می شد.
◽️با توجه به اینکه حضرت آیت الله خامنه ای - رئیس وقت شورای عالی دفاع - تأکید فراوانی بر روی شناسایی مواضع قوای اشغالگر #اسرائیل داشتند، به محض استقرار قوای اعزامی در «پادگان زَبِدانی»، #متوسلیان قبل از هر کاری، اقدام به تشکیل تیم های اطلاعاتی کرد تا مواضع اشغال شده توسط ارتش #اسرائیل در «درّۀ بُقاع» را کاملاً مورد شناسایی قرار دهند. مأموریت این تیم ها [...].
همزمان با آغاز شناسایی مواضع ارتش #اسرائیل در درّۀ بقاع، چندین جلسهی هماهنگی با مسئولین کشوری و لشکری سوریه نیز برگزار شد تا در خصوص نحوهی به کارگیری نیروهای ایرانی، طی نبردهای آتی علیه #اسرائیلی_ها تصمیم گیری شود؛ اما از این گونه جلسات، هیچ نتیجهی مطلوبی حاصل نشد.
👈 ادامه دارد...
📙 #همپای_صاعقه ، صفحات ۷۸۱ و ۷۸۲
@yousof_e_moghavemat
#کارشکنی_رفعت_اسد_و_مقامات_سوری
◽️ سعید قاسمی؛ مسئول وقت واحد اطلاعات #تیپ_27 می گوید:
...در آن زمان، کانال ارتباطی قوای ایرانی با ارتش #سوریه ، رفعت اسد - برادر حافظ اسد - بود؛ او مسئولیت وزارت دفاع و ریاست سرویس های امنیتی ارتش سوریه را برعهده داشت. یک روز رفعت اسد به محل استقرار بچه ها در #پادگان_زبدانی آمد و در زمین صبحگاه، سخنرانی عجیبی برای ما ایراد کرد. وقتی مترجم برای حرف های او را برای ما ترجمه کرد، همه مات و مبهوت شدیم. حرف های خیلی دیپلمات مآبی می زد و لحنی داشت که اصطلاحاً به آن «ادب سرد» می گویند. این ادب سرد، در مضمون حرف هایش جلب توجه می کرد. سخنرانی او که به پایان رسید، از همان جا #حاج_احمد ، #همت و سایرین متوجه شدند که #سوری_ها قلباً پای کار نیستند و صرفاً مایلند ما یک حضور سمبولیک و غیرفعال در منطقه داشته باشیم. برای همین، حرف ها و موضع گیری هایشان عمدتاً در از تعارف و شعار بود. رفعت اسد خیلی روی مسئلۀ آتش بس اعلام شده از طرف #اسرائیل که بعد از ورود ما به #سوریه ، رهبران دمشق به آن تن داده بودند، مانور می داد.
میزبانان سوری ما، با ساده لوحی غیرقابل توجیهی به این ترفند فریب کارانۀ #اسرائیلی_ها دل خوش کرده بودند. رفعت اسد، یکی به نعل می زد یکی به میخ! از یک طرف، ورد زبانش «آتش بس، آتش بس» بود و از طرف دیگر هم دم به دقیقه روی مسئلۀ ضرورت باقی ماندن بچه های ما در #سوریه ، با این عنوان که شما عزیزان ایرانی میهمان ما هستید، مانور می داد. دیدیم قضیه، قضیۀ سیاسی بازی، رعایت قواعد دیپلماسی است و مابقی همه تعارف است و شعار؛ اما باز هم مطلب را چندان جدی نگرفتیم و ظرف یک هفتۀ بعد، روند آموزش و توجیه، خودسازی معنوی و عقیدتی و امور روزمره از قبیل صبحگاه و امثال ذلک در دستور کار نیروها قرار گرفت.
🔷 طی مدت حضور نیروها در دمشق، #متوسلیان علاوه بر نظارت و مشارکت فعال بر روند شناسایی خطوط مقدم جبهه «بُقاع»، چند مانور شهری هم برای نیروها ترتیب داد.
در مانوری که روز جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۶۱ در شهر دمشق برگزار شد، نیروها با نظم و انضباطی خاص، جهت شرکت در مراسم نماز جمعه به مسجد اموی رفتند. آنان در صفوفی متشکل و منظم، دوشادوش مردم دمشق، نماز وحدت آفرین جمعه را اقامه کردند و سپس جهت زیارت #مقام_رأس_الحسین (ع) روانۀ آنجا شدند. این مانور خیابانی نیروها، برای اهالی پایتخت #سوریه بسیار عجیب و تکان دهنده بود. در بازار حمیدیه، مردم دمشق، از کوچک و بزرگ اشک شوق می ریختند.
👈 ادامه دارد...
📕 #همپای_صاعقه ، صفحه ۷۸۲ و ۷۸۳
@yousof_e_moghavemat
💐🌷🌸🌹🌺
#اسرائیل_را_به_سقوط_می_کشانیم
⚫️ فرازهایی ماندگار و فراموش ناشدنی از سخنرانی باشکوه #حاج_احمد_متوسلیان در پادگان زبدانی سوریه ، ۲۸ خرداد ۱۳۶۱
🔸 آمریکا آرام نمی نشیند و هر روز توطئه ای جدیدتر و خدعه آمیزتر از قبل را بر ملّت های مسلمان تحمیل می نماید؛ غافل از آن که تا در اقصی نقاط جهان، گویندۀ #لا_اله_الا_الله هست، همان جا نیز مرز اسلامی ماست. ما این هنرنمایی های فرسوده و نقاشی های از بین رفته در طول تاریخ بر روی صفحات لجن مالی شده ای را که به نام «مرزهای جغرافیایی» در بین ممالک اسلامی عَلَم کرده اند، هرگز قبول نداریم.
🔸 با #اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد و عملیات مان را علیه آنها شروع خواهیم کرد. هرکس با ماست، بسم الله! هرکس با ما نیست، خداحافظ!
🔸 ما با ایمان مان می جنگیم؛ جندالله با ایمانش می جنگد. بگذار بوق های تبلیغاتی رسانههای صهیونیستی و سران #اسرائیل به ما بگویند شما برای خودکشی آمده اید! ما ثابت می کنیم که خون ما، باعث خواهد شد که سرزمین های مقدس اسلامی از دست امپریالیزم آمریکا و این رژیم غاصب و فاسد صهیونیستی آزاد بشود.
🔸 ما به یاری خدا، هر شهری را که توسط #اسرائیلی_ها محاصره شده، با در محاصره انداختن نیروهای دشمن آزاد خواهیم کرد و #اسرائیل را به سقوط می کشانیم! روزی را نزدیک خواهیم نمود که #اسرائیل چنان بترسد و در فکر این باشد که مبادا از لولۀ سلاحمان، به جای گلوله، #پاسدار بیرون بیاید.
باشد که ما شبانگاهان بر سرشان بریزیم؛ همچون عقابان تیزپروازی که شب و روز برایشان معنا ندارد و باشد آنجایی به هم برسیم که با گرفتن هزاران اسیر از #صهیونیست_ها ، به جهانیان ثابت کنیم که ما با اتکا به سلاح ایمان مان می جنگیم؛ نه به اتکای هواپیما، نه با موشک های سام، نه با تانک، نه با توپ، نه با آتش جنگ افزارهای مادی مان؛ ان شاء الله.
👈 ادامه دارد...
📚 با تخلیص و اختصار از کتاب #همپای_صاعقه
@yousof_e_moghavemat
🌹🌺🌸🌷❤️🛩🕌
#راه_قدس_از_کربلا_می_گذرد
◻️ همزمان، امام خمینی به مسئولین سیاسی و نظامی کشور تفهیم فرمود که اقدام #اسرائیل مبنی بر حمله به #سوریه و #لبنان ، دسیسه ای بوده تا ایران را از مسئلۀ اصلیش، یعنی جنگ با رژیم جنگ افروز صدّام باز دارد؛ از این رو با اعلام اینکه «راه قدس از کربلا می گذرد»، سریعاً دستور بازگشت نیروها را صادر فرمودند. «علی صیاد شیرازی»، فرماندۀ نیروی زمینی ارتش در این خصوص می گوید:
«...[ روز شنبه، پنجم تیرماه ۱۳۶۱ ] رفتیم سراغ حضرت امام گزارش بدهیم که در آنجا چه کرده ایم و باید چه بکنیم. حضرت امام، به گزارش ها گوش دادند و بعد یکباره فرمودند: «این نیروهایی که برده اید آنجا، اگر خون از دماغشان بیاید، من مسئولیتش را قبول نمی کنم. بگویید سریع برگردند.»
من تا آن روز دستوری به این قاطعیت و صریح، مستقیماً از امام نشنیده بودم که فرمانده کل قوا به ما مستقیم دستور بدهند که چه بکنیم.
فرمودند: بگویید سریع برگردند.
ما اصلاً تعجب کردیم که چطور شد؟ به سرعت رفتیم برای اجرای دستور.
🔹 در آن زمان هنوز تعدادی از نیروهای کادر #تیپ_27 در پادگان امام حسین (ع) #سپاه تهران حضور داشتند و بی صبرانه منتظر بودند تا راهی #سوریه شوند. #متوسلیان به منظور سرکشی از این کادرها وارد پادگان امام حسین (ع) شد.
👈 ادامه دارد...
📚 از کتاب ارزشمند #همپای_صاعقه ، صفحات ۷۹۱ و ۷۹۲
@yousof_e_moghavemat
📸 تصویری تاریخی از فرماندهان شرکت کننده برای نبرد با #اسرائیل ، اوایل تیر ۱۳۶۱، #سوریه، مراسم صبحگاه نیروهای ایرانی در پادگان زبدانی - از راست:
ناشناس
علی اکبر حاجی پور ( فرمانده گردان عمار #لشکر_۲۷ )
کاظم نجفی رستگار ( فرمانده گردان میثم #لشکر_۲۷ )
کاظم میرزایی
مرتضی سلمان طرقی ( جانشین گردان میثم )
ناصر شیری ( از مربیان تاکتیک دانشگاه امام حسین علیهالسلام )
منصور کوچک محسنی ( جانشین #حاج_احمد )
میرعلی رئیسی اسکویی
حسن شاه حسینی
#حاج_احمد_متوسلیان
جعفر جهروتی زاده ( فرمانده گردان تخریب #لشکر_۲۷ )
ناشناس
@yousof_e_moghavemat