آفتابگردانها
بیستمین جلسه از سلسله نشستهای ماهانه شعرخوانی (ویژه اعضای ادوار مختلف #آفتابگردانها) با عنوان #ماه
اولین #ماهشعر حضوری بعد از شروع کرونا
بیستمین «ماهشعر آفتابگردانها» برگزار میشود.
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
آفتابگردانها
بیستمین «ماهشعر آفتابگردانها» برگزار میشود. #ما_همه_آفتابگردانیم @Aftab_gardan_ha
بیستمین جلسه از سلسله نشستهای ماهانه شعرخوانی (ویژه اعضای ادوار مختلف #آفتابگردانها) با عنوان #ماهشعر، با اجرای #میلاد_عرفانپور، در دفتر مؤسسه شهرستان ادب برگزار میشود.
مهمان ویژه بیستمین جلسه:
#غلامرضا_طریقی
همراه با شعرخوانی #آفتابگردانهای_ادوار_مختلف
زمان: دوشنبه ۱۵ آذر ماه ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۳۰
مکان: تهران، خیابان شریعتی، بالاتر از سه راه طالقانی، روبروی سینما صحرا. پلاک ۱۶٨، طبقه چهارم
#همه_آفتابگردانها_دعوتند
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftabgardan_ha
آفتابگردانها
بیستمین جلسه از سلسله نشستهای ماهانه شعرخوانی (ویژه اعضای ادوار مختلف #آفتابگردانها) با عنوان #ماه
اولین #ماهشعر حضوری بعد از شروع کرونا
#ویژهنامه_شهید_قاسم_سلیمانی
یک
از پیکر پاره پارهات میترسند
از دستِ پر از اشارهات میترسند
یک روز به پای نور بر خواهی خاست
از رجعت پُرستارهات میترسند
دو
سرخ است مسیر روشنت، چون لاله
داغ است سر و دست و تنت، چون لاله
آتش به دل سوتهدلان خواهد زد
در شعلهی خون شکفتنت، چون لاله
سه
سرداری و از سرت نمانده اثری
از سرخی پیکرت نمانده اثری
هر چند به روی مرگ لبخند زدی
از خندهی آخرت نمانده اثری
چهار
غمبار نشستهاست جهان، تا وقتش
سرخ است نگاه آسمان، تا وقتش
یک روز میان خون به پا خواهی خاست
ای داغ جگرسوز بمان تا وقتش
پنج
یکریز، علیالدوام میاندیشد
از داغ تو صبح و شام میاندیشد
هر قدر که گریه کرد آرام نشد
این دل که به انتقام میاندیشد
شش
برخاستهایم، مانده تا بنشینیم
ماندهست که حجلهی تو را برچینیم
جانخسته و رنجدیده و زخم به دوش
ما پنجه به پنجهی غمی سنگینیم
#فائزه_زرافشان
#دوره_چهارم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_شهید_قاسم_سلیمانی
با خویش دنیای تو را معنا نکردیم
پروانه خواندیمت ولی پر وا نکردیم
یا بین مردم یا میان جنگ بودی...
یک عکسِ پشتِ میز هم پیدا نکردیم!
با دوستان لبخندی و با دشمنان اخم
با خصم خندیدیم و فکرش را نکردیم
افسوس ما از عالَمی ترسیده بودیم
افسوس... تنها از خدا پروا نکردیم
گشتیم اما غیر دنیای شهادت
جایی برای زندگی پیدا نکردیم
#راضیه_مظفری
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_شهید_قاسم_سلیمانی
داغت هنوز لالهی پرپر میآورد
از کربلا کبوتر بیسر میآورد
هوش و حواس را ز دل و دیده میبرد
عشقت به جاش چشمِ ز خون تر میآورد
نام تو آتشیست که طوفان عشق را
از سینهی شکستهدلان بر میآورد
این خاک از آن زمان که مسیر تو را شناخت
بر شانههاش سرو و صنوبر میآورد
پیر و جوان و کودک ما را نگاهِ تو
از خانهها به سنگر و معبر میآورد
آن آتشی که بر سر این خانه ریختند
آخر دمار از همهشان در میآورد...
#سجاد_نوابی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_شهید_قاسم_سلیمانی
ز شوقت واژههای شعر هم جان میدهد اینجا
به پای مقدمت جان را به قربان میدهد اینجا
به خود لرزیدهاند از اتحادی که تو آوردی
مسیر ظلم را نام تو پایان میدهد اینجا
نگین پادشاهی هیچ چیزی جز شهادت نیست
نگینی که خدا دست سلیمان میدهد اینجا
شهادت مکتب ایمان و انسانپروری بوده
که درس عشق بر طفل دبستان میدهد اینجا
بساط انتقام سخت از ابلیس آمادهست
بگو این را به هر دیوی که جولان میدهد اینجا
به خونخواهی تو روزی قیامت میکنیم آری
و شیطان سخت بر خون تو تاوان میدهد اینجا
#عاطفه_جعفری
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_شهید_قاسم_سلیمانی
آن سال… سال غربت و غم… سال پرباران…
آن فصل… فصل درد و دوری… فصل یخبندان…
آن رود رود صبح جمعه… آن شب موّاج…
آن آیههای جاری و آن نور در جریان…
یادم میآید لحظهای را که خبر آمد
یادم میآید ساعتی را که جهان حیران…
با روضهی مکشوف ما در سوگ فروردین
دیماه میلرزید بر هر شاخهی عریان
از کوچههای شهر آه و گریه میجوشید
نامش چه بود آن حادثه؟ سیلاب یا طوفان؟
فرمانده میآمد، به استقبال او لشکر
میرفت با چشمان خیس و بغض نافرمان
جغرافیای عشق پیش پای او برخاست
از کربلا تا غزه، از بیروت تا تهران
مردم به هم با اشکها او را نشان دادند:
آن آشنا، آن مرد، آن همدرد، آن انسان
او میگذشت و گرچه ایام زمستان بود
میکاشت بذر عشق را در قلب هر گلدان
دنبال دریایی؟ ببین! او راه را رفتهست
پس ردّ پایش را بگیر ای رود سرگردان
#فاطمه_عارفنژاد
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_شهید_قاسم_سلیمانی
غزل غزل همهی سطرها منوّر شد
شکست شیشهی عطری، جهان معطّر شد
دوباره باز شد آغوش آسمان آن شب
دوباره شاخه گلی لالهوار پر پر شد
چقدر آه کشیدند و ماه را دیدند
چقدر خاطر آیینهها مکدّر شد
تمام حنجرهها نام حاج قاسم را
صدا زدند، به قدری که دشمنش کر شد
شهید زندهی ما را شهیدتر کردند
ولی تمام نشد او... که صدبرابر شد
#نرگسسادات_موسوی
#دوره_هشتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_شهید_قاسم_سلیمانی
کبوتر میشوم باری بلندیهای بامت را
که میآرند با طعم عسل هر بار نامت را
تو را تاریخ بعد از کربلا زایید، اما تو
گرفتی سربلند از ساقیِ بیدست، جامت را
تو را بر شانه میبردند و دنیایی پریشان بود
شلوغش کرده بودی حاکمِ دل! بار عامت را
مرامت را مَثَل کردی، شهادت را غزل کردی
در این دوران بدعهدی، عمل کردی کلامت را
پر از بغضیم و کفتاران چه بیشرمانه میخندند!
که میبینند دردآلود و بیسلطان کنامت را
تو سرداری و ما را سر به روی شانه سنگین است
مجالی تا بیاموزیم در میدان مرامت را
به کوری نگاه بزدلان و سهلاِنگاران
ز شیطان، سخت میگیریم آخر انتقامت را
#حسین_فروزنده
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_شهید_قاسم_سلیمانی
به هرجا خوب میشد دید دلتنگی ایران را
به روی شانه میبردند وقتی مرد میدان را
کدامین شور و غوغا را بگویم در وداع او
نجف یا کربلا را یا همین کرمان و تهران را؟
نمیدانم که گرمای کدامین عشق اینگونه
به تابستان بدل کردهست سرمای زمستان را
کدامین ابر از این شهر لبتشنه گذر کردهست؟!
ببین در کوچه و پسکوچهها جاری باران را
ببین! از هر طرف شوق وصال رود بیتابی
پدید آورده این دریای جوشان و خروشان را
ندیده هیچ چشمی و نخواهد دید بعد از این
شکوه محشری اینگونه بر روی خیابان را
چه سوزی و چه سرمایی! زمستان است و میبینم
به روی شانههای باغ، تشییع بهاران را
کسی بار سفر بربسته از این شهر و بعد از خود
نصیب عاشقانش کرده اندوه فراوان را
کسی که میرود اما نمیگوید که بعد از او
که پاسخ میدهد دلتنگی بیحدّ یاران را؟
همان مردی که با فریاد گیرایش تمام عمر
حرم میخواند جمهوری اسلامی ایران را
#حسن_زرنقی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_شهید_قاسم_سلیمانی
به دست خاک سپردیم هم تو، هم جان را
پس از تو ما چه کنیم این جهان ویران را؟
خوشا وصال تو با خالق جهان، هرچند
به غم نشانده فراق تو جمع یاران را
برای خواری دشمن، برای مجد تو بس
که کُشت نیمهشب از پشت، مردِ میدان را
به پیش چشمِ تمامِ جهان مجسم کرد
شکوه نام تو، اسطورههای ایران را
شهادت آرزویت بود و شد سرانجامت
اگرچه زندگیات هم چشیده بود آن را
و دست پاک تو افتاد بر زمین امّا
تو برنداشتی از عشق، دستِ پیمان را
بشر ندید به خود در سیاهی این قرن
چنین اراده و عزم و شکوه و ایمان را
#روحالله_فریدونی
#دوره_هشتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_شهید_قاسم_سلیمانی
یک
یک عمر فقط داعیهی خدمت داشت
مردی که به حسن سادگی شهرت داشت
«سرباز س ل ی م ا ن ی» عطر خوشی از
«العبد محمدتقی بهجت» داشت
دو
بر قلّهی غیرت، علم افراختهای
طوفان حماسه راه انداختهای
با جان، سپر دفاع مردم بودی
با خون خودت به دشمنان تاختهای
سه
در پیچ و خم زمانه خودساختهای
عمری به صفای نفس پرداختهای
حتی وسط تیر و تفنگ و ترکش
سجاده ی آرامش، انداختهای
#عباس_همتی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_شهید_قاسم_سلیمانی
قسم به چشم تو و ذوالفقار ابرویت
مقرّبان الهی شده ثناگویت
رسیدهاند اگر دشمنان ز هر سویت
«فَیا سُیوف خُذینی» ست حرز بازویت
امیر قافلهای، تکسوار دورانی
اسیر حرف نماندی و مرد میدانی
اگر جهانِ بدون تو در مجادلههاست
اگر که خونِ تو گرمیِ این معاملههاست
اگر که رفتن تو دلخوشیِ حرملههاست
میان راه تو و ماندهها چه فاصلههاست
روا مباد که بعد از تو جان به در ببرند
روا مباد که خون شهید را بخرند
بیا بگیر ز جور زمانه تختش را
بدل به خون بکنی تازگی رختش را
حواله کن به جهنم سیاهبختش را
مگر که پس بدهد انتقام سختش را
شهید صبح زمستان سرد بغدادی
فدای آن که شبیهش غریب جان دادی
کسی به جز تو در این دوره دلشکسته نبود
کسی به قدر تو دلتنگ و زار و خسته نبود
و قبل رفتن تو جمع ما گسسته نبود
امیدواری ما سرد و دستبسته نبود
به پشتگرمی تو ختم گشت جنگ تموز
حریف خون تو را مادرش نزاده هنوز
به غیر خادم مولا نبود منزلتی
چه سالهاست که هر لحظه در مجاهدتی
نبوده در دل تو هیچ کنج عافیتی
خوشا که در کنف بانوی مقاوتی
شهادت است نصیب مقرّبان حسین
خوشا سر تو و دستان مهربان حسین
تو در مقابل غم تکیهگاه میمانی
برای ما تو یگانه پناه میمانی
در این سیاهی تردید ماه میمانی
تو در برابر ظلمت گواه میمانی
تو سرو باور مایی چنین رشید شدی
تو زندهای، تو نمردی، فقط شهید شدی
#امیر_سلیمانی
#دوره_سوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_ایران_قوی_ایران_عزیز 🇮🇷
وطن بسوزد و من در خروش و جوش نباشم؟!
خدا کند که بمیرم وطنفروش نباشم!
خدا کند که بیافتد سرم به دامن میهن
ولی به وقت خطر بار روی دوش نباشم
مگر نه ریشۀ ما میرسد به شوکت دریا؟
چرا بمانم و چون موج در خروش نباشم؟!
چو مرگ میبرد آخر به هر طریق تنم را
چرا چرا چو شهیدان لالهپوش نباشم؟
منیم جانیم سنه قوربان ده آی گوزل ایران!*
به غیر از این چه بگویم اگر خموش نباشم؟!
#لیلا_حسیننیا
* جانم فدای تو باد ای ایران زیبا
#ایران_قوی #ایران_عزیز 🇮🇷
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_ایران_قوی_ایران_عزیز 🇮🇷
ای میهن ای دلیل همه افتخارها
عزت گرفته از تو همه اعتبارها
در فتنۀ خزان نشکستی و محکمی
نامت شکوه نغمۀ شور بهارها
آغوش باز کرده برای تو آسمان
سرچشمۀ زلال همه چشمهسارها
جانم فدای نام تو ایرانِ سربلند
با توست تا همیشه همه اقتدارها
ای سرزمین شیرزنان همیشه سرو
حتی نبوده مثل تو در روزگارها
نه! یک وجب ز خاک تو را هم نمیدهیم
مبهوت ماست چشم همه شهریارها
ما ترک یا بلوچ و عرب، کُرد و ترکمن
ما با همیم، ای وطنِ بیشمارها
#الهام_نجمی
#ایران_قوی #ایران_عزیز 🇮🇷
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_ایران_قوی_ایران_عزیز 🇮🇷
چرا یک عده دست فتنهگردان را نمیبینند؟
همان دستان در دامان شیطان را نمیبینند
چنان غرقند در بین خبرهای دروغین که
کلید مشکلات و خیر ایران را نمیبینند
چرا عبرت نمیگیرند از تاریخ و تکرارش؟
چرا سوریۀ حالا پشیمان را نمیبینند؟
چرا یک عده از مسئولهای بیلیاقت هم
میان سفرۀ مردم غم نان را نمیبینند؟
چنان در پشت میز خویش خوابیدند، انگاری
به زیر پای خود خون شهیدان را نمیبینند!
اتاق کار ، عکس حاج قاسم، همّت و صیّاد
چرا پس راه آن مردان میدان را نمیبینند؟
□
ولی یک جمله با مغربنشینانِ خیانتکار
یقیناً تا قیامت رنگ تهران را نمیبینند!
#میلاد_خانی
#ایران_قوی #ایران_عزیز 🇮🇷
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_ایران_قوی_ایران_عزیز 🇮🇷
اینبار در این فتنۀ مسمومتر از پیش
دیدیم تو را محکم و مظلومتر از پیش
با دشنه و دشنام سرت ریخته دشمن
با نقشۀ پیچیدهتر و شومتر از پیش
با اینهمه، در حق دفاع از خودت افسوس
محرومی و محرومی و محرومتر از پیش
آن دوستنماهای بسی تشنه به خونت
شد نیّتشان بر همه معلومتر از پیش
در حادثهها دست خدا پشت و پناهت
جمهوری اسلامی مظلومتر از پیش!
#حسن_زرنقی
#ایران_قوی #ایران_عزیز 🇮🇷
@aftabgardan_ha
#ویژهنامه_ایران_قوی_ایران_عزیز 🇮🇷
امید، سروِ سترگیست موجِ طوفان را
امید، سدّ بزرگیست سیلِ طغیان را
امید، شوقِ بهار است و سایهسارِ سُرور
که آفتاب، سبک میکند زمستان را
دل -این کویرِ ترکخورده- سخت محتاج است
نمِ ترنّمی از گریههای باران را
اگر عجوزۀ دنیا به عشوت و رشوت
نشانده بر سرِ یک سفره گرگ و چوپان را،
از این سراچۀ ذلّت هراس نیست، عزیز!
که گاه مأمنِ یوسف کنند زندان را
قراولانِ تباهی وگر کرورکرور،
امید، صبحِ سپید است شامِ حرمان را
هجومِ موجِ تباهی وگر کلافکلاف،
امید، کشتیِ نوح است بحرِ بحران را
امید، پیکرِ کوه است اگرچه یک پرِ کاه
امید، قوّتِ زانوست مردِ میدان را
نگاهِ آینهها سوی شهرِ زنگازنگ
شکانده شیشۀ سنگینِ خوابِ انسان را
کشانده سرخیِ قَد قامتِ سلحشوران
به خاکمالِ شقاوت بُروتِ شیطان را
هماره عرصهٔ بَدعهدِ کوفه، میطلبد
وفای مالک و قلبِ سلیمِ سلمان را
صدای روشنِ «بیدار باشِ!» قاسمها
نگاهِ نافذِ عبّاسهای دوران را
شهامتِ قَرَنی، همّتِ جهانآرا
صفای روحِ بُرُونسی، رجای چمران را
که دوره، دورۀ غربالِ حقّ و ناحقّ است
جهان به درک رسیدهست کفر و ایمان را
به یاد دار شبی را که ذوالفقارِ قیام
شکافت معنیِ «با خاکِ مرگ یکسان» را
غبارِ شوکتشان را به یادِ باد سپرد
به «چشمِ شیر» چشانید طعمِ پیکان را
زدهست فاتح و سجّیل و رعد و قدر و شهاب
کلنگِ جادۀ آزاد قدس-تهران را
به تیغِ خشمِ مقدّس بریده دستِ کسی
رگِ تعفنِ عفریتِ اَنگَلستان را
زوالِ روبهِ پیر است، مرگِ گرگِ جوان
کسی گرفته از این قوم چنگ و دندان را
کسی به خونِ سراسر خروشِ خویش سرود
میانِ واقعه جولانِ پایکوبان را
شکست رونقِ بازارِ شامِ رنگ و سلاح
کسی بههم زده سودای شبنشیان را
فضای دهکده را عطر نور او پر کرد
بهار شد تب این زمهریر سوزان را
دو دست صفشکنش را هدیه داد و نداد
به دست اهرمن انگشتر سلیمان را
دو چشم در شطی از خون تپیده دید و ندید
نگاه خیرۀ خصم دژم، مسلمان را
الا که بخت شهادت نصیب مرد خداست
هلا! که وقت هلاک است کدخدایان را
#مرتضی_کریمی_قهفرخی
#ایران_قوی #ایران_عزیز 🇮🇷
@aftabgardan_ha
#ویژهنامه_ایران_قوی_ایران_عزیز 🇮🇷
نسل حماسه، وارثان کربلا هستیم
نسلی که میگویند پایان یافت، ما هستیم
هان ای اتاق فکرها! هان ای تریبونها!
ما خطِ بُطلانی بر آمال شما هستیم
با ما چهل سال است درد آشنایی هست
با درد خنجر خوردن از پشت، آشنا هستیم
رفتن... نبودن... سرنوشت شوم تاریکیست
ما بودهایم از ابتدا، تا انتها هستیم
ما از شما... آری سریم؛ آری سریم، آری
حتی اگر بر نیزهها از تن جدا هستیم
در قیلوقال جیغهای رنگی عالم
با حنجر سرخ شهیدان همصدا هستیم..
#سعید_تاجمحمدی
#ایران_قوی #ایران_عزیز 🇮🇷
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_ایران_قوی_ایران_عزیز 🇮🇷
گمان بردی نوای نای و بانگ تار و چنگ است این
تو در خواب و خیال بزمی و... شیپور جنگ است این
به چشم نیمهبازت تار دیدی در کف مطرب
ولیکن دشمن است ای دوست! در دستش تفنگ است این
برای هرکه آمد سوی تو آغوش وا کردی
ولی این بار آه ای آینه! سنگ است، سنگ است این
نشانده گوشهای مات تماشا مردمانی را
ببین! سلول زندان است، کی شهر فرنگ است این؟
همان جنگ است اما رفته در پیراهن نیرنگ
لباس فصل تزویر است اگر که رنگ رنگ است این
دم تیغ تو گرم ای دوست! میدان را مکن خالی
وگرنه میکشد دشمن تو را در خواب و... ننگ است این
#سیدمحمدمهدی_شفیعی
#ایران_قوی #ایران_عزیز 🇮🇷
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_ایران_قوی_ایران_عزیز 🇮🇷
ستارهایم و در اندیشۀ شهاب شدن
در آستانۀ صبحیم و آفتاب شدن
و کَلْمه کَلْمه شکوه و خروش و ایثاریم
که چیست عاقبت کار ما، کتاب شدن
نداشتیم دمی خواهش از کسی و... رواست،
که ترس در دلمان نیست از جواب شدن
بهوقت معرکهها تشنۀ مواجههایم
خوش است در صف جانبرکفان، حساب شدن
اگر نهایت گلهاست مرگ و پژمردن
چه حُسن عاقبتی بهتر از گلاب شدن
خوشا شبیه شهیدان فنا شدن در عشق
چراغ روشن فردای انقلاب شدن
#سیده_فرشته_حسینی
#ایران_قوی #ایران_عزیز 🇮🇷
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_ایران_قوی_ایران_عزیز 🇮🇷
ما همه قطرههای یک دریا
وقت طوفان غم، کنار همیم
برگریزان فصل پاییز است
ما ولی فصل نوبهار همیم
زخمی از روزگار نامردیم
از خدا آمدهست مرهم ما
دست در دست آسمان دارد
سبز و سرخ و سپید پرچم ما
شب اگر رو کند قشونش را
با سپاه طلوع میآییم
هرکجا حرف حق جوانه زده
با تمام وجود آنجاییم
بر سر هر کویر، بارانیم
جنگ داریم با فریب و سراب
همه در صحنهایم و میمانیم
تا ابد دشمن دروغ و نقاب
آه، تاریخ بیکران با من
از شهیدان انقلاب بگو
لشکر شب تباه خواهد شد
با من از نور و آفتاب بگو
#سمانه_خلفزاده
#ایران_قوی #ایران_عزیز 🇮🇷
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_ایران_قوی_ایران_عزیز 🇮🇷
دادیم دستامونو به دستای هم
تا اینجای راهو باهم اومدیم
نمیذاریم این خونه ویرونه شه
ما رو قلبمون عکس ایران زدیم
وطن خونهمونه براش جون میدیم
بذار هی شعارای منفی بدن
امید قوت غالب تو رگهای ماست
کی گفته اینا حامیای زنن؟
منم زن، منم زندگی، من امید
منم مادر و قهرمان و پناه
منم اونکه تا قلهها میرسه
تویی که نشستی لبِ پرتگاه
بلوچ و عرب، کرد و لر، ترک، فارس
ما ایرانو با همدیگه ساختیم
شدیم سد راهِ غم و غصهها
بذاریم جدامون کنن، باختیم
زن و مرد و پیر و جوون یکدلیم
زن و مرد و پیر و جوون با همیم
برای وطن، عشق، آزادگی
روی زخم هم، این روزا مرهمیم
اگر گرد و خاکه کمی این مسیر
غمی نیست، این راهِ آبادیه
ما دربند قفل و قفس نیستیم
که آزادگی شرط آزادیه
چقد سخته گرگِ به گلّه زده
بگه واسه گلّه دلم سوخته
چقد کرکسِ مردهخوار این روزا
به زخم وطن چشماشو دوخته
وطن زخمیه اما زندهست هنوز
وطن رمز پیروزیِ این روزاست
ما با همدیگه فرق داریم ولی
وطن خونهمونه، وطن مال ماست
#فاطمهسادات_مظلومی
#ایران_قوی #ایران_عزیز 🇮🇷
@Aftabgardan_ha