#امتحان مےدهند در جبهہ!
و ما خوب مےدانیم همہ #قبول شدند..
ای کاش ما هم
در امتحان بندگی، قبول بشویم...
#اللهم_الرزقنا_الشهادت_فی_سبیلک
@yousof_e_moghavemat
#سپاه_محمد_ص_می_آید 🚩
🤗
💞
لَبخَندِ تو، خُلاصه ی خوبی هاست
لَختی بِخَند، خَنده ی گُل زیباست...
🥰
😍
📸 فرمانده در قلب نیروها - پادگان زبدانی - اوایل تیر ۱۳۶۱.
✔
‼
✍ سخن ادمین: اگر به من بگن، کدوم یک از عکسهای #حاج_احمد_متوسلیان رو بیشتر از همه دوست داری، میگم این عکس!!!😇
#اللهم_فک_کل_اسیر
#حیدر_رزمندگان_اسلام
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#احمد_متوسلیان
@yousof_e_moghavemat
🌸آقای زورو (zorro)
جثه ریزی داشت و مثل همه بسیجی ها خوش سیما بود و خوش مَشرَب. فقط یک کمی بیشتر از بقیه شوخی میکرد. نه اینکه مایه تمسخر دیگران شود، کهاصلاً این حرف ها توی جبهه معنا نداشت. سعی میکرد دل مؤمنان خدا را شادکند.
از روزی که آمد، اتفاقات عجیبی در اردوگاه تخریب افتاد. لباس های نیروها که خاکی بود و در کنار ساکهای شان افتاده بود، شبانه شسته میشد وصبح روی طناب وسط اردوگاه خشک شده بود. ظرف غذای بچهها هر دو، سه تا دسته، نیمههای شب خود به خود شسته میشد. هر پوتینی که شببیرون از چادر میماند، صبح واکس خورده و برّاق جلوی چادر قرار داشت...
او که از همه کوچکتر و شوختر بود، وقتی این اتفاقات جالب را میدید، میخندید و میگفت:" بابا این کیه که شب ها زورو بازی در میآره و لباس بچهها و ظرف غذا را میشوره؟"
و گاهی هم میگفت: "آقای زورو، لطف کنه و امشب لباس های منم بشوره وپوتین هام رو هم واکس بزنه."
بعد از عملیات، وقتی "علی قزلباش" شهید شد، یکی از بچهها با گریه گفت:" بچهها یادتونه چقدر قزلباش زوروی گردان رو مسخره میکرد؟ زورو خودش بود و به من قسم داده بود که به کسی نگم."
#طنز_جبهه
#شهید_علی_قزلباش
@yousof_e_moghavemat
پیش به سوی فتح مهران ...
۱۰ تیر ماه ۱۳۶۵
جاده آسفالت مهران_دهلران
رزمندگان لشکر۱۰ سیدالشهداء
#عملیات_کربلای_یک
#سالروز_فتح_مهران
#دهم_تیر
#لشکر_10_سید_الشهداء
@yousof_e_moghavemat
#سیره_شهدا
روز سوم عمليات بود.
حاجی هم می رفت خط و بر می گشت.
اون روز ، نماز ظهر رو بهش اقتدا كرديم.
سر نماز عصر ، یک حاج آقای روحانی اومد به اصرار حاجی ، نماز عصر رو ايشون خوندند.
مسئلهی دوم حاج آقا تموم نشده ، حاجی غش كرد و افتاد زمين.
ضعف كرده بود و نمیتوانست روی پا به ايسته.
سُرم به دستش بود و مجبوری ، گوشه سنگر نشسته بود.
با دست ديگرش بیسيم رو گرفته بود و با بچه ها صحبت می كرد ؛
خبر می گرفت و راهنمائی می کرد ،
اين جا هم ول كن نبود....
ازکتاب ستارگان خاکی
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
@yousof_e_moghavemat
6.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حاج_قاسم
چه کنم که تکرارِ یاد تو را از برم و از این تکرارِ تکرار حال خوشی دارم🌹🌹🌹
خوش برخورد بود و مهربان ،
مهربان بود و خوش خنده
مهربانی ازسر و رویش می بارید و دیگران را از این مهربانی بی نصیب نمی گذاشت.
فدای خنده هایت سردار
#سردار_دلها
#اللهم_ارزقنا_شهادت
#شهید_قاسم_سلیمانی
@yousof_e_moghavemat
#شهیدسیدعلی_اکبرحاج_سیدجوادی
فرماندهی گردان ۱۷ علی بن ابیطالب(صلوات الله علیه)
#لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ
این جوانان كه همگی دوران شكوفایی جوانی خود را طی میكنند، نسل جدیدی هستند كه در كرهی زمین ظاهر شدهاند. آنان ثمرهی حركت خونبار انبیا هستند و بهراستی در طول تاریخ سراسر ستم كرهی زمین، اینان تنها امتی هستند كه لیاقت این تعبیر را دارند: «ثمرهی حركت خونبار انبیا.» زندگی كردن در میان این بچهها و اُنس گرفتن با روحیاتشان نباید ما را از این حقیقت شگفتآور غافل كند كه اینان به صفاتی آراستهاند كه در وضعیت كنونی جهان به افسانه بیشتر شباهت دارد. با چهرهای كه امروز تمدن غرب از انسان ساخته است اینها، این جوانان مؤمن، ساده، متواضع و بیتوقعی كه از ابعاد حیوانی وجود خویش فراتر رفتهاند و به یكباره خود را و شكوفایی جوانی خود را وقف جنگ كردهاند و در سختترین شرایط ممكن تنها با یاد مصیبتهای حضرت سیدالشهدا (ع) و خانوادهی مكرمشان خود را آرامش میبخشند، بیشتر به اساطیر افسانهای شباهت دارند. #شهیدآوینی
@yousof_e_moghavemat
خوردنِ یڪ چـــــــای
محشــر شـــود
از دستِ شما
#روزتان_شهدایی
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
#سپاه_محمد_ص_می_آید 🚩
🚓
🕛
💠 [فرماندهان ایرانی به همراه چند تن از فرماندهان سوری، جهت بازدید از خط مقدم نبرد به سمت تپه های جولان حرکت می کنند.]
ساعتی بعد ماشین ها وارد شهر قُنَیطَره میشوند. شهری کاملاً ویران و بدون هرگونه سکنه. تنها کامیون های ارتشی در تردد هستند و چندتایی نیروی نظامی در اطراف به چشم میخورند. در جایی ماشین ها متوقف می شوند. همه نفرات که پیاده میشوند، سرلشکر سوری به سیمخارداری که وسط جاده آسفالت کشیده شده اشاره می کند: « لطفاً مراقب باشید از این جا جلوتر نروید. این #سیم_خاردار مرزی است.»
‼
#حاج_احمد با عصبانیت می گوید: «سیم خاردار مرزی با کجا؟ با کی؟»
سرلشکر سوری می گوید: «با اسرائیل.»
حاج احمد متعجّبانه می گوید: «با اسرائیل آن هم وسط شهر خودتان؟ پس چرا جلوتر نمی روید؟»
سرلشکر به تجهیزات نظامی و سنگرهای حفرشده در صد متری سیمخاردار اشاره می کند و میگوید: « اینجا #خط_مقدم اسرائیل است و آن هم سنگر زرهی شان است. بر اساس قانون آتشبس، ما نمیتوانیم از این سیمخاردار جلوتر برویم.»
#حاج_احمد رو میکند به همرزمان ایرانی اش و در حالی که چهره اش از عصبانیت شدیداً سرخ شده، می گوید: « شما را به خدا این ها را ببینید! طرف آمده وسط شهرشان سیم خاردار کشیده و مرز تعیین کرده، آن وقت این ها می گویند چون آتش است حق نداریم برویم جلو! بابا اینجا که خاک خودتان است.»
⁉️
#همت می گوید: «ای وای حاجی! واقعاً ما باید دوش به دوش این ها بجنگیم و خاک شان را پس بگیریم؟»
حاج احمد می گوید: « نه! قرار نیست ما خاک اینها را پس بگیریم و تقدیم شان کنیم. ما به اینجا آمده ایم تا جلوی اشغالگران صهیونیست این غده سرطانی را سد کنیم تا دیگر نتواند جهان اسلام را تهدید کند. ما آمدهایم تا مسلمانان این حقارت و خفّت را تحمل نکنند و خانه و کاشانه خود را از دشمن پس بگیرند و به امید سازمانهای خائن و پستی مثل سازمان ملل و کشورهای جنایتکاری مثل آمریکا نباشند.»
🚩
همّت می گوید: « کِی فکر میکردیم این جوری در برابر صهیونیستها قرار بگیریم؟ ما این طرف و آن طرف در سنگرها ایشان مشغول عیش و نوش آن ها آن طرف در سنگرهای شان مشغول عیش و نوش! آن وقت فقط یک رشته سیم خاردار الکی مانع رسیدن ما به آن ها باشد.»
⛔
🚫
📘 منبع نوشته: کتاب عزیز و جذاب #راز_احمد به نگارش «حمید داود آبادی» ، صفحه ۱۰۹ و ۱۱۰. جملات داخل کروشه از ماست.
☆
■
#حاج_احمد_متوسلیان
#حاج_ابراهیم_همت
#قوای_محمد_رسول_الله_ص
@yousof_e_moghavemat
🔰شب قبل از عملیات محرم، «مهدی سامع» تا بعد از نیمه ی شب به شناسایی رفته بود و دیر وقت خسته و كوفته برگشته، خوابیده بود.
🔰بچهها كه برای نماز شب بیدار شده بودند او را بیدار نكردند، چون خسته بود و شب بعد هم باید در عملیات شركت میكرد.
🔰صبح برای نماز بیدار شد با ناراحتی گفت: «مگر سفارش نكرده بودم مرا برای نماز بیدار كنید؟» وقتی دلیلش را گفتند، آه سردی كشیده و گفت: «افسوس، شب آخر عمرم نماز شبم قضا شد.»
🔰فردا شب؛ سامع به خیل شهیدان «عملیات محرم» پیوست.
📚 نماز شب شهیدان ؛ محمد محمدی ؛ نشر دارخوئین ؛ ص 11
#نماز_شب
#شهید_مهدی_سامع
@yousof_e_moghavemat