هفتهنامه زن روز
#ینگه_دنیا
من رشوه دادم!
رشوه یکی از بزرگ ترین عاملان محدودکننده رشد اقتصادی است. و پیدا کردن راه حلی برای آن بسیار دشوار است چرا که فقط با تغییر سیاست های دولتی نمی توان با آن مبارزه کرد و موضوعات فرهنگی نیز در این مسأله نقش دارند. در موضوع برخورد با رشوه تا حد زیادی این افراد جامعه هستند که باید رفتار خود را تغییر دهند به همین دلیل نه فقط در کشورهای فقیر و در حال توسعه، بلکه در بسیاری از کشورهای غربی هم رشوه مشکل بزرگی است. «من رشوه دادم» نام یک وب سایت در زمینه اعلام رشوه های پرداختی توسط شهروندان است. این وب سایت تلاش می کند تا به صورت خودجوش تمام رشوه هایی را که در ایالت هایو شهرهای مختلف پرداخت شده است، به صورت آنلاین نشان بدهد. این وب سایت در کشورهای مختلف (از اروپا تا آمریکا و آسیا) فعالیت می کند و از زمان تأسیس تاکنون بالغ بر ۱۵ میلیون بازدید کننده داشته است. البته این سایت برای کاربران تعداد معدودی از کشورها (حدود ۲۵ کشور عموما در حال توسعه) فعال است و ایران را شامل نمی شود. در این سایت شما به راحتی می توانید مقدار رشوه ای که پرداخت کردید و مقامی که از شما درخواست رشوه کرده است را اعلام کنید. در کنار این البته یک نکته جالب هم در این وب سایت وجود دارد که شما می توانید از مأموران وظیفه شناس و صادق هم نام ببرید.
🔸اما در ایران
در ایران هم رباتی به تازگی توسط «ديده بان شفافيت و عدالت» برای دريافت اطلاعات مردمی از رشوه، اختلاس و تبانی در معاملات دولتی در ادارات و سازمان های حكومتی ايران، ساخته شده است، با نام «سامانه هوشمند دیده بان شفافیت و عدالت» نکته جالب این ربات آن است که اطلاعات شما توسط ديده بان شفافيت و عدالت كاملا محرمانه تلقی خواهد شد و درصورت تمايل ناشناس خواهيد ماند.
@zane_ruz
#ایرانگردی
نخستین پل معلق قوسی تمام شیشهای جهان
نخستین پل معلق تمام شیشهای قوسی شکل جهان، به طول ۲۰۰ متر و ارتفاع ۷۰ متر از دره به دست توانمند مهندسان بومی طراحی و در بلندای شهر هیر ساخته شده است. کف این پل از ترکیب ۵ لایه شیشه و لمینت طراحی و اجرا شده است، به نحوی که وقتی بر روی این پل هیجان انگیز قدم بر میدارید، جلوهای از رودخانه، درخت و صخرهها را در زیر پا میتوان مشاهده کرد.
@zane_ruz
هفتهنامه زن روز
#مدافعان_حرم
پنجرهای رو به کوی دوست (۲)
گفتگو با همسر شهید «جواد الله کرمی»
خلاصه من و آقا جواد در آبان ماه 1385 عقد کردیم و جشن عروسى مان هم در فروردین 1386 همزمان با تولد پیامبر اکرم، همراه با ذکر و مدح اهل بیت و بسیار ساده در تالار برگزار شد. آن شب وقتى در اتاق عقد بودیم موقع نماز شد، آقاجواد همان اول وقت در کنار سفره عقد قامت بستند و من هم به او اقتدا کردم که باعث تعجب عکاس مان شده بود و در همان حال از ما عکس انداخت. آقا جواد از قبل هم اعلام کردند من شب عروسى به هیچ عنوان وارد مجلس خانم ها نمى شوم که این تصمیم شان خیلى من را خوشحال کرد. به گفته دوستان و فامیل عروسى ما خیلى خوب برگزار شد و به همه خوش گذشت که من فکر مى کنم همه این ها به خاطر اخلاص و ایمان آقا جواد بود.
✨مؤمن و بااخلاق
آقا جواد در برخورد با مردم خیلى گرم و صمیمى بود، همیشه با رویى گشاده با دیگران برخورد مى کرد. این برخورد هم مخصوص طیف خاصى از مردم یا کسانى که با او هم عقیده بودند، نبود. از هر قشر و طیفى با هر سلیقه و اعتقادى دوست و رفیق داشت. همه دوستش داشتند و جذبش مى شدند، وقتى با هم بیرون مى رفتیم مى دیدم که با افرادى سلام علیک گرم مى کند که شاید ما آن ها را حساب هم نمى کردیم، اما همه این افراد شیفته آقاجواد بودند و دوستش داشتند. افرادى بودند که هیچ اعتقادى به انقلاب و نظام نداشتند ولى مى گفتند آقاى الله کرمى یک مؤمن با اخلاق است، همان چیزى که به ندرت پیدا مى شود. بعد از شهادت هم خیلى از این خبر متأثر بودند و همیشه از آقا جواد به بزرگى یاد مى کنند. آقاجواد با همه با روى خوش برخورد و هرکس را با توجه به شرایطش راهنمایى مى کرد. به افراد مجرد توصیه ازدواج، به افراد متأهل توصیه فرزندآورى و محبت به خانواده مى کرد. خیلى ها پیش آقاجواد درد دل مى کردند و از او راهنمایى مى خواستند. رفتارش جاذبه زیادى داشت، مثلا از بچه هاى یزد کسانى هستند که شیفته آقا جوادند، بعد از شهادت به تهران آمدند و بعد هم در یزد براى آقا جواد مراسم باشکوهى گرفتند و از ما دعوت کردند به یزد برویم. اینقدر زحمت کشیده بودند که خیلى ها فکرکردند آقا جواد اهل یزد بوده است. علت این شیفتگى فقط دو سه برخورد کوتاه با آقا جواد بود، ظاهرا همان سرى آخر آقا جواد دوسه مرتبه به بچه هایى که از یزد اعزام شده بودند سرکشى مى کند که همین دیدار کوتاه براى این شیفتگى کافى بود.
ادامه دارد...
@zane_ruz
#داستان
صورتک
زینب یاری
اسباب و اثاثش را ریخته بودند توی کوچه زیر دیوار. باران می بارید ریز و سمج. زن ها کمی آن طرف تر ریسه شده بودند زیر دیوار و زیر گوش همدیگر پچ پچ می کردند و زیر چشمی اسباب و اثاثیه را دید می زدند و سر تکان می دادند و لب هایشان را گاز می گرفتند. هیکل قدیر از دور که پیدا شد زود خودشان را هل دادند توی حیاط خانه هایشان و در را نیمه باز گذاشتند و این بار صورت هایشان را چسباندند به شکاف در و چشم هایشان را ریز کردند و گرد. آمد و ایستاد کنار اسباب و اثاثیه اش. شانه هایش افتاده و آویزان بود. باران پشتش را خیس کرده بود و تا کمرش رسیده بود. شتک های گل و لای از پشت شلوارش تا زیر ران هایش بالا آمده بودند. کلاه را از سرش برداشت و زانو زد مقابل وسایل. موهای جوگندمی اش زیر کلاه ژولیده و درهم شده بود...
از شما دعوت میکنیم این داستان زیبا را در کانال زن روز بخوانید.
@zane_ruz
بسم الله الرحمن الرحیم...
امام صادق علیه السلام فرمود: «هر بندهای که خیری را پنهان کند، با گذشت زمان خداوند خیری را از او آشکار میسازد و هر بنده ای که شرّی را پنهان کند، با گذشت زمان خداوند شرّی را از او آشکار میگرداند.» (بحارالانوار، ج۷۴، ص۲۸۲)
شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام را به محضر حضرت ولیعصر (عج) و شما همراهان گرامی کانال زن روز تسلیت عرض میکنیم.
@zane_ruz
#مدافعان_حرم
تو که این قدر حساس هستى چطور مى جنگى؟
گفتگوی صمیمانه با همسر شهید «جواد الله کرم»
آقا جواد در برخورد با خانواده فوق العاده عاطفى و حساس و بسیار مسئولیت پذیر بود. اگر براى بچه ها اتفاقى مى افتاد یا مریض مى شدند خیلى نگران مى شد. مى گفت طاقت سختى هاى خانواده را ندارم. با این که خیلى وقت ها نبود ولى مواقعى که پیش ما بود براى خانواده خیلى وقت مى گذاشت. همیشه مى گفت دوست دارم خودم را برسانم و در خانه و فضاى آن باشم. با این که خیلى دوست و رفیق داشتند ولى اهل تفریح و گشت و گذار با دوستان نبود و همه تفریح و خوشى اش در کنار خانواده بود. حساسیت زیادى روى بچه ها داشت. یادم مى آید زمانى که پسرم على اکبر به دنیا آمد، به خاطر مشکلى، چند روزى در بیمارستان بسترى بود. وقتى آقاجواد براى ملاقات رفت با دیدن سرم دست و وضعیت على اکبر حالش بد مى شود و روى زمین مى افتد. این طور رفتارها در موقعیت هاى دیگر هم تکرار شد. گاهى به شوخى به او مى گفتم مانده ام با این روحیه لطیف چطور مى جنگى؟ خودش مى گفت: این همه کشته و مجروح در منطقه دیدم ولى طاقت سختى هاى خانواده را ندارم. این لطافت در عین شجاعتى که در منطقه از ایشان شنیده بودیم یادآور آیه «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ» بود.
ادامه دارد...
@zane_ruz
هفتهنامه زن روز
#مدافعان_حرم
روزهاى پر از خاطره
گفتگوی صمیمانه با همسر شهید «جواد الله کرم»
در پاییز 94 که به عنوان فرمانده گردان فاتحین اعزام شد، دو بار دچار مجروحیت شد و مدتى در خانه بسترى بود. وقتى دوستانش براى ملاقات مى آمدند و تعریف مى کردند من اطلاعاتى به دست آوردم که برایم خیلى جذاب بود و واقعا شگفت زده مى شدم، وقتى از کارها و فعالیت هاى آقاجواد مى شنیدم. ماجراى مجروحیت آقاجواد که باعث بسترى شدن شان شد به عملیات محرم برمى گردد. هشتم محرم به عنوان فرمانده با 30 نفر وارد عملیات شده بودند. در حین عملیات یکى از مسلحین به بالاى تپه اى مى رود و نیروهاى ایرانى را به رگبار مى بندد. همان جا یک تیر به شهید امین کریمى اصابت مى کند و به شهادت مى رسند. آقاجواد هم از ناحیه دست و پا مجروح مى شود ولى تا ساعت ها مقاومت مى کند و اصلا خم به ابرو نمى آورد. بعد از پایان عملیات، تازه آقاجواد فرصت مى کند براى کار درمانى به بیمارستان مراجعه کند. همان موقع فرمانده ها به ایشان مى گویند به تهران برگرد و استراحت کن ولى آقاجواد قبول نمى کند و مى گوید چیزى نشده است تا اینکه 20 روز بعد ماشین شان روى یک بمب کنار جاده مى رود و چپ مى کند. عکس و فیلم آن ماشین را هر کس مى بیند باورش نمى شود، کسى از آن حادثه جان سالم به در برده باشد ولى آقا جواد و همرزم شان دچار مجروحیت شدند که آن ها را براى درمان به تهران منتقل کردند. آقا جواد پایش شکسته و سر و صورت هم آسیب دیده بود. چند روزى در بیمارستان بسترى شد و بعد هم حدود دو ماه در خانه بود. آن دوران براى من خیلى خاطره داشت. چون دوستان شان به ملاقات مى آمدند و از کارها و فعالیت هاى او تعریف مى کرد. حضور آقاجواد براى نیروها خیلى آرام بخش بود. یکى از هم رزمان شان تعریف مى کردند وقتى خبر مجروحیت و رفتن شما بین بچه ها پخش شد یک حالت ناامیدى و یأس در دل بچه ها به وجود آمد بلاتشبیه یاد این قسمت از روضه کربلا افتادند، وقتى که امام حسین علیه السلام عمود خیمه حضرت عباس را خواباندند و همه اهل حرم ناامید شدند.
ادامه دارد...
@zane_ruz
بسم الله الرحمن الرحیم...
✨اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم✨
اعضای محترم کانال زن روز، سلام!✋🌹
صبح گرم پنجشنبهتون بخیر. روزتون نورانی و با نشاط
امام علی علیهالسلام میفرمایند: «هرکه عیب دیگران را پیش تو آورد، بیگمان عیب تو را نیز نزد دیگران خواهد برد.» (سفینةالبحار، ج ۴، ص ۵۶۷)
🍃با ما همراه باشید🍃
@zane_ruz
هفتهنامه زن روز
#نمای_نزدیک
مهــرك در پساکرونــا
فائقه بزاز
«ماتیاس هورکس» و همکارانش در مرکز پژوهش های وابسته به مؤسسه رابرت کخ در آلمان، کرونا را محرک تغییرات فرهنگی و تعاملات اجتماعی می دانند که جمع های دوستانه را کوچک تر می کند و حضور و فیزیک افراد جای خود را به تصاویر دیجیتال و مجازی می دهد و دنیای بعد از کرونا را میزها و صندلی های بسیار خالی از حضور افراد می دانند.
نمونه اش هم همین ماجرای عروسی دختر خاله مهین! بنده خدا دو، سه ساله عقد کرده است. سال گذشته می خواست یک عروسی رؤیایی بگیرد که همه انگشت به دهان بمانند. برنامه ماه عسلش را هم چیده بود. مثل این که می خواستند به جایی در دوردست های آفریقا بروند. می گفت: هرچه دورتر، چشم درآرتر! پارسال فوت عموی شوهرش مراسم را به تعویق انداخت و مهرک خاله، فرصت پیدا کرد جاهای دورتری را روی نقشه جرافیایی پیدا کند تا چشم درآرتر باشد. اما این بار ویروس تاج دار رؤیاهایش را به هم ریخت. دو سال می شود که خانه مشترکشان را اجاره کرده اند و پدر تاجدار داماد، اجاره اش را ماه به ماه می دهد. دیروز خاله به مادرم می گفت که صدای پدرشوهر درآمده که شاید این ویروس حالا حالاها نرود. و مهرک به این فکر افتاده که برای متفاوت بودن شاید در عوض کنسل کردن مراسم پر طمطراق عروسی، به شیوه آن دختر خارجی مراسم بگیرند. مهرک در اینستاگرام دیده دختری خارجی در یک کلیسای خالی، روی همه صندلی های خالی کلیسا عکس چاپ شده مهمانان را چسبانده و خودش و داماد و عاقد مشغول انجام مناسک عقد هستند. حالا این که مهرک سطح خواسته هایش را تا این حد تنزل داده معجزه ای وابسته به امدادهای کرونایی است.
برهمین اساس می شود به دنیای کرونایی و پسا کرونایی سه نگاه متفاوت داشت. نگاه بدبینانه؛ در سطح خرد که به این پدیده نگاه می کنیم انزوای افراد؛ افسردگی، پناه بردن به دنیای مجازی و غیر واقعی؛ تبدیل شدن انسان ها به افراد پرخاشگر و امانیسم یا همان اصالت «من» را می بینیم؛ مصداقش هم این که وقتی پدر عطسه می کند همه فرار می کنند و پشت مبل و میز سنگر می گیرند.
نوع خوشبینانه؛ در سطح خرد کرونا ویروس افراد را از انزواگرایی صرف به سمت و سوی اهمیت به کانون مقدس خانواده درآورده و افراد بیشتر اوقات خود را در محفل خانواده می گذرانند. مصداقش هم این که مادرها برای باز شدن مدارس و دانشگاه ها لحظه شماری می کنند و برای رسیدن این روز موعود، نذر و نیازها کرده اند! اصل قضیه یا واقع بینانه؛ کرونا در واقع تقابل دو هنجار و باور است. باور به معارف درونی و اعتقادات الهی. این شرایط تلنگری است تا انسان ها ابعاد وجودی خود را شناسایی کنند و در دنیای تک بعدی خود سیر نکنند؛ و دنیایی فراتر از ادبیات مکاتب ساخته دست بشر افراد را در جامعه ببینند. در این اوضاع انسان ها به منفعلان بالقوه ای مثل آتش زیر خاکستری تبدیل شده اند که هر لحظه آماده ابراز ماهیت وجودی و بازگشت به من واقعی خودشان هستند. شاید مهرک خاله مهین در سطح خرد و انقلاب مردم ینگه دنیا در سطح کلان نمونه های خوبی از این دست باشند!
راستی! اینم بگم که عکس تزئینی است و هیچ ربطی به مهرک خاله مهین ندارد!
@zane_ruz
هفتهنامه زن روز
#عطارباشی
دیابتیها از دارچین غافل نشوند
تحقیقات زیادی تأثیر دارچین در کاهش قند خون را نشان داده است. این گیاه سوخت و ساز بدن را افزایش داده و در کاهش چربی خون نیز مفید است. دکتر امیرهومن کاظمی، متخصص طب سوزنی و گیاهان دارویی گفت: این ادویه خوشبو دارای خاصیت گرم است. نوشیدن دمکرده دارچین یا مخلوط دارچین و زنجبیل در درمان سرماخوردگی و نیز رفع علائم آنفلوآنزا بسیار مفید است. این ادویه خاصیت تب بر نیز داشته و مصرف آن باعث پایین آمدن تب می شود. دارچین، باعث تقویت دستگاه گوارش می شود، اضافه کردن دارچین به غذا به هضم غذا کمک می کند، همچنین این گیاه در درمان نفخ روده نیز بسیار مفید است، به ویژه اگر همراه با سیاه دانه و زیره استفاده شود.
این متخصص در ادامه گفت: دارچین خاصیت ضد میکروبی نیز دارد و می توان در درمان بیماری های عفونی از آن استفاده کرد. همچنین دارچین خاصیت تقویت سیستم ایمنی و اثرات ضدالتهابی دارد و می توان آن را در هنگام بیماری های مزمن یا التهابی استفاده کرد. به عنوان مثال، نوشیدن چای دارچین در بیماری های التهابی مفاصل کمک کننده است.
این متخصص خاطرنشان کرد: به کسانی که آسپرین مصرف می کنند توصیه می شود از مصرف مقادیر زیاد دارچین خودداری کنند، زیرا باعث افزایش خونریزی می شود. در دوران حاملگی نیز دارچین باید با احتیاط مصرف شود.
@zane_ruz
#مذهبی
نگرانیهای ارزشمند
حجتالاسلام والمسلمین پناهیان
نگرانی وجود انسان را افسرده و نابود میکند و برای روح و جسم انسان ضرر های فراوان دارد؛ ولی نگرانی های صحیح معنوی، موجب آرامش و سلامت روح و جسم انسان هم هست. یکی از نگرانی های ارزشمند معنوی، نگرانی از عاقبت بهخیری است. این نگرانی موجب حفاظت از جانب خداوند متعال میشود.
@zane_ruz
#کدبانوگری
کیک آلبالویی ساده
🌺مواد لازم
آرد: ۲ پنجم پیمانه
شکر: ۱ پنجم پیمانه
روغن مایع: ۱ پیمانه
تخم مرغ: ۴ عدد
شیر: نصف پیمانه
آلبالوی بدون هسته: ۱ پیمانه
وانیل: قاشق چای خوری
بیکینگ پودر: ۱ قاشق غذاخوری
🌸طرز تهیه
فر را روی حرارت ۱۸۰ درجه سانتی گراد گرم کنید. تخم مرغ ها را در ظرفی بشکنید؛ وانیل، شکر و روغن را به آن اضافه کرده و مواد را با دور تند همزن به مدت ۵ دقیقه هم بزنید. آرد و بیکینگ پودر را مخلوط کرده و چند بار الک کنید؛ سپس به مخلوط تخم مرغی اضافه کنید و چند ثانیه دیگر به هم زدن مواد ادامه دهید. حال شیر را اضافه کرده و مواد را هم بزنید تا یک دست شوند. نیمی از آلبالوی هسته گرفته را اضافه کنید و مواد را هم بزنید تا کاملا مخلوط شوند. کف قالب مورد نظر را با کره چرب کرده و کمی آرد بپاشید، سپس مایه کیک را در قالب بریزید. قالب را به مدت ۲۵ الی ۳۰ دقیقه در فری که قبلا گرم کرده اید، قرار دهید. پس از گذشت این زمان، کیک به حالت نیم پز درآمده است؛ در این هنگام قالب را از فر خارج کنید. بقیه آلبالو های هسته گرفته را با مقداری شکر مخلوط کنید و روی سطح کیک بچینید. قالب را دوباره در فر قرار دهید و صبر کنید تا کیک کاملا بپزد.
@zane_ruz
هفتهنامه زن روز
#زیرگذرتاریخ
سینگر؛ عشق تئاتر و هزاران نانخور
عاطفه میرافضل
در قسمت اول از چگونگی آفرینش چرخ خیاطی به شکل ابتدایی توسط مردی فرانسوی به نام «تیمونیه» گفتیم و این که چطور این مرد فرانسوی با وجود تمام هم و غم و ابتکاراتش پیشرفتی نکرد و در فقر و نداری با دنیا خداحافظی کرد. اما در عوض یک آمریکایی آلمانی الاصل به نام سینگر توی نخ ماشین ابتدایی تیمونه رفت و با سماجت راه او را ادامه داد. این هفته ادامه داستان چرخ خیاطی را با جناب سینگر پی میگیریم. در بخشی از این یادداشت میخوانیم:
«سینگر» در کنار زندگی و رفتارهای عجیب و غیر اخلاقی، روحیه ای سراسر ابتکاری داشت. مثلا یك دستگاه منگنه اختراع كرده بود كه آن را به دو هزار دلار فروخت. اما عشق به همان تئاتر و شكسپیر بلای زندگی اش شد و گروه تئاتری که با این دو هزار دلار تأسیس كرده بود، ورشكست شد و «سینگر» مجبور شد دوباره به دنیای اختراعات بازگردد. سال ۱۸۵۱ سینگر برای تكمیل اختراع جدیدی در كارگاه یك مكانیسین به نام «پلیس» كار می كرد. یك روز صاحب كارگاه، یك چرخ خیاطی را كه تازه خریده بود به سینگر نشان داد. این چرخ خیاطی اختراع جدیدی بود اما بسیار بد كار می كرد. سینگر با نگاه به چرخ خیاطی گفت: این كه خیلی ساده است. این چرخ به راحتی قابل توسعه و اصلاح است.
صاحب كارگاه هم با لحن تردیدآمیزی گفت: خوب، اگر راست می گویی، امتحان كن!
سینگر با آن سماجت و پشتكار همیشگی اش، كار دوباره سازی چرخ خیاطی را آغاز كرد.
متن کامل زیرگذر تاریخ این هفته را در مجله زن روز بخوانید.
@zane_ruz
هفتهنامه زن روز
#مدافعان_حرم
وداع آخر!
کفتگویی صمیمانه با همسر شهید مدافع حرم «جواد الله کرمی»
وداع آخر خیلى راحت و عادى، شاید راحت تر از همیشه بود، هم براى من و هم براى آقاجواد. خب چندین سال بود این طور رفتن ها را تجربه مى کردیم اما سرى آخر شاید خیال مان از همیشه هم راحت تر بود، چون آقا جواد با پاى مجروح مى رفت و به همین دلیل برخلاف سایر مواقع که جلوتر از همه نیروها به خط مى زد این فرصت برایش فراهم نبود. البته من چند بار توى دلم خالى شدکه شاید این دیدار آخر باشد اما خودش حتى احتمال شهادت هم نمى داد. چون به خانواده محبت و وابستگى داشت، همیشه مى گفت من به خاطر این وابستگى شهید نمى شوم، من خنده ام مى گرفت و مى گفتم مطمئن باشید که خیلى راحت از ما دل مى کنید.
✨شوق عجیب
با ایمان و توکل بالایى که پیدا کرده بود آخر توانستند دل بکنند. آقاجواد وابستگى و تعلق شدید به خانواده داشت و روحیه اش بسیار حساس بود. از کوچک ترین ناراحتى و سختى براى خانواده و بچه ها ناراحت و نگران مى شد اما از طرف دیگر شوق عجیب براى جهاد، حضور در صحنه، انجام تکلیف و ایفاى نقش مهم و تأثیرگذار در منطقه داشت. جمع بین این دو، کار بسیار سختى بود، که باعث شد توکلش خیلى قوى شود. همیشه مى گفت: من همه چیز را به حضرت زینب سلام الله علیها سپردم، نگران هیچ چیزى نباشید. این حرف ها وقتى بى مقدمه مطرح مى شد بدون اینکه من حتى حرفى زده یا سؤالى پرسیده باشم، خیلى خوب مى توانست نگرانى ها و درگیرى هاى ذهنى ایشان را براى دل کندن نشان بدهد. وقتى اطرافیان به او مى گفتند اگر اتفاقى برایت بیفتد خانواده و بچه ها چه کار کنند؟ خیلى راحت مى گفت بچه ها خدا را دارند! توکل به خدا!
ادامه دارد...
@zane_ruz
#داستان_هفته
رویای شیرین
معصومه تاوان
معلمی در یک روستای دور افتاده تصمیم می گیرد که پیرمردها و پیرزن های آبادی را باسواد کند. او از شاگردان کلاسش می خواهد که اگر پدربزرگ یا مادربزرگی دارند به کلاس سوادآموزی معرفی کنند. پنجشنبه هر هفته با ما همراه باشید و ماجراهای جذاب و خندهداری که برای آقا معلم و شاگردان پا به سن گذاشتهاش اتفاق میافتد را دنبال کنید.
@zane_ruz