eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
269 دنبال‌کننده
19.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
43 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 🌷 ✅ 🔶 ۱۲ اسفند ۱۳۶۵ ۵ سالروز سردار دریادل سپاه اسلام فرمانده دلاور در ۵ از ۲۷ ( نفر سمت راست ) . . ولادت ۱۳۲۴ ، شهرستان شیراز ازدواج سال ۱۳۵۷ کار در کارخانه پارچه بافی عضویت در سال ۱۳۵۸ حضور فعال از همان ابتدای جنگ فرماندهی گردان از ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) : ، دوازده اسفند ۱۳۶۵ مزار: ٬ قطعه ۲۶ - ردیف ۸۰ - شماره ۴۹ . . 📄 فرازی از : 💌 ↘ «...برادران عزیز فکر نکنید و به ما نیاز دارد و اگر ما نباشیم کار جنگ می خوابد. اصلاً این طور نیست و آن چیزی که مقدّر خداوند تبارک و تعالی است انجام می پذیرد و این ما هستیم که نیازمند این محیط هستیم تا به خود سازی و ارتقای سطح معنوی دست پیدا کنیم و انشاءالله آماده جانفشانی در راه گردیم...»✔ 🍃 💓 ۲۷ ۲۷ ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) ۲۷_محمد_رسول_الله ۲۷ http://Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
🌹 💌 بعدازظهر سه شنبه، ۹ اسفند ۱۳۶۲ محور به خاکریز پیشانی مقابل کانال ۳۰ متری ( قائم مقام ۲۷ ) و ( فرمانده واحد بهداری ۲۷ ) ، سرگرم رایزنی جهت تسریع در ارائه خدمات بهداری رزمی به نیروهای درگیر در خط هستند. 👈 منبع اطلاعات: کتاب جذاب و خواندنی ۲۷_محمد_رسول_الله ۲۷ http://Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
🌸 #عملیات_خیبر 🍃 ↘ 💌 عصر روز جمعه، ۱۲ اسفند ۱۳۶۲ پادگان #دوکوهه ستاد فرماندهی #لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله (ص) از راست: #شهید_اکبر_زجاجی ، ناشناس، #شهید_حاج_محمد_ابراهیم_همت 🌷 💓 #حاج_همت #شهید_همت #شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات #لشکر۲۷ #لشکر_۲۷ #لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله (ص) #شهدای_لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله #فرماندهان_لشکر_۲۷ @yousof_e_moghavemat
🌸 🍃 ❤ 💕 ۱۱ اسفند ۱۳۶۲ سالروز سردار دلاور و بزرگوار سپاه اسلام معاون از ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) ❣ ❣ ولادت: ۲۸ شهریور ۱۳۴۲ ، تحصیلات: ابتدایی وضعیت تأهل: مجرد محل شهادت: رجعت پیکر مطهر: سال ۱۳۷۵ آرامگاه: گلزار شهدای ٬ قطعه ۲۹ ، ردیف ۱۵ ، شماره ۱۷ 🔶 متأسفانه اطلاعاتی از زندگینامۀ ایشان موجود نبود. ما را حلال کنید.✅ 💌 🍃 🌹 تشکر ویژه از برادر طه عزیز و بزرگوار ( داماد سردار شهید سید ابراهیم کسائیان) که هم تاریخ شهادت ایشان را یادآوری کردند و همچنین تصاویر و مقداری اطلاعات از این در اختیارمان گذاشتند. لازم به ذکر است که ، معاون در عملیات بودند. ✔ ✔❣✔ ✔❣✔❣✔ ۲۷ ۲۷ ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) ۲۷_محمد_رسول_الله ۲۷ http://Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
🌸 🍃 ✅ 🔶 ۱۲ اسفند ۱۳۶۵ سالروز سردار دلاور سپاه اسلام معاون از ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) 🌷 💌 ↘ ولادت: ۲۸ اردیبهشت ۱۳۴۱ ، تحصیلات: دیپلم عضویت در ازدواج با دختری مؤمن و انقلابی در تاریخ ۳۰ تیر ۱۳۶۲ : ، از ناحیه سر و صورت 🌹 ↘ 👈 همسرش می گفت: «از همان ابتدای کار، حقوقش را به نام من کرد. عاشق و بود. آنقدر من ایشان را لوس بار آورده بودم که حتی ماهی را پرپر می کردم و استخوان هایش را هم جدا می کردم تا موقع خوردن اذیتش نکند.» 😉💓💕 . . ۲۷ ۲۷ ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) ۲۷_محمد_رسول_الله ۲۷ @yousof_e_moghavemat
🍃 🌸 💌 ✅ ۴ اسفند ۱۳۶۲ سالروز سردار دلاور سپاه اسلام فرمانده شجاع در ( نفر اول از راست ) ولادت ۱۳۴۲ ، - فوق دیپلم رشتۀ اقتصاد دارای کمربند مشکی عزیمت به با آغاز جنگ تحمیلی پیوستن به جمع رزمندگان ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) انتصاب به فرماندهی گردان در ۲۷ در دوم بهمن ۱۳۶۲ شرکت در «عملیات خیبر» با همین سمت : ساعت ۴ بامداد روز چهارم اسفند ۱۳۶۲ در محور به پیکر همچنان مفقود... 📄 💌 👈 منبع اطلاعات: کتاب ، صفحه ۲۵۲ ، به نوشته حسین بهزاد و گلعلی بابایی. ۲۷ ۲۷ ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) ۲۷_محمد_رسول_الله ۲۷ http://Eitta.com/yousof_e_moghavemat
🌷 🌷 ✅ 🍃 ۱۵ اسفند ۱۳۶۲ سالروز سردار بزرگ و دلاور سپاه اسلام قائم مقام شجاع و دریادل ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) ↘ ↘ ولادت: فروردین ۱۳۳۸ ، دیپلم هنرستان دانشجوی مقطع کارشناسی رشتۀ در انستیتو تکنولوژی شرکت فعال در راهپیمایی های ضد رژیم شاه و مجروحیت از ناحیۀ گوش و صورت در یکی از این تظاهرات عزیمت به ، سپس به و بعد به با آغاز جنگ تحمیلی فرماندهی یکی از محورها در مسئولیت قائم مقامی ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) در اردیبهشت ۱۳۶۲ : پانزدهم اسفند ۱۳۶۲ ، طی ، در جزیرۀ جنوبی مجنون 👈 منبع اطلاعات: کتاب ، صفحه ۱۱۳ 🔶 ✅ 💌 ۲۷ ۲۷ ۲۷_محمد_رسول_الله ۲۷ http://Eitta.com/yousof_e_moghavemat
🍃 🌸 ✅ 🌺 روز دهم ، به دستور فرماندهی قرارگاه فتح، عملیات در محور و متوقف شد و نیروهای لشکر برای بازسازی، عازم شدند. همچنان مشغول رتق و فتق امور بود و در منطقۀ عملیاتی ماند. بعداز ظهر روز چهاردهم اسفند بود که او جزیره را ترک کرد و وارد شد. به پیشواز او رفت و گفت: « به دادمون برس. نیروها خسته شدن و بریدن. از طرفی چون مأموریتشان تموم شده، میخوان برگردن شهراشون.» با شنیدن این خبر کمی بهم ریخت. اگر نیروها به شهرهایشان بازمی گشتند، عملاً هیچ عقبه ای نداشت. او نیروها را در دوکوهه جمع کرد و در فاصلۀ بین نماز مغرب و عشاء ، سخنرانی آتشینی کرد. او گفت: «ما هرچه داریم از داریم و انقلابِ خونبار ما، حاصل خون این عزیزان است. در هیچ کجای تاریخ و مقررات جنگ و تاکتیک جنگ، هیچکس یا گروهی نتوانسته بگوید این عملیات پیروز است یا نه. تنها چیزی که مهمه٬ حرکت در راه خداست. خداوند شکست می دهد، پیروزی هم می دهد، ما باید به او اتکاء داشته باشیم. اعضای بدن ما ضعیف است. عملیات به دست دیگری است، دست ما نیست که سخت باشد یا آسان. دیدگاه های ما مادی است، اما زیربنای جنگمان است. ما این جنگ را با خود پیش می بریم...» بعد از این که در حقیقت قبل از شهادتش بود، تمام کسانی که قصد بازگشت داشتند، با چشمانی نمناک و عظمی راسخ، آمادگی خود را برای حضور در صحنۀ نبرد به فرماندهان خویش اعلام کردند.✔ ❇ ❇ 📚 منبع کپشن: کتاب ، صفحه ۸۷ ✉ ↘ ↘↘ ۲۷ ۲۷ ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) ۲۷_محمد_رسول_الله ۲۷ http://Eitta.com/yousof_e_moghavemat
🍃 🌷 ↘ ✔ حاجی کاری را به من سپرده بود تا انجام دهم. با رضا پناهنده رفتیم و پس از اجرای دستور ، به سمت مقر خودمان حرکت کردیم. در راه برگشت، جنازۀ دو را در جاده دیدیم که یکی از آنها سر نداشت. آنها وسط جاده بودند، به پناهنده گفتم: «بیا اینارو بذاریم کنار، یه وقت ماشینی چیزی از روشون رد میشه.» شهیدی که سر نداشت، بادگیر آبی تنش بود. آنها را کنار جاده گذاشتیم و برگشتیم قرارگاه. دنبال گشتم تا گزارش کارم را به او بدهم. توی نبود. یکی از بچه ها آمد و گفت: «حاجی رو ندیدی؟» گفتم: «منم دنبالشم، ولی پیداش نیست.» گفت: «بین خودمون باشه ها، ولی میگن مثل اینکه حاجی شده.» برق از سرم پرید. ناخودآگاه یاد شهیدی که وسط جاده بود، افتادم. هم بادگیرش شبیه بود، هم شلوار پلنگی اش. به رضا پناهنده گفتم: «رضا بیا بریم ببینیم، نکنه اون شهیدی که وسط جاده بود، باشه.» سوار موتور شدیم و رفتیم به همان محل، اما اثری از آن دو نبود. آنها را برده بودند. برگشتیم . مانده بودیم چه کنیم، کسی هم نبود تا از او خبر بگیریم یا کسب تکلیف کنیم. یک روز تمام بلاتکلیف بودیم. روز دوم بود که خبر دادند: « شده، ولی جنازه اش را پیدا نمی کنیم.» من و حاجی عبادیان، مأمور پیدا کردن جنازۀ شدیم. به ستاد در اهواز رفتیم و شروع کردیم به گشتن. من دو تا نشانی در ذهنم بود، یکی زیر پیراهنی قهوه ای و دیگری چراغ قوۀ قلمی که به پیراهنش آویزان بود. در حال جست و جو رسیدیم به همان شهیدی که سر نداشت و در جاده دیده بودم. سریع دکمۀ پیراهنش را باز کردم، هم زیر پیراهنی اش قهوه ای بود و هم چراغ قوه به گردنش آویزان.✅ . . 📚 منبع کپشن: کتاب ، به روایت «محسن پرویز» از همرزمان ایشان.❇ . . ۲۷ ۲۷ ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) ۲۷_محمد_رسول_الله ۲۷ @yousof_e_moghavemat
😘 😃 🍃 💓 ۲۴ اسفند ۱۳۶۳ سالروز شیر لشکر خط شکن (ص) همرزم وفادار و یار و یاور چهارمین فرماندۀ دلاور ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) سردار شجاع و سلحشور سپاه اسلام ✅ ❤ ❤✔❤ متولد اول اردیبهشت ۱۳۳۶ ، اعزام به خدمت سربازی پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۵۵ ترک پادگان به دستور (ره) و پیوستن به صف انقلابیون عضویت در در بهار ۱۳۵۸ عزیمت به کردستان به صورت داوطلبانه در سال ۱۳۵۹ پیوستن به و انتصاب به فرماندهی اطلاعات - عملیات انتصاب به مسئولیت واحد اطلاعات - عملیات ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) به دستور در بهمن ۱۳۶۰ مجروحیت در عملیات شرکت فعال و مؤثر در عملیات هایی همچون؛ ، ، ، ، ، ، ، انتصاب مجدد به فرماندهی اطلاعات - عملیات ۲۷ پس از جدایی به دستور در عملیات فرماندهی ۲۷محمدرسول_الله (ص) در اواخر اسفند ۱۳۶۲ پس از شهادت در عملیات ، روز ۲۴ اسفند ۱۳۶۳ ، با اصابت ترکش خمپاره به سر مبارکش 🚩 🌹 🍃 🌷 ۲۷ ۲۷ ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) ۲۷_محمد_رسول_الله ۲۷ @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🚩 رئیس ستاد ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) سردار رشید و دلاور سپاه اسلام ⬅️ بخشهایی از نامه عاشقانه به همسرش: "...خلاصه حاج خانم گفتنی زیاد دارم؛ ولی در جای خودش برایت خواهم نوشت؛ بلکه بیشتر نظرم این است که مقداری در مورد خودت و میثم برایم بنویسی و آنچه در درونت می گذرد، در رابطه با انتخاب این مسیر برایم بنویس! چون همیشه نظرت برایم مهم می باشد! چون من در شرایطی قرار دارم که واقعاً باید در تمام ابعاد مشکلات را تحمل نمایم و در مورد وضعیت کاریت و تغییراتی که در حالات کنونی داری و خصوصاً در وضعیت آموزش و پرورش نیز برایم بنویس. چون من می خواهم از این به بعد در سخنرانی هایم در اینجا در مورد بهبود آن مسائلی که برایم صحبت کردی، تذکراتی بدهم! شاید به این طریق بتوانم کمکی کرده باشم؛ اما بعد از اینکه در مورد خودت نوشتی، از میثم کوچولو نیز برایم بنویس و کارهای جدیدی را که یاد گرفته است، بنویس... البته حاج خانم می بخشی که من اینطور تکه تکه نامه می نویسم، چون وقت بسیار کم است. راستی من بعد از اینکه به اسلام آباد آمدم، بلافاصله برایت به مدرسه تلفن کردم و گفتند که تو نیستی و من پیغام برایت گذاشتم تا به تو بگویند که من تلفن کردم. در ضمن خیلی سعی کردم بعد از عملیات برایت تلفن کنم، ولی فرصت نشد و مجبور شدم که به جای تلفن برایت نامه بنویسم... درضمن از قول من به مامان و بابا و مادر و آقا و کلیه اهل خانواده خودم و خودت و همگی آشنایان سلام برسان و از قول من، میثم را ببوس. تو می توانی به آدرسی که پشت نامه می نویسم، جواب نامه را بدهی... راستی حاج خانم‌، حتماً حتماً نامه برایم بنویس، آن هم مفصل. ولی احتمال دارد که ما از این منطقه به منطقه دیگر برویم که در این صورت برایت تلفن خواهم کرد... درضمن در مورد مرخصی اصلاً مشخص نیست که به چه صورت من می توانم بیایم! انشاءالله هر موقع توانستم با تو تماس می گیرم و در این مورد برایت می گویم... دیگر وقت عزیزت را نمی گیرم و از خدا پیروزی اسلام و موفقیت همه را به خصوص تو و میثم را خواهانم. در ضمن به میثم کوچولو بگو: بابا گفت ، همچنان بگوید که من در بشنوم... 📚 برگرفته از کتاب جذاب و خواندنی ، نوشته جواد کلاته عربی 💠 @yousof_e_moghavemat 💠
💗 حاج احمد 💗
🌸 🍃 ❤ 💕 ۱۱ اسفند ۱۳۶۲ سالروز سردار دلاور و بزرگوار سپاه اسلام معاون از ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) ✔ ❣ ❣ ولادت: ۲۸ شهریور ۱۳۴۲ ، اشتغال به کار مکانیکی بعد از اخذ مدرک سیکل پیوستن به صف مبارزان علیه رژیم شاهنشاهی در اوایل سال ۵۷ به عضویت درآمدن در سپاه سال ۱۳۶۱ انتصاب به جانشینی واحد ترابری سپاه در پادگان ولی عصر(عج) شرکت در چند مرحله عملیات در همین ایام اعزام به لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) و مسئولیت ترابری این یگان در اوایل سال ۶۲ مسئولیت جانشینی گردان میثم 🌹شهادت: سحرگاه ۱۱ اسفند ۱۳۶۲ ، ، محور طلائیه - نشوه 🚩 . . ✍ پیکر مطهرش به مدت ۱۳ سال در آن منطقه برجای ماند تا اینکه در سال ۱۳۷۵ توسط اکیپ تفحص شهدا کشف و به وطن بازگشت.💠 . . آرامگاه: گلزار شهدای ٬ قطعه ۲۹ ، ردیف ۱۵ ، شماره ۱۷ ⚘ ✔ ✔❣✔ ✔❣✔❣✔ 🆔 @yousof_e_moghavemat