eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
289 دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼⇜مأموریتم که تموم شد، رفتم با حاج درباره‌ی برگشتنم صحبت کردم. شهید همت بهم گفت: یه خاطره برات بگم گفتم بگو 🌸⇜حاجی‌گفت: وقتی‌توی مأموریتم تموم شد ، به شهید ناصر گفتم: مأموریتم تموم شده و می خوام برم. ناصر پرسید: ؟ از سوالش تعجب کردم وگفتم: منظورت رو نمی فهمم، حکمم سه ماهه بوده و حالا تموم شده... 🌼⇜ناصر کاظمی گفت: مأموریت و مدت زیاد مهم نیست! اگه بریدی بیا کن و برو، اگر هم نبریدی بمان و کار کن، اینجا کار زیاده و بهت احتیاج داریم...منصرف شدم و دیگه باهاش درباره برگشتن حرف نزدم... نفر دوم از سمت چپ @yousof_e_moghavemat
عشقت به دلم درآمد و شاد برفت بازآمد و رخت خویش بنهاد برفت گفتم به تکلف دو سه روز بنشین بنشست و کنون رفتنش از یاد برفت شهید محمود پیرنیا🌷 جانشین‌گردان۵۰۳شهیدبهشتی لشکر۱۱ امیرالمؤمنین(ع) ایلام @yousof_e_moghavemat
فرمانده می‌داند که خیبر سوز دارد ؛ وقتی که لشکر می‌رود گـردان می آید ..! 🌷 @yousof_e_moghavemat
👆 ۶۰ ●وصیت‌نامه کوتاه : شهید مدافع حرم محمد مهدی لطفی نیاسر 🌺 شهید لطفی‌نیاسر راه رسیدن به شهادت رو گفته...بخون و عمل کن @yousof_e_moghavemat
😘 😃 🍃 💓 ۲۴ اسفند ۱۳۶۳ سالروز شیر لشکر خط شکن (ص) همرزم وفادار و یار و یاور چهارمین فرماندۀ دلاور ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) سردار شجاع و سلحشور سپاه اسلام ✅ ❤ ❤✔❤ متولد اول اردیبهشت ۱۳۳۶ ، اعزام به خدمت سربازی پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۵۵ ترک پادگان به دستور (ره) و پیوستن به صف انقلابیون عضویت در در بهار ۱۳۵۸ عزیمت به کردستان به صورت داوطلبانه در سال ۱۳۵۹ پیوستن به و انتصاب به فرماندهی اطلاعات - عملیات انتصاب به مسئولیت واحد اطلاعات - عملیات ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) به دستور در بهمن ۱۳۶۰ مجروحیت در عملیات شرکت فعال و مؤثر در عملیات هایی همچون؛ ، ، ، ، ، ، ، انتصاب مجدد به فرماندهی اطلاعات - عملیات ۲۷ پس از جدایی به دستور در عملیات فرماندهی ۲۷محمدرسول_الله (ص) در اواخر اسفند ۱۳۶۲ پس از شهادت در عملیات ، روز ۲۴ اسفند ۱۳۶۳ ، با اصابت ترکش خمپاره به سر مبارکش 🚩 🌹 🍃 🌷 ۲۷ ۲۷ ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) ۲۷_محمد_رسول_الله ۲۷ @yousof_e_moghavem
🍁 📚 معرفی کتاب 🌱 💌 نام ‌کتاب: عارف ۱۲ ساله ⚘ 💌 روایت زندگی ⚘ 💌 نویسنده : سید حسن موسوی ⚘ 💌 ناشر : شهید کاظمی ⚘ در همان دوران تحصیلش یک شب در منزل مهمان داشتیم. گفتم : رضا برو سبزی خوردن بخر. وقتی رفت برای خرید و برگشت، دیدم سبزی های خوبی نگرفته است. گفتم : مادر، این چه سبزی ایه که خریده ای ؟ همیشه چیزی برای گفتن داشت. گفت:من که درس گیاه شناسی نخواندم. گفتم: پس چی خوانده ای؟ گفت: درس خداشناسی. ⚘ 💌 راوی : مادر شهید ♥️ @yousof_e_moghavemat
بخوان دعای فرج را که حلِ مشکل‌هاست ... نفر دوم نشسته از راست @yousof_e_moghavemat
1_224875893.mp3
876K
وصف با صدای آسمـانی سید مـرتضی اگر شهــید نباشد ؛ خورشید طلوع نمی‌ڪند و زمستان سپری نمی‌شود . . . #_۲۲اسفنـد @yousof_e_moghavemat
کوچ کردند رفیقان و رسیدند به مقصد... بی نصیبم من ِ بیچاره که در خانه خزیدم... @yousof_e_moghavemat
شهید عبدالحسین بجث تقسیم اراضی که پیش آمد، عبدالحسین گفت: 《 این روستا جای زندگی نیست،آب و زمین را به زور گرفتن و میخوان بین مردم تقسیم کنند، بدتر اینکه سهم چند تا بچه یتیم هم قاطی این هاست.》 رفتیم مشهد؛خانه یکی از اهالی که خالی بود.موقتا همان جا ساکن شدیم.مانده بود کار. دوماه شاگرد سبزی فروشی شد و پانزده روز شاگرد لبنیاتی؛اما سر هیچ کدام دوام نیاورد. می گفت: سبزی فروشه که سبزی هارو خیس می کنه تا سنگین تر بشه،لبنیاتیه جنس خوب و بد رو قاطی می کنه و غش و کم فروشی داره. از همه بدتر که می خوان منم مثل خودشون بشم.》 بعد از آن یک بیل و کلنگ برداشت و رفت سر گذر. بعد از سه چهار روز یک بنا پیدا شد که عبدالحسین را با خودش ببرد. جان کندن داشت،مزدش هم روزی ده تومن بود ولی به قول خودش 《هیچ طوری نیست،نون زحمت کشی نون پاک و حلالیه،خیلی بهتر از اون دوتاست.》 (از کتاب خاک های نرم کوشک) @yousof_e_moghavemat
تشنه ترینم ، صبح مرا به یک جرعه آفتاب رویتان دعوت کنید. @yousof_e_moghavemat
📜 بخشی از وصیت نامه شهید سردار حاج حسین بصیر 🔹امام گفتيم اگر همه وجودمان را در راه اسلام از دست بدهيم ترا تنها نخواهيم گذاشت ما مردمان كوفه نيستيم. 🔺فرمان تو فرمان پيامبر گونه است، امام گونه و نشأت گرفته از انديشه خدايي است با دل و جان خريدار پيام تو هستيم. 🌹 @yousof_e_moghavemat
🌺 بیت المال پسرم از روی پلہ افتاد ، دستش شڪست . بیشتر از من عبدالحسین هول ڪرد ، بچہ را ڪه داشت بہ شدت گریہ می ڪرد ، بغل گرفت دوید بیرون . چادر سرم ڪردم ، دنبالش رفتم . وقتی دیدم دارد می رود طرف خیابان ماتم برد . تا من رسیدم یڪ تاڪسی گرفت ... «در آن لحظہ ماشین سپاه جلوی خانہ پارڪ بود @yousof_e_moghavemat
💠 تصاویری از عملیات آبی-خاکی خیبر (اسفندماه 1362) @yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حاج قاسم سلیمانی: من و آدم‌های خودم. من و رفقای خودم. من و مریدهای خودم. این بی‌حجاب است، این باحجاب است. این چپ است، آن راست است، این اصلاح طلب است، او اصولگراست، خب پس چه کسی را می‌خواهید حفظ کنید؟ همان دختر کم‌حجاب دختر من است. دختر ما و شماست؛ نه دختر خاص من و شما، اما جامعه ماست. 🔹فقط رابطه حزب‌اللهی با حزب‌اللهی معنا ندارد. رابطه حزب‌اللهی با کسی که دینش ضعیف‌تر است موضوعیت دارد. جامعه ما خانواده ماست. 💠 این‌ها همه مردم ما هستند. این ها بچه های ما هستند. @yousof_e_moghavemat
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۹۲ 🌺 اینگونه باید به فکر آخرت بود... اینگونه باشیم... سید قادر تویِ عملیاتِ کربلایِ پنج سرِ مسأله‌ای با یه بسیجی درگیـریِ لفظی پیـدا کرد. ایشون بعد از این اتفاق دائماً خودش رو با ناراحتی خطاب قرار می‌داد و می‌گفت: لعنت بر شیطان! معلوم نیست فردا کی زنده است و کی مُرده؟!!! ما یکی رو از خودمون رنجاندیم... آنقدر سرِ این مسأله معذب بود که سرانجام به سراغِ آن بسیجی رفت و دلش را بدست آورد. آقا سید قادر فردای اون روز به شهادت رسید... 📌 خاطره‌ای از زندگی شهید سید قادر موسوی 📚 منبع: کتاب آه باران ؛ صفحه ۱۴۲ @yousof_e_moghavemat
30.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 مستند 📽 قسمت دهم: (فرمانده 💎 به مناسبت سالروز شهادت ایشان ۲۴ اسفند ۱۳۶۳ 📬 حتماً ببینید. ✅ @yousof_e_moghavemat
😍 ✔ 💎 ☘ مريوان در زمان فرماندهی حاج احمد معروف بود به «قمِ كردستان». دليلش هم همين توبه كردن‌های كله‌گنده‌های ضدانقلاب با نفس گرم بچه‌های سپاه مريوان بود. حاج احمد واقعاً از تبحّر عباس كِيف مي‌كرد. او با وجود وسواس عجيبی كه نسبت به مسائل اطلاعاتی داشت، تقريباً دربست حرف‌هاي عباس را قبول مي‌كرد و كمتر به او ايراد می گرفت. اتفاق افتاده بود كه كسي مي‌آمد و اخباري راجع به تحركات ضدانقلاب مي‌داد، و عباس همه آنها را رد می كرد و آمار و ارقام متفاوتی را می گفت.✔ . وقتی می پرسيدند: تو از كجا می دانی، می گفت: من خودم ديشب پيش آنها بودم. حاج احمد می گفت: «روي اطلاعات برادر عباس بايد صد در صد حساب و برنامه‌ريزی كرد.» سپاه مريوان حقيقتا برای عباس دانشگاهی بود كه با بهترين نمره از آن فارغ التحصيل شد. در آن زمان «مريوان»، امن‌ترين نقطه كردستان بود و هر آدم‌ساده‌ای هم می داند كه برقراری امنيت جز با عملياتِ اطلاعاتیِ قوي و مستمر ممكن نيست.✔ . . ✉ منبع: سایت آوینی 🖥 🌸 @yousof_e_moghavemat
یا رب چہ شود زآن گل نرگس خبر آید آن یار سفـر ڪـردہ‌ے ما از سفر آید شـام سیہ غیبت ڪبـرے بہ سر آید امیـد همـہ منتظـران ، منتظـر آید ❤️ @yousof_e_moghavemat
📷 «حاج قاسم» در «راه قدس» حاج قاسم سلیمانی و همرزمانش در جبهه دشت آزادگان- عملیات «طریق القدس»(راهِ قدس)-آذر 1360 @yousof_e_moghavemat
ایها العزیز ... آنانڪہ قلب‌شـان زِ تو رخصت گرفته بود ؛ سربندشان به نام تو زینت گرفته بود @yousof_e_moghavemat
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: موج هاى بلا را با دعا برگردانيد اِدفَعوا أمواجَ البَلاءِ بِالدُّعاءِ بحارالانوار جلد93 صفحه289 @yousof_e_moghavemat
" کار برای خدا خستگی ندارد " این را لبخندتان می گوید ... ساخت سوله برای ... @yousof_e_moghavemat
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۹۳ 🌺 ببینید دغدغه‌ی این آقا داماد شهید چقدر زیباست... به درخواستِ خودم مهریه ‌ام شد تفسیر المیزان. جایِ آینه و شمعدان، دورتا دورِ سفره ‌ی عقد رو کتابِ تفسیرالمیزان چیدیم! برکتی که این تفسیر به زندگیمون میداد، می‌ارزید به شگونی‌که آینه و شمعدان می‌خواست داشته باشه. برای مراسم هم برنج اعلا خریدیم ، ولی فتح الله نذاشت پخت کنیم! می‌گفت: حالا که این همه آدمِ ندار و گرسنه داریم، چطور شبِ عروسی چنین غذایِ‌گران‌قیمتی بدهم؟!!! برنج‌ها را بسته‌بندی کردیم و به خانواده هایِنیازمند دادیم. وقتی برنج‌ها رو می‌دادیم، فتح الله بهشون می گفت: این هدیه ی امام خمینی است... 📌خاطره‌ای از زندگی خبرنگار شهید فتح‌الله ژیان‌پناه 📚منبع: کتاب « خدا بود و دیگر هیچ نبود» ، صفحه ۴۰ @yousof_e_moghavemat