eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
917 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
. من خواهم مُرد. و تو، تو هم خواهی مُرد. من اما راه شهادت را انتخاب خواهم کرد. .
🌷خاطرات همت: 🌿 همه کارهاش رو حساب بود. وقتی بودیم، هرروز صبح محوطه را آب و جارو میکرد،اذان میگفت و تا ما بخونیم، صبحانه حاضر بود. 🌺 خیلی بود. یک فرشی داشتیم که حاشیه یک طرفش سفید بود. انداخته بودم روی موکت. وقتی دید،‌گفت: آخه عزیزمن! یه زن وقتی میخواد دکور خونه رو عوض کنه، با مردش مشورت میکنه و فرش را چرخاند، طوری که حاشیه سفیدش افتاد بالای اتاق. عضویت در سرویس های روزانه👇 pay.eitaa.com/v/p/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کارشناس خانواده فقط ایشووون گوش ندید از دستتون رفته😊 💯 @ANARSTORY 🆔 @khanevadeh_313
💠 🔹 امام على(علیه السلام): براى به دست آوردن بزرگی از وطن خود دور شو و سفر کن که مسافرت پنج فایده دارد: - برطرف شدن اندوه - کسب روزى - افزایش دانش - آموختن آداب زندگى - همنشینى با بزرگان. 📚 مستدرک الوسائل/ج8/ص115 ✍🏼 یکی از راههای کسب روزی و افزایش آن، مسافرت است. حتی مسافرت تفریحی نیز اگر به قصد حرام نباشد و با کارهای حرام آلوده نشود، میتواند باعث جلب روزی شود. عضویت در سرویس های روزانه👇 pay.eitaa.com/v/p/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنرانی سردار عزیز اسماعیل قا آنی فرمانده سپاه قدس خطاب به ملت آمریکا
احسنت.
-پرواز مارمولک نگاه اخم‌آلودش را سمتش می‌چرخاند و می‌گوید: «بزنش دیگه، زود باش!» عسل به طرفش می‌چرخد و می‌گوید: «من بزنم؟ اصلا، من می‌ترسم.» صدای آهو از اول کلاس می‌آید: «واقعا که، اصلا برید کنار خودم حسابش رو می‌رسم.» مهسا سریع می‌گوید: «تو اگه این کاره بودی، از همون اول در نمی‌رفتی!» آهو کفشش را در می‌آورد، سمت مهسا می‌گیرد. با چشمانش اشاره می‌کند به کفش و می‌گوید: «پس تو کارش رو خلاص کن.» مهسا نگاهی به چشمان آهو می‌اندازد و با لکنت می‌گوید: «م م من؟ نه، نه اصلا. اگه پرواز کنه رو صورتم چی؟» کلاس از حرفش منفجر به خنده می‌شود. فاطیما در حالی که دستش روی شکمش است، می‌گوید: «کدوم مارمولکی بال داشته، که این یکی داشته باشه؟» و صدای خنده دوباره به اوج می‌رود. شیوا سمت آهو می‌رود، کفش را از دستش بیرون می‌کشد و می‌گوید: «با خودم! فقط جیغ جیغ نکنیدا.» قبل از پرتاب کفش به سمت دیواره سفید تازه رنگ شده، نگاهی به کف کفش می‌اندازد و رو به بچه ها می‌گوید: «حیفِ دیوار نیست، جای کفش روش باشه؟ دلم نمیاد رد کفش بندازم روش.» مهسا کفشش را در می‌آورد و می‌گوید: «حیف چی؟ بگو می‌ترسم. کارت رو راحت کن.» کفشش را با توانی که دارد، به کنج دیوار پرتاب می‌کند. و برخوردی به مارمولک ندارد. شیوا، مهسا را عقب هل می‌دهد و می‌گوید: «نشونه گیری‌ت هم که صفر!» و خودش کفش را پرتاب می‌کند و با اولین ضربه به مارمولک برخورد می‌کند و پایین می افتد. به سرعت در کلاس حرکت می‌کند. جیغ بچه ها همراه ترس به هوا می‌رود. همگی روی صندلی ها ایستاده اند. مارمولک ردیف جلو، وسط در حال حرکت است که کفشی به قدرت رویش پرتاب می‌شود و چیزی از زیر تکان نمی‌خورد. نگاه همه به پرتاب کننده گره می‌خورد. بیتا متعجب از ته کلاس می‌گوید: «چیشده؟ ناراحت شدید کشتمش؟» همگی نفس عمیقی می‌کشند و یکی یکی پایین می‌آیند و روی صندلی ها می‌نشینند. بیتا سراغ کفشش می‌رود، با احتیاط برش می‌دارد. نگاهی به مارمولک می‌اندازد، عُقی می‌زند و با کفشش گوشه‌ای پرتابش می‌کند. همهمه کلاس کم کم می‌خوابد و منتظر حضور دبیر در کلاس هستند.
(شامل دو قسمت) کلاس آخر بود و من هنوز در تعجب از اینکه چرا شنبه‌ها تا این اندازه، پربار است. یازدهم انسانی الف... . همان سه سال پیش عده‌ای از این گودزیلاها در کلاس هشتِ دو بودند که الحق و والانصاف، هشتمان را گرو نهمان نگه داشتند. هنوز عدد هشت و نه را می‌شنوم، می‌کوبم پس سر خودم که دوستم گفت نرو. منِ ... هیچی، خب نشنیدم. یادم هست خانم احمدی بلند در راهرو گفت: خانم تجسسی جان!؟ و اشاره زد به در کلاس هشت دو. من نیز با لبخندی ملیح، رفتم. می‌فهمید یعنی چه؟ رفتم. خواهران و برادران! اینجانب شما را به صبر دعوت می‌کنم. از این به بعد یکی به شما خواست چیزی بفهماند، دقت کنید. شاید دارد به چاه اشاره می‌کند و می‌گوید نروید. القصه، بنده آن روز همان کلاس موسیخ‌کنندهء جنجال برانگیز را داشتم که کلاس اول تدریس و خاطره‌انگیزترین و روده‌درآورترین دانش‌آموزان عمرم را به من نمایانده بود. پیشاپیش مانند تصویر معروف انیشتین، زبان از کام برآوردم و شروع کردم به ضبط صدا. اگر شاد، ناشادم نکند صلوات جلی... الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم از اتاق فرمان دستور می‌دهند که جناب استاد برگ اعظم می‌فرمایند درزی جان! خودت در کوزه فرو غلطیدی. ویرایش کن تا شربت شهادت را در حلقت نریختم که هم مبطل‌الروزه شوی و هم کرونا بگیری آن هم از نوع روباه مکار [زیرا لیوانش دهنی روزه‌خوران باغ انار می‌باشد که دمی پیش در اناربانو با تولید ملی، خط ابتکاری ساخت شربت ارگانیک و مغذی شهادت با روش‌های جدید را بنیان نهادند]. بله. ویرایش شد استاد گرامی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم "داشتم می‌گفتم/ آن شب نیز/ سورت سرمای دی/ بیدادها می‌کرد..." ای داد بیداد، شرمنده... کانال بغل داشتند شعرخوانی از استاد مرحوم اخوان ثالث انجام می‌دادند، بنده هول گردیدم. خواستم همهء استعدادهایم را ناگهان رو کنم که چشم همه در آید. اصلا هم ریا نمی‌دانم چیست. کرونا بر ریاکار می‌گفتم: داشتم صدا جهت توضیح ضبط می‌نمودم که بفرستم برای یازدهم انسانی الف و تا علف به دهانم نریخته‌اند از جَو دادن‌هایشان، کلاس را بتمامم. ناگهان یادم آمد که نظرسنجی حضور و غیاب نگذاشتم. حالا مگر دست بر می‌دارند؟ _خانم تجسّسی نیستا _می‌یاد دیگه _تو چی می‌گی؟ _برو بابا... یعنی در فضای مجازی هم... ای فلک داد... اصلا ادبیات درس دادنم در حلق خودم، نه ... جا نمی‌شود که... خب این هم نظرسنجی. بروم سراغ ضبط توضیح تا باز شاد، دچار به‌روزرسانیِ به زوررسانی نشده. آن دفعه که پاک شد و تا ساعتی چند، خیره به گروهی پر از خالی ماندم. چه خوش‌خیال بودم که دارم بهترین توضیحات را ذخیره می‌کنم. آغاز ضبط صوت: ... *** دیگر انتهای توضیحات بود، یعنی توضیح و خوانش و آرایه و معنی برای این درس، کامل‌از این امکان نداشت. خود جناب قلم‌چی و آقای کنکور، اینطور جامع و مانع درسنامه درنکرده‌اند. به نظرم ده دقیقهء دیگر تا جمع‌بندی و پایان صوت و به قول بچه‌ها وُیس، مانده. خب فکر و خیال بس است؛ چرا که یکهو دیدی فکرم جای زبانم بر سیگنال‌های ذخیره‌شده غلبه یافت و چه بسا بشود آنچه نباید. ۵ دقیقهء دیگر مانده و ناگهان مرغمان در حیاط با صدای بلند ابراز وجود نمود. سعی کردم به روی خودم نیاورم. برادرم خنده‌اش گرفت و با اینکه هدست در گوش از اتاقش نگاهم می‌کرد، داشت شروع به انفجار صدا می‌نمود که استادش صدا کرد: آقای تجسسی! لطف بفرمایید برای دوستان بگید جلسهء پیش تا کجا درس دادیم؟ میکروفن شما از الآن روشنه جانم تصور اینکه من وسط فکر و صدای مرغ و خندهء برادر و هول شدن و دویدن مادر برای کیش کیش گفتن مرغ ‌و صدای محکم بسته شدن در و مغز قفل‌شده از حیرتم بخندم و اوضاع را بدتر کنم، باعث شد تمرکز نموده و با خونسردی هرچه تمام‌تر بحث را پایان دهم. پس از ده دقیقه[نامردها انگار صوت را جلوجلو زده باشند] رسیدند به موقعیت مورد نظر: _خانم اینجا مرغتون داره تخم می‌ذاره‌ها [بیا وردار نیمروش کن ارزونی خودت...اه] _خانم اول مرغ بوده یا تخم مرغ؟ [بچه پررو...] پیام آخر را ریپلای زدم: اینو می‌ذارم نمرهء ترمتون. بیست نمره. خوبه؟ [بچهء بی‌ادب... حقته به روت نخندم] _خانم بشریت تو این سوال مونده [به به‌... بشریت هم می‌دونی یعنی چی؟] ناگهان صدای پرش موجودی را شنیدم: وای آبجی دیدی؟ _تو مگه کلاس نداری؟ _وای دلم... سوتی دادم... استاد هم فهمید اینجا یه خبراییه _شلوغش نکن بابا... مرغ بود دیگه
_آره خب... من که... وای خدا... من که بودم اون سری صدای گاو همسایه، الآنم هم این قدقد خانم... هر کی ندونه خیال می‌کنه ما تو غرب وحشی زندگی می‌کنیم... کم مونده موقع ضبط وُیس‌هات یه کابوی بیاد دوئل کنه، صدا و اثر چند تا شلیکم بمونه رو پیشونیمون... اخم کردم و سعی کردم داد نزنم: صوت، نه وُیس... _خب بابا... اینم که عربیه... _به جاش الفبای زبان نوشتاری فارسی و عربی، مشترکه. انگلیسی چی؟ خدا ذلیلشون کنه؛ واقعا که همیشه لایق روباه‌بودنن چشمانم درشت‌تر از حد ممکن شد: مامان!... چی می‌گی؟ _هیچی مادر... حقیقتو... هر چی نباشه، من مادر ادبیاتم چند ثانیه خیره ماندم به طرح پس‌زمینهء اتاق و سپس صدای خنده‌هایمان خانه را برداشت. _چه خبرته آرومتر... همسایه می‌شنوه صداتو _بله بله... چشم... اینم از مزایای داشتن داداش کوچیکتره... . ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
 مردم جهان شعر ژاپن را با هايكو مي‌شناسند. هايكو شعري است 17 هجايي كه در سه سطر نوشته مي‌شود. سطر اول و سوم هركدام پنج هجا و سطر دوم هفت هجا دارند. هايكو نه وزن دارد و نه قافيه و آرايه‌هاي كلامي در آن به ندرت به كار مي‌رود. حدود دو هزار سال پيش هايكو جزئی از يك فرم شعري 31 هجايي به نام تانكا بود كه از دو بخش تشكيل مي‌شد و معمولا آن را شاعران به شيوه پرسش و پاسخ مي‌سرودند. بخش نخست تانكا 17 هجا دارد و بخش دوم آن 14 هجا. تانكا به معني شعر كوتاه است و در مقابل آن چوكا قرار دارد كه به معني شعر بلند است. با اينكه در ژاپن به غير از تانكا و چوكا چندين فرم شعري ديگر هم وجود دارد شعرهاي كوتاه محبوبيتشان بيش از بقيه است. در قرن شانزدهم ميلادي به تدريج بخش 17 هجايي تانكا مستقل شد و آن را هاكايي يا هايكو ناميدند.هر هایکو بخشی خاص به نام گیگو دارد که اشارهای به فصل رنگ یا تصویری خاص است.هایکودر ذهن خواننده تصویری می نگارد که معمولآ همان مقصود شاعر است .در تاريخ ادبيات ژاپن چهار هايكوسرا بيش از ديگران نام برآورده‌اند: باشو, بوسون, ايسا, شيكي. اين چهار شاعر صاحب سبك, در خارج از ژاپن نيز چهره‌هايي شناخته شده‌اند و بعضي از پژوهشگران و شرق‌شناسان اختصاصاً در مورد هنر شاعري آنها تحقيق مي‌كنند. ماتسوئو باشو (1644 ـ 1694 م) بزرگترين و نام‌آورترين شاعر هايكوسراي ژاپني محسوب مي‌شود. وي تا 41 سالگي بيشتر به سرودن اشعار هزل‌آميز گرايش داشت و در دهه آخر عمرش بود كه مكتب باشو را در هايكو بنيان نهاد و شاگردان متعددي تربيت كرد كه از ميان آنها ده شاعر كه به ده شاگرد باشو مشهور شدند در اشاعه ويژگيهاي شعري او كوشيدند. پيش از باشو كار هايكوسرايان بازي با كلمات بود و همين امر باشو را بر آن داشت كه در اعتلاي هايكو بكوشد. معروفترين شعر باشو هايكو ی ”بركه كهن“ است كه سرآغاز حركت انقلابي او در فرم هايكو بود و در تفسير آن مقاله‌هاي متعددي منتشر شده است و بعضي معتقدند اين هايكو چكيده و لب لباب فلسفه ذن است: بــــركه كهــــن جهيدن غـــوكــــي آواي آب ********** چند هایکو : بعد از ظهر پاییزی همسایه ام چگونه می گذراند ؟ نمی دانم (باشو) ............................... قزل آلایی بر می جهد ابرها در بستر رود حرکت می کنند (تونی تسورا) ............................. در نسیم بهاری پیپ روشن می کند مرد محترم قایقران (باشو) ........................... از رودخانه ی تابستانی می گذرم با لذت صندل هایم در دست (بوسون) .......................... آه ای پروانه رؤیایت چیست وقت بال زدن ( چینو – نی) ......................... روی ناقوس بزرگ پروانه ای می نشیند و می خوابد (بوسون ) ........................ ای شکارچی سنجاقک امروز او چقدر پرواز کرده بود ؟ (چینو _نی ) .......................... و چند هایکوواره از سید حسن حسینی : كاري از دست زنگ هاي انشا بر نمي آيد بچه ها لباس نو مي خواهند و تخم مرغ هاي رنگي ! * * * بايد استفاده بهينه كرد از دل عشق كجاست؟؟ * * * ملافه اي سفيد از برف روي نعش درازكشيده دشت زمستان به رحمت خدا پيوست ! * * * آجيل ها و تقويم به بهار گواهي مي دهند اما در اين ميان تكليف بخاري روشن نيست! 11 years ago ♥ღ AIDA ღ♥ Rodkouli 津田清子 猟夫と鴨同じ湖上に夜明け待つ ------------ satsuo to kamo onaji kojou ni yoake matsu Tsuda Kiyoko ------------ گرد يک درياچه سپيده دم را انتظار می کشند هم شکارچی و هم مرغابی ------ تسودا کييوکو ___________________ 中田尚子 銀漢や三つの国の銀貨持ち -------- ginkan ya mitsu no **** no ginka mochi Nakada Naoko -------- سکه های سيمين سه ديار در سينه دارد کهکشان ------- ناکادا نااوکو ____________________ 加藤楸邨 颱風の心支ふべき灯を点ず ------- taifuu no kokoro sasau beki hi o tenzu Katou Shuson -------- هنگامه توفان به قوی داری دل چراغی برمی افروزیم ------- کاتو شوسن ____________________ 高橋 悦男 海を恋ふ貝風鈴の鳴りやまず ----------- umi o kou kai fuurin no nariyamazu Takahashi Etsuo ----------- زنگوله های صدفين از صدا باز نمی ایستند که بيقرار دريایند ......... تاکاهاشی اتسواو ____________________ آقای دکتر ! نيم قلب ام اينجاست نيم ديگرش در اوين است هر روز تيرباران اش می کنند --------- احمد شاملو 11 years ago ♥ღ AIDA ღ♥ Rodkouli هايكو يك قالب شعری بسيار مشهور ژاپنی ست كه بيانی ست بسيار كوتاه از ذهنيت و ديدگاههای مردمان سرزمين آفتاب تابان به جهان هستی . اين ديدگاه ممكن است گاه آنقدر متمركز باشد كه در يك شكوفه ی گيلاس خلاصه شود و يا جهيدن غوكی در آب . صدها سال پيش در نتيجه ی مسابقات شعر ، يك قالب شعری در ژاپن پيدا شد كه به هوكو ( Hokku ) يا های كو (Haiku ) معروف شد . چنين شعرهايی را های كای ( Haikai ) هم می خوانده اند ، اما واژه
ی هايكو اكنون كاربردی عمومی تر يافته است . هايكو قالبی بسيار ساده دارد ، فقط سه سطر دارد ؛ پنج هجا در سطر اول ، هفت هجا در سطر دوم و پنج هجا در سطر سوم ؛ رويهم رفته هفده هجا . انديشه های بسيار گوناگونی را می توان در اين دايره ی محدود بازگفت . اين ها برخی از مضامين دلخواه شاعران هايكو سرای ژاپنی ست : كوتاهی عمر ، زن ، پرندگان و جانوران ديگر ، حشرات ، درختان و گل ها ، كوه ها ، ماه و آفتاب ، برف و باران و مه و جلوه های ديگر طبيعت . در هايكو نماد گرايی فراوان به كار برده می شود و نيز اشاره هايی پنهان كه غالباً لطيف است ، اگر چه به زبانی ساده بيان شده باشد . مشاهده ی دقيق طبيعت و عشق به آن باز گفته می شود . اين مشخصات بر جسته ی شعر ژاپنی مكرراً با توجه عميق به عواطف همراه است . بسياری از هايكو ها ، نگاره ها يا تصويرهای كلامی زيبايی ست ، اما نه توصيف پر از ريزه كاری و پركار . نگفته ها و نيامده ها در آن بسيار است و خواننده مختار است كه آن ها را در انديشه ی خود پر کرده و به هر شكلی كه می خواهد تعبير كند . كم نيست هايكوهايی كه می توان آن ها را به چندين گونه تعبير كرد؛ زبان ژاپنی از اين نظر بسيار انعطاف پذير است. نفوذ نيرومند آيين بودايی ذن با تأكيد آن بر عرفان و نظاره ی احوال درونی در بسياری از اين گونه شعرها آشكار است . تعجبی هم ندارد ، چون بسياری از هايكو سرايان يا از رهروان مسافر زائر بودند یا از دير نشينان . هايكو را بايد بارها و بارها خواند ، زيرا اغلب در هر بار خواندن به كشف تعبير تازه يی می رسيم . . . خواننده در اين شعر ها نبايد پی وزن و قافيه و اين جور چيزها بگردد . هايكو شكل كوتاه شده ی قالب شعری تانكا ( Tanka ) ست . تانكا سی و يك هجا دارد و در پنج خط به ترتيب 7- 7- 7-5 -5 هجا نوشته می شود . شكل گيری هايكو و تكامل آن روند مدت داری را پيمود ، اما بسياری بر اين باورند كه سر آغاز جهش هايكو سرايی با هايكویی به نام Furu ike ya شكل گرفت11 years ago ♥ღ AIDA ღ♥ Rodkouli هایکو دارای دو منظره توامان . چیزی فراتر از فرم ادبی است . راه و وسیله ای است برای دیدن و درک دنیای پیرامون . هر هایکو لحظه ای را در خود تسخیر می کند . لحظه ای عادی که آوازش تا به دورها شنیدنی ست . و وقتی که این لحظه ، یم دم انسان را به بودنش به باور می رساند تا با خود بگوید : « خیلی آشناست ... این را من نیز دیده ام ، شنیده ام و ... » رولان بارت در کتاب امپراطوری نشانه ها نوشته ای با عنوان دستبرد به معنا دارد او می گوید : « هایکو دارای خاصیتی شبح وار است و آن اینکه هر کس همواره تصور می کند به سادگی اشعاری همانند آن بسراید ولی ممکن است هرگز نتواند » چند نمونه هایکو : باعبور مار کمر راست کرد نرم نرمک، علف ایکدا سومیکو می اندیشم این آخرين سال من ست! ميخورم اين خرمالو را ماساوكا شيكي بر خيابان اصلي چترهاي رنگارنگ- باران پاييزي ماریا تیرنسا11 years ago ♥ღ AIDA ღ♥ Rodkouli قواعد نوشتن هایکو 1. همیشه تعداد هجاهای هایکوی خود را بشمارید. 2. هفده هجا را در یک سطر بنویسید. 3. هفده هجا را در سه سطر بنویسید. 4. هفده هجا را در سه بند به ترتیب پنج، هفت و پنج هجایی بنویسید. (قالب استاندارد ژاپنی) 5. هفده یا کمتر از هفده هجا را در سه بند به ترتیب کوتاه، بلند و کوتاه بنویسید. (قالب رایج در زبانهای اروپایی) 6. کل هایکو را با یک نفس باید بتوان خواند. 7. از فصل واژه ها (کلماتی که به فصل خاصی از سال ارجاع می دهند استفاده کنید). بهارواژه: شکوفهٔ گیلاس تابستان‌واژه: کرم شب‌تاب پاییزواژه: خرمالو زمستان‌واژه: برف نوروزواژه: پایان سال، 8. در پایان بند اول یا دوم (اما نه هردو) سکوت قرار دهید. 9. هرگز اجازه ندهید که سه بند هایکوی شما پشت سر هم تشکیل یک جمله کامل بدهند. 10. ترتیبی دهید که رابطه یا تقابل بندهای اول و دوم تنها پس از خواندن بند سوم مشخص شود. 11. همیشه از زمان حال استفاده کنید و در مورد اینجا و اکنون بنویسید. 12. استفاده از اسامی خاص و ضمایر شخصی را تا حد ممکن محدود کنید. 13. تا جای ممکن از وجه استمراری استفاده نکنید. 14. بد نیست اگر دو بند از سه بند شما (اول و دوم) ساختار نحوی یکسان داشته باشند. 15. در مورد ترتیب تصاویری که هر یک از بندها به دست می هند فکر کنید. مثلا ابتدا یک منظره از دور، بعد بخشی از آن منظره از نزدیک تر و در نهایت یک کلوزآپ. 16. لب مطلب را برای بند آخر نگه دارید. 17. سعی کنید بند اول تا جای ممکن جذاب و گیرا باشد. 18. همیشه فقط در مورد چیزهای معمولی، با روشی معمولی و با زبانی معمولی بنویسید. 19. به مطالعه ذن بپردازید و بگذارید هایکوی شما مصداق روش بی کلام تصویرسازی باشد. 20. ادیان و فلسفه های مختلف را مطالعه کنید و بگذارید اثر آنها در پس زمینه هایکوی شما انعکاس یابد. 21. تنها از تصاویر عینی استفاده کنید. 22. سعی کنید به
سطوح چندگانه از معنا دست یابید. سطوح بیرونی شامل تصاویر عادی و در سطوح عمیق تر فلسفه حیات و جهان بینی شما. 23. از تصاویری استفاده کنید که برانگیزاننده انزوای خودخواسته و فقر داوطلبانه باشند. (سابی) 24. از تصاویری استفاده کنید که برانگیزاننده نوستالژی رمانتیک باشند. (وابی) 25. تضادها را بیابید و در هایکوی خود به تصویر بکشید. 26. از جناس و بازی با کلمات استفاده کنید. 27. در مورد چیزهای ناممکن به شکلی معمولی صحبت کنید. 28. از تصاویر تداعی گر معانی متعالی استفاده کنید (از جنگ و جنایت و مسائل جنسی صحبت نکنید) 29. تنها از تصاویر مربوط به طبیعت استفاده کنید. (از اشاره مستقیم به مسائل انسانی خودداری کنید) 30. عواطف انسانی را با اشاره به جنبه های مختلف طبیعت تداعی کنید. 31. از هرگونه اشاره مستقیم به خود در هایکو اجتناب کنید. 32. استفاده از علائم سجاوندی (نقطه، ویرگول، خط تیره و...) در هایکو مانعی ندارد. 33. گاهی برای ایجاد ایهام از آوردن علائم سجاوندی خودداری کنید. 34. قواعد نگارشی زبان خود را به طور کامل رعایت کنید. 35. از آوردن قافیه پرهیز کنید. 36. از آوردن اوزان غیرهجایی (مانند وزن های عروضی فارسی) خودداری کنید. 37. از واج آرایی (تکرار آواهای مشابه در یک بند) استفاده کنید. (مثل تکرار «چ» در مصرع «سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند...») 38. از آواهای کلمات برای انعکاس دادن احساسات خود استفاده کنید. 39. همیشه هایکوی خود را به یک اسم ختم کنید. 40. از هر الهام و شهود آنی به عنوان نقطه آغازی برای خلق یک هایکو استفاده کنید. 41. از آوردن فعل های زیاد خودداری کنید. 42. هر جا که توانستید حروف اضافه را حذف کنید. (مانند از، در، به، با، بین، میان، روی و...) 43. قیدها را حذف کنید. 44. برای هر اسم بیش از یک معرف (توصیف کننده هایی مانند صفات و...) نیاورید. 45. با هایکوی خود مثل شعر برخورد کنید. هایکو جمله زیبای روی کارت پستال نیست. 46. هر هایکویی را که به ذهنتان رسید بنویسید. حتی بدترینشان را. زیرا می توانند الهام بخش آثاربهتر بعدی باشند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨تظاهرات و اعتراض در فرانسه ادامه دارد 🔹تصاویری از اعتراض مردمی علیه گرانی در پاریس! ـــــــــــــــــــــــ پایگاه خبری صابرین نیوز
واقعا این فرانسه چی می‌گه؟ بابا تو خودت درگیر اعتراضات عمومی بودی. الانم هستی. تازه زمستان سختی هم در پیش داری برو باباجون برو بابا...برو به فکر اعمالت باش خدا زده😂😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اگر در ایران هم مانند همه کشورهای دنیا با شایعه پراکنان از جمله سلبریتی‎ها و چهره‎های معروف برخورد قضایی می‌شد... 🎴 اخبار 👇 http://eitaa.com/joinchat/2853175299Cb2c5125cdc
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲بایگانی | نشست برخط «پاسخ به شبهات معترضین حوادث اخیر» 🔶 با حضور 💠 اندیشکده راهبردی 🆔 @soada_ir
هدایت شده از محبوب
یک برش پیتزا 🍕 وقتی داشتم کج و معوج‌هایی می‌کشیدم، فکر نمی‌کردم از دلش، پیتزایی در بیاید. بالاخره آشپزی با خودکار هم لذت خودش را دارد. تصور کن نشسته‌ای و با یکی دو قلم خودکار رنگی و یک دفتر خالی، یک قرمه سبزی خوش‌آب و رنگ در بیاوری. خیلی هم عالی. اما این خط و خطوط غذاساز به عکس‌های شیر شده در اینستا نمی‌رسد. آن‌جا واقعا دلت آب می‌شود. چه بسا عکس‌های پر رنگ و لعاب از غذاها ارسال می‌شود هم، از لابه‌لای افکار کج و معوج آدم‌ها بیرون آمده باشد و واقعیت بیرونی نداشته باشد.
هدایت شده از ف.مضیق رشادی
بعد از مدتی به ناربانو سر زدم. درست به موقع رسیدم،وقت تمرین مورد علاقه ام...خط‌خطی‌هایم بیشتر خنده‌دار شد. انگار کاریکاتور کشیدم. اما درمیان تلاش برای پیدا کردن اشکال در خط خطی ها چشمم به گل‌‌کاغذی‌های خشکی که میان دفترخشک کرده بودم افتاد. باخود فکر کردم باچه ذوقی خشک کرده بودم تا در کارهای هنری استفاده کنم ، اما روزمرگی گرد فراموشی بر ذهنم پاشید...حالا به بهانه تمرین مورد علاقه ‌ام به گل‌های زیبای محبوبم رسیدم... ممنون بانو صداقتی.
هدایت شده از یا فاطمة الزهرا
نوزاد، قنداق بچه مدام اطرافیان در گوشم می‌خواندند قنداقش کن تا راحت‌تر بخوابد اما او نمی‌گذاشت. به دست‌هایش حساس بود؛ انگار دست بسته بودن را دوست نداشت. تلاش‌هایم هم بی‌فایده بود. محکم قنداقش نمی‌کردم ولی همان هم مانع خوابش می‌شد. گریه‌های شبانه‌اش هم، همه را خسته کرده بود. من و مادرم و همسرم، سه شیفت هم جوابگویش نبودیم. خواب را از چشمانمان گرفته بود. نوزادی‌اش سخت ولی شیرین بود و وجودش در خانه برای ما بس. اینکه خدا نو پسری را روزی‌مان کرده بود خیلی جای شکر داشت. الان که چند سالی می‌گذرد و جلوی چشمانمان قد می‌کشد، می‌فهمم که چقدر وجودش روشنی‌بخش خانه‌مان است. خدا ان‌شاءالله باز هم از این انوار روزی‌ما و همه آرزومندان کند.