eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
270 دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
3.3هزار ویدیو
43 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
💗 حاج احمد 💗
خاطره هایی از 💎 ماه رمضان بود نيمه شب تماس گرفت با من وگفت كه اماده شم و به چندنفر ديگه از دوستامون كه از افراد مورد اعتماد بودن بگم حاضرشن ميخوايم بريم جايي 🙃 ساعت نزديك ٢:٣٠،٣ صبح بود در محلي كه قرار گذاشته بوديم همه جمع شديم همه نگاه ها به دهان بود تا بازشه و بگه كه چرا مارو اينجا جمع كرده بعد از چند دقيقه گفت : بچه ها سوار شین ماهم بدون اينكه چيزي بپرسيم سوار شديم 😐 در راه كسي حرف نزد و چيزي از او نپرسيد. ديديم درِ خونه اي ايستاد كه از ظاهر كوچه معلوم بود افراد ساكن در اينجا وضع خوبي ندارن😔 از ماشين پياده شد وماهم همين طور نگاهش ميكرديم ،بسته اي از صندوق عقب ماشين دراورد و به من داد وگفت برو در اون خونه و اين رو بده وبيا. گفتم اين چيه؟! گفت : كمي خوراكيه برو… چند قدم كه رفتم برگشتم وبا تعجب نگاهش كردم ،او هم مرا نگاه كرد ويك لبخند زد 😍 وگفت راه برو ديگه…. رفتم سمت در ودر را زدم كسي اومد جلوي در وبدون اينكه از من سوال کنه بسته رو گرفت وتشكر كرد و رفت داخل خونه 😐❤️ اون لحظه بود كه فهميدم قبلا هم اينكار رو ميكرده و براي اونا چيزي ميفرستاده و ما بيخبر بوديم😅 اون لحظه بود كه فهميدم خودش براي اينكه ممكن بود كسي بشناستش نيومد بسته رو بده حتي تا قبل از چند نفر خيلي اندك كه بهش خيلي نزديك بودن از خانواده اش اين رو ميدونستن و اونم فقط بخاطر اينكه ماه رمضان كه ديروقت از خونه مي اومد بيرون و دير هم برميگشت اون خبردار باشن و نگرانش نشن☺️ بعد از بود كه همه فهميدن اون بوده 💔 مصاحبه با يكي از دوستان وهمرزمان شهيد ♥ ✌️فرمانده ضربتی و ارشد حزب الله لبنان ✌️ @yousof_e_moghavemat
‌ مردم درد شما درد ماست، ما ایرانی‌ها کنار شما هستیم... ‌ أشعب البناني ألمكم هو ألمنا، نحن الإيرانيون بجانبكم 🇱🇧🖤 @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
‍ ‍ در آستانه پاییز ۱۳۳۴ به دنیا آمد با تقدیری پر در سال ۵۵ که به سربازی رفت، به فرمان حضرت روح الله از پادگان گریخت و شد قطره ای در دریای انقلاب سبزِ پوش سپاه که شد انگار بارِ دِین و مسئولیتش بیشتر شد! اولین ماموریتش؛ حراست از بیتِ امام بود. لحظه ای آرام نبود.همیشه در تکاپو برای مفید بودن؛ برای پریدن پای در غائله نهاد تا ضدانقلاب را ساکت کند۱ همپای در می‌گشت و شناسایی می‌کرد سپس در جانشین فرمانده عملیات شد. دستش را در ارتفاعات بازی دراز جا گذاشت و طواف خانه محبوب را با دستِ دل انجام داد ردپای در جای جای جبهه و جنگ دیده می‌شود عملیات‌های زیادی علیرضا را همراه داشته و زمین های بسیاری خاکِ پوتینش را به چشم سرمه کرده اند. فتح‌المبین،الی ‌ و آزادسازی خرمشهر حضور اورا با چشم دیدند حتی خاکِ طعم حضورش را چشیده و پس از بازگشتش، در ۱ مجروحیت دوباره به آغوش کشید والفجر۲ اما زمان بال گشودن بود وقتش رسیده بود تا سکوی پروازش شود پرواز کرد به سوی بعضی‌ها متولد می‌شوند برای جاودانگی ،برای میلادت مبارک جاودانه در تاریخ 🌹به مناسبت سالروز تولد شهید ✍نویسنده: 📅تاریخ تولد: ۲۷ شهریور ۱۳۳۷ 📅تاریخ شهادت: ۱۳ مرداد ۱۳۶۲. حاج عمران 🥀محل دفن:بهشت زهرا. قطعه۲۴ @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
📙 #معرفی_کتاب 📚 عنوان کتاب: #در_هاله_ای_از_غبار ( سرگذشت نامۀ سردار بی نشان #حاج_احمد_متوسلیان -
📑 📚 📄 📃 «...وارد سفارت خانه که شدم، دیدم ، ، و در آنجا نشسته اند. محتشمی پور تا مرا دید، گفت: «این آقای تصمیم دارد به لبنان برود.» من خطاب به گفتم: «ببین احمد! اگر سید محسن به لبنان برود، رفتن او، توجیه دارد؛ چون که او کاردار ایران در بیروت است و یکی از وظایفش مراقبت از سفارت ایران است و از مصونیت سیاسی برخوردار است. امّا تو، هستی؛ یک مقام نظامی ارشد ایرانی. قطعاً حضورت در کشور جنگ زدۀ لبنان خطر دارد.» گفت: «در هر حال، من تصمیم گرفته ام به بروم.» در جوابش گفتم: « ، اینجا فرماندۀ تو کیست؟» با خنده گفت: «شما هستید.» گفتم: «اگر من به عنوان فرمانده، به تو دستور بدهم که نرو، شما چه می کنی؟» گفت: «آن قدر سر به سرت می گذارم تا راضی شوی من بروم. فقط خواهش می کنم، دستور به نرفتن نده. می خواهم بروم اوضاع حومۀ جنوبی نشین بیروت را بررسی کنم، ببینم چه باید بکنیم.» گفتم: «خب، تو می توانی این کار را با ۳-۲ نفر نیروی اطلاعاتی هم انجام بدهی.» همین طور که داشتم با او صحبت می کردم، با خودم استخاره ای هم گرفتم که دیدم جواب استخاره «بد» آمد. تا بد آمد، احمد فهمید و وسط تسبیح انداختن، دست مرا گرفت و گفت: «به تسبیح نگاه نکن حاج محسن! من تصمیم دارم بروم و می روم.» دیدم اصرار بیشتر از این، بی فایده است. این شد که از جایم بلند شدم و او را در آغوش گرفتم و حتّی برای سلامتیش در این سفر، دعا خواندم. آن روز؛ به منزلۀ آخرین دیدار من با این مرد خدا بود. به سمت رفت و دیگر خبر موثقی از او به دست ما نرسید که نرسید.» 💌 . . 👤 از کتاب ارزشمند و خواندنی ، صفحات ۲۰۱ و ۲۰۲ ، به نقل از محسن رفیق دوست✅ . . @yousof_e_moghavemat
۱۶ سال بیشتر نداشت که شد و حالا این پسرک، نه تنها فرزند بلکه هم بازی و همه وجودش شده بود... احمد قد کشید و بزرگ شد و حالا از مادر اجازه مےخواست... این با جنگ بیگانه نبود سرزمینی نیست که به چشم استعمارگران نیاید... اما سلام بدرالدین به پسر اجازه رفتن داد... پسر رفت و مادر به چشم خود مےدید که پسرش، دوستش، هم بازی اش، پاره تنش دارد مےرود اما سر بلند کرد و گفت: راوی یکی از بستگان شهید مادر شهید @yousof_e_moghavemat
8.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ مستند ⬅️ ناگفته‌های جنگ 33 روزه‌ی علیه ؛ آن چه این مستند را از ارزش فوق‌العاده‌ای برخوردار می‌کند تکیه‌بر منابع رسانه‌ای است. @yousof_e_moghavemat
📷 عکاس و خبرنگاری که معاون اطلاعات شد 🔺 ، دست پرورده مکتب شهید بود و از خطرات راه نمی ترسید.او حدود یک سال و نیم در جبهه بود و همه عشقش آنجا بود و در سه جنگ نامنظم در کنار شرکت داشت. من هم مدتی در همان ستاد جنگ های نامنظم و در زمان محاصره سوسنگرد بودم. کاظم در جنگ، معاون اطلاعات عملیات در بود و همواره دوربین در دست داشت و لحظات ناب صحنه های نبرد را به تصویر می کشید📷 کاظم در عملیات و آزادسازی خرمشهر با بود و به نظرم آغاز آشنایی آن ها از آن دوران آغاز شد. در جریان اعزام قوای محمدرسول الله (ص) به لبنان، او علیرغم اینکه بسیاری از دوستانش به او گفتند که سفر خطرناکی را انتخاب کرده و می خواستند وی را از رفتن پشیمان کنند، ولی قبول کرد که با و یارانش همراه شود. در آن زمان شرایط سختی در بود و در محاصره اسرائیلی های غاصب قرار داشت و راه های مختلف بسته شده بود اما کاظم، هدفی مقدس را دنبال می کرد و داوطلبانه به این سفر رفت. (راوی: همکار کاظم اخوان در خبرگزاری جمهوری اسلامی) @yousof_e_moghavemat
🌸 🍃 ۴ اسفند ۱۳۶۲ سالروز سردار عزیز و دلاور سپاه اسلام فرمانده سرافراز از لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله (ص) شهید_محمدرضا_کارور ولادت ۱۳۳۶ ، کمک کار پدر در امر حرفۀ نجاری هجرت به به علت نبود امکانات تحصیلی و آموزشی انجام کار و ادامۀ تحصیل با آگاهی به اوضاع اجتماعی پیرامون خود هجرت به به تنهایی جهت کار تکثیر و پخش اعلامیه های در شبها فرار از خدمت و ترک خانه و کاشانه به علت عهد بسته شده مبنی بر اینکه به هیچ قیمتی حتی برای یک ساعت به رژیم طاغوت خدمت نکند. حضور فعال در راهپیمایی ها و تظاهرات علیه رژیم پهلوی اخذ دیپلم ریاضی در سال ۱۳۵۷ عضویت در سپاه_پاسداران_انقلاب_اسلامی بعد از شروع جنگ تحمیلی فرماندهی مسئولیت طرح و برنامه عزیمت به به همراه «قوای محمد رسول الله ص» به فرماندهی جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان در خرداد ۱۳۶۱ فرماندهی : ، پس از رشادت ها و حماسه آفرینی های بسیار @yousof_e_moghavemat
🍃 🌸 ✅ 🔶 هفتم اسفند ۱۳۶۲ سردار دلاور و رشید سپاه اسلام مسئول محور (ص) در عملیات ( نفر سوم از راست، تسبیح به دست)🌹 . . ولادت ۱۳۳۵ ، دارای هوش و ذکاوت فوق العاده اخذ دیپلم نقشه کشی ساختمان با نمرات عالی در سال ۱۳۵۵ تقوا، دین مداری و ولایتی بودن در همان اوایل نوجوانی شرکت در راهپیمایی ها و تظاهرات علیه رژیم فاسد شاه انجام خدمت در پادگان هوابرد شیراز و یادگیری چتربازی فرار از پادگان به دستور امام و دوباره بازگشت به پادگان جهت پاکسازی پادگان از عوامل خودفروخته عضویت در سال ۱۳۵۸ مسئولیت حفاظت از «زندان اوین» به خاطر بروز رشادت ها عزیمت به کردستان و فعالیت مؤثر در سنندج و بوکان در مبارزه با گروهک ها و عوامل ضد انقلاب دموکرات و کومله اعزام به جبهه با شروع جنگ تحمیلی مبارزه با منافقین در سال ۱۳۶۰ در تهران ازدواج در سال ۱۳۶۰ با دختری پاک و نجیب مسئولیت فرماندهی یکی از گردانها در از طرف عزیمت به در خرداد ۱۳۶۱ به همراه «قوای محمد رسول الله (ص)» و آموزش چشمگیر چهار ماهه و تشکیل بسیج مردمی حزب الله لبنان ریاست ستاد پس از بازگشت از لبنان مسئولیت محور عملیاتی در عملیات های «والفجر مقدماتی» و «والفجر ۴» نمایش اوج ایثار و فداکاری در به عنوان مسئول محور عملیاتی : هفتم اسفند ۱۳۶۲ در همین عملیات در @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
📸 👆برگه اعلام ورود به تهران در تاریخ ۳ تیر ۶۱ ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ در همین سفر به وی مأموریت داده شد تا شناسایی دقیقی از مناطق شیعه نشین جنوب به عمل آورد. ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ برای کسب اجازه نهایی برای حمله به ، [روز ۳ تیر۶۱] از دمشق به تهران مراجعت کرده و خدمت امام رسید. امام با لبخند فرمود: المؤمن کَیس فِتَن؛ مؤمن باید زرنگ باشد. ما نباید بازی بخوریم. این یک توطئه است.(کشاندن نیروها از جبهه جنگ با صدام، بسوی لبنان و سوریه--- گرچه آنجا هم نیاز بود...ولی اول باید تکلیف رژیم تجاوزگر بعث عراق روشن می شد) ✔️پس از مطرح شدن مباحثی در شورای عالی دفاع در رابطه با نحوه ورود و فعالیت نیروهای ایرانی در و مذاکراتی که در این زمینه با حافظ اسد رئیس جمهور وقت صورت گرفت و همچنین اخباری که از عدم آمادگی نیروهای سوری در همکاری و معاونت با نیروهای ایرانی به حضرت رسید، سرانجام ایشان با جمله‌ای که در این رابطه بیان فرمودند، تکلیف همگان را روشن کردند؛ حضرت امام (ره) فرمودند: "راه از می گذرد" ؛بدین معنا که اگر فردی می‌خواهد با بجنگد،لازمه اش پیروزی در نبرد با صدام است. 〰〰〰〰〰〰〰〰 البته گروهی از نیروهای سپاه در لبنان ماندند که همینها بودند که هسته اولیه حزب الله را تشکیل داده و به آنها آموزش دادند که ثمره آن اسطوره هایی چون عماد مغنیه بود «««‹««««««««««««»»»»»»»» در این سفر،واقعه تاسف بار به اسارت درآمدن متوسلیان بود که توسط مزدوران اسرائیل صورت گرفت .... که تا کنون نیز خبری از سرنوشت او و همراهانش وجود ندارد... @yousof_e_moghavemat
📷 عکاس و خبرنگاری که معاون اطلاعات شد 🔺 ، دست پرورده مکتب شهید بود و از خطرات راه نمی ترسید.او حدود یک سال و نیم در جبهه بود و همه عشقش آنجا بود و در سه جنگ نامنظم در کنار شهید شرکت داشت. من هم مدتی در همان ستاد جنگ های نامنظم و در زمان محاصره سوسنگرد بودم. کاظم در جنگ، معاون اطلاعات عملیات در بود و همواره دوربین در دست داشت و لحظات ناب صحنه های نبرد را به تصویر می کشید📷 کاظم در عملیات و آزادسازی خرمشهر با بود و به نظرم آغاز آشنایی آن ها از آن دوران آغاز شد. در جریان اعزام قوای محمدرسول الله (ص) به لبنان، او علیرغم اینکه بسیاری از دوستانش به او گفتند که سفر خطرناکی را انتخاب کرده و می خواستند وی را از رفتن پشیمان کنند، ولی قبول کرد که با و یارانش همراه شود. در آن زمان شرایط سختی در بود و در محاصره اسرائیلی های غاصب قرار داشت و راه های مختلف بسته شده بود اما کاظم، هدفی مقدس را دنبال می کرد و داوطلبانه به این سفر رفت. (راوی: همکار کاظم اخوان در خبرگزاری جمهوری اسلامی) @yousof_e_moghavemat