فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀برای این پرچم خونها داده شده
❌😔به ما خندیدند!
روز گذشته تصاویری از تیم ملی فوتبال ساحلی ایران منتشر شد که در مسابقات بین قاره ای به میزبانی امارت در هنگام پخش شدن سرود ملی ایران از خواندن این سرود امتناع کردند .
بر اساس شنیده ها مقامات اماراتی با دیدن این صحنه شروع به خندیدن کردن و نتوانستند اوج خوشحالی خود را از این اقدام وطن فروشانه اعضای تیم ملی فوتبال ساحلی پنهان کنند...
باید از تمامی بازیکنانی که با این اقدام خیانت آمیز موجب توهین به پرچم ایران ، خون شهدا و تمسخر یک ملت شدند پرسید که اگر ملیت و ایران را قبول نکرده اید چرا با پول و پرچم این ملت به امارات رفته اید؟چرا برای بازی زیر این پرچم رفته اید ؟
❌ پ.ن :هشدار! اگر برخورد مناسب توسط مردم و مسئولین با اعضای تیم ملی فوتبال ساحلی صورت نگیرد همین رفتارها در ابعاد بیشتر و وسیعتر در جام جهانی توسط تیم ملی فوتبال تکرار خواهد شد !
#فوتبال_ساحلی
#سرود_ملی
🎋〰🍂
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
⚜علمــدارعشــق قسمت #بیست_نهم - مرتضی + جانم - چرا باید یه دختر با بی حجابیش باعث شهادت یه جوان مذ
⚜علمــدارعشــق
قسمت #سی
+ نرگس جان... خانم.. بلند شو عزیزم بریم کتاب بخریم.. بعد به سمت خونه حرکت کنیم
- باشه چشم
نزدیک یادمان شهدای مکه یه واحد فرهنگی بود..
با مرتضی وارد واحد فرهنگی شدیم
+ سلام برادر.. خداقوت.. ببخشید یه نسخه کتاب سلام بر ابراهیم میخاستم
* سلام بله یه چند لحظه صبر کنید
بفرمایید اینم کتاب
+ خیلی ممنونم.. این کارت لطف کنید بکشید
* قابل نداره برادر
+ ممنونم اخوی
سوار ماشین شدیم..
- دستت دردنکنه آقا
کتاب باز کردم
- إه مرتضی صفحه اول کتاب یه شعر هست...
+ بلند بخون لطفا.. منم گوش بدم
- باشه چشم
بسم الله الرحمن الرحیم مهادی
سلام حضرت ساقی سلام ابراهیم
سلام کرده ز لفت جواب می خواهیم
سحررسید و نسیم آمد و شبم طی شده
به شوق باده ی تو ما هنوز در راهیم
تیر به دست بیا که دوباره بت شده ایم
طناب و دلو بیاور که در چاهیم
هزار مرتبه از خودگذشتی و رفتی
هزار مرتبه غرق خودیم و می کاهیم
تو از میانه عرش خدا به ما آگاهی
و ما که از سر غفلت ز خویش ناآگاهیم
تو مثل نور نشستی میان قلب همه
دمی نظر به رهت کن چون پر کاهیم
زبان ماکه به وصف تو لال می ماند
ببین که خیر سرم شاعریم و مداحیم
صدای صوت اذان تو ،هست مارابرد
وگرنه ما از سر شب غرق ناله و آهیم
تمام عمر جوانی ما تباهی شد
امیدوار به رحمت و عفو اللهیم
خداکند شامل شفاعتت شویم ابراهیم
سراینده اکبرشیخی
از روابط عمومی مجتمع صنایع شهید ابراهیم هادی
تا برسیم قزوین تقریبا نصف کتاب خوندم..
رسیدیم قزوین...
- دستت دردنکنه خیلی این دو روز به زحمت افتادی
+ وظیفه ام بود خانم گل
- میای بریم خونه ما؟
+ نه عزیزم تورو میرسونم خونه از حاج بابا تشکر کنم.. بعد میرم خونه
مرتضی اینا برای یه پروژه... از طرف دانشگاه... برده بودن نیروگاه هسته ای اهواز
زهرا هم شدیدا مشغول کارهای عروسیش بود..
برای هم مسئولیت بسیج خواهران فعلا با من بود..
داشتم پرونده یکی از خواهران کنترل میکردم که
آقای اصغری جانشین مرتضی صدام کرد
=خواهر موسوی
- بله آقای اصغری
این لیست خواهرانی که مجاز به شرکت در #طرح_ولایت کشوری شدن، خدمت شما.. باهاشون هماهنگ کنید.. دوره ۵ دیگه شروع میشه
- بله حتما... آقای اصغری یه سوال!
= بله بفرمایید
- آقای کریمی مجاز شدن ؟
= بله هم آقای کریمی هم آقای صبوری
اسامی نگاه کردم... من و زهرا هم مجاز شده بودم... اما فکر نکنم ما بتونیم بریم
با تک تک خواهران تماس گرفتم و گزارش دوره بهشون دادم..
من بخاطر امتحانام زهرا بخاطر کارای عروسیش .. دوره نرفتیم... دوره تو مشهد بود
تو فرودگاه داشتیم بچه ها را بدرقه میکردیم...
- مرتضی خیلی مراقب خورد و خوراکت باش
+ چشم
- رسیدی به من زنگ بزن
+چشم
- رفتی حرم منم خییییلی دعا کن
+ چشم
- مرتضی مراقب خودت باشیا
+ نرگس چقدر سفارش میکنی... بخدا من بچه نیستما... ۲۶-۲۷ سالمه انقدر که تو داری سفارش میکنی... مامان سفارش نمیکنه
- آخه اولین بار دارم ازت دور میشم خوب نگرانتم
+ من فدات بشم... من گزارش دقیقه ای به شما میدم
- ممنون
تو خونه داشتم کتاب میخوندم..
زهرا زنگ زد
- الو سلام آجی خانم
°° سلام داشتی چیکار میکردی
عروس جان ؟
- زهرا بیکاری ؟
°° آره
چطورمگه ؟
- میای بریم بدیم خیاطت برام چادر حسنا بدوزه
°° مطمئنی چادر حسنا میخای ؟
- آره مرتضی هربار تو چادر حسنا سر میکنی... خیلی خوشگل نگات میکنه
°° وا ؟
- والا... حالا میخام بدوزم... خیلی خوشش میاد
°°باشه... حاضر شو... میام دنبالت
رفتیم خیاطی
- خانمی لطفا طوری بدوزید که... تا پس فردا حاضربشه ... سه روز دیگه.. از مشهد میاد.. میخام با این چادر برم بدرقه اش
+باشه حتما خانم موسوی
- ممنونم
تو فرودگاه منتظر بودیم پرواز بچه ها بشینه
زهرا با شیطنت گفت
_مامان آمبولانس خبر کنیم داداشم الان نرگس با چادر حسنا ببینه غش میکنه
مادرجون: عروسم اذیت نکن
دسته گل گرفتم جلو صورتم طوری که معلوم نباشه منم
مرتضی وقتی منو دید... فقط با ذوق نگاه میکرد
#ادامه_دارد
#علمدار_عشق
🎋〰🍂
@Alachiigh
⭐️ارزش زندگی زمانی نمایان میشه که
با داشته هات احساس خوشبختی کنی...
معجزهگر اینه
که هرچه داشته هاتُ
بیشتر با دیگران سهیم بشی
داراتر میشی😊⭐️
#مثبت_اندیشی
#انگیزشی
🎋〰🍂
@Alachiigh
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۵۷۱ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
#کلام_نور
🎋〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌🎥 ایرانی مقیم دانمارک:
من تو سیستم اروپا بزرگ شدم.
داستان خیلی عمیقتره
از سال ۲۰۱۴تو اروپا آمدن برنامه ریختن که خانواده رو از بین ببرن
❌بابا چرا نمیفهمین ..
👈پیشنهاد ویژه دانلود 👌👌👌
🎋〰🍂
@Alachiigh
#اطلاعیه 📣📣
#جلسه_تحلیل_صوتی 🇮🇷
🛑 گفتگوی صوتی و پرسش و پاسخ 🛑
🎙 سخنران:
استاد گرامی آقای نوید کمالی
(جانشین سازمان بسیج رسانه کشور)
🖋 موضوع جلسه:
«مهارتهای گفتگو با
نسل z (نسل ۸۰ و ۹۰)،،
باتوجه به اغتشاشات اخیر»
🕣 زمان:
دوشنبه ۱۶ آبان - ساعت ۲۱:۳۰
🔶 جلسه در کانال تحلیل صوتی روبیکا:
https://rubika.ir/tahlil_samen
💠 =================
🇮🇷 معاونت سیاسی نمایندگی ولی فقيه در سازمان بسیج مستضعفین
🔴❌👆 در آموزش و پرورش ما چه خبر است؟
🔴 در کتابهای درسی کودکان و نوجوانان ما چه خبر است؟
👆هرچه فتنه هست، هر چه پیشرفت است، ریشه اش آموزش پرورش است!
در کتب درسی ما، بجای هویت اسلامی، هویت ایران باستان تبلیغ میشود. بجای مبارزه با دشمنان ما، خدمت به دشمنان ما ترویج میشود.. اگر پهلوی بود، انقدر قشنگ مثل این آقایان برای یهود کار نمیکرد.. که مشتی بیسواد یا نفوذی کار میکنند👆
#خائن
#دفتر_تدوین_کتب_درسی #آموزش_پرورش #حسین_سوزنچی #ایران_باستان #مدرسه #کورش #دانش_آموز
#روشنگری
🎋〰🍂
@Alachiigh
🔴👆👆❌ در این جنگ احزاب، حتی با امیرالمومنین هم به جنگ حکومت شیعه آمده اند👆
❌ شبهه کرده که،..
❌ امیرالمومنین وقتی مردم نخواستش خانه نشین شد!
❌حکومت را واگذار کرد
✅ پاسخ: خانه نشینی برای قبل از دوران تشکیل حکومت بود، نه پس از آن.. در دوران حکومتشان هرکس در مقابل حکومت اسلامی ایستاد، پس از تبیین و نصیحت، با شمشیر علی علیه السلام روبرو شدند
👆 جمل و صفین و نهروان چه بود؟
#امام_علی #حکومت_اسلامی
#شیعه #فتنه #شبهه
🎋〰🍂
@Alachiigh
⚠️♨️⚠️
📊 #پویش :
بکارگیری مضامین اسناد لانه جاسوسی در کتب درسی 📣📣
⬅️ محتوای کتب درسی باید کاربردی و منطبق بر رشد تفکر شناختی دانشآموزان و رساندن آنها به بلوغ سیاسی باشد. گنجاندن مضامین اسناد لانه جاسوسی در کتب درسی که از مطالبات ضروری مقام معظم رهبری هست، بچهها را با منطق و چرایی بد بودن آمریکا و خباثتهای آن آشنا میکند.
بهتر است به جای محفوظات غیرضروری، جایی هم برای به کار بردن مضامین اسناد لانه جاسوسی در کتب درسی گذاشته شود تا دانشآموزان را با بسیاری از واقعیات آشنا کند.
🔴 لینک حمایت از پویش : 👇👇
https://www.farsnews.ir/my/c/170360
🔷🔹 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💢 #توجه : حمایت شما زمانی ثبت نهایی شده که گزینه «حمایت میکنم» از حالت نارنجی به حالت سبز و به صورت «حمایت شده» در بیاید.
#نشر_حداکثری 🙏
#لبیک_یا_خامنه_ای| #جمهوری_اسلامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵⭕️🔷🔹👆ببینید و از این همه شور و شعور لذت ببرید...
✅حاج مهدی رسولی ، دمت گرم داداش
👌ببین ، حال دلت خوب میشه 👌
#شور_شعور_حسینی
#بصیرت
#فتنه
🎋〰🍂
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
⚜علمــدارعشــق قسمت #سی + نرگس جان... خانم.. بلند شو عزیزم بریم کتاب بخریم.. بعد به سمت خونه حرکت
⚜علمــدارعشــق
قسمت #سی_یکم
امتحانای ترم چهارم من تموم شد..
جشن فارغ التحصیلی مرتضی اینا هم برگرارشد
ومرتضی با مدل A دانشجویی #نخبه اعلام شد
و از یک ماه دیگه برابر با ترم ۵ من
توی نیروگاه هسته ای نطنز شروع به کار میکرد
قراربود همزمان هم تو سپاه ناحیه قزوین شروع به کار کنه
تو خونه خودمون داشتم تحقیقم تایپ میکردم
که گوشیم زنگ خورد
یه نگاه ب اسم مخاطب کردم عروس داییم مائده سادات بود
دکمه اتصال مکالمه زدم
- الو سلام مائده جان
•• سلام عزیزم خوبی؟.. آقامرتضی خوبه ؟حاج آقا و عمه جان خوبن؟
- ممنون همه خوبن شما چیکار میکنی ؟
پیداتون نیست ؟این پسردایی ما کجاست ؟پیدایش نیست
•• برای همین زنگ زدم عزیزم.. فرداشب بیاید خونه ما با عمه اینا.. همه دعوت کردم
- ان شاالله خیره
•• آره عزیزم خیره... سید رسول داره میره سوریه خاستم شب قبل از رفتنش.. یه مهمونی بگیرم
- مائده جان.. پسردایی... برای چی میره سوریه ؟
•• بعنوان مدافع حرم میره عزیزم
- توام موافقت کردی مائده؟
•• آره عزیزم نمیخام مانع رسیدنش به #معشوق باشم
- خدا چه #درجه_صبری بهت داده مائده ان شاالله به سلامتی بره برگرده
•• ممنون ان شاالله ... با آقا مرتضی بیاید منتظرتونم
- باشه چشم
•• به عمه جان سلام برسون... یاعلی
شماره مرتضی گرفتم..
- سلام علیکم حاجی فاتح قلوب
+ علیکم سلام تاج سر
-خداقوت عزیزم
+ ممنون
- مرتضی
+جانم ساداتم
- فرداشب یه مهمونی دعوتیم
+ مهمونی رفتن ناراحتی مگه؟
- آره این مهمانی داره... سیدرسول پسرداییم داره میره سوریه
+ خوشابه سعادتش خدا نصیب همه آرزومنداش کنه..
- ان شاالله
+پس فرداشب میام دنبالت باهم بریم
- آره دستت دردنکنه
+ قربونت کاری نداره خانمی؟
- مراقب خودت باش
به سمت خونه ای پسرداییم راه افتادیم...
سیدرسول سه سال بود با مائده سادات ازدواج کرده بود
یه دختر یک ساله و نیم داشتن
مهمونی خیلی شلوغ بود
یه سری از اقوام گریه میکردن
اما عجب #رفتار مائده سادات بود
خیلی آروم بود
زینب سادات دخترشون یه دقیقه هم از پدرش جدا نمیشود
رسول هم میگفت :
_دخترم میدونه... روزای آخری که پیششم .. داره لوس میشه
- نگو پسردایی ان شاالله به سلامت میری و میای
رو به مرتضی گفت
_پر پروازت آمادست ؟
+ تقریبا.. دعاکن حاجی جان
سید رسول: ان شاالله میپری برادر
تا ساعت ۱۲ شب خونه پسرداییم اینا بودیم
انقدر خسته بودم
یادم رفت از مرتضی معنی حرفش بپرسم
۱۵ روز از رفتن پسرداییم میگذشت
ترم ۵ دانشگاه شروع شده بود
مرتضی ۵ روزی بود تو نیروگاه نطنز شروع کرده بود
حجم کاریش خیلی زیاد بود
برای سعی میکردم بیشتر پیشیش باشم
تا خستگی کاری روح و روانش خسته نکنه
رسیدم خونمون
دم در خونه ماشین مرتضی بود
چندمتر اونطرف تر هم ماشین سیدهادی و سیدمحسن بود
باخودم گفتم
آخجون نرجس از قم اومده در با کلید باز کردم رفتم تو
تا وارد خونه شدم دیدم
همه سیاه پوشیدن... خیلی ترسیده بودم
- سلام چی شده.. چراهمه مشکی پوشیدید!
مامان چرا گریه میکنه
_چی شده ؟
مرتضی اومد سمتم :
_نترس عزیزم... هیچی نشده بیا بریم تو حیاط... خودم بهت میگم
- چی شده مرتضی
+ نترس عزیزم... سید رسول مجروح شده
- برای مجروحیت همتون سیاه پوش شدید؟برای مجروحیت مامان گریه میکنه؟سید رسول شهید شده؟مگه نه
سرش انداخت پایین و حرفی نزد
- یاامام حسین
رفتیم خونه پسرداییم..
مائده سادات #خیلی_باآرامش بود
وقتی جنازه آوردن داخل خونه
در تابوت باز کرد... زینب سادات هم گرفت بغلش
•• ببین آقایی.... هم من هم دخترت مدافع #حجابم هستیم.... نگران نباشی یه حجاب یه سانتم ازسرمون عقب نمیره...
بعد سرش گذشت رو سینی سیدرسول شروع کرد به گریه کردن
وای چه صحنه ای بود وقتی میخاستن سیدرسول بذارن تو مزار
زینب سادات دختر کوچلوش
بابا... بابا میکرد... خیلی سخت بود
من که فکر نکنم یه درجه از صبر مائده سادات داشته باشم
هفتمین روز شهادت سید رسول بود
مرتضی داشت منو میبرد خونه خودشون
نمیدونم چرا تواین هفت روز انقدر آروم شده.. انگار میخاد چیزی بهم بگه
اما نمیتونه
جھت مطالعہ، ذڪࢪ¹صلواٺ بہ نیٺ تعجیل دࢪ فرج،الزامےسٺ.
ادامه دارد...
#داستان_شب
#علمدار_عشق
#پریسا_ش
🎋〰🍂
@Alachiigh
✳️ماده غذایی که به جنگ سرطان میرود !👇
🔸تربچه
🔸چغندر
🔸 پیاز قرمز
🔸 فلفل قرمز
🔸گوجه فرنگی
+ دارای آنتی اکسیدان هستند و با بیماریهای مختلف به خصوص سرطان مقابله میکنند
#تغذیه
#سلامت
#سلامت_بمانید
🎋〰🍂
@Alachiigh
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۵۷۲ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
#کلام_نور
🎋〰🍂
@Alachiigh
🌹شهید محمدابراهیم همت🌹
✍از طرف من به جوانان بگویید چشم شهیدان و تبلور خونشان به شما دوخته است؛
بپاخیزید و #اسلام را دریابید.
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🎋〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢🌕💢🌕💢
🎥 #ببینید | چرا نظام در کنترل اغتشاشات تعلل دارد؟؟!
🎙دکتر سید جلال حسینی
پیشنهاد ویژه دانلود 👌👌
#پایان_مماشات
#برخورد_قاطع
🎋〰🍂
@Alachiigh
👆❌🔺پاسخ جالب یک سلطنت طلب به سخنان غلام کپیِ فضای مجازی(علی کریمی) در مورد ارتش زمان شاه!
▪️علی کریمی که به دلیل انتشار مکرر مطالب کپی و بی اساس در فضای مجازی مشهور به غلام کپیِ مجازی هست، اخیراً گفته بود: «اون ارتشی که فدای ملت میشد، تربیت یکی دیگه بود.»
▪️یک سلطنت طلب در پاسخ به او نوشت: «حرف بی ربطی است. ارتش ایران تا پیش از اینکه شاه ایران و ترک نکرده بود درسرکوبها نقش عمدهای داشت. اگر بعدا اعلام بیطرفی کرد بخاطر این بود که شاه از ایران خارج شده بود. یعنی اگر شاه ایران و ترک نمیکرد ارتش هم به سرکوب خودش ادامه میداد و انقلابی هم رخ نداده بود.»
#بیداری
#فتنه
#علی_کریمی
🎋〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چرا سریال های ترکیهای اعتیاد آور است؟
⭕️ خطر این سریالها بیشتر است!
❌👈 به نکات دقیق و روانشناسانهای که گوینده به آن اشاره میکند دقت کنید!
#سواد_رسانه
🇮🇷 تحلیل سیاسی
🎋〰🍂
@Alachiigh
🔴اصلاحطلبان و پايان بلوا
🔹اين روزها با آشکار شدن ابعاد پنهان طراحان اغتشاشات براى افکار عمومی، و شکلگيرى جنایاتی چون حمله به شاهچراغ، شهادت مظلومانه آرمان علىوردی و روحالله عجمیان و...، روز به روز بر انفعال جريان برانداز افزوده شده است.
🔸البته حجم سنگين رسانهای آنان همچنان ادامه دارد و تلاش دارند تا ميلياردها دلار سرمايهگذاری گسترده را هر جورى شده به ثمر برسانند، اما حتى کشتهسازی دروغين آنها نيز رنگ و لعاب خود را از دست داده است.
🔹اين روزها نامهاى مختلفى از رئيس دولت اصلاحات تا بهزاد نبوی و احمد زیدآبادی و حتى سيدحسن خمينى و... شنيده ميشود که براي کاهش تنش فعال شده و راهکارهايی سياسي ارائه دادهاند و از گفتوگو و وحدت ملی و... سخن گفتهاند. اين مواضع در حالي گرفته ميشود که بخشی از منسوبين به اين جريان در همان آغاز بلوا بدون آنکه از ابعاد مسئله آگاه باشند، آتشبيار معرکه شده و عليه نيروی انتظامی موضعگیری کرده و اغتشاشات را تقويت کردهاند! همين مواضع موجب شده تا افکار عمومی و بالاخص نيروهای حامي انقلاب اسلامی آنان را در شکلگیری وضع موجود سهيم بدانند و مواضع امروزشان را نيز مورد توجه قرار ندهند!
🔸اما در نگاهی فراتر از ملاحظات رقابتهای سياسی، میتوان از اين اقدام استقبال نمود و فضايي را برای فعالسازی بخشی از جامعه که هنوز به اين جريان اعتماد و تعلق دارند، براي دعوت به آرامش و عقلانيت و پرهيز از خشونت و مرزبندی با ضدانقلاب و تجزيهطلبان و آنهايی که ايران را چندپاره میخواهند بهره جست.
🔹به عنوان نمونه حجتالاسلام سيدحسن خميني ايراد داشته: «چه از مردم عادی با هر مذهب و تفکر و چه از مأموران دولتی، هر خونی که ريخته شود، متعلق به اين ملت بوده است و از دست رفتن هر کدام آنها خسارتبار است..» به نظر میرسد چنین پيشنهاداتی که در اين روزها مکرر مطرح شده است، هر چند ابعاد آن مشخص نگرديده است، اما میتواند به عنوان يک راهکار مورد اقبال قرار گيرد و در مرزبندی آنهايي که اصلاحات را متفاوت از براندازی میدانند مؤثر افتد.
🔸طبيعي است اصلاحطلبانی میتوانند میداندار اين ماجرا شوند که هنوز دل در گروه ميراث امام و خط امام که جمهوری اسلامی باشد دارند و انتظار آن است که در گام اول مرزهاي خود را از خشونتطلبان و اغتشاشگران و بالاخص طراحان و حاميان اين فتنهها جدا ساخته و جامعه را به آرامش و گفتوگو و پيگيری مطالبات از طرق قانونی دعوت نمايند. و پس از آن سناريوی خود را براي پايان بلوا در چارچوب قانون ارائه دهند.
✍🏻مهدي سعيدی
#بیداری
#فتنه #اغتشاشات
#اصطلاحات
🎋〰🍂
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
⚜علمــدارعشــق قسمت #سی_یکم امتحانای ترم چهارم من تموم شد.. جشن فارغ التحصیلی مرتضی اینا هم برگرا
⚜علمــدارعشــق
قسمت #سی_دوم
ما زودتر از مادرجون اینا به سمت خونه راه افتادیم..
با اتمام نمازمون صدای در اومد یعنی مادرجون اینا اومدم
جانمازمون گذاشتم سر جاشون
نشستم روبروی مرتضی
- مرتضی
+ جانم
- چیزی شده ؟
+ نه چطور مگه ؟
- احساس میکنم.. میخای یه چیزی بهم بگی.. اما نمیتونی
+ آره سادات نمیتونم... از واکنش تو میترسم
- از واکنش من؟
+ آره اگه قول بدی... آروم باشی بهت میگم
- داری منو میترسونی.. بگو ببینم چی شده
+ نرگس من قبل از اینکه عاشق تو باشم
#عاشق_اهل_بیتم...خیلی وقت دنبال کارای رفتنم.. اما سپاه اجازه نمیداد.. بخاطر رشته دانشگاهیم...الان یک هفته است... با اعزامم موافقت کردن
- با اعزامت به کجا؟
+ سوریه.. ... فقط ازت میخام با رفتنم موافقت کنی
- یعنی چی مرتضی ؟تو میخای بری سوریه؟
+ نرگس آروم باش... خانم..
دست خودم نبود صحنه ای وداع مائده اومد جلوی چشمم
با صدای بلندی و لرزانی که بخاطر گریه لرزش داشت گفتم
_من نمیذارم بری... فهمیدی... نمیذارم... من طاقت مائده سادات ندارم... من همش ۲۳ سالمه الان بیوه شوهر جونم بشم من نمیذارم بری
+ نرگس آروم باش خانم گل
- خانم گل... خانم گل
رفتم سمت چادر مشکیم
+ نرگس چیکار داری میکنی؟
- بین منو سوریه باید یکی انتخاب کنی فهمیدی..
+ نرگس زشته.. بیا حرف میزنیم
- آقای کرمی تو حرفات زدی.. من نمیذارم بری
از اتاق رفتم بیرون دیدم فقط آقامجتبی هست
- آقا مجتبی منو میرسونی خونمون
+زنداداش چی شده؟.. مگه داداش نیست ؟
- هست اما من نمیخام باهاش برم
مرتضی وارد اتاق شد
+ نرگس میشه آروم..
- نه نمیشه
اومد گوشه چادرم گرفت
دستشو رو به مجتبی گفت
_داداش تو برو... خودمون حلش میکنیم
رفتم سمت در ورودی کوچه
اومدم در باز کنم که از هوش رفتم..
راوی مــرتـــضـــی
تو راهرو داشتم کفشام میپوشدم
+ زهراجان خواهر
~ جانم داداش
+ نرگس بیدارشد... زنگ بزن سریع خودم میرسونم
~ چشم داداش
وارد حیاط حوزه شدم
پایگاه ما پایگاه مرکزی حوزه حضرت ابوالفضل بود
از دور سیدهادی دیدم
بخاطر مراسمای سید رسول اومده بود قزوین...
اعزام من و علی دامادمون و سیدهادی باهم بود
سیدهادی : سلام شوهرعمه
+ سلام... هادی حوصله شوخی ندارما
سیدهادی: چی شده مرتضی
+ امروز به عمت جریان اعزام گفتم.. خیلی بهم ریخت... گفت یا من یا سوریه
سیدهادی : نرگس سادات چنین حرفی زد؟
+ آره
سیدهادی: جدی نگیر بخاطر شهادت رسول بهم ریخته آروم میشه
+ تو چیکارکردی؟
سیدهادی: هیچی بابا.. فنقل ما تا اعزام دنیا اومده.. اجازه گرفتم...
مرتضی_إاااه علی هم اومد
سیدهادی : علی خیلی شادیا
علی: آره بابا.. ۵ روز دیگه عروسیمه.. ۲۰ روز دیگه هم که اعزامم... مرتضی توچی.. به نرگس خانم گفتی ؟
+ آره... فقط خود امام حسین کمک کنه.. نرگس راضی بشه
علی: نگران نباش داداش ان شاالله اجازه میده
+ من برم کلاس الان شروع میشه.. برای دعای کمیل میام.. بریم مزارشهدا
تو پایگاه من مربی جودو بودم...
تو دعای کمیل خیلی حالم بد بود
از خود آقا امام حسین خاستم... لیاقت دفاع از حرم دختر و خواهرشو بهم بده
به سمت خونه رفتم
+ زهراجان نرگس بیدارنشده
زهرا : نه داداش
+ پس من برم استراحت کنم
مادر: شام نمیخوری مرتضی
+ نه میل ندارم
مادر: خودت ناراحت نکن... توکل کن به خود خانم حضرت زینب
+ باشه.. یاعلی
جھت مطالعہ، ذڪࢪ¹صلواٺ بہ نیٺ تعجیل دࢪ فرج،الزامےسٺ.
ادامه دارد...
#داستان_شب
#علمدار_عشق
#پریسا_ش
🎋〰🍂
@Alachiigh
⚜✨✨✨
اولین تلفن بیسیم رو خدا اختراع کرد واسمشُ گذاشت دعا!
نه سیگنالش رو از دست میده
نه نیازی به شارژ دوباره اش دارین
هر جا هستین ازش خوب استفاده کنید همیشه آنتن میده👌
#مثبت_اندیشی
#انگیزشی
@Alachiigh