eitaa logo
ذره‌بین درشهر
17.5هزار دنبال‌کننده
60.2هزار عکس
9.3هزار ویدیو
187 فایل
آیدی جهت هماهنگی درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ تنگ است دلم باز برای حرمت ای جان دو عالم به فدای حرمت آواره و دلتنگ و هوایی کرده ما را شب جمعه ای،هوای حرمت 🌷 🌙🕌 ♨️ @zarrhbin
🌹هرشب_ یک حدیث 🌹 امیرالمومنین(عليه السلام) فرمودند : ✍ أصلُ العَقلِ العَفافُ ، و ثَمَرَتُهُ البَراءَةُ مِنَ الآثامِ 👌 ريشه عقل خويشتندارى است و ميوه اش پاكى از گناهان. 📖 مطالب السؤول ، ص۵۰ @zarrhbin
❖ خــدایا امروز من گذشت در تمـــرین بهتر شدن "" کمکم کن"" گاهی که زمین میخورم و یادم میرود ایستادن را با لبخنـد همیشگی ات "" نگاهم کن"" من بے نگاه تو هیچم... شبتـون در پناه خدا🌙♥️ @zarrhbin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 📗
⭕️متن دعای هفتم صحیفه سجادیه 🔸و كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا عَرَضَتْ لَهُ مُهِمَّةٌ أَوْ نَزَلَتْ بِهِ، مُلِمَّةٌ وَ عِنْدَ الْكَرْبِ : يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ، وَ يَا مَنْ يَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ يَا مَنْ يُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ. ذَلَّتْ لِقُدْرَتِكَ الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِكَ الْأَسْبَابُ، وَ جَرَى بِقُدرَتِكَ الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِكَ الْأَشْيَاءُ. فَهِيَ بِمَشِيَّتِكَ دُونَ قَوْلِكَ مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرَادَتِكَ دُونَ نَهْيِكَ مُنْزَجِرَةٌ. أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِي الْمُلِمَّاتِ، لَا يَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا يَنْكَشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا كَشَفْتَ وَ قَدْ نَزَلَ بِي يَا رَبِّ مَا قَدْ تَكَأَّدَنِي ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بِي مَا قَدْ بَهَظَنِي حَمْلُهُ. وَ بِقُدْرَتِكَ أَوْرَدْتَهُ عَلَيَّ وَ بِسُلْطَانِكَ وَجَّهْتَهُ إِلَيَّ. فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُيَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ. فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِي يَا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِكَ، وَ اكْسِرْ عَنِّي سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِكَ، وَ أَنِلْنِي حُسْنَ النَّظَرِ فِيمَا شَكَوْتُ، وَ أَذِقْنِي حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِيمَا سَأَلْتُ، وَ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِيئاً، وَ اجْعَلْ لِي مِنْ عِنْدِكَ مَخْرَجاً وَحِيّاً. وَ لَا تَشْغَلْنِي بِالِاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِكَ، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِكَ. فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِي يَا رَبِّ ذَرْعاً، وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَيَّ هَمّاً، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى كَشْفِ مَا مُنِيتُ بِهِ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِيهِ، فَافْعَلْ بِي ذَلِكَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْكَ، يَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِيمِ. 🔸ترجمه دعای هفتم: اي آنكه گرهِ كارهاي فرو بسته به سر انگشت تو گشوده مي‌شود، و اي آن كه سختيِ دشواري‌ها با تو آسان مي‌گردد، و اي آن كه راه گريز به سوي رهايي و آسودگي را از تو بايد خواست. سختي‌ها به قدرت تو به نرمي گرايند و به لطف تو اسباب كارها فراهم آيند. فرمانِ الاهي به نيروي تو به انجام رسد، و چيزها، به اراده‌ي تو موجود شوند، و خواستِ تو را، بي آن كه بگويي، فرمان برند، و از آنچه خواستِ تو نيست، بي آن كه بگويي، رو بگردانند. تويي آن كه در كارهاي مهم بخوانندش، و در ناگواري‌ها بدو پناه برند. هيچ بلايي از ما برنگردد مگر تو آن بلا را بگرداني، و هيچ اندوهي بر طرف نشود مگر تو آن را از دل براني. اي پروردگار من، اينك بلايي بر سرم فرود آمده كه سنگيني‌اش مرا به زانو درآورده است، و به دردي گرفتار آمده‌ام كه با آن مدارا نتوانم كرد. اين همه را تو به نيروي خويش بر من وارد آورده‌اي و به سوي من روان كرده‌اي. آنچه تو بر من وارد آورده‌اي، هيچ كس باز نَبَرد، و آنچه تو به سوي من روان كرده‌اي، هيچ كس برنگرداند. دري را كه تو بسته باشي. كَس نگشايد، و دري را كه تو گشوده باشي، كَس نتواند بست. آن كار را كه تو دشوار كني، هيچ كس آسان نكند، و آن كس را كه تو خوار گرداني، كسي مدد نرساند. پس بر محمد و خاندانش درود فرست. اي پروردگار من، به احسانِ خويش دَرِ آسايش به روي من بگشا، و به نيروي خود، سختيِ اندوهم را درهم شكن، و در آنچه زبان شكايت بدان گشوده‌ام، به نيكي بنگر، و مرا در آنچه از تو خواسته‌ام، شيرينيِ استجابت بچشان، و از پيشِ خود، رحمت و گشايشي دلخواه به من ده، و راه بيرون شدن از اين گرفتاري را پيش پايم نِه. و مرا به سبب گرفتاري، از انجام دادنِ واجبات و پيروي آيين خود بازمدار. اي پروردگارِ من، از آنچه بر سرم آمده، دلتنگ و بي‌طاقتم، و جانم از آن اندوه كه نصيب من گرديده، آكنده است؛ و اين در حالي است كه تنها تو مي‌تواني آن اندوه را از ميان برداري و آنچه را بدان گرفتار آمده‌ام دور كني. پس با من چنين كن، اگر چه شايسته‌ي آن نباشم، اي صاحب عرش بزرگ. @zarrhbin
❖ *صبح* یعنی آغاز فرصت شادی و لبخند صبح یعنی امروز سهمی از "زندگی و عشق" ... از آن خودِ توست لحظه را "قدر بدان" تا بخواهی زندگانی زیباست . . . سلام صبح زیبای آدینه☕️🍂 دی ماهتون پر از عشق🌸 @zarrhbin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❖ یکی از‌ "جمعه ها" جان خواهد آمد... به درد عشق درمان خواهد آمد... غبار از خانه های دل بگیرید... که بر این خانه "مهمان" خواهد آمد . . . 🌺اللهم عجل لولیک الفرج🌺 @zarrhbin
📌 (عجل الله تعالی فرجه الشریف):برای تعجیل در فرج بسیار دعا کنید که آن فرج و گشایش شماست 👇👇👇 بسم الله الرحمن الرحیم إِلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً قَرِيباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ @zarrhbin
✍امام مهدی (ع) به شیخ مفید فرمودند: ‌ 🍃اگر ، که خداوند توفیق طاعتشان دهد، در به پیمانشان می‌شدند ، هرگز سعادت و ملاقات ما از آنان به تأخیر نمی‌افتاد، بلکه سعادت دیدار با ما همراه با شناخت و صداقت برای آنان زود به دست می آمد، چیزی جز آنان ما را از ایشان نمی‌سازد... ‌ 📚 بحارالانوار، ج۵۳، ص۱۷۷ @zarrhbin
🍎 منابع سالم غذایی را انتخاب کنیم ♦️چگونه کالری روزانه را کاهش دهیم؟ 🔹مصرف برخی از مواد غذایی( به طور محدود) باعث کاهش وزن و لاغری می‌شود . 🔹آرام خوردن غذا، ورزش روزانه و مصرف روزانه سالاد و سبزی می تواند باعث کاهش کالری شود. 🍏از لاغری مهمتر ، انتخاب سبک زندگی سالم به سلامتیتون کمک میکنه. ۱۶۷ @zarrhbin
📌آشنایی با مشاهیر و مفاخر ایران و جهان 👇👇👇👇👇👇👇 @zarrhbin
ذره‌بین درشهر
📌آشنایی با مشاهیر و مفاخر ایران و جهان 👇👇👇👇👇👇👇 @zarrhbin
📌آشنایی با مشاهیر و مفاخر ایران و جهان (۱۳۳۵_۱۳۹۸) 🖋حاج قاسم سلیمانی فرزند حسن در ۲۰ اسفند ۱۳۳۵ در شهرستان رابُر از توابع استان كرمان در ایل عشایر سلیمانی به دنیا آمد. او اصالتی لُر داشت . حاج قاسم داری ۲ بردار و یک خواهر بود . در ۱۲ سالگی، پس از پایان تحصیلات دوره ابتدایی، زادگاه خود را ترك كرد و مشغول به كار بنایی در كرمان شد و در ۱۸ سالگی به عنوان در سازمان آب مشغول به كار شد و در همان سال ‌ها نیز فعالیت ‌های انقلابی خود را آغاز كرد. او در حوادث انقلاب اسلامی ایران با روحانی مشهدی به نام رضا كامیاب آشنا شد و او را وارد جریانات انقلاب كرد. و یكی از گردانندگان اصلی راهپیمایی ها و اعتصابات كرمان در زمان انقلاب بود. 🖋قاسم سلیمانی پس از انقلاب اسلامی ایران، در سال ۱۳۵۹ عضو شد و هم زمان با شروع جنگ ایران و عراق، چند گردان را در كرمان آموزش داده و به جبهه ها فرستاد. در دوره ای فرماندهی سپاه آذربایجان غربی را بر عهده داشت. 🖋در ابتدای جنگ فرماندهی دو گردان از نیروهای استان كرمان را بر عهده داشت تا اینكه با پیشنهاد شفاهی سردار شهید حسن باقری، تیپ جدیدی از نیروهای كرمان را تشكیل داد كه اندكی بعد در سال ۱۳۶۰ با حكم محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسدارن، به عنوان ۴۱‌ثارالله منصوب شد. از همان ابتدا با قدرت و شجاعت مثال زدنی فرماندهی لشكر كه شامل نیروهایی از كرمان، سیستان و بلوچستان و هرمزگان بود، را هدایت نمود. در جنگ عراق علیه ایران، از فرماندهان عملیات های والفجر ۸، كربلای ۴ و كربلای ۵ بود. ۵ از در دوران جنگ دانسته شده كه تضعیف موقعیت سیاسی و نظامی ارتش بعث عراق و تثبیت اوضاع به سود قوای نظامی ایران از نتایج آن ارزیابی شده است. و نقش ایشان مثال زدنی بود. 🖋اگر برای بسیاری از همرزمان قاسم سلیمانی، جنگ در تابستان سال ۶۷ به پایان رسید، ولی برای او آغاز دوران جدیدی در میادین نبرد بود. پس از پایان جنگ ایران و عراق در سال ۱۳۶۷، به كرمان بازگشت و در مرزهای شرقی به مبارزه با و مواد مخدر پرداخت. در سال ۱۳۷۹ از سوی آیت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران به  منصوب شد. از جمله نقاط درخشان فرماندهی سردار سلیمانی بر نیروی قدس، تقویت حزب‌الله لبنان و گروه‌های مبارز فلسطینی بود كه نمود عینی آن را در نبردهای متعددی ازجمله جنگ ۳۳روزه حزب‌الله لبنان و رژیم صهیونیستی و پیروزی مبارزان فلسطینی در جنگ 33 روزه غزه علیه ارتش مجهز اسرائیل بود . ایشان نقش كلیدی در تقویت نفوذ ایران در خاورمیانه به ویژه در ناآرامی های منطقه ای معروف به بیداری اسلامی ایفا كرده است. جمهوری اسلامی ایران به كمك راهبردهای ایشان نفوذ خود را در عراق، سوریه و یمن گسترش داد. در سال ۱۳۸۹ با حكم حضرت آیت‌ الله خامنه ‌ای فرمانده معظم كل قوا با یك درجه ارتقاء به درجه  نائل آمد اما هنوز هم در افكار عمومی همه او را «حاج قاسم» می ‌خوانند. 🖋سردار قاسم سلیمانی از فرماندهان مبارزه علیه در عراق و سوریه است. داعش گروهی سلفی بود كه پس از سقوط صدام در عراق و خلاء قدرت در این منطقه، پدید آمد. ایران برای حفظ امنیت و كنترل منطقه، مبارزه با این گروه را آغاز كرد. با توطئه جدید غرب و پشتیبانی مالی كشورهایی مانند عربستان سعودی، كه به شكل‌گیری گروهك‌های تروریستی تكفیری اعم از داعش و جبهه‌النصرة در منطقه انجامید، قاسم سلیمانی با درخواست رسمی دولت ‌های سوریه و عراق، ماموریتی تازه یافت و آن هم مقابله با این تهدیدات در دو كشور عراق و سوریه بود. در عراق « » و در سوریه « » را شكل داد و با كمك آنها و هدایت و مشاوره نیروی قدس سپاه، طی ۶ سال، بساط تروریست‌ها در این دو كشور تقریبا جمع شد. به این دو كشور رفتند، مانع سقوط دمشق و بغداد شدند و هم او بود كه با سفر به مسكو، نقش بسزایی در همراه كردن روسیه و پوتین برای ورود به میدان نبرد سوریه داشت. شاید یكی از اهداف اصلی دشمنان برای سقوط سوریه، قطع كردن ارتباط ایران و حزب‌الله لبنان بود ولی با شكست داعش و نقش آفرینی نیروی قدس در سوریه و عراق، یك حلقه مستحكم به نام تشكیل شد و زنجیره ایران، عراق، سوریه و لبنان و فلسطین را به هم متصل كرد. جای تردید نیست كه این موضوع خلاف خواست آمریكا و اسرائیل است ولی با فرماندهی «قاسم سلیمانی» در عمق میدان و تشكیل بسیج مردمی در سوریه و عراق این موضوع به واقعیت بدل گشت و اتحادی از جنس پاسداران، فاطمیون، زینبیون، حیدریون و... ایجاد كرد. نقش بی‌بدیل سردار سلیمانی در مدیریت منطقه و مقابله با دشمنان، القابی چون « »، « » و « » را از سوی آمریكایی ‌ها و اسرائیلی ‌ها، برای او به دنبال داشته است. 👇👇
‍ 👆👆👆 🖋در ۱۹ اسفند ۱۳۹۷ آیت‌الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران، - نشان نظامی ایران - را به سلیمانی اهدا كرد. طبق آئین نامه اهدای نشان های نظامی جمهوری اسلامی ایران، این نشان به فرماندهان عالی رتبه و رؤسای ستادهای عالی رتبه در نیروهای مسلح اهدا می شود كه تدابیر آنها در طرح ریزی و هدایت عملیات های رزمی موجب حصول نتایج مطلوب شده باشد. پس از انقلاب ایران در ۱۳۵۷ ، سلیمانی نخستین كسی است كه این نشان را دریافت كرده است. حضور موثر حاج قاسم در صحنه مبارزه با داعش و شكست این توطئه‌ صهیونیستی در منطقه باعث شد تا در اسفندماه ۱۳۹۷ نشان ذوالفقار به عنوان عالی ‌ترین نشان نظامی ایران از سوی فرمانده معظم كل قوا به سردار سلیمانی اهدا شود. 🖋سردار شهید سلیمانی در پاسخ به تهدید ترور از طرف مقامات آمریكایی همواره می گفت: این تهدید نیست، كمك به شوقی است. در پاسخ به افرادی كه فكر می‌كنند با تهدیدها رعب بر ما حاكم می‌شود، می‌گویم خداوندا در راه خودت را به دست دشمنان دینت، نصیب من بگردان. 🖋سرانجام دشمنان كینه توز كه رشادت و قدرت سردار قاسم سلیمانی را تاب نیاوردند و این فرمانده خستگی‌ ناپذیر جبهه ‌های حق علیه باطل در بامداد جمعه ۱۳ دی ۱۳۹۸ با حمله موشكی بالگردهای آمریكایی به ۲ خودروی حامل سردار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس و ابومهدی المهندس معاون حشدالشعبی و تنی چند از اعضای حشدالشعبی در اطراف فرودگاه بغداد شهد شیرین شهادت را سر كشید و به یاران شهیدش پیوست. ▪️روحش شاد ، یادش گرامی و راهش پر رهرو‌ باد🌷 🖋برگی از خاطرات سردار شهید :  «ما یکی از اشرار بزرگ سیستان و بلوچستان را که سال‌ها به دنبال او بودیم و هم در مسئله قاچاق مواد مخدر خیلی فعالیت می‌کرد و هم از تعداد زیادی از بچه‌های ما را شهید کرده بود، با روش‌های پیچیده اطلاعاتی برای دعوت کردیم به منطقه خاصی و پس از ورود آنها به آنجا او را کردیم و به زندان انداختیم . خیلی خوشحال بودیم . او کسی بود که حکمش مثلاً پنجاه بار اعدام بود. در جلسه‌ای که خدمت مقام معظم رهبری رسیده بودیم ، من این مسئله را مطرح کردم و خبر دستگیری و شرح ماوقع را به ایشان گفتم و منتظر عکس العمل مثبت و خوشحالی ایشان بودم. رهبری بلافاصله فرمودند: همین الان زنگ بزن کنند! من بدون چون و چرا زنگ زدم، اما بلافاصله با تعجب بسیار پرسیدم که: آقا چرا؟ من اصلاً متوجه نمی‌شوم که چرا باید این کار را می‌کردم؟ چرا دستور دادید آزادش کنیم؟ رهبری فرمودند: «مگر نمی‌گویی کردیم؟» بعد از این جمله من خشکم زد. البته ایشان فرمودند: «حتما کنید.» و ما هم در یک عملیات سخت دیگر دستگیرش کردیم. این است که کسی را که دعوت می‌کنی و مهمان تو است حتی اگر قاتل پدرت هم باشد حق نداری او را آزار بدهی. @zarrhbin
4_5805148045758695440.mp3
16.53M
🔊 مداحی حماسی بنی‌فاطمه برای حاج قاسم سلیمانی @zarrhbin
امشب دوباره این دلِ من بیقرار شد یادم ز آن شب آمد و حالم خراب شد در آن شبِ سیاه سلیمانیِ مرا کُشتند و خونِ او به زمین لاله زار شد پیچید عطر شمیمش در آسمان گریید آسمان ز غمش اشکبار شد داغش رسید بر دل و تسکین نمیشود این داغِ سخت بر جگرم ماندگار شد قاسم برادرِ من بود و داغِ او پشتم شکست و غم به دلم بی حساب شد دستِ جدا شده اش شد غمی دگر بر جان رسید و طاقت و تابم تمام شد از کینه ی حرامیان و سفیهانِ روزگار جسمش به خون نشست و روزِ منم شامِ تار شد دزدانه آمدند چو کفتارهای پیر سدّ رهش شدند،این دلِ من داغدار شد در انتظارِ دست نوازشگرِ تو بود فرزندِ آن شهید که چشم انتظار شد دستِ جدا شده ات دید بر زمین چشم انتظاریَش به سر آمد،تمام شد اشکش روان شد از مژه اش روز و شب گریست دارم یقین که خواب به چشمش حرام شد آن مادری که بود خودش مادرِ شهید آنقدر ناله زد ز داغِ تو بی اختیار شد این داغِ سخت بر دلِ پیر و جوان نشست هر خانه ای که سر بزنی داغدار شد گویم به آمران و قاتلانِ سلیمانی شهید در انتظار باش که وقت تقاص شد شعر از حاج مصیب مهدیان ۱۳۹۹/۱۰/۱۱ @zarrhbin
ذره‌بین درشهر
✅تیم بدمینتون صنایع اردکان در هفته هفتم لیگ برتر بدمینتون مردان ایران به مصاف شهرداری شهربابک میرود.
🏸از هفته هفتم لیگ برتر بدمینتون مردان ایران تیم صنایع اردکان در زمین شهرداری شهربابک به برتری دست یافت. 🔹در این دیدار که عصر پنجشنبه در کرمان برگزار گردید تیم صنایع با تکیه بر جوانان خود توانست حریف قدرتمند خود را در خانه شکست دهد و گام بلندی را برای کسب مقام قهرمانی این فصل بر دارد. 🔹دراین دیدار حساس صنایع اردکان با نتیجه سه بر دو به پیروزی رسید.گفتنی است قبل از شروع بازی اعضاء دو تیم با اهدا گل یاد و خاطره سردار شهید حاج قاسم سلیمانی را گرامی داشتند. 🔹در هفته هشتم لیگ برتر بدمینتون صنایع اردکان میزبان تیم دانشگاه یزد می باشد.این مسابقه در ساعت۱۵ روز پنجشنبه مورخ ۱۸ دیماه در سالن اختصاصی بدمینتون سردار شهید جواد فتاحی اردکان برگزار می گردد. @zarrhbin
❌علائم جدیدتر بیماری کووید ۱۹ داشتن یک یا بعضی از علامت‌ها دلیل قطعی ابتلا به کرونا نیست. @zarrhbin
📌 "امید ابوالحسنی" 💠 فرهنگ 《 سبیل گرو گذاشتن》 ✍بخوانید ادامه داستان پرماجرای مهاجرت امید... 💭امید برادر را برداشت و راهی شد. مرد قاچاقچی گفته بود امید خودش را در فرودگاه تهران ، ترک اهل ترکیه معرفی کند. مال ترکیه بود؛ یعنی ایرانی نبود. قاچاقچی از امید خواست به هیچ عنوان در فرودگاه تهران خودش را ایرانی معرفی نکند و به ماموران بگوید فارسی نمی‌داند. در فرودگاه مشکلی پیش نیامد. کار قاچاقچی حرف نداشت ! کار جعل اسناد کامل بود . پاسپورت معرکه بود ! امید و برادرش سوار هواپیما شدند . وقتی امید روی صندلی هواپیما نشست ، دلهره‌اش فروکش کرد . قاچاقچی کارش را عالی انجام داده بود. این که پاسپورت‌ها جعلی بود یا دزدی ، امید نمی‌دانست . در فرودگاه وین اتریش ترانزیت شدند؛ یعنی پلیس اتریش هم متوجه پاسپورت‌های تقلبی نشد . قاچاقچی به امید گفته بود بعد از وین باید پاسپورت‌ها را نابود کند و در ورود به باید بگوید پاسپورت ندارد. امید در ارومیه فقط یک کلمه بلد بود Refogie. یکی از دوستان امید در جریان کارش بود. می‌دانست امید راهی نروژ است‌. می‌خواست به او خدمت کند. از این رو ، به امید گفت برای این‌که نروژی‌ها پناهندگی‌اش را قبول کنند ، باید خودش را معرفی کند. 💭او نامه‌ای جعلی به امید داد؛ نامه‌ای که بالایش آرم بود . نامه نشان می‌داد که امید عضو یکی از احزاب مخالف جمهوری اسلامی است. طبق این نامه، او تحت تعقیب وزارت اطلاعات بود‌. در بدو ورود به نروژ ، امید کلمه Refogie را گفت . وضع ایوب خود کمک‌کننده بود . پلیس برای امید مترجمی آورد. امید و ایوب را به در اطراف اسلو بردند. امید باید در اردوگاه می‌ماند تا وضعیت پناهندگی خود و برادرش مشخص می‌شد . کردهای مقیم اسلو کمک کردند. او آدرس چند نفر را داشت . وابستگی قومی در خارج ، بهتر از ارومیه کار می‌کرد. 💭حدود ۴۵ روز بعد ، مادر و خواهر امید هم وارد نروژ شدند. پاسپورت آن‌ها هم حرف نداشت. ماموران فرودگاه تهران و وین در اتریش نتوانستند تشخیص دهند که پاسپورت‌ها است. مادر و دختر به اسلو رسیدند. آن‌ها را هم به اردوگاه بردند. خانواده کامل شد. نزدیک به دو‌ ماه بود که چهارنفر با هم بودند. مادر و دختر و پسر به سختی مشغول بودند. 💭روزی مسئولان اردوگاه امید را خواستند . اعلام کردند نامه‌ای که او به پلیس ارائه داده ، است. نامه اداره اطلاعات را می‌گویم. معلوم نبود پلیس نروژ از کجا فهمیده بود نامه تقلبی است. امید را از اعضای خانواده‌اش جدا کردند و به اردوگاهی دیگر فرستادند. اردوگاهی وسط جنگل . در نزدیکی شهر MOSS. مادرش ضجه‌ها زد و خواهرش گریه‌ها کرد‌ . ایوب فهمیده بود که برادرش را از او جدا می‌کنند. در دلش آشوبی به پا شده بود ، اما نمی‌توانست احساساتش را بیان کند . 💭یک مادر همراه با دختری جوان و فرزندی معلول ، در گوشه‌ای از این جهان پهناور تنها شدند ، بدون دانستن زبان نروژی یا انگلیسی . بدون پول . بدون پاسپورت . آن‌ها به مفهوم واقعی تنها شدند . مرد و حامی‌شان را از آن‌ها جدا کردند . نه راه پیش بود نه راه پس . مادرش بر سرش می‌زد و خواهرش خون می‌گریست . اما مجریان قانون نروژ این‌ها را نمی‌فهمیدند . امید صدبار به آن ناسزا گفت . آن کاغذ جعلی به چه کاری می‌آمد؟ به کار جدایی . فراق . 💭مادر که روزگاری خود را در کرمان ، غریب می‌دانست ، حالا معنای واقعی را می‌فهمید. هم‌اردویی‌ها ، به او دلداری می‌دادند . خوشبختانه در اردو چند نفر کُرد عراقی و ترکیه‌ای بودند. مادر نگران سرنوشت پسرش بود . از سرنوشت دخترش می‌ترسید و به سرنوشت پسر معلولش فکر می‌کرد. روزهایی را می‌دید که هرگز در تصورش هم نمی‌گنجید. روزهای فراق! روزهای دلهره و روزهای ترس! روزهایی کوتاه که هرروز کوتاه‌تر می‌شد. روزهایی سرد که هرروز سردتر می‌شد. روزهای تلخِ ناامیدی . هرلحظه به برادران ناتنی‌اش نفرین می‌فرستاد و هر دم از خداوند و پیامبرانش یاری می‌طلبید. 💭کمپ یا اردوگاه MOSS شبیه زندان بود. عملا خلافکاران را به آنجا می‌فرستادند. کمپ در جنگل واقع بود و تا شهر نزدیک به چهل کیلومتر فاصله داشت. امید ، را از دست نداد. تمام مدت زبان می‌خواند . زبان سخت و مشکل نروژی را . شش ماه در انتظار پرونده‌اش بود . مادرش هرروز به مسئولان کمپ مراجعه می‌کرد . هرروز اشک می‌ریخت . او امیدش را می‌خواست . پول کافی نداشت . مختصر پولی که آورده بود ، تمام شده بود. در اردوگاه خورد و خوراک می‌دادند به اضافه‌ی ماهانه سیصد کرون پول نقد ، با این پول مادر نمی‌توانست یک موبایل بخرد و با پسرش در ارتباط باشد. لباس‌هایشان اصلا برای زمستان نروژ مناسب نبود . زن در روزهای سرد زمستان پتو دور خودش می‌پیچید و چشم انتظار امیدش ، ساعت‌ها مقابل در اتاق می‌نشست 👇👇👇
👆👆👆 💭پسر هم‌ در # کمپ با مشکل رو‌به‌رو بود، اما چاره‌ای جز تسلیم نداشت. به جز آموختن زبان ، کار دیگری نمی‌توانست انجام دهد. امید زمستان سختی را پشت سر گذاشت. زمستانی پر از برف ، سرما و روزهای کوتاه . زمستانی پر از نگرانی و اضطراب. 💭هرطور بود، زمستان سپری شد و از راه رسید . بهار سال ۲۰۰۷ میلادی . بهاری که امید به آن دل‌بسته بود. بعد از شش ماه توقف در کمپ ، خبری به امید رسید. او را به کمپ مادرش منتقل کردند. مادر با دیدن امید او را عاشقانه در آغوش کشید و بوسید . هم که حالا هفده سال داشت ، برادرش را بوسید . امیدش به امید بود . اشک ریخت . دست برادر را فشار داد و با زبان بی‌زبانی به او فهماند که دیگر به هیچ قیمتی تنهایشان نگذارد. اما دو ماه بعد ، تمام امیدهای خانواده نابود شد . دادگاه امید را کرد. 💭به اصطلاح مهاجران 《نگاتیو۲》گرفت . به او فقط یازده روز فرصت دادند که خاک نروژ را ترک کند ! بهار رنگ پاییز گرفت. کجا می‌توانست برود؟ چطور می‌توانست از مادر و برادر و خواهرش جدا شود ؟ چطور بدون پاسپورت به ایران برگردد؟ او در کمپ دوستانی پیدا کرده بود . دوستانی کُرد که به او مشورت و یاری می‌دادند. شبکه‌ی کُرد‌های نروژ به او کمک می‌کرد. دوستان کُرد به او پیشنهاد کردند به 《 》بگریزد . شمالی‌ترین شهر بزرگ نروژ است با ۷۲۰۰۰ نفر جمعیت . در عرض جغرافیایی ۶۹ درجه و ۳۰ دقیقه . یعنی ۲ درجه از مدار قطبی بالاتر . شهری که توازن شبانه‌روز ۲۴ ساعته را ندارد . سکوی پرش به طرف قطب شمال است. دوستان کُرد نامه‌ای و آدرسی به او دادند . او راهی ترمسو شد. قرار شد در آن شهر در یک رستوران کار کند. اما نباید خودش را آفتابی می‌کرد . اگر پلیس او را پیدا می‌کرد بازداشت می‌شد . در این صورت او را مستقیم به زندان می‌بردند . معلوم نبود برای چند سال . 💭امید حدود هفت‌ماه در کافه‌ای که صاحبانش کُردهای ایرانی بودند ، کار کرد. در آشپزخانه کار می‌کرد و تا می‌توانست بیرون آفتابی نمی‌شد . امید پسر بود . به زندگی‌اش امید داشت . البته ، پلیس نروژ هم خیلی افراد را کنترل نمی‌کرد . هنوز بساط این قدر پهن نشده بود . پلیس در موارد خاص به صورت تصادفی افراد را کنترل می‌کرد. دیگر کسی را با کسی کاری نبود . پلیس هم نظاره‌گر بود . اما امید دلهره داشت . دائم باید از آشپزخانه به بیرون سرک می‌کشید تا مطمئن شود پلیس در رستوران نیست. خدا را شکر که مردمان این سرزمین سرد شمالی، داشته و دارند . آن‌ها ضد خارجی نیستند. 💭 هفت‌ماه تمام بر امید گذشت. هفت‌ماه توام با ترس و نگرانی . در طول این هفت‌ماه امید زبان نروژی و هنر آشپزی را آموخت. او تمام مدت سعی می‌کرد نروژی حرف بزند . دل‌نگران مادرش بود. برای آن‌ها پول می‌فرستاد‌. اندکی هم پس‌انداز می‌کرد. بعد از هفت ماه ، پلیس پی برد که او بدون کارت اقامت و کارت کار ، در ترمسو ساکن است. خوشبختانه پلیس به این موضوع پی‌نبرد که او در رستوران کار می‌کند. اگر می‌فهمید ، صاحب رستوران را جریمه‌ی سنگینی می‌کرد. اصلا پلیس نفهمید او چندوقت است در ترمسو است. آموزش زبان به کمک امید آمد . در کشوری که کسی دروغ نمی‌گوید ، دروغ‌های امید به کار آمد . حالا دیگر در ترمسو نمی‌توانست کار کند. چه باید می‌کرد ؟ او توانست با حیله از دست پلیس فرار کند . 💭دوستانش به او پیشنهادی دادند . پیشنهادی که زندگی‌اش را دگرگون کرد. امید از دست پلیس فراری بود . از دست دایی‌ها به سبب دخالت در زندگی‌اش فراری بود . از دست روابط قوم و خویشی نسبی ، فراری بود. او فراریِ فرهنگ بود . از فرهنگی که نباید بالای حرف بزرگتر حرف زد. از فرهنگ 《 》 ؛ البته از نوع منفی آن. از فرهنگی که همه‌ی طایفه خود را قیّم بچه یتیم می‌دانند . از فرهنگی که مادر را صاحب اختیار بچه‌هایش نمی‌داند . 💭 دوستان به امید گفتند اگر به مجمع‌الجزایر اسوالبارد (استیزبرگن) برود ، در امان است. گفتند اگر چه آنجا جزو خاک نروژ است ، بدون پاسپورت می‌تواند به آنجا برود . چون یک شهر داخلی نروژ تلقی می‌شود . پس کنترل پاسپورت وجود ندارد . دوستان امید گفتند شهری آزاد است . هر کس به آنجا واردشود ، می‌تواند تا آخر عمر همان‌جا بماند . پاسپورت و کارت اقامت و چه و چه نمی‌خواهد . آنجا اصلا پلیس نیست. 💭صاحب رستوران گفت : کسی را در آنجا می‌شناسد که کارگر می‌خواهد. تماس تلفنی برقرار و وعده‌ی ملاقات گذاشته شد . ۱۲ مارس سال ۲۰۰۸ میلادی (مصادف با ۲۲ اسفند) بود . هوای ترمسو نسبتا خوب شده بود . امید تمام وسایلش را در یک جای داد. جوان کم‌تجربه با یک لا لباس ، عازم لانگ‌یر‌باین شد... ... 📚شازده حمام ، جلد چهارم ✍ @zarrhbin
روحش شاد ویادش گرامی🥀
💔 در غیبت او رمز عبور است دعا یاری گرِ امکان حضور است دعا همراهِ سلاحِ اعتقاد و ایمان در بینِ مهماتِ ظهور است دعا 💔 🌷 @zarrhbin