4_5778278429707208774.mp3
8.83M
امکان نوبت گیری پزشکی با موبایل در کشور
علی اصغر انصاری، معاون مرکز مدیریت آمار و فناوری اطلاعات وزارت بهداشت:
🔺با استقرار پرونده الکترونیک سلامت، امکان دریافت برخی خدمات عمومی روی تلفن همراه مردم میسر شد و این از مزایا یا ارزش افزوده ای است که نظام سلامت الکترونیک می تواند به مردم ارائه کند که در صرفه جویی وقت، هزینه و انرژی موثر است. /ایسنا
@zarrhbin
کارنامه دانشآموزان در سال تحصیلی آینده آنلاین میشود
رئیس مرکز فناوری اطلاعات وزارت آموزش و پرورش:
🔸در سال تحصیلی آینده، کارنامه دانشآموزان به صورت آنلاین در اختیار خانوادهها قرار میگیرد.
@zarrhbin
🔘 دلگرمی دلهای یخزده
📌درود، ادامهی خاطرات دکتر از #شهربانویمحله...
🍃 #شهربانو روز به روز پیرتر و نحیفتر میشد، دیگر عصا افاقه نمیکرد، عصرها نوههایش زیر شانههایش میگرفتند و او را سر کوچه میآوردند. پاسی از شب رفته، محمدعلی و مهری به او کمک میکردند تا به داخل خانه برود.
🍂 یک روز شایع شد که شهربانو مریض شده و در رختخواب افتاده است. زیر خودش را خیس میکند. مجبور شدند برایش دکتر بیاورند. #رقیه به شهربانو گفته بود:" باید جای طلاهایت را نشان بدهی. من دختر دم بخت دارم، باید جهیزیه آماده کنم، شوهرم درآمدش کم است، نمیتوانیم خرج دوا و درمان تو را بدهیم."
🍃 #محمدعلی با زنش سروصدا کرده بود و گفته بود:"این چه حرفی است به مادرم میزنی؟" رقیه پاسخ داده بود: " خودش سالهاست میگوید طلا دارد. پس طلا به چه دردی میخورد." شهربانو دو عدد گوشوارهی طلایش را از گوشهایش خارج کرده و به رقیه داده بود. چند روزی دعوا خوابیده بود.
🍂 بیماریِ شهربانو ادامه یافته بود. #مهری هر روز تشک خیس مادربزرگ را سینهی آفتاب میانداخت و تشک خشک را زیر او میگذاشت. این پوشک چه خدمتی کرده است! چقدر دعواها، مرافعهها و حقارتها را خوابانده است. رقیه به شهربانو فشار آورده بود که بازهم باید طلا بدهد و اصلاً باید جای طلاهایش را نشان دهد.
🍃 بالاخره پیرهزن #گریهکنان گفته بود هرگز هیچ طلایی جز گوشوارههایش نداشته است. قشقرقی راه افتاد. رقیه سر و صدا میکرد، فحش میداد. میگفت: "پس چرا دروغ گفتی؟" #مهری روزی از مادربزرگش پرسیده بود که واقعاً هیچ وقت طلا نداشته است؟ شهربانو به #کتابهایش اشاره کرده بود و گفته بود: "اینها طلاست." بعد هم گفته بود: " دستگاههای بافندگی داخل زیرزمین هم طلاست. آنها را به کار بیندازید و با درآمدش طلا بخرید. من با درآمد این دستگاهها برای همهی شما طلا خریدم."
🍂 به نوهاش مهری گفته بود: "شصت سال است شوهرم مُرده است. دو بچه یتیم را بزرگ و آنها را داماد کردم. هرچه طلا داشتم، موقع دامادی پسرها و نوههایم به عروسهایم دادم. مادر! اگر طلا داشتم به تو میدادم. طلای من کتابها و دستگاههایم است. تو تنها نوهام هستی که به من کمک میکنی. تنها نوهی من هستی که به مدرسه میروی. تو تنها #وارثمن هستی!" شهربانو به مهری گفته بود: "مادر! همهی طلاهایم همان گوشوارهها بود."
🍃 مهری پرسید: "مادربزرگ، پس چرا #دروغ گفتی؟" گفت: "اگر دروغ نگفته بودم، مادرت همان پانزده سال پیش مرا از خانه بیرون میکرد. پانزده سال پیش اولینبار مریض شدم. مدتی در رختخواب افتادم. هنوز دستگاههایم کار میکرد. مادرت پشت سر هم میگفت ما درآمد نداریم. چرا باید مخارج بیماری تو را بدهیم؟ من گفتم از درآمد دستگاهها بردارید. مادرت میگفت درآمد دستگاهها کم است. میگفت تو باید پیش پسر دیگرت و زنش اشرف بروی. من هم به مادرت گفتم بعداً طلاهایم را به تو میدهم."
🍂 وقتی معلوم شد طلایی در کار نیست، #آرامش از خانه رفت. رقیه هر روز بلکه هر ساعت داد و فریاد میکرد که: " خدایا من چه گناهی کردهام! چرا باید این عجوزهی کافر را نگه دارم! " هر روز به خانهی برادر شوهرش #علیاکبر میرفت. با جاریاش اشرف دعوا میکرد. او میگفت: " حالا دیگر شهربانو سهم توست، من بیست سال است این پیرهزن را نگه داشتهام." اشرف میگفت: "هر کس طلاهایش را برده و خورده او را نگه دارد."
🍃 وقتی معلوم شد طلایی در کار نیست، رقیه نگذاشت #آسیهییهودی در خانهی او بساط پهن کند. بعد از حدود چهل سال، بساط آسیه را به داخل کوچه پرت کرد. سوزنهای پیرهزن وسط کوچه پخش شده بود. سر و صدای رقیه باعث شد زنهای همسایه جمع شوند. هرکس چیزی میگفت. رقیه میگفت: " من یک کافر توی خانه دارم بس است! حوصلهی این زنیکهی یهودی را ندارم." #زنها به رقیه فحش میدادند و لعنت نثارش میکردند. هرکس پیشنهاد میکرد آسیه به خانهی او برود. زن رضا شومال، بیبی زهرا حکاکها، بمانجان انتظاری و زنهای دیگر وسایل آسیه را جمع کردند.
🍂 #قرارشد از آن پس آسیه بساطش را در محوطهی ورودی خانهی بیبیهاجر عاشق مدینه پهن کند. آن روز شاید بیست نفری برای آسیه ناهار آوردند. البته آسیه از #زنهایمسلمان، غذای پختنی قبول نمیکرد. بعد از آن تاریخ پیرهزن یهودی تا سالهای سال هر پانزده روز یکبار دوشنبهها جلوی خانهی بیبیهاجر بساط داشت. به گمانم آسیه تا آخر عمرش بساطش را در پیشگاه خانهی بیبیهاجر پهن میکرد.
👇👇👇👇
🍃 من دانشجو شدم و از #یزد رفتم، ولی آسیه به کارش ادامه میداد. از روزی که رقیه بساط آسیهی یهودی را ریخت داخل کوچه، دیگر نزد زنهای محله #احترامی نداشت. او با تعصب کورکورانهاش قاعدهی #همزیستیمسالمتآمیز کوچه و شهر ما را برهم زده بود. زنهای محله میگفتند رقیه با مادرشوهرش دعوا دارد، چرا بساط این زن یهودی را به هم میزند؟ بعد از آن حادثه، کار و کاسبی آسیه بهتر شده بود.
🍂 وقتی معلوم شد #شهربانو طلا
ندارد، عملاً رها شد. پیرهزن مریض، تمام شبانهروز را گوشهی اتاقش افتاده بود. #مهری مرتب و دختران دیگر گاهی به او میرسیدند. رقیه بر سر دخترانش فریاد میکشید: " این کافر را رها کنید تا هر چه زودتر به جهنم برود! " مهری بیصدا #اشک میریخت. #زینت گاهی با مادرش تندی میکرد و میگفت: " او مادربزرگ ماست، مادر پدر ماست، برایمان زحمت کشیده، برای ما قصه گفته، شعر خوانده، تر و خشکمان کرده است، به ما پول داده است، سر عروسی به ما طلا داده، به شوهران ما کمک کرده، به علاوه، او هم #آدم است."
🍃 زینت و مهری به مادرشان میگفتند: " تو زود عصبانی میشوی، ولی مومن هستی. از #خدا بترس! " رقیه میگفت: " من از خدا میترسم. باید در آن دنیا جواب خدا را بدهم که چرا به این عجوزهی کافر خدمت کردهام. این پیرهزن سالی یکبار هم نماز نمیخواند. از او بپرسید اصلاً نماز بلد است؟" زینت و مهری میگفتند: "او به ما #نمازخواندن یاد داده است." رقیه میگفت:"ولی خودش هرگز نماز نمیخواند، هرگز دعا نمیکند." آنها گفتند: "مادر، او هرگز #نفرین هم نمیکند." رقیه گفت: " خدا گفته است هرکس شخص کافری را بکشد، جایش توی بهشت است. همین که من این زنیکه را نمیکشم، باید جواب خدا را بدهم."
🍂 #شهربانو گاهی بهتر میشد. او کِشانکِشان خودش را سرِ کوچه میرساند. همانجا مینشست تا کسی او را دخل خانه ببرد. گاهی که محمدعلی دیر به خانه میآمد، همسایهها به مهری کمک میکردند تا شهربانو را به داخل اتاقش ببرند. رقیّه با محمدعلی هر صبح و شب دعوا میکرد. #تعصب که آمد #عقل میرود. حسادت هم همینطور. تعصب، حسادت، کینه و عشق، عقل را زایل میکنند. شاید چیزهای دیگری هم باشد؛ از جمله اعتیاد. از جمله، #قدرتبیحدوحساب. اعتیاد به قدرت، شاید از همه بدتر باشد. آدم مستِ قدرت که شد عقلش کم میشود، چشمش کور میشود، گوشش نمیشنود، اعتیاد به قدرت از اعتیاد به هروئین و شیشه بدتر است.
🍃 #اعتیاد به مواد مخّدر خانوادهای را نابود میکند. اعتیاد به #قدرت، کشورها و ملیتها را نابود میکند. هر چه استفادهاش طولانیتر شود، اعتیاد میآورد. "قدرت" هم همینطور است. ترک قدرتها هزارها بار از ترک اعتیاد مشکلتر است. هیتلر، استالین، موسیلینی، صدام، قذافی نمونه های آن هستند.
🍂 ترکِ #قدرت جز با مرگ و کودتا و انقلاب، #رفعشدنی نیست. اگر یک معتاد به شیشه را توانستید با نصیحت، ترک دهید، یک معتاد به قدرت را هم میتوانید با نصیحت وادار به ترک قدرت کنید. ایدهآلیست نباشید. شما هم اگر نظری دارید بگوئید یا بنویسید و یا ایمیل کنید. من دارم داستانِ تعصب و عقل را میگویم؛ یعنی داستانِ #بیعقلی.
✅ پایان، هفتهی آینده با داستان "آقای کاوه" با #ذرهبین همراه باشید،انشاءالله.
📚 شازده حمام، جلد ۴
✍ #دکتر_محمدحسین_پاپلییزدی
@zarrhbin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ سفر یکروزه فرماندار اردکان به بخش خرانق، حضور در روستاهای رباط پشت بادام، مغستان و ساغند، دیدار با مردم و بررسی مشکلات با حضور مدیران شهرستان
📅 ۱۳۹۸/۰۴/۲۷
@zarrhbin
شب آرامشش را از
خدا قرض گرفته
که اینچنین آرام است...
آرامشی از
جنس خدا برای
امشب تون خواستارم...
شبتون سرشار از آرامش✋❤️
@zarrhbin 👈👈👈
صبح
آغازدیگری است
برای دویدن در روزگار،
در پیچ و خم های تردید.
نمی دانند که زندگی،
آتشی همیشه فروزنده است
و سرد نمی شود هرگز.
زندگی جریان دارد هنوز
در ناودان های بلند،
در آب راهه های کوچک.
صبح می آید که زندگی
را تقسیم کند در شهر
و لبخند را تقدیم کند به لب ها.
صبح می آید و هوای تازه می آورد،
اکسیژن پاک تا آوندهای
گرد گرفته نفس بکشند دوباره.
زندگی جریان دارد هنوز ...
سلام صبح آخرین شنبہ ☕️
تیرماهتون سرشار آرامش🌹
@zarrhbin
🍃 اندیشه های ناب...
💠 کتاب زندگی....‼️
✅ کتابِ #زندگیام ورق خورد؛ و #خوشحالم که بر روی یک صفحه نایستاده بودم و در حالِ حرکت بودهام که به اینجا رسیده است.
زیرا دیدهام بسیاری را که شخصیتهای معتبر و برجسته و حتی #دانشمند هستند و اهلِ کتاب و مطالعه معرفی شدهاند؛ ولی از اول تا آخرِ عمرشان، #کتابزندگی را گشودهاند و بر روی یک صفحه خیره ماندهاند.
و نمیدانم چه میکنند که صفحه هرگز به #آخر نمیرسد.
📚 کویریات
#دکتر_علی_شریعتی
@zarrhbin
ذرهبین درشهر
📌 اهم سخنان حجتالاسلاموالمسلمین سید اسماعیل شاکر امامجمعه اردکان در خطبههای نماز جمعه 28 تیرماه
📌 اهم سخنان حجتالاسلاموالمسلمین سید اسماعیل شاکر امامجمعه اردکان در خطبههای نماز جمعه 28 تیرماه 98
🔶 دیدار ائمه جمعه سراسر کشور با مقام معظم رهبری / ناامید کردن مردم از منکرات است
🔹 ایشان در این دیدار نکات مهمی را سفارش کردند. ازجمله اینکه سفارش به تقوا در نماز جمعه هم اهمیت دارد و هم بهصورت مصداقی و عینی بحث و تبیین شود.
🔹 مقام معظم رهبری یکی از مصادیق تقوا را اجتناب از ناامید کردن مردم بهویژه جوانان نام بردند این نکته بسیار مهمی است. بعضیها در دانشگاه، در مدارس، در جمعهای خانوادگی، در نشستهای دوستانه، در تریبون و سخنرانی که میکنند، در مطلبی که مینویسند بهگونهای حرف میزنند و قضاوت میکنند که جوانان ما از آینده این نظام و انقلاب احساس ناامیدی میکنند درحالیکه ناامید کردن جوانان یک منکر است و قدرت و فرصت عنصر جوان را از کشور و نظام اسلامی میگیرد.
🔶 به خود من هم تذکر بدهید
🔹 نقد و اصلاح هر جا لازم است باید انجام بگیرد اما نقد کردن و اصلاح نمودن حتی در نماز جمعه هم نباید منجر به ناامیدی مردم و بهخصوص جوانان بشود. لازم بود به خود من هم تذکر بدهید، یادآوری کنید هیچ اشکالی هم ندارد.
🔹 میتوانیم این نکته را بگوییم که یک ملاک نقد سازنده، ناامیدکننده نبودن آن است. اگر نقدی و انتقادی بیان میشود و همه متوجه میشوند که ناامیدی ایجاد میکند بدانیم که این نقد سازنده نیست. البته ملاکهای دیگری نیز دارد ولی اینیک ملاکی است که ما میتوانیم به نقدهایی که انجام میشود امتیاز بدهیم.
🔹 اساساً انقلاب اسلامی ما حرکتی امیدآفرین و بر اساس شعار ما میتوانیم انجام شد. در شرایط کنونی که دشمنان ما در تلاش هستند که روح امید را از مردم و بهخصوص نسل جوان بگیرند وظیفه همه ماست در هرجایی هستیم روحیه امید واقعی را در میان همه مردم ترویج کنیم./قلب فرهنگی
@zarrhbin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔔فیشینگ چیست و چگونه از آن مصون بمانیم؟
@zarrhbin
♦️انتقاد از تشویق یک پلیس توسط فرمانده ناجا: مامور شما با یک جانی بالفطره و قاچاقچی شرور مواجه نبود
🔹رئیس پلیس پایتخت روز پنجشنبه از مأمورانی که با دختر نوجوان متخلف در پارک تهرانپارس برخورد کرده بودند با اهدای لوح ویژه تقدیر کرد.
🔹اگر از نگاه فرمانده پلیس این فرد شایسته تقدیر بوده که هیچ؛ چرا که به زعم فرمانده و مافوقش آن مأمور در راستای وظایفش عمل کرده و شایسته تقدیر است اما هدف از رسانهای کردن مراسم تقدیر از چنین رفتار پرحاشیهای چه بوده است؟
🔹بیتردید چنین اقدامی در اذهان عمومی علامت سؤال بزرگی بهوجود میآورد. چرا که برخورد پلیس با یک قاچاقچی حرفهای، شرور سابقه دار یا جانی بالفطره نبوده است که حالا پلیس بخواهد از مأموری که با وی مقابله کرده و پیروزمندانه از وظیفهاش سربلند بیرون آمده تقدیر رسمی و رسانهای به عمل آورد./ایران
@zarrhbin
🔺تشکیل کلاس درس در انباری و آشپزخانه منازل
سخنگوی کمیسیون آموزش مجلس:
🔹متاسفانه به خانههای مسکونی مجوز مدارس غیردولتی داده شده است.
🔹برخی در انباری و آشپزخانه کلاس تشکیل میدهند که باید بسته شود.
🔹به انباری و پشت بام و آشپزخانه نباید مجوز تشکیل کلاس بدهیم/عصر ایران
@zarrhbin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گفتگوی اختصاصی خبرفوری با محمود احمدینژاد
🔹آمادهام در مقابل دوربینهای تلویزیونی با ترامپ مذاکره کنم
🔹برجام مبنای محکمی برای گفتگو با آمریکا نیست
🔹اینکه همه امتیازها را به طرف مقابل بدهی که اسمش دیپلماسی نیست
🔹آمریکا میخواهد بساط ایران را جمع کند، مشکلش فقط با حکومت نیست
🔹بدون جلب رضایت مردم، هیچ ابتکارعملی در سیاست خارجی فایدهای ندارد
♦️احمدی نژاد هم صدا با پمپئو پیشنهاد مذاکره مستقیم با آمریکا را داد!
رئیسجمهور پیشین در گفتوگوی تلفنی با نیویورکتایمز:
🔹سه بار به ترامپ نامه نوشتم
🔹ترامپ مرد عمل است و قادر به محاسبه سود و زیان و تصمیمگیری بر این مبناست
🔹ایران و آمریکا باید به صورت مستقیم با یکدیگر گفتگو کرده و اختلافات ۴۰ساله خود را حل و فصل کنند
@zarrhbin