eitaa logo
ذره‌بین درشهر
17.5هزار دنبال‌کننده
60.2هزار عکس
9.3هزار ویدیو
187 فایل
آیدی جهت هماهنگی درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
💡حیفم آمد که مخاطب محترم و بزرگوار فیض نبرید،بخوان و روشن شو....‼️ عکاسی 📷 و فیلمبرداری 🎥 اندک، اندک زمینه ی فعالیت های ما در شهر آسان تر گردید به ویژه که در روزنامه ی یومیه ی مکه نیز مقاله ی مفصلی درباره ی جهانگردی های ما به چاپ رسید، که نویسنده در آن ما را با سیاح بزرگ تاریخ غرب مقایسه کرده بود و با این عمل به مقام و منزلت ما افزوده بود! اما با این همه از آن جایی که در اسلام شبیه سازی حرام است اگر باد به گوش کسی می رساند که ما از کعبه فیلمبرداری کرده ایم به راحتی گلویمان را بریده و خونمان را می ریختند! 🇸🇦 باید خاطرنشان کرد که در عربستان سعودی دو نوع پلیس وجود دارد، یکی که مانند پلیس های تمامی دنیا انجام وظیفه می کند و دیگری که زیر فرمان مفتی و روحانی بزرگ به انجام وظیفه می پردازد و همه آنها بسیار متدین بوده و به شرع اسلام بسیار متعصب می باشند و اما درباره ی ،اگرچه به چند تن از پلیس های معمولی دستور داده شده بود که با ما همکاری کنند، ولی ترس و وحشت بیشتر از پلیس های شرع بود که به جز انجام وظایف دینی خود به هیچ چیز دیگری توجه ندارند و نسبت به خلاف کاران هیچ نوع گذشتی نشان نمی دهند! اگر چه با این همه ما کار فیلم برداری و عکاسی از خانه ی را همچنان پنهانی انجام می دادیم و به خصوص هنگام نماز ظهر که هزاران نفر در گوشه و کنار حرم مشغول ادای نماز بودند از بالای چوب بستها و گلدسته ها مخفیانه از آنها فیلم برداری می کردیم! 🇸🇦 باید به این نکته هم اشاره کنیم که در هنگام نماز به ناگهان شهر مکه تعطیل می شود و تمامی مردم برای گزاردن نماز به سوی کعبه، مساجد و یا منازل خود هجوم می آورند و اگر کسی در این هنگام بدون جهت در کوچه ها و راه گذرها و به خصوص در اطراف ایستاده باشد گرفتار ماموران امر به معروف و نهی از منکر شده و از آن ها چوب می خورد!! در گذشته به هنگام هجوم به مکه غوغایی به پا می شد اما اکنون(منظور سال ۱۳۳۹ هجری شمسی می باشد) در امر رفت و آمد حجاج و مسافران تسهیلاتی ایجاد شده و هرسال در حدود یک میلیون نفر از سراسر نقاط جهان راهی مکه می شوند. چنانکه از منابع مختلف آگاه شدیم به منظور توسعه ی خانه ی خدا و آسان سازی انجام مراسم مذهبی طرح کرده است که یکی از آن بالا بردن ساختمان عظیمی از سنگ مرمر برای حرم جدید است که دارای هفت مناره و هفت دروازه ی ورودی خواهد بود و محوطه ی داخلی مناره ها که دارای پله کان های زیادی است از پایین به بالا قطری به یک اندازه خواهد داشت و حرم با ساختار جدید مناره ها و ارتفاع آن ها که تا کنون به ارتفاع آن دیده نشده است به زودی تبدیل به یکی از بزرگ ترین آثار معماری اسلامی خواهد شد.(حتما برادران امیدوار عظمت ساختمانهای امروزِ اطرافِ خانه یِ خدا، را مشاهده کرده اند، زیرا آنها در سال ۱۳۳۹ هجری شمشی خبر ساختِ این بناها را در یادداشت های خود نقل کرده اند که امروز به ما رسیده است.) 🇸🇦 ما مدتی با که مسئول امور این است درباره ی مخارج گفت و گو کردیم و از او پرسیدیم آیا ممالک اسلامیِ دیگر به آن کمک می کنند؟ و او زیر لب گفت: بحمدالله ما آن قدر است که به هیچ نوع کمکی نیاز نداریم. و با این درآمد سرشار است که اینک شهر با بسیاری از شهرهای کلان جهان در حال است. در حومه ی شهر ساختمانهای بلند بسیار زیبا یکی پس از دیگری بالا می رود که ما نمونه های آن را همراه شیخ فتاح که راهنمایی ما را بر عهده گرفته بود در شهر واقع در جاده ی نوساز مکه دیدیم. طایف در پنجاه و هشت کیلومتری مکه در دامنه ی کوهی مرتفع بنا شده و حالتی ییلاق گونه مثل برای تهران دارد و به سرعت می توان از مکه که هم سطح دریاست با اتومبیل به طایف رسید که دوهزار متر از دریا ارتفاع دارد. 🇸🇦 شیخ صباح ضمن گفت و گو درباره ی ترقیات ساختمانی آن قسمت به ما توضیح داد که کنترات این جاده را یکی از ثروتمندان عرب به نام ( که در پاورقی کتاب او را پدر بن لادن معروف کنونی نام برده است.) که شاید ثروتش با برابری کند بر عهده دارد و به جز این جاده ساخت کلیه موسسات عربستان از جمله ساختمان جدید نیز بر عهده ی اوست و سپس اضافه کرد ، در تجدید بنای بیت المقدس و مرمت آن که هیچ دولتی متحمل آن نمی شد نیز شده و پول را خرج آن کرده است! 📚 از کتاب "سفرنامه برادران امیدوار" 📩 سمیّه خیرزاده اردکان @zarrhbin
🔘 حاج نورسته خانم...⁉️ 📌 دکتر پاپلی در کتاب شازده ی حمام دو داستان در مورد زنهای یزدی آورده است و اینچنین گفته است: "معروف است که زنهای یزدی به شوهرانشان وفادارند و به زندگی اشان خوب می رسند آنها واقعاً مصداق ضرب المثلِ 《زن خوب فرمانبر پارسا***کند مرد درویش را پادشا》 هستند." این هفته یکی از این داستانها را می خوانیم و یکی هم به شرط بقا هفته ی بعد. 🍃 نورسته خانم از خانواده ی خوب و بود. او خواستگاران متعدد داشت اما پدر و مادرِ این یکی خواستگار خیلی پی گیر بودند. دختر ۱۸ سال بیشتر نداشت و داماد ۳۰ ساله بود و دورِ را گشته بود. موقع خواستگاری داماد در یزد نبود و دختر را ندیده بود، اصلاً قصدِ نداشت؛ در مشهد گاراژدار بود. نام یک زن شمالی هم در شناسنامه اش ثبت شده بود. مادر و پدرِ داماد می گفتند پسرشان آن زن را طلاق داده است. 🍂 هیچ کس از نپرسید که می خواهی زن مردی که ندیده ای و اصلاً در یزد نیست و موقع هم نخواهد بود و پدرش با تو را عقد می کند بشوی ؟! در آن سالها، را در امر نمی پرسیدند. حتی از داماد هم به طور جدی نپرسیده بودند که می خواهی داماد شوی و دختر را غیاباً به عقد تو درآوریم یا نه؟! از بس که به او گفته بودند باید داماد شوی و زنِ بگیری او هم از سر بی حوصلگی گفته بود: هر کار می خواهید بکنید. 🍃 البته داماد از خانواده ی سرشناسی بود. پدربزرگش نسل اندر نسل بودند. این یکی در کل خانواده دنبال رانندگی، ماشین داری، گاراژداری و خوش گذرانی های مربوط به آن رفته بود. آخر آدمِ بازاری، و مغازه دار که هر روز صبح تا شب باید زیر سقف دکانش حاضر باشد نمی تواند که تفریحاتِ بکند. آدمِ کاسب اگر سر و گوشش بجنبد، مغازه اش می شود. البته را می گویم نه کاسب های حالا که خودشان داستان های دیگری دارند. 🍂 بالاخره در بساط عروسی را راه انداختند. بعد از عروسی هم داماد از مشهد به یزد نیامد. چند ماهی طول کشید و بالاخره داماد سی ساله که آدمِ قوی، ، زورخانه کار و کشتی گیر بود به یزد آمد و انجام شد. پدر دختر، با چند تن از دوستانش شرکتی تشکیل دادند و گاراژی در یزد درست کردند؛ برای او در یزد کار و کاسبی راه انداختند و بالاخره با فشار پدر و مادر، پدرزن و مادرزن مرد جوان همراه زنش ساکن یزد شدند. 🍃 داماد از خودش خانه ای نداشت. پدرش خانه ی بزرگی داشت ولی زندگی کردن با کاری بس بود. خانم جان مادر حسن آقا، خدای متلک، برتری جویی و دیگران بود. نمی شد با او کرد. پدرزن خانه ای در اختیار داماد گذاشت. حسن آقا شروع به کار کرد، اما تفریحات خودش را داشت و اصلاً به زنش نبود. اما نورسته خانم، یک زن یزدی بود که مادر و پدرش بزرگش کرده بودند. شوهرش را نه تنها دوست نداشت می پرستید. 🍂 سعی می کرد این مردِ سرکشِ دَدَریِ ، یک مرد کاسب به خانه و زندگی بسازد. اما محیط گاراژ بزن بهادری و خوشگذرانی بود. حسن آقا از نظرِ مخالف توده ای ها بود. او با گروه های شاهی زد و بند داشت و در انتخابات فعال بود. او با شهربانی و ژاندارمری و مقامت شهری ارتباط نزدیک داشت و دیگر نمی توانست هم مدقعیت اجتماعی اش را در شهری مثل یزد حفظ کند و هم به عیش و عشرت بپردازد. لاجرم یک پایش در تهران بود و یک پایش در یزد. 🍃 نورسته خانم می دانست که شوهرش به او نیست، اما هرچه حسن آقا بی وفایی می کرد، نورسته خانم می شد. دو دخترشان به دنیا آمده بودند که آنها صاحب باغ بزرگی شدند. حسن آقا مسافرت هایش را می رفت و در تهران هم بود. حسن آقا و نورسته خانم به رفتند و حاجی آقا و حاجی خانم شدند. حاجی خانم به خودش چسبیده بود و بچه ها را بزرگ می کرد حاجی آقا به خوشگذرانی هایش پای بند بود. وقتی حقوق ماهانه یک کارگر گاراژ ۳۰۰ تومان بود، خبر می آمد حسن آقا ، ۴_۳ هزار تومان خرجِ و کافه در تهران کرده است. 🍂 دخترهای حسن آقا به چهارتا رسیدند، حاجی آقا صاحب داماد و نوه شد. همه گفتند: حالا دیگر تلاش های حاج نورسته خانم به بار خواهد نشست و حسن آقا پای بند خانه و زن و زندگی خواهد شد. اما حاجی آقا‌ در سن ۵۲ سالگی با دختری تقریباً با دختری هم سن و سال دختر بزرگ خودش ازدواج کرد. حاج نورسته خانم مثل اسفند روی آتش نمی توانست بگیرد. ولی او اهلِ و فحش، سر و صدا و قهر و دادگستری نبود.نورسته خانم اول باور نمی کرد، که شوهرش شده است، او می گفت: شوهرش هر کاری می کند داماد نمی شود. ولی خبرها درست بود. حاجی آقا تهران خانه گرفته بود و دائم تهران بود؛ 👇👇👇👇
(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلَّم) 🌷 (۱۰ ب_۵۳ ه.ق.) آخرین پیامبر خدا ✅ در و هنگامی که چشم به جهان گشود که پدرش، ، جهان را بدرود گفته بود. مادرش نیز، ۶ سال بعد درگذشت و او از آن پس در خانه‌ی جدّش، ، و بعد از مرگِ عبدالمطلب، در خانه‌ی عمویش ، بالید و کرد. ✅ در "نوجوانی" چندی شبانی کرد و در "جوانی" سال‌هایی را به تجارت در مسیر حجاز به شام پرداخت و از این طریق با مردمان این مناطق و آشنا شد. ✅ (ص) از همان کودکی داشت که توجه همه را به خود جلب می‌کرد. بسیار بود. از این‌رو به او او "محمدِ امین" می‌گفتند. ماجرایِ داوری‌ او درباره‌ی چگونگی نصبِ به دیواره‌ی "کعبه"، که موجب شد از نزاع و درگیری میانِ طوایف جلوگیری شود، نمونه‌ای از و هوشمندی اوست. ✅ در سال‌هایی که آن حضرت، "تجارت" می‌کرد، ، زنی از توانگرانِ قریش، اموالِ خود را در اختیار او گذاشت تا با آن تجارت کند. (ص) از این راهِ سود بسیاری نصیبِ خدیجه کرد. خدیجه که ، امانت‌داری و درستیِ محمّد(ص) را دید به ازدواج با او علاقه نشان داد و محمد(ص) نیز پذیرفت. ✅ (ص) هرگز بُت نپرستید و شِرک نورزید. بت‌ها را دشمن می‌داشت. و از و بت‌پرستی بیزار بود. از "کودکی" خدای‌ یگانه ایمان داشت و در "جوانی" پیرو آیینِ حنیفِ بود. هر سال یکبار به در بالای کوه نور می‌رفت و در آن‌جا به اعتکاف و عبادت‌ِ خدا می‌پرداخت. ✅ در چهل‌سالگی، شبی در واقعه‌ای تکان‌دهنده‌ای برایش روی داد. ، فرشته‌ی وحی الهی، بر او ظاهر شد و آیات نخستین را بر زبانش جاری کرد. این آغاز رسالت و پیامبریِ آن حضرت بود. از آن پس کمر بربست و با شعارِ به مبارزه با بت‌پرستی و شرک پرداخت. ✅ در نخستین مرحله‌ی دعوت، که مخفیانه بود، پسرعمویش و همسرش به ایمان آوردند. سه سال بدین وضع گذشت و پیروان اندکی بدو گرویدند. آن‌گاه به دعوتِ خود را آشکار کرد. "تقواپیشگان" به او می‌گراییدند؛ ولی مشرکان و کافران بر او می‌شوریدند، دشنامش می‌دادند و او را به رنج‌ و سختی می‌انداختند. پیامبر همه‌ی این مصائب را در راهِ خدا و با تحمل می‌کرد. ✅ در مدت ۱۰ سال، بر شمارِ افزوده شد. سرانِ کفر از قبایل و طوایفِ گوناگون و کسانی مانندِ "ابوجهل"، "ابولهب" و "ابوسفیان"، که از مقابله با (ص) درمانده شده بودند، تصمیم گرفتند آن حضرت را شبانه در خانه‌اش به قتل برسانند. از طریق خبر این توطئه به او رسید. چاره‌ای اندیشید. از خواست به جایش در بستر بخوابد؛ آن‌گاه خود دور از چشم کافران و جاسوسان از خارج شد. ابوبکر نیز در راه به او پیوست و آن دو نخست به در کوه‌ ثور رفتند تا از تعقیب کافران برهند. ✅ پس از سه‌ روز که از امنیتِ راه مطمئن شدند به سوی رفتند. پیامبر در این شهر مورد استقبال پرشور قرار گرفت. مسلمانان دیگر هم از مکه به یثرب مهاجرت کردند. در یثرب مستقر شد و نام شهر را به تغییر و آن‌جا را مرکز دعوت خود قرار داد. این هجرت‌ بزرگ، را از حصار بسته‌ی مکه خارج کرد و موجب رشد، شکوفایی و پیشرفت بیش از پیش این شد. ✅ در "مدینه" میان یکایک مهاجران و انصار (مردم مدینه) بست؛ و خودش هم را به برادری انتخاب کرد. در سال‌های بعد از هجرت، رسول‌خدا(ص) از مدینه نامه‌هایی به سران و پادشاهان کشورهای بزرگ مانند ، روم و یمن نوشت و آن‌ها را به قبولِ اسلام دعوت کرد. در این سال‌ها جنگ‌های بسیاری میان او و کفار و یهودیان و مشرکان روی داد که بدر، اُحُد، خیبر، خندق و حُنین از جمله‌ی آن‌ها بود. بیشتر این جنگها با پیروزی مسلمان پایان یافت. 🌸🌸🌸🌸 👇👇👇👇