eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
287 دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
🎞 مستند #در_جست_و_جوی_حقیقت 🔸 مستند «در جستجوی حقیقت» محصول سال 2009 ، روایت رائد موسوی، پسر سید محسن موسوی دیپلمات ربوده شده ایرانی است که برای یافتن آثاری که احیاناً از پدرش برجا مانده، راهی لبنان می شود و در آنجا با برخی از مطلعین گفت وگو می کند. Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
ای كـاكـل غـرق خون بر آشفته در بـوتـه آزمـون بـر آشفتـــه تو کیستی؟ آنکـه نـور نوشیده پیراهنى از حضـــور پوشیده 📸 #حاج_احمد_متوسلیان عملیات الی‌بیت‌المقدس سال ۶۱ https://Eitta.com/yousof_e_moghavemat
آدرس : دولت آباد ٬ فلکۀ اول ، خیابان علی نواز ، حسینیه کریم اهل بیت Instagram.com/ahmad.motevasellian
🌸🌹🌷🌸🌹🌷🌸🌹🌷🌸🌹🌷 . . 🔷 از فرماندهان یگان ذوالفقار با اشاره به آشفتگی عجیب در آن روز می گوید : ... .. . ...ساعت ها از رفتن و همراهانش می گذشت و ما هیچ خبری از آنها نداشتیم. ترسیده بودم. فکری ناراحت کننده آزارم می داد. هرچه فکر می کردم، نمی دانستم علّت اینهمه و هراس چیست. یکدفعه موضوع تازه ای تمام ذهنم را کرد. از همان جا به یاد صحبت های افتادم. صحبت های آن شب، مثل پتکی محکم بر سرم می کوبید. با ترس و لرز پیش رفتم. از بس به شده بود، نگاهش پر از بود. با نگرانی گفتم: «برادر چیزی می خواهم بگویم ولی نمیدانم چطور بگویم!» بدون اینکه نگاهم کند، گفت: «چیه ؟ چی میخوای بگی؟» که از طرز صحبت کردن من شده بود، با پرسید: «چی میخوای بگی؟ خبری از شنیدی؟ » از گفتن آنچه که می دانستم، اکراه داشتم. با توجه به صحبت های چند شب پیش، این فکر برایم تداعی شد که ، یا شده یا .گفتم: «راستش را بخواهی، دیگر برنمی گردد.» با شنیدن این جمله، مثل اینکه از خواب عمیقی بیدار شده باشد، نگاهی به من کرد و پرسید: «چرا این حرف را می زنی؟» ناچار تمام آنچه را که در آن شب در منزلش مبنی بر خبردادن یک برادر از پیروزی در و و اعزام به و پایان یافتن کارش در آنجا تعریف کرده بود، گفتم. رنگ پرید و حالش دگرگون شد. ساکت نگاهش می کردم که یکدفعه با ، نگاهی به من کرد و گفت: « ، الهی بشی، این حرف چیه که میزنی؟!» این را که گفت، با از من رو گرداند و به سمتی رفت. که دور شد، لرزیدن شانه هایش را دیدم. 📚 منبع : کتاب ارزشمند ، صفحه ۷۹۷ و ۷۹۸ ( با تلخیص) https://Eitta.com/yousof_e_moghavemat
📷 عباس برقی در سمت راست https://Eitta.com/yousof_e_moghavemat
📷 عباس برقی در سمت راست #شهید_همت https://Eitta.com/yousof_e_moghavemat
📷 عباس برقی در سمت راست #شهید_همت https://Eitta.com/yousof_e_moghavemat
📷 در حال ایراد سخنرانی در یادواره سال ۱۳۹۱ https://Eitta.com/yousof_e_moghavemat
21.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 مستند ◻ - پیدا کردن مترجم و راهنما - دیدار با : فرمانده اسبق ارتش لبنان - تماس با دفتر Https://Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
به سیّــد مجتبی علمـدار گفتم اینا کین که میاری هیئـت و بهشـون مسئولیت میدی؟ گفت: کسی که تو راه نیــست اگه بیاد تو مجلس #اهل_بیت (ع) و یه گوشه بشینه و شما بهش بها ندی، میره و دیگه هم بر نمےگرده اما وقتی تحویلــش بگیری، #جذب همیــن راه میشه... #شهیدسیدمجتبی_علمدار https://Eitta.com/yousof_e_moghavemat